(Social Dilemma) اپیزود اول- معضل اجتماعی

آخرین آپدیت : ۱۸ تیر ۱۴۰۳توسط

Social Dilemma اپیزود اول معضل اجتماعی

گوش بدید به (Social Dilemma) اپیزود اول- معضل اجتماعی

00:00 تا 00:02: واکنش زنان به بحران: نیاز پناهگاه و حمایت جهانی
00:02 تا 00:05: پادکست تعریف فیلم مستند “داکس نوزده شهریور”
00:05 تا 00:08: مُؤذَلِی اجتماعی: پشت پرده شبکه های اجتماعی
00:08 تا 00:11: پیامدهای مثبت و منفی شبکه‌های اجتماعی و اثرات آن بر زندگی افراد
00:11 تا 00:14: جذابیت و پایبندی به اعتیاد: تجربه تریستان در گوگل
00:14 تا 00:17: مدل کسب و کار شرکت های (فیسبوک و گوگل) و اثرات آن بر رفتار کاربران
00:17 تا 00:21: پیش بینی و تغییرات رفتاری در شرکت‌های اینترنتی
00:21 تا 00:23: اهداف و تأثیرات شبکه‌های اجتماعی
00:23 تا 00:26: فن آوری اقناعی و تأثیر شبکه های اجتماعی در ذهن مردم
00:26 تا 00:30: تأثیر شبکه‌های اجتماعی بر رفتار و احساسات انسان‌ها
00:30 تا 00:33: زنان بنیانگذاران صلح و اثرات شبکه‌های اجتماعی در جوامع
00:33 تا 00:37: تکامل و تأثیر شبکه‌های اجتماعی بر رفتار و روان‌شناسی انسان‌ها
00:37 تا 00:41: اطلاعات تلفیق شده به چالش کشیدن جامعه
00:41 تا 00:43: شایعات و اطلاعات جعلی در عصر اطلاعات
00:43 تا 00:47: استفاده از شبکه های اجتماعی برای انتشار نفرت و توطئه در جامعه
00:47 تا 00:50: تأملات در مورد اینترنت و اثرات آن بر جامعه و محیط زیست
00:50 تا 00:53: پیشنهاد های مهم برای استفاده از وسایل الکترونیکی و رسانه های اجتماعی
00:53 تا 00:57: جنبش و موفقیت در تکنولوژی انسانی – مصاحبه با ترسان هریس و پاتری سان
00:57 تا 01:00: شخصیت های تاثیرگذار در ساحل نرم افزارستان
01:00 تا 01:02: نقش زنان در سازمان ملل متحد و صلح جهانی

واکنش زنان به بحران: نیاز پناهگاه و حمایت جهانی

زنان بنیانگذاران صلح هستند ، زنان انسان دوست هستند. زنان مدافعان حقوق هستند. فعالان زنان محلی در مناطق درگیری و بحران در سراسر جهان به جوامع خود و نیازهای مردم آگاه هستند. زنان موتور صلح، انعطاف پذیری و پاسخ انسانی در سراسر جهان هستند. و آنها نیاز دارند و سزاوار توجه و حمایت جهان هستند. صندوق صلح و بشردوستانه زنان سازمان ملل دعوت به جهان تا نیازهای حیاتی را برآورده کند. و از تاثیرات تحولاتی سازمان های محلی زنان که تلاش می کنند تا صلح و صلح بیشتری ایجاد کنند، حمایت کنند. امروز به ما ملحق شوید تا بودجه را سریع تر کنید. صدای ها را تقویت کنید و قدرت را قفل کنید.

تاثیر زنان که به بحران پاسخ می دهند را افزایش دهید یاد بگیرید که چگونه می توانید به اتحادیه اروپا پیوستید. سازمان ملل متحد برای حمایت از زنان در خط پیش امروز . هی (مذکر) سلام. من پیمان بشر دوست هستم، یه آدم علاقه مند به فیلم های مستند. و اینجا در پادکست داکس براتون فیلم مستند تعریف می کنم. (مذکر) شما دارید به اولین اپیزود پادکست داکس گوش میدید. راستش، داستان پادکست داکس از اونجایی شروع شد که من مدام برای دوستانم از فیلمای مستندی که میدیدم صحبت میکردم. و بعد یکی از دوستانم به من پیشنهاد داد که فلانی چرا اینا رو در یه پلتفرم به صورت عمومی عرضه نمیکنی؟ اولش من قضیه رو خیلی جدی نگرفتم، اما بعدش که کمی فکر کردم گفتم چرا که نه. من که مدام دارم فیلم مستند تماشا میکنم و در موردشون هم هی میخونم.

پادکست تعریف فیلم مستند “داکس نوزده شهریور”

این شغل رو هم دارم که چیزای جالبه که دیدم و خوندم رو برای بقیه ام تعریف کنم. خب، اینطوری میتونم بیام برای آدمای بیشتری تعریف کنم. بلکه کمکی هم کرده باشم که این پیام فیلم مستند ارزشمندی که دیدم رو. به گوشههای بیشتری برسونم، همینم شد که این پادکست رو شروع کردم. تو این پادکست قراره که من هر بار یه فیلم مستند. خوبی که تماشا کردم رو براتون تعریف کنم و. در کنارشم از همون مطالعاتی که در حاشیه اون موضوع داشتمم. براتون توضیح بدم. تمرکز منم روی مستندهایی هست که به زبان فارسی ترجمه نشدند یعنی دوبله یا زینیویس نشدند.

ضمنن میدونم که خیلی از آدمها ترجیح میدن که یه مستند رو خودشون بشینن ببینن تا اینکه یه نفر براشون تعریف بکنه، خود منم اتفاقا از اون آدم ها هستن، دوست دارم خودم فیلم مستند رو تماشا کنم، خب اما خیلی از آدم ها هستن که با اون فیلم مستند دسترسی ندارند یا اینکه دسترسی دارند اما فرصت نمیکنند که تماشا کنند اما این امکانات دارند که مثلا در حین پیاده روی یا رانندگی گوش کنند هدف من هم در واقع تو این پادکست بیشتر متمرکز روی همین دسته هستم. افراد هست، میدونیم دیگه پادکست قرار نیست جای فیلم دیدن رو بگیره یا قرار نیست جای مطالعه رو بگیره، اما میتونه کمک کنه برای کسایی که دسترسی ندارند یا زمان لازم را ندارند، پیام اون فیلم یا پیام اون کتاب را برسوند به گوشهای مخاطبها. حالا قبل از اینکه شیرجه بزنم توی مستند فوق العاده جذابی که میخوام براتون تعریف کنم، دوست دارم در مورد اسم پادکسم. بگم، میدونی دیگه فیلم مستند؟ به انگلیسی میشه داکومنتری، فیلم های مستند میشه داکومنتریس، که این داکومنتریس کلمه نسبتا طولانی هست. و انگلیسی ها هم که خب دوست دارن که کلمات طولانی رو کوتاه بکنن و داکس مخفف داکومنتریس هست. و حتی در جشنواره های فیلم مستند هم به جای داکومنتریس از همین کلمه داکس استفاده میشه ، منم ترجیح دادم که این اسم ساده و از نظر من شیک رو به عنوان اسم این پادکست هم انتخاب کنم، خب اینم از اسم پادکست. (خنده تماشاگران) خوب، مستندی که می خوام در موردش صحبت بکنم. نهم سپتامبر ۲۰۲۰ مدل نوزده شهریور هزار سیصد و نود و نه به شبکه پخش. برای همین هم میشه گفت هنوز موضوع داغیه خیلی هم پر طرفدار بود و تا حالا هم یکی از ده مستند پر طرفدار شبکه نتفلیکس بوده و غیر از نتفلیکس هم کلا سرصدایی زیادی به پا کرده این مستند، موضوع این مستند ربط داره به یه چیزی که هممون کمون.

مُؤذَلِی اجتماعی: پشت پرده شبکه های اجتماعی

ما بیشترش در ارتباط هستیم، شبکه های اجتماعی یا سوشیل نتورک، اسم این فیلم اما سوشیل دیلماس یا مُؤذَلِی اجتماعی یعنی بجای شبکه اجتماعی، داره میگه معضل اجتماعی، یعنی داره کنایه میزنه و میگه شبکه اجتماعی نیست. پس از همین انتخاب اسم کنای آمیز معلومه که به عقیده سازندهای این مستند عملکرد منفی شبکه های اجتماعی خیلی بیشتر از ویژگی های مثبتش است. تو این مستند سازنده ها اومدن با چهره های شناخته شده سیلیکون ولی مصاحبه های بسیار شنیدنی کردن. اصلا جان کلام این مستند بین همین صحبت های این آدمهای کارکشته است. حتی به مواظب این مصاحبه ها هم یک داستان تخیلی به تصویر کشیده میشه تا برای مخاطب شبیه سازی بشه که. در واقع در پشت صحنه یه شبکه اجتماعی چه میگذره؟ آدمایی هم که باشون مصاحبه کردنم خیلی آدمای جالبی بودن و کنجکاوی منو قلقلک دادن که راجع به اون آدما هم. یه جستجوی بکنم. برای همینم در انتهای همین اپیزود یه منبع کوچولو میرم راجع به این آدم که کی هست. مثل چیکار کردن و اینها.

خب سیلیکون ولی رو احتمالا میدونی چیه دیگه، اما خارج از مستند میخوام یه توضیح راجع بهش بدم برای کسایی که احیانا نمیدونن. سیلیکون ولی یه منطقه ی بزرگیه در ایالت کالیفرنیا آمریکا بین جنوب سان فرانسیسکو و شهر سنخون که چندتا شهر و ابادی کوچیک و بزرگ تو این منطقه قرار گرفتن. و میدونیم که جنس ماده ای که با اون مدارهای یک پارچه که بهشون تراشه های کامپیوتر میگن هم از سیلیکون هست. در واقع به افتخار همین مسئله اسم اون منطقه که هاب شرکتهای کامپیوتر و فن آوری اطلاعات هست رو میگن. سیلیکون ولی یا دره سیلیکونی. یکی از دلایل اصلی پیشرفت و خوشنامی سیلیکون ولی هم وجود دانشگاه سانفورد توی اون منطقه است که در نزدیکی شهر سنخوزه قرار گرفته بود. برای این پر بیرا هم نیست که استنفوردی ها در سیلیکون ولی زیاد هستند، بعضی هاشون هم حتی تونستن شرکتهایی مثل گوگل و فیسبوک لوکو، سیسکو و اچ پی او پایریزی بکنن خودشون خیلی از آدمایی هم که در این فیلم باهاشون مصاحبه شده از فارغ التحصیلای نخبه استنفورد هستند. خب، حالا برگردیم به مستند. یه تعداد از افرادی که توی شرکتهایی مثل فیسبوک و توییتر و گوگل و از این دست شرکتهایی در سمت هایی رده بالا اونها سالها کار کردن باهاشون مصاحبه شده.

پیامدهای مثبت و منفی شبکه‌های اجتماعی و اثرات آن بر زندگی افراد

آدمای فوق العاده باهوش، عموماً هم سی و چند ساله که الان عملکرد اون شرکت هایی که یه زمانی براشون کار میکردن و نقد میکنن. شبکه اجتماعی مفهومی است که تقریباً دو دهه پا به عرصه گذاشته، در آن اوایل نکات مثبتش خیلی زیاد به چشم می آید. کمک کرد که آدما دوستان قدیمی شون رو پیدا کنن، خیریه ها برای جمع کردن کمک مالی ازش استفاده کردن، برای پیدا کردن. پیدا کردن اهدا کننده عضو استفاده شد و خیلی کارهای مثبت دیگه، اما طرف دیگه ای سکه دیده نشده بود. و کم کم مثل هر پدیده دیگه ای جنبه های منفیشم جلوی چشممون اومد. اگر بخواهیم بدونیم مشکل چیه، لیست بلندی از تبعات منفی در اینجا مطرح می شود. به خطر افتادن سلامت روانی. که خودش مسئله مفصلیه مثلا خیلی از کاربران بدون اینکه بدونن واقعیت زندگی آدم های دیگه چیه تنها بر اساس عکس هایی که کاربران در شبکه اجتماعی میذارن، اونا رو میان قضاوت میکنن. معمولاً هم آدما که نمیان مثلا از لحظات ناراحتی و غمشون عکس بذارن، لحظات خوشیشونو میذارن بعد این سوء تفاهم برای خیلی ها پیش میاد که.

آها اینا اصلا زندگی های رویایی دارند، زندگی های بی نقص دارند و منم که فقط این همچی زندگی دارم، بعد شروع میکنم. خودشونو میخورن، آدما با خودشونو با دیگران مقایسه میکنن و اینا چیزایی هستن که میتونن آدما رو به سمت خشم اضطراب و حتی افسردگی هول بدن. مثال دیگاش اسنپچت دیسمورفیا هستش که دیده شده که بعضی از کاربران جوون اسنپچت برای اینکه چهره شون شبیه سلفیهای فیلتر شده خودشون بشه، رفتن صورتشون رو جراحی پلاستیک کردن که. قیافشون شبیه سلفی فیلتر دارشون بشه، چیز عجیب. لیست لیست بلند بالایه خلاصه، از اعتیاد به موبایل بگیر تا انتشار اخبار جعلی، دیگه افراط دو قطبی کردن جامعه، بحث حفاظت از داده های شخصی که این شرکت های بزرگ اینترنت چقدر رعایتش میکنن؟ محتوای مجرمانه که مثلا در یوتیوب، ویدئوهای خشونت، سکس، تبلیغ افراط کردن. نفرت پراکنی و اینها منتشر میشه و پاک کردنش هم سخته یعنی نه اینکه اون یوتیوب و اینا هم نخونن اونام میخواهند که این محتواهای مجرمانه، محتواهای خشونت و اینها را بخواهند حذف کنند ولی واقعاً سخت هم هست. این موضوعات بسیار متنوع است. (مذکر) (مذکر) موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی (مذکر) مصاحبه ها با تریستان هریس شروع میشه که اخلاق شناس سابق تیم طراحی گوگل بوده و. و الانم بنیانگذار مرکز فناوری انسانی هست که کار اون موسسه پیشگیری و مبارزه با پیامدهای منفی تریسانم از نخوه های فارغ التحصیل استنفورد هستش میگه اون موقع که من در شرکت گوگل کار میکردم و عضوی از تیم جی میل بودم، میگه اون موقع در مورد طراحی، رنگ و شکل و ظاهر در اپلیکیشن جی میل خیلی صحبت میکردیم که چیکار کنیم که محصولو هی جذابتر و جذابتر بکنیم.

جذابیت و پایبندی به اعتیاد: تجربه تریستان در گوگل

و جالب اینکه انقدر این محصول جذاب شد که خود تریستان به جی میل اعتیاد پیدا کرد، میگه در تیم. ما در گوگل هیچکس در مورد اینکه محصول رو کمتر اعتیاد آور کنیم صحبت نمیکرد، همه میخواستند اتفاقا برعکس. فکر کنن که بیشتر آدما جلب مسئول بشن. میگه هیچوقت در طول تاریخ اینطور نبوده که پنجاه تا مهندس بیست تا سی و پنج ساله از طبقه متوسط یا مرفه سفیدپوست آمریکایی تو کالیفرنیا بشینند و بعدم برای دو میلیارد نفر تصمیم بگیرند، دو میلیارد کاربر. یه روز صبح از خواب پا میشن میبینن، اه، نوتیفیکیشن جی میل اینطوری طراحی شده، میبینید بحث تریستان اینه که پس. خواسته های اون دو میلیارد نفر چی میشه این وسط؟ خصوصا بعد از مدتی کلانجر رفتن با خودش تریستان یک پریزنتاسیونی رو آماده می کنه. سال دو هزار و سیزده بود. در اون پریزنتیشن این بود که در گوگل برای حل این مشکل باید یک مسئولیت اخلاقی وجود داشته باشد. تریسان پریزنتیشنش رو برای ده پونزده نفر از نزدیک ترین همکارانش فرستاد و بعدش هم استرس اینو داشت که.

واکنش ها چی میشه، نکنه همه مخالف من باشن، اما فرداش که رفت سرکار توی همه کامپیوترها دید که. همه دارن پریزنتیشنش رو تماشا میکنن، پریزنتیشن غغا میکنه و اون روز چهارصد بار در بین همکاران دیده میشه. و تریسانت بازخورد خیلی زیاد و خیلی مثبتی از طرف همکارانش میگیره، همون همکارایی که تا دیروز ساکت بودن. و امروز دیگه میگفتن آره راست میگی منم موافقم من خودمم میبینم که چطور نتیجه همین کارامون توی گوگل داره. آره، رو بچه خودم توی خونه ام داره تاثیر میذاره و آره ما باید در مورد این مسئله یه کاری بکنیم. میگه حتی ما شنیدیم که همون روز در سه جلسه مختلف با لری پیج مدیرعامل گوگل تو اونجا هم به این اشاره شده و در موردش صحبت کردن خلاصه بازخوردا اون روز خیلی مثبت و فوق العاده بود. و این انتظار در داخل شرکت بوجود اومد که آره دیگه الان گوگل میخواد یه حرکت جدی انجام بده اما چی شد؟ شد، بعدش هیچی نشد یکی دیگه از مصاحبه شونده ها تیم کندال هست که مدیر مهندسی فیسبوک بوده و بعدش هم شده خودش رییس پینترس. کندال میگه که گوگل کار فوق العاده ای کرده بود، یه کار فوق العاده، گوگل اومده بود بهترین موتور جستجوی دو. دنیا رو درست کرده بود، گوگل مپس رو درست کرده بود، یوتیوب رو درست کرده بود، کلی محصولات جانبی اینچنینی.

مدل کسب و کار شرکت های (فیسبوک و گوگل) و اثرات آن بر رفتار کاربران

بعدم اومده بود در کنار این سایتشون یه ماشین بزرگ پولسازی هم درست کرده بود که تا تونسته پول پارو کنه. این یه چیزی بودش که همه شرکتهای سیلیکون ولی همه حسرتش رو می خوردند، اینکه هم یه محصول عالی و پرطرفدار داری بدی دست مشتری، من مشتری استفاده بکنه و همین که پول پارو کنی، دیگه چی از این بهتر؟ میگه یه دو سالی بود. بود که فیسبوک شروع به کار کرده بود، بعد مارک زاکبرگ اومد من را استخدام کرد تا مدل کسب و کار فیسبوک یعنی با الهام گرفتن از مدل کسب و کار گوگل، مدل کسب و کار جدیدی رو برای فیسبوک می خوام درست بکنم مدل درآمدزایی از طریق تبلیغات. سوال بزرگی که برای خیلی ها وجود دارد این است که فیس بوک و گوگل چه جور راجر مک نامی یکی دیگر از مصاحبه شونده ها، یکی از سرمایهگذاران اولیه فیسبوک بوده. این آقا میگه که در پنجاه سال اول شرکت های سیلیکون ولیز سخت افزار و نرم افزار تولید میکردند و میفروختند. مثل هر بیزینس دیگه ای، اما در ده سال گذشته اینا جای فروش محصولات، کاربران خودشون میفروشن. گرفتی چی شد؟ جای محصولات الان دوره پول درآوردن از خود کاربر است. یه سوال مهم. همفزار فیسبوک پولیه؟ آیا جستجوی گوگل پولیه؟ اینستاگرام پولیه؟ نه، همشون مجانی هستن.

پس چطوری این شرکت ها ثروتمندترین شرکت های تاریخ شدن؟ ما که برای محصولات اینا پول نمیدیم، پس کیا دارن پول میدن، تبلیغ کنندگان پول این شرکت ها رو میدن، ما کاربران، کالاها. بعضی هستیم که فروخته میشه؟ یه جمله معروفی هست که میگه، اگه هزینه محصول رو پرداخت نمیکنید، پس خود شما محصول هستید. گرفتید، اگه هزینه محصول رو نمیدید خود شما محصول هستید، از فردا اگه فیلتر شکن مجانی نصب کردیم، آنتی ویروس. نرم افزار های مجانی نصب کردیم ، بدونیم داستان چیه ، اونا مجانی در اختیار ما گذاشتن ولی بعد برنامه هایی دارن برای این مسئله. خیلی از مردم فکر میکنن که گوئل فقط یه سایت جستجوگر، فیسبوک هم یه جایی دوست پیدا میکنیم و عکساشون رو لایت میزنیم و اینا. مردم نمیدونن که این شرکت ها برای جلب توجه و در حال رقابت شدید با هم هستن، توی همچین فضایی محصولی که خرید و فروش میشه توجه ماها هستش. اینطوری هم نیست که ما مشتری فیسبوک باشیم، نه، تبلیغ کننده است که مشتری فیسبوکه، چی میخره، توجه ما. این که ما بشینیم تو فیسبوک بگردیم و هی تبلیغات تماشا کنیم شرکتهایی مثل گوگل، اینستاگرام یوتیوب، اسنپ چت، تیک تاک، اینا همشون مدل کسب و کارشون اینه که آدما رو روی صفحه مشغول نگهدارن، تازه فقط هم کارشون این نیست که توجه و وقت ما رو بگیرن و ازش پول در بیارن. از یه چیز دیگه ای هم پول در میارن، اونم تغییر تدریجی و نامحسوسیه که در رفتار ما بوجود میارن.

پیش بینی و تغییرات رفتاری در شرکت‌های اینترنتی

می دانید تغییر تدریجی و جزئی در رفتار ما، تغییر تدریجی و جزئی در درک ما، تغییر در کاری که انجام می دهیم. تغییر در نحوه فکر کردنمون، تغییر در شخصیتمون، این کارها رو هم آروم آروم خرد خرد ریز ریز دارن انجام میدن. کم مهارتی هم نیست ها، خیلیه اگه یه نفری یه شرکتی بتونه دنیا رو بیاد یه درصد. فقط یه درصد در جهتی تحقیق بده که دلش میخواد. همچنین توانایی رو یکی داشته باشه برده، ارزش پولی خیلی زیادی داره. همه شرکت ها و کسب و کارها به قطعیت یا به قولی سرتنتی نیاز دارند. نیاز دارن که یه سری از اطلاعات رو بتونن پیش بینی بکنن مثلا ببینن وضعیت بازار در سال آینده چطور میشه؟ میدونم تعداد مشتریاشون در سه سال آینده چطور میشه و از اینجور اطلاعات؟ حالا شرکتهایی مثل گوگل و فیسبوک اطلاعات همه ی آدما رو هم دارن اینا، آب میخوریم، اونا خبر دارن. اطلاعات بیشتر آدم ها رو از اینکه هر زمانی در کجا هستن همه اینا رو دارن، دارن ردیابی میکنن، بعدش همون. اون اطلاعات رو میان پردازش میکنن، تجزیه تحلیل میکنن و میتونن آینده رو هم پیش بینی بکنن با استفاده از اون.

اطلاعات که دارن سال است دیگه وقتی اطلاعات چند سال گذشته رو داشته باشن میتونن روندها رو هم ببینن چطور بوده، آینده رو هم. به همان ترتیب پیش بینی بکنند کاری که شرکتهای مثل گوگل و فیسبوک و اینستاگرام می کنن همینه که با پیش بینی این یک آینده بشر تجارت کنند، درست مثل کسانی که آینده بازار نفت یا هر محصول دیگری را دارند و پیش بینی می کنند. کاش پول در میارن، اینا هم با پیش بینی آینده بشر. و فروشش تونستن تریلیون ها دلار درآمد کسب کنن همینم باعث شده که شرکت های اینترنت تیم سینا ثروتمندترین شرکتهای تاریخ بشن. در شبکه های اجتماعی هر کاری که شما میکنید با دقت کنترل و ردیابی میشه، اینکه به کدوم عکس نگاه کردید، چه مدت؟ شما به اون عکس نگاه کردید، اونا میدونن چه زمانی مردم تنها هستن، چه زمانی افسرده هستن، چه زمانی یکی نشسته به عکس های رمانتیک که مثلا دوست دختر سابقش داره نگاه میکنه، اینکه دیشب چیکار کردید و میدونن که چه چیزی میتونه احساسات شما رو تحریک کنه رو میدونن چه جور فیلمی رو تماشا میکنینم میدونن کجا میریم میدونن. برونگرای دارید یا درونگرای را هم میدونن، همه رو میدونن و بر اساس همه اینا رفتارای شما این شرکت ها مدل هایی می سازند که کارهای ما رو پیش بینی می کنه و هر شرکتی هم که بهتره بهترین پیش بینی رو داشته باشه اون برنده تره و پول بیشتری می تونه در بیاره مثلا خارج از مستند بگم. اپلیکیشن چینی سلیقه ی کاربرانشو خیلی خوب میفهمه و ویدئوهای که بهشون پیشنهاد میکنه. خیلی مربوطه با روحیه و سلیقه آنها و در نتیجه مدت طولانی تری کاربر را با خودش شاید ده ها اپلیکیشن مشابه دیگه هم بودن که ایده شون شبیه ایده ی تیک تاک بوده اما تیک تاک که الگوریتم های بهتری رو برای پیش بینی رفتار کاربرانش نوشته و اونو برد کردن. میبینم که سر همچین شرکتی بین آمریکا و با چین یه جنگی رو افتاده.

اهداف و تأثیرات شبکه‌های اجتماعی

شبکه های اجتماعی سه هدف اصلی دارند، اینو گوش کنین، این خیلی از اون جاست که به قول معروف تو امتحان میاد و اینو گوش کنین. سه هدف به اسلیشیو آیساین اولیش سرگرمیه، اینکه همینطوری ما بشینیم و اسکرول کنیم هی با انگشتمون همینطوری هی بزنیم ببینیم که چی داره میاد، چی داره میاد. باید ببینیم تماشا بکنیم، وقت بگذرانیم. هدف دوم، هدف رشد، برای اینکه نه تنها بازم تو این شبکه خودمون بشینیم و وقت بگذرانیم. بلکه دوستامون هم دعوت کنیم که اونام بیان تو همین شبکه. هدف سومم که از همه مهمتره، هدف تبلیغاته، هدف سومم که از همه مهمتره، هدف تبلیغاته. اطمینان از اینکه تا جایی که میشه اون شبکه اجتماعی از طریق بازاریابی و تبلیغات داره پول بیشتری درمیاره. هرکدوم از این اهداف توسط یه الگوریتم هایی توسط یه برنامه های کامپیوتری داره سپورت میشه. و وظیفه اونا اینه که بفهمن چه چیزی به شما نمایش بدن که این پول بازاریابیه تا جایی ممکن.

هی، بیشتر و بیشتر بشه. تیم کندال میگه که در فیسبوک ما طوری همه چیزو تحت کنترل داشتیم که مثل زدن یک دکمه. میتونستیم کاربرانمون رو زیاد کنیم، مثلا مارک سوکربک میتونست یه روزی بیاد بگه بچه ها من امروز کاربران بیشتر. مثلا در کره جنوبی میخوام، دکمه رو بزنید، کاربرامون اونجا زیادتر کنید، فیسبوکی همچین قابلیت ای رو داره. یک بار کتاب ها و مجله ها را می خواندم بعد يه ايميل به من رسيد که فکر ميکردم خيلي خوب بود. من يه سري ليست خوب گرفتم که خيلي خوب بود. من در صندلی راننده بودم و در آن زمان رسانه های اجتماعی به همراهم آمدند و در آن زمان من کشتی ام را از دست دادم. فیسبوک ، فیسبوک ، چه کاری دیگر برای انجام وجود دارد ؟ فیس بوک ، فیس بوک ، و نگاه کنید من شما را ببینم تریستان هریس میگه که وقتی پنج سالش بود با شعبه بازی آشنا شده و انقدر مهارت داشته که… آدم بزرگایی که حتی مدرک دکترا داشتن هم فریب بده، همونجا هم داشتیم و میگفت یه شیرین کاری یه جالبی با مهارت بچه انشوند.

فن آوری اقناعی و تأثیر شبکه های اجتماعی در ذهن مردم

و میگه یه شعبه بازا میدونن که ذهن مردم چطوری کار میکنه، کجاها باغ داره یا کجاها. شوبده بازا از بخشی از ذهن ما آگاهی دارند که خود ما ازش آگاهی نداریم و این شوبده بازا از اون باگا استفاده میکنن یا به قولی سوء استفاده میکنن تا ما رو فریب بدن حالا چرا اینو مطرح کرده؟ حرفش اینه که کاری که شبکه های اجتماعی میکنن هم شبیه کار شعبه بازار است. از حفره های ذهن ما استفاده میکنن بدون اینکه ما متوجهش بشیم اصلا. تریسان هریس میگه که وقتی که در آزمایشگاه فناوری اقناعی دانشگاه استنفورد بودم این اون چیزی بودش که یاد گرفتیم، اینکه چطور میشه از اصول روانشناسی استفاده بکنیم، ببینیم که چه چیز. این چیزها مردم را ترغیب می کند که بیشتر خرید کنند، بیشتر وقت بگذرانند، بیشتر سفر کنند. و بعد وقتی که داریم مثلا یه شبکه اجتماعی رو میخوایم درست بکنیم، اون اصول روانشناسی رو اونجا بکار ببریم میگن خیلی از افراد کلیدی سیلیکون ولیم توی همون کلاس آزمایشگاه فناوری اقناعی دانشگاه دانشگاه مسافرت شرکت کرده بودن و یاد گرفتند که چطور میشه اصول ترغیب کردن آدما رو آورد در طراحی. به این کار گفتن فن آوری اقناعی یا پروسویسیو تکنولوژی. فناوری اقناعی وقتی یه که میخوان رفتار کاربر رو تغییر بدن، بدون اینکه اون کاربر خودش اصلا بدونه. شبکه های اجتماعی میخواهند که کاربر با انگشتاشون به اسکرول کردن همینطور ادامه بدن روی صفحه موبایل یا روی آیپ.

یا هرچیزی. همینطور بشینن صفشونو هی تازه کنن و یه چیز جدیدیه اون بالا ببینن که میاد یا نمیاد. نمیدونم که اصلاً. قراره که یه موضوع جذاب و با جالبی در صفش ببینه یا نه ولی شبیه قمار کردن امیدواری که این اتفاق به همین میشینه و هی اسکرول میکنه، تا یه مطلب دندونگیری مثلا بیاد بالا. این همون شباهت اسبش. توبده بازی، از حفره های ذهنمون استفاده می کنن تا گل بخوریم و وقت بیشتری رو در شبکه بگذرانیم. بنابراین کافی نیست که ماها بگیم که من دارم آگاهانه از شبکه اجتماعی استفاده میکنم، چون شبکه های اجتماعی تو رو در مغزمون فرو میکنه و در واقع یه عادت ناخواسته رو در درون ما میکاره، طوری که ما در یه سطح ناشناخته یا از طرف طرح های اون شبکه اجتماعی برنامه ریزی میشیم. ما حتی متوجه هم نیستیم، بشنگ حک شدیم، مغزمون حک شده، برای این تصادفی نیست و این اساسا روش طراحی. این شبکه ها هستش که میخوان که در ما اعتیاد ایجاد بشه و ما برای بار هزارم هم که شده در روز یه دفعه ناخواسته دستمون میره سمت گوشی که چک بکنیم ببینیم که چیز جدیدی اومده یا نه.

تأثیر شبکه‌های اجتماعی بر رفتار و احساسات انسان‌ها

خیلی وقتم خودمو سرزنش می کنم که بسه دیگه چقدر دستم میره سمت گوشی چند بار در روز میرم گوشیمو چک میکنم اما این شاید ایراد ما نباشه، این اصلا همونیه که طراحی شده. ما با تیم های مهندسی مواجه هستیم که نه سخت افزار بلکه روان افراد را هک می کنند. چطور میتونن رشد بیشتری رو برای شرکت های خودشون تضمین بکنن؟ یکی از کارهایی که شبکه های اجتماعی شبیه به کار شعبه باز انجام می دهند، آزمایش علمی و هستش. اونا میرن یه آزمایشاتی رو به صورت نامحسوس انجام میدن تا ببینن چه تغییراتی رو در صفشون باید انجام بدن. تا کاربران متقاعد به انجام کاری بشن بدون اینکه اصلا متوجه بشن. یعنی چی؟ یه مثال میزنم، مثل میمونه که یک انکبوت بزرگی رو شما روی میز کارتون داشته باشید و شما هم. یک سوزن دارید، اون سوزن رو میزنید به عصب های انکبوت و عصباشو تحریک میکنید. یکی رو میزنید ببینید این پاش تکون خورد، و اون یکی عصبی میزنید ببینید اون یکی پاش تکون خورد، بعد از مدتی. دیگه کاملا میفهمید که آها اگه من به کجا بزنم چه نتیجه ای داره و اصلا بعد از یه مدتی می توانید این سوزن را بگیرید به عصب های مختلف، حرکات مختلفی را از اون انکبوت ببینید و اصلا ممکن است که اون هنگابوت رو راه بندازید، ها، اختیارش یه جوری دست شماست، مثل عروسک خیمه شب بازی، شما حرکت می کنید.

اونا هم حرکت میکنن. این یه مثال اغراق آمیز البته از کاری که شبکه های اجتماعی به صورت نامحسوس دارن با کاربرانشون میکنن اما فیسبوک آزمایش های گسترده ای رو به این روش اومده انجام داده و. مثلا اومدن روی این کار کردن که ما چطور میتونیم یه علائم و یه تصاویر رو به طور غیرمستقیم در صفحات فیسبوک کاربرانمون نمایش بدیم که آدما رو ترغیب بکنیم که برن این کاریه که کردن و فیسبوک همچین کاری رو کرده و بعد از اون فیسبوک فهمیده که… مثل اینکه ما می تونیم رو رفتار و احساسات دنیای واقعی آدم ها هم تاثیر بذاریم بدون اینکه اصلا هیچ کاربری بود. ما نشستیم اونجا و صفحاتمون یه تغییراتی دادیم هر بار بعد به این جمع بندی رسیدیم که بهترین تغییرات در صفمون بهترین تغییرات در محتوامون چطور می تونه باشه؟ که اونا متقاعد بشن یعنی عملا مردم موش آزمایشگاهی شدن و اینطور هم نیست که یک موش آزمایشگاهی برای مثلا برای کشف راه درمان یک بیماری مثل سرطان بفرست، اینطوری هم نیست که کاربر یک نفی بخواد ببره، به قول یکی از مصاحبه شونده ها، کاربران فقط یه عدد زامبی هستند و شبکه های اجتماعی از زامبیاشون میخوان که بشینن یه جا و بیشتر به تبلیغات نگاه کنن تا اونا هم بتونن درآمد بیشتری کسب کنن. تکنولوژی، یه ابزاره، مثال ورودش دوچرخه است. وقتی دوچرخه اختراع شد، گره ای از زندگی. یه آدم باز کرد، کمک کرد که حمل و نقل راحت تر بشه، کمک کرد که مردم اوقات فراغتشون رو بهتر استفاده کنن. هروارم که وقتی کسی سوار دوچرخه اش میشه بعد دوچرخه اش می بره میذاره سر جاش دوچرخه هم اونجا افتاده تا اینکه دفعه ای.

زنان بنیانگذاران صلح و اثرات شبکه‌های اجتماعی در جوامع

سلام و سلام زنان بنیانگذاران صلح هستند، زنان انسان دوست هستند، زنان مدافعان حقوق هستند. فعالان زنان محلی در مناطق درگیری و بحران در سراسر جهان، جوامع خود را درک می کنند. زنان موتور صلح، انعطاف پذیری و واکنش بشردوستانه در سراسر جهان هستند. و آنها نیاز دارند و سزاوار توجه و حمایت جهان هستند. صندوق صلح و بشردوستانه زنان سازمان ملل به جهان دعوت می کند تا نیازهای حیاتی و حمایت از مردم را برآورده کند. با توجه به تاثیرات تحولاتی سازمان های محلی زنان که برای ساختن یک جهان صلح آمیز و جنسیت برابر تر کار می کنند. امروز به ما ملحق شوید تا بودجه را سریع تر کنید، صداها را تقویت کنید، قدرت را باز کنید و مقیاس را افزایش دهید. تاثیر زنان که به بحران پاسخ می دهند و صلح پایدار برای همه را ایجاد می کنند. یاد بگیرید که چگونه می توانید به سازمان ملل پیوستید تا از زنان در خط های پیش امروز حمایت کنید.

بعد شما برید و ازش استفاده کنید یه ابزار، یه ابزار خوب، به کار بشر میاد، بعدشم کاری بهت نداره، اما شبکه های اجتماعی دیگه اینطور نیست. نیست، اون دیگه از حالت ابزار در اومده و چه بسا انسان شده ابزار این شبکه های اجتماعی. من این کار را انجام می دهم. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی بحث دیگه ای که مطرح میشه تو این مستند، بحث اعتیاد به شبکه های اجتماعی هست، میگه شما یا قبل از از اینکه صبح دستشویی برید گوشتون رو چک میکنید یا اینکه در حال دستشویی کردن تلفنتون رو چک میکنید، گزینه دیگه ای ندارین. اینو به شوخی مطرح می کنه، اما واقعا آش اینقدر شروع شده که خود همینایی که دستان در کارش ایجاد این شبکه ها. به اجتماعی بودن هم میگن ما خودمون با اینکه میدونیم پشت پرده چیه، اما به محصولاتی که خودمون ساختیم اعتیاد پیدا کردیم. یه شوخی دیگه هم مطرح میشه توی این مستند میگه که فقط دوتا کسب و کار هستن که به کاربرانشون میگن یوزر یا مواد. مخدر و فناوری اطلاعات، هر دوشون میگن یوزر، در واقع میخواد با این شوخی میخواد بگه که هر دوشون اعتیادآور هستن، اما چطور؟ چطور میشه که اعتیاد ایجاد میشه؟ ما آدما برای برقراری ارتباط با بقیه یه ضرورت اساسی انسان باید با بقیه آدمای دیگه ارتباط داشته باشه بعد از برقراری ارتباط هم تو بدنمون. اون هورمون دوپامین به عنوان پاداش آزاد میشه.

تکامل و تأثیر شبکه‌های اجتماعی بر رفتار و روان‌شناسی انسان‌ها

میلیونها سال تکامل پشت این سیستم بوده که آدما بتونن با هم هم ارتباط داشته باشند. برای همین هورمون هست که انسان با برقراری ارتباط خوشحال میشه، شبکه های اجتماعی هم برای همینن دیگه که آدم با افراد دیگه در ارتباط باشه. و به خاطر همین آروم آروم آدم با اون هورمون های خوشحال کننده اعتیاد پیدا میکنه. اینطور تکامل پیدا کردن که بدونن آیا مورد تایید افراد قبیله شون هستن یا خونواده شون یا دوستاشون، آیا اونا. تاییدشون میکنن یا نه، چون اون مهمه دیگه، اما آیا ما آدما تکامل پیدا کردیم که بدونیم ده هزار نفر. مثلا فالوور هامون راجع به ما چی فکر میکنن؟ نه اینطور نبوده، تحقیقات نشون داده که سال ۲۰۱۱ تا به حال یعنی از وقتی که شبکه های اجتماعی رایجتر شدند میزان افسردگی و اضطراب بازی بین نوجوانهای آمریکایی به طور معناداری بیشتر شده. و از تعداد دختران نوجوانی که به خودشون آسیب زدند، افسردگی و اضطراب داشتند و حتی خودکشی کردند، یک رشد عجیب و غریبی داشته بچه هایی که بعد از سال هزار و سیصد و هفتاد و پنج متولد شدن رو بهشون میگن نسل زد، اینا اولین نسل که وقتی که هنوز مدرسه میرن وارد شبکه های اجتماعی میشن این بچه ها اوقات زیادی رو در شبکه های اجتماعی می گذرانن. واسه همینم این نسل اضطراب و افسردگی بیشتری رو داره نسبت به نسل های قبلیشون تجربه میکنن و تحقیقات که در. در آمریکا بوده، نشون داده که اعتماد به نفس کمتری هم دارم و روابط رمانتیک کمتری هم نسبت به نسل ها در دهه های قبل بچه ها از یک کانال نسبتا امن به نام تلویزیون برنامه ریزی می کردند ما تلویزیون رو روشن میکردیم، کارتون تماشا میکردیم، اما الان بچه ها مثلا یوتیوب و فورک کیتز رو دارن که یک محصول خاص یوتیوب هست برای بچه ها یه دفعه همه اون مراقبت ها و فیلتر هایی که در هر تلویزیون بوده، یه دفعه برداشته شده، بین سازنده ویدیو و بیننده اش یه واسطه درست حسابی هست.

این وسط وجود نداره که بخواد جلوی محتوای بد رو بگیره. اما شاید خطرناک ترین بخش ماجرا این واقعیت باشه که اینترنت توسط یک فناوری داره. هدایت میشه که به صورت تصاعدی داره پیشرفت میکنه. تقریبا از سال هزار و نهصد و شصت تا الان قدرت پردازش کامپیوترها حدود یک تریلیون بار. بیشتر شده، هیچ چیز دیگه ای در جهان نیست که همچین رشتی داشته باشه، ماشینا رو اگه در نظر بگیرید، از اون. زمان تا الان سرعتشون شاید تقریبا دو برابر شده باشه. و مهم تر از همه، آدما، فیزیولوژی و مغز ما اصلا تکامل پیدا نکرده از اون موقع. قراره هم نیست تغییر بکنه انقدر، و ما با این پرسش مواجه هستیم که با این تفاسیر در نبرد بین انسان و صفحه نمایش، قراره کدوممون پیروز بشیم؟ اما شبکه های مجازی چطور میتونن باعث دوقطبی شدن یک جامعه بشن، چطور میتونن باعث ترویج افراط؟ دادگرایی بشن، توی این مستند مثال میزنه، میگه در نوار جستجوی گوگل تایپ کنید، تغییر آب و هوایی چیه؟ تصور ما اینه که کسی که در ایران هست اینجا اجاره میکنه به همون اطلاعاتی میرسه که مثلا اونه که در. ژاپن نشسته داره همین جا سه جور می کنه، بعد پیش خودمونم نتیجه می گیریم که پس هممون به همه اطلاعات در مورد آب و هوا.

اطلاعات تلفیق شده به چالش کشیدن جامعه

دسترسی داریم، اما واقعیت این نیست. واقعیت اینه که کاربران بسته به محل زندگی خودشون نتایج متفاوتی رو در صفشون میبینن. و چیزی هم که میبینن لازماً تمام واقعیت در مورد مثلاً تغییرات آب و هوایی نیست بلکه برمیگرده به. جایی که ما داریم ازش گوگل میکنیم، جستجو میکنیم. حتی فیسبوک فیتسم همینه، فیسبوک فیتسه، دوتا دوست، دوتا زن و شوهر، یکی نیستش، چون. محتوای صفحه فیس بوک آدما بر اساس الگوریتمها درست می شود، الگوریتمها من را در یک دسته ای از کاربران قرار می دهند و برای من محتوا. او ها رو پیشنهاد می کنه که احتمال میدن من به اون موضوعات علاقه دارم و میتونم بیشتر وقت بگذرانم پای فیس بوک و مثلا مثلا دوست صمیمی من رو در یک دسته دیگه ای قرار میده و به اونم یه سری مطالب دیگه ای بخوردش میده مطالبایی که می بینیم خوشحالیم و فکر میکنیم به تمام اطلاعات رسیدیم اما واقعیت اینه که هرکدوم بخشی از اطلاعات و بعد، بعد از گذشت زمان، این حس کاذب رو خواهیم داشت که همه با ما موافق هستند، چون همه افرادی که تو صفحه های فیسبوک شما هستن شبیه ما هستن دیگه، شبیه ما به نظر میاد. مثلا وقتی یه نفر رو که ببینیم که عقاید مذهبی عقاید نژادی سیاسی متفاوتی از ما داره. میگیم مثلا این بابا چقدر احمق ها، این همه اطلاعات است تو اینترنت، بعد اینا هنوز اینطوری دارن فکر میکنن مثلا.

اما نکته اینه که، بله اطلاعات در اینترنت هست، اما هر گروهی داره اطلاعاتی رو میبینی که. با اون اطلاعات بیشتر خوشحال میشه، اونایی که طرفدار دو آتیشه ای یه سیاست خاص هستن، اونایی که مخالف سرسخت اون سیاست. اونایی که عقاید نژاد پرستانه دارن اونایی که مطابق قوانین مهاجرت هستن و غیر همه اینا مدام تنها در معرض اطلاعاتی هستند که فیسبوک می دونه که اون مطالب این آدما رو خودش در معرض چیز زندگی قرار نمیگیرن و اینه که باعث میشه که اون آدما راجع به عقیده اش هی مسرتر و مسرتر میشن و به مرور این اون چیزیه که باعث شکاف در یک جامعه میشه عمیقتر شدن شکاف در جامعه میشه و جامعه نهایتا دو قطبی میشه. فیسبوک البته میگه نه من کارایی نیستم شما خودتان دوستاتونو انتخاب میکنید، لینکاتونم که خودتان انتخاب میکنید. کارایی نیستم اما واقعیت اینه که فیسبوک مسئول صفحات ما هستش. فیس بوک ، فیس بوک ، این تمام اخبار است که من نیاز دارم اونا میگن این یه انقلابه ولی من مطمئن نیستم که چرا از یه اپلیکیشن برای پیدا کردن چیزی که باید بدونم استفاده نکردم آنها اینترنت را در سال ۱۸۴۸ نداشتند وقتی که در سراسر جهان بدون به روز رسانی وضعیت بیمار رشد کردند. شاید اون مرد قوی باشه یا شاید نه ، شاید ابزارهایی بهتر از اونایی باشه که ما داریم فیسبوک ، فیسبوک ، من روی این صندلی قرار می گیرم ، فیسبوک ، فیسبوک خب این خیلی خوبه که به واسطه داشتن شبکه های اجتماعی، الان دیگه هر فردی میتونه ردهی یک روزنامه. نگاه رو بپوش و خبر و تحلیل از خودش منتشر بکنه، اما در خیلی از اوقات هم چون این اخبار از فیلتر در تحریریه خاصی رد نشده اند یا چون اصلا قصد و مرزی در کار هستش باعث میشه که شایعات و حتی تئوری توطئهای عجیب غریبی مطرح بشه. روند اینطوره.

شایعات و اطلاعات جعلی در عصر اطلاعات

یه شایعه ای را میفته بعد بازنشر داده میشه. به آدم های مختلف هشت تک ساخته میشه و بعد یه دفعه تبدیل میشه به یه خبر و بعد یه عده دیگه واقعا بهش اعتماد میکنن. یک خبر، مثال بارزشم قضیه ای است به نام پیتزا گیت که در بهههی انتخابات ۲۰۱۶ آمریکا بود یه دو اومدن گفتن که آقا طرفدارای هیلاری کلینتون قاچاق انسان میکنن. و حتی در کار تجارت کودکان زیر سن قانونی هستند، حتی یه لیستی از رستوران هایی رو منتشر کردن که. آره، اینا در کار تجارت کودکان هستن، لیست دادن و مردمم خوندن و خیلیام باورشون شد، الکی الکی. یه شایعه بزرگ درست شد. بعد حتی یه نفر پا شد، رفت یه ایالت دیگه ای، گفته بودن زیرزمین یه رستورانی هستش که پر و بچه است. بابا مسلح میره اونجا، مردم همه حاج و واژ تو رستوران خلاصه پلیس میاد و با بار دستگیر میکنه و میبینند که اصلا اون رستوران زیرزمینی نداره، بعدشم یه رستوران معمولیه و قضیه از اساس دروغ بوده. این موضوع میشه یکی از مثال های معروف فک نیوز یا خبر جعلی.

میگن که ما از عصر اطلاعات رسیدیم به عصر اطلاعات جعلی. شما خودتون دیدید دیگه در همین دوره کرونا چقدر اطلاعات غلط در شبکه های اجتماعی پخش شد مثال بارزشان. ما خودمون دیدیم در شبکه های اجتماعی فارسی زبان چقدر چیزهای عجیب و غریب و گاهی هم خنده دار مطرح شد. در آمریکا مثال هایی که این مستند میزنم، نهام جالبه، یکی میگه که برای کرونا گفتن که آب بنوشید. آب بنوشید دیگه کرونا نمیگیرید. یکی دیگه گفته که آقا این ویروس کار دولتها بوده که آدما اصلا از امن کشته بشن، از دست جمعیت زیاد خلاص بشن، یکی دیگه اومده میگه که آقا مریض نیست کسی. بسنید بروید بیرون، خوش باشید، همه اینا توطئه است که ما بشینیم تو خونه مون و جامعه رو به امان خدا رها کنیم. یکی دیگه اومده بود میگفت که غذای چینی نخورید که کرونا نگیرید تو آمریکا، تو چین هم نه تو آمریکا. غذای چینی نخورید کرونا نمیگیرید.

استفاده از شبکه های اجتماعی برای انتشار نفرت و توطئه در جامعه

بعد یکی دیگه گفته که آقا من به اسناد بسیار معتبر دست پیدا کردم. که یک مامور از چین بلند شده و ویروس را منتشر کرده و مثال هایی از این دست خیلی زیاد. خب این وسط کم هم نبودن، مواردی که آدما اومدن از آب گل آلود ماهی گرفتن و به اون نیات سیاسی یا ماهی. یا هر چیز دیگه ای که داشتن، برسن مسئله دیگه استفاده از شبکه های اجتماعی برای نفرت پراکنی هستش. میگه در میانمار وقتی شما گوشی موبایل رو میخرید در همون فروشگاه فیسبوک رو میاند. روی گوشی شما براتون نصب میکنن، بنابراین فیسبوک خیلی رایج در اون کشور و دولت میامار از این ابزار فیسبوک و گروه ها و صفحات فیسبوکی استفاده می کند برای نیت خودش و برای انتشار نفرت علیه اقلیت مسلمان میانمار، نتیجهشم این شده که خیلی ها واقعا به این باور رسیدند که بله، اینها این اقلیت رو ما باید از شهرشون خلاص بشیم در جامعه و در نهایتم خب هزاران نفر مورد قتل مورد تجاوز قرار گرفتن و هفتصد هزار نفر فقط به خاطر دینشون مجبور شدن که خودشون رو ترک بکنن و آواره بشن، یکی از این مصاحبه شونده ها حرف جالبی میزنه، میگه من اگه بخوام در یه انتخاب باباتی برنده بشم میدونم باید چیکار کنم میرم تو یکی از این گروه های تئوری توطئه که صد تا عضوم داره می نروم تونوز می نشم. باورتون میشه هنوز بعضی آدما هستن که مثلا میگن زمین گرد نیست آقا، دروغه، دروغ میگن زمین گرد، زمین کروین نیست. اینا دوتا هست یه چیزی پشت قضیه هست اینا یه نیت دارن به ما راستشو نمیگن بعد توی فیس بوک هم از این گروه ها هستن که این عقاید عجیب و غریب خودشون رو ترویج میکنن. این آقا میگه که من میرم توی یکی از از همین گروه ها توی فیسبوک عضو میشم و بعدم میام از فیسبوک میخوام بگم آقا هزار تا کاربر مثل این صد تا کاربردی که عضو این گروه هستن رو به من معرفی کن و فیس بوک هم به من میده، بعدش میگه من میدونم با.

اون داشتن اون هزار تا آدم چیکار کنم، بعدش من تئوری های توطئه خودم رو منتشر میکنم، یه چیزایی میگم که با اون بتونم رای جمع بکنم و با کمک اون هزار نفر برنده میشم چون اون هزار نفر هم زمینه قبول کرده بدن شایعات رو دارن که عضوی همچین شبکه هایی هستن و معمولا هم اینجوری هستن که فکر میکنن که در اقلیت هستن. و حرفشون باید شنیده بشه، عصبانی هستن و می جنگند، جنگنده هستن، یکی مرد جنگی به صد هزار. در مستند نشون میده که در یکی از کارزارهای که تریسان هریس داشته به کنگره آمریکا رفته و توزیع. را به نمایندگان در مورد خطرات بالقوه شبکه های اجتماعی میده یکی از نمایندگان خیلی هیجان زده میشه. و از تیرسان هریت میپرسه که این چیزایی که گفتی منو از ترس داره میکشه. آیا واقعاً قضیه اینقدر ترسناکه؟ یا چون من اطلاعاتم تو این قضیه کمه، زیاد دارم واکنش نشون میدم؟ بعد، پاسخ تیستان اینه که، بله، قضیه واقعا جدیه، و این میتونه در میان مدت باعث. جنگ داخلی بشه می تونه باعث لطمه زدن به دموکراسی بشه اما مسئله اینه که اینترنت هم میتونه مولد باشه و هم مخرب باشه اینطور هم نبوده که وقتی که طراحان شبکه های اجتماعی میخواستند روز اول اونو درست کنن هم همه این چیزا رو میدونست. و بعد اومدن با علم به این موضوع اینو طراحی کردن نه یکی از مصاحبه شونده ها عضو تیم طراحی فیسبوک بوده. و از کسایی بوده که این دکمه لایک فیسبوک رو طراحی کردن و درست کردن، اون میگه که وقتی ما داشتیم روی دکمه لایک.

تأملات در مورد اینترنت و اثرات آن بر جامعه و محیط زیست

فیسبوک کار میکردیم تمام انگیزه مون این بودش که انرژی مثبت و عشق و اینا رو بخواییم در جهان زیاد بکنیم. اصلا تصور ای از این نداشتیم که یه روزی این میتونه تبدیل بشه به مسابقه گرفتن لایک بیشتر یا مثلا. من باعث اضطراب و افسردگی نوجوانا بشه، اصلا به این چیزا فکر نمیکردیم. مسئله اصلی البته نبودن قانون هست، نبودن نظارت هست، نبودن رقابت هست تو این حوزه. مثلا راجع به شرکت های مخابراتی کلی قانون وجود داره راجع به حقوق مشتری، قرارداد و غیره. اما راجع به شبکه های اجتماعی تقریباً قانون خاصی وجود ندارد یکی از مصاحبه شونده ها یه پیشنهاد داشت که شرکتهایی که اطلاعات کاربراشونو دارن ذخیره میکنن. یه مالیات بیشتری بدن، هکتار و هکتار زمین دارن، کامپیوترهایی دارن که اطلاعات مشتری هاشون رو توش ذخیره میکنن. که بعدا بتونن پیش بینی های بهتری رو از رفتار مشتریانام داشته باشن اگه قرار باشه که مالیات بپردازن دیگه اون موقع مجبور میشن اطلاعات کمتری رو هم نگه دارن. میگی ما در دنیایی زندگی میکنیم که درخت یا نهنگ مرده از زنده اش ارزش ماددی بیشتری داره.

اگه یه درخت رو ببارن، پول بیشتری ازش درمیاد تا اینکه درخت رو نبارن و اونجا باشه و اکسیژن تولید کنن. نهنگم همینطور، خیلی از منابع دیگه هم همینطور، بخاطر همینم شرکت ها تلاش می کنن که تا جایی که میتونن از از منابع استخراج کنن با اینکه میدونن دنیا رو دارن خراب میکنن، درخت رو میبرن، نهنگ رو میبرن می کشند و وقت ما رو هم دارن می کشند، در واقع وقت و توجه ما درخت زنده ماست. که شرکت ها برای پول بیشتر دارن اونو میبرن و از بین میبرن. توی اینترنت قرار بوده که کارهای درست انجام بشه، قرار بوده که کارهای عمیق انجام بشه اما تبدیل شده. به جایی که فقط توش کارهای باحال انجام بشه، خوبه که کارهای باحال هم انجام بشه، اما این هدف اصلی و اولیه اینترنت که بیشتر اینترنت صرف کارهای باحال بشه یا صرف این بشه که تعداد فروش بیشتری داشته باشن. تبدیل شده به یک فروشگاه بزرگ. خب، حالا چیکار میتونیم بکنیم که جلوی این وضعیت گرفته بشه، به عنوان پیشگیری میتونیم آگاهیمون رو ببریم بالا. می تونیم توقع داشته باشیم که مثل منبع قابل استخراج با ما و با وقتمون برخورد نشه، یادمون نره که تغییر ایجاد نمیشه مگر اینکه فشار بالای افکار عمومی وجود داشته باشه، در نتیجه مهم اینه که هممون این گاهی رو داشته باشیم. در انتهای مستند، مصاحبه شونده ها چندتا پیشنهاد هم داشتند که جلوی هدر رفت وقت کاربر را بگیرد.

پیشنهاد های مهم برای استفاده از وسایل الکترونیکی و رسانه های اجتماعی

توصیه های خیلی خوبی بود، من خودم هم سعی کردم که استفاده کنم، پیشنهاد می کنم شما هم همین کار رو بکنید، یکیش این بود که اپلیکیشن. لیکیشن های سوسیال میدیا رو از گوشیتون حذف کنید، وسط یه کار ارزشمندی هستید، دارید درس میخونید، دارید کار میکنید. یه دفعه یه نوتیفیکیشن میاد که بله به یه عکسی شما تک شدید، عکس هم نمیاد، باید برید، کلیک کنید رویش، برید اونجا. اون اپلیکیشنه و بعد اون وقت عکس رو ببینید یعنی همش میخوان که شما رو بکشونن با اون اپلیکیشن دنبال اون نوتیفیکیشن، ندید اون عکس رو چک کنید پیامو بخونید هم یه چیزی حدود بیست دقیقه طول میکشه تا دوباره به هر همون سطح تمرکز قبل از اومدن اون نوتیفیکیشن رسید، در نتیجه توصیه مهمی این بودش که اصلا یه توصیه دیگه هم این بود که فقط از محصولات شرکت های بزرگ و شرکت های معروف استفاده نکنید، از محصولات شرکت های رقیب هم استفاده کنید و بگذارید آنها هم بزرگ شوند و رقابت شکل بگیرند. و وقتی رقابت شکل میگیره به نفع مشتری میشه چون این شرکت های بزرگ رقیبی به اون صورت ندارن پیشنهاد میکنن. که به جای گوگل مثلا از موتور جستجوی کیوبانت استفاده کنید. توصیه دیگه اینه که هرگز یه ویدئویی که یوتیوب بهتون پیشنهاد میکنه رو اونو ندید ببینید تو اون ویدئوها رو انتخاب کنین. بعد پیشنهاد دیگه اش این بودش که در توییتر آدمهایی رو دنبال بکنید که میدونید باهاشون مخالفید، دیدگاهاتون. فرق داره، اما بذارید صدای آدمهای دیگه رو هم بشنوید، نه فقط اونایی که شبیه شما فکر میکنن.

توصیه دیگه هم اینه که اسکرین تایم یا زمانی که بچه ها با وسایل الکترونیکی میگذرن رو، اون رو بیایید. یه کم کنید و نزدیک به صفر بکنید. یک روانشناس هم در این مستند بود که سه تا توصیه در انتها داشت، یکی اینکه تمام وسایل الکترونیکی نیم ساعت قبل از خواب. از اتاق خواب بیاد بیرون، دو اینکه به هیچ وجه بچه ها قبل از شانزده سالگی عضو شبکه اجتماعی نشن و در آخر هم این که به والدین میگه که با بچه هاتون بیایید راجع به یک زمان روزانه توافق کنید و اون رو اجرا کنید. که شما انقدر وقت دارید که در اینترنت باشی، بیشتر از این مجاز نیستی. اما یه داستان تقریبا تخیلی هم در کنار این مصاحبه به تصویر کشیده بود تا مخاطب بهتر پی به پشت صحنه شبکه. اجتماعی ببره، مثلا چی میشه که در پارک نشدید و گوش نتونه و در مورد غذای ایتالیایی سرچ میکنید؟ بعدش در اینستاگرامتون تبلیغ نزدیک ترین رستوران ایتالیایی به اون پارک میاد مثلا داستان در مورد یک یک پدر و مادر و سه بچه شون هست که اون بچه ها در سنین مختلف هستن. خونواده کلا درگیر اعتیاد بین اینترنت شده و هرکدوم از بچه هام مشکلات خاص خودشونو دارن مثلا دختر نوجوون خونواده عاشق تصویر فیلتر دار خودش بوده این داستان هم در کنار اون مصاحبه ها روایت شد و دیدنش جالب بود. نهایتاً اینکه من بسیار لذت بردم از دیدن این مستند و اطلاعات ارزشمندی را به من داد اگر شما هم دسترسی به این فیلم دارید.

جنبش و موفقیت در تکنولوژی انسانی – مصاحبه با ترسان هریس و پاتری سان

که حتما خودتونم ببینید؟ موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی (مذکر) همانطور که در ابتدایم گفتم من در اساس این مستند تحت تاثیر دانش و شخصیت این مصاحبه شونده ها قرار گرفته ام. و مدام در موردشون جستجو میکردم و میخوندم، دوست داشتم این نکاتی که یاد گرفتم و با شما هم در میان بذارم. که این آدما کی بودن و چی کردن. اولیش ترسان هریس بود که دانش آموخته استامفورده و خودش برنامه نویس قهاری بوده. و استارتاپی داشته که شرکت گوگل استارتاپش رو اومده خریده و بعد خودش هم عضوی از تیم جی میل شرکت گوگل شده. در سال دو هزار و سیزده گفتیم پریزنتاسیونی رو در مورد ضرورت تغییر رویه ی گوگل منتشر کرد که اون خیلی خبرساز شد در سال دو هزار و چهارده در همایش تدکس بروکسل. یک مفهومی رو به اسم زمان خوب صرف شده تایم ول اسپنت رو معرفی کرد و حرفش. این بود که کاربران در آن وقتشون رو در شبکه های اجتماعی می گذرانن که خب میشه وقت صرف شده و میگه که خب این وظیفه هدف شرکتهای بزرگ هستش که این زمان صرف شده تایمز پنت رو تبدیل کنن به زمان خوب صرف. وقت می سپری.

که این ایدش تبدیل شد به یک جنبش و بعد از موفقیت این جنبش در سال 2018 پاتری سان هریس مرکز تکنولوژی انسانی سنتر فار هومین تکنولوژی را راه اندازی کرد در همان سال، پلتفرم های بزرگ مثل فیسبوک و اپل. از اضافه کردن فیچرایی به محصولاتشون خبر داده اند که کمک می کنه به همون زمان خوب صرف شده ای که تریسون هریس دنبالش بود. مجله رولینگ استون تریستان رو به عنوان یکی از بیست و پنج نفری که جهان رو شکل میدن انتخاب کرده. آدرس وب سایت مؤسسشم هست …. ایمیلتون میزارید و اون ایده ها و توصیه هایی رو برای اینکه وقت خوب صرف شده داشته باشید و. با شما به اشتراک میذارن و بعضی از این نکات رو من سعی میکنم در توییتر و اینستاگرام پادکست داکس با شما. با به اشتراک بزارم، یکی دیگه از مصاحبه شونده ها یه آقای بود به اسم چامات پالی هاپیتیا. اسمش خیلی سخته، یه آقای چهل و چهار ساله و متولد سریلانکا هستش و ایشون در شش سالگی کانادا پناهنده شدن به همراه خانواده اش، پدرش همیشه بیکار بوده و زندگی بسیار فقیرانه ای رو داشتند. اما ایشان موفق شده که در دانشگاه واترلو مهندسی برق بخونه و خیلی زود یکی از مدیران ارشدش.

شخصیت های تاثیرگذار در ساحل نرم افزارستان

شرکت شده و بعدش بین سال های 200 و 2011 در فیسبوک بوده و اگر یکی از دلایل توسعه عجیب و غریب و زیاد فیسبوک هم کاری بوده که همین آقای چامات انجام داده در فیسبوک و همون آزمایش های و که گفتیم هم دست گل او بوده البته او از سال دو هزار و هفتاد ده به بعد ابراز ندامت می کنه از کاراش برای توسعه فیسبوک و خب از مدیران ارشد فیسبوک بوده. با اینکه نسبتا هم جوون هست، داراییش الان یه چیزی با بیشتر از یک میلیارد دلار هستش. یکی یکی از شخصیت های جالبی که در بخش مصاحبه های مستند بود، یه فردیه به اسم جارون لانیر شخص بزرگیه، این آدم پایه گذار یا به قول پدر معنوی تکنولوژی واقعیت مجازی، ویرچوال ریالیتی. لانیر در کنار تخصص بالاش موسیقیان مترعی هم هست و تخصصش غیر از پیانو در نوازندگی چندین سال است. ساز بومی آسیام هست، یه شخصیت علمیه ولی موهاشو شبیه به موزیکینا گیس کرده و بافته. آمریکایی سفیدپوسته ولی از سازهای ناشناخته آسیایی در موسیقی کلاسیک غربی استفاده می کند. اون پسر که یه آدم خیلی خاص و جالبیه و یکی از چهره های تاثیرگذار سیلیکون ولی است اما کتابی نوشته با عنوان ده استدلال برای اینکه حساب های شبکه های اجتماعی تونو همین الان حذف کنید. و آخرین شخصیتی که میخوام بهش ببردازم راجر مک نامیه البته آدمای بسیار تاثیرگذار دیگه ای هم بودن. اما اینا برای من خیلی جالب بودند.

راجر مک دامی سرمایهگذار و موزیسین هستش، لیسانس تاریخ داره و فوق لیسانس یعنی کلا زمینه تحصیلاتش متفاوت از بقیه و کارش را به عنوان تحلیلگر بازار سرمایه شروع کرد. و موفق بود و چند تا شرکت سرمایه گذاری موفق هم ثبت کرد خصوصا در زمینه شرکتهایی مربوط به فناوری اطلاعات و. شرکتهای موسیقی به طور جدی فعالیت کرد و از سرمایهگذارهای اولیه فیسبوک بوده. که به مارک زاکربک پیشنهاد داده بودن که فیسبوک رو به مبلغ هفتصد و پنجاه میلیون دلار بفروشه راجر خیلی مشفقانه توصیه کرده بود که نه فروشه ها نگهش دار خودتان مدیریتش کن و خب زاکر وی هم نفروخته و شد آنچه که شد البته راجر مک نامی از نقش خودش در توسعه فیسبوک پشیمونه میگه که فیسبوک ضربه زده به دموکراسی در آمریکا و ایشون موسیقیان بسیار فعالیه و سطحها. اجرا در قالب گروههایی که عذرش بوده داشته ارزش دارایی های این آقا هم یک میلیارد دلاره. خب چیزی که شنیدید اولین اپیزود پادکست داکس بود که در مورد مستند جذاب خوشحال می شوم اگر پادکست داگس رو در اپلیکیشنتون سبسکرایب کنید و به دوستانتون هم آموزش بدهید. رفیش کنید ممنونم که گوش کردید و امیدوارم که در قسمت های بعدی هم شما رو در کنار خودم داشته باشم. سپاس بابتروت. موزیک ویدیویی هی زنان صلح سازند، زنان انسانی هستند، زنان مدافعان حقوق هستند.

نقش زنان در سازمان ملل متحد و صلح جهانی

فعالان زنان محلی در مناطق درگیری و بحران در سراسر جهان، جوامع خود را درک می کنند. نیازهای آسیب پذیرترین گروه ها: زنان موتور صلح، انعطاف پذیری و پاسخ انسانی در سراسر جهان هستند. و آنها نیاز دارند و سزاوار توجه و حمایت جهان هستند. صندوق صلح و بشردوستانه زنان سازمان ملل به جهان دعوت می کند تا نیازهای حیاتی و حمایت از مردم را برآورده کند. از تاثیرات تحولاتی سازمان های محلی زنان که برای ساختن یک جهان صلح آمیز و جنسیتی برابر تر کار می کنند، حمایت می کنیم. امروز به ما ملحق شوید تا بودجه را سریع تر کنید، صداها را تقویت کنید، قدرت را باز کنید و آن را افزایش دهید. تاثیر زنان که به بحران پاسخ می دهند و صلح دائمی را برای همه ایجاد می کنند. یاد بگیرید که چگونه می توانید به سازمان ملل متحد پیوستید تا از زنان در خط های پیش امروز حمایت کنید.