(Scams) اپیزود هجدهم: کلاهبرداری تلفنی
00:00 تا 00:03: کلاهبرداری اینترنتی: حقیقت یا تقلب؟
00:03 تا 00:05: ترافیکت: صحبت هایی از بازارهای قاچاق و کلاهبرداری اینترنتی
00:05 تا 00:08: کلاهبرداری ایمیلی و تلفنی: مسائل و ابعاد جدید
00:08 تا 00:11: جامایکا: تاریخ و تحولات این جزیره گرمسیری
00:11 تا 00:13: کلاهبرداری تلفنی: برنده قره کچی یا مرسدس اسپنز؟
00:13 تا 00:17: کلاهبرداری تلفنی و حقوق انسانی در جامائیکا
00:17 تا 00:19: کلاهبرداری تلفنی در جامائیکا
00:19 تا 00:22: کلاهبرداری و کاراگاهی در جامائیکا
00:22 تا 00:24: دستگیری منیع بزرگ کلاهبرداری
00:24 تا 00:27: مصاحبه با یک کلاهبردار: بازی پول و سازمانی
00:27 تا 00:29: آدم های خوب و کلاهبرداران: مصاحبه با جعلی ویکتور در مستند ترافیک
00:29 تا 00:31: کلاهبرداری و اعتماد به نفس
00:31 تا 00:35: کلاهبرداری در اسرائیل و جامایکا
00:35 تا 00:38: کلاهبرداری در صنعت تجارت الکترونیکی
00:38 تا 00:40: احتیال و بدبختی در جامایکا: مستندی از کلاهبرداری ها و زندگی سخت مردم
00:40 تا 00:44: آموزش و توسعه: راهکارهای ایدهآل برای منطقههای محروم
00:44 تا 00:48: آموزش و پیشرفت در منطقه مرزی سراوان و میلوجاو
00:48 تا 00:52: توسعه و آموزش: نقش موسسات خیریه در توسعه کشور
00:52 تا 00:55: کلاهبرداری های تلفنی: مسائل و راهکارها
00:55 تا 00:58: داستانهای قاچاق: معاملات مخدر، اسلحه و همکاریهای خطرناک
00:58 تا 01:01: مستند ترافیک: خلاصه داستان از قسمت اسکامز
کلاهبرداری اینترنتی: حقیقت یا تقلب؟
موزیک ویدیویی (مذکر) سلام، من پیمان بشر دوست هستم، یادم علاقه مند به فیلم های مستند، و اینجا در پادکست در مورد فیلم های مستند صحبت می کنم. وسط روز و سر کار هستید و برای تنوع میگید که ایمیل های شخصی ام رو برم چک بکنم. بلکه یه خورده حالا عوام عوض بشه، یه دفعه میبینید که یک ایمیل از یک فرد ناشناس دریافت کردید. ایمیل رو باز میکنید، یک ایمیل انگلیسی هست؟ میبینید که اون فرد براتون نوشته که چه نشسته اید که همای سعادت روی دوشتون نشسته؟ شما برنده یک قرعه کشی شدید و الان دیگه با این پولی که برنده شدید رسما وارد جمع میلیونرها شدید. تبریکات ما رو بپذیرید، نگرانم نباشید پولی که برنده شدید، فعلا پیش ما جاش محفوظه. اما این پول شماست، اینو باید تحویل بگیرید. ولی باعثتی کارای اداریش رو انجام بدید که اینم یه مقداری هزینه بر میذاره. هزینه کاغذ بازی و کار اداری و اینها قابلتونو نداره میشه بیست هزار دلار؟ اینا اگه محبت کنید هر چه زودتر برامون به این حساب واریز بکنید. ما هم اون یک میلیون دلاری که برنده شدید رو.
میریزیم به حسابتون قضیه براتون شک برانگیزه. اما یه خورده هم با خودتون کلنجار میرید که، نکنه واقعاً یک میلیون دلار برنده شدم. سریع هم فکرتون میره سمت اینکه اگه همچین پولی دستم باشه چیکار میکنم؟ چه املاکی رو بخرم، کجاها سرمایه گذاری کنم و از این حرفا. از اون طرف با خودتون میگید بابا غرور کچی کدومه؟ من اصلا نمیدونم این شرکتی که این میگه توی خره کشیش برنده شدم کجا هست؟ چطور ممکنه آخه توی قرعه کشی که اصلا شرکت نکردم برنده شده باشم؟ اصلاً چرا باید یکی به من یک میلیون دلار پول بده؟ و کم کم شکتون تقویت میشه که حتی باید یه کاسه ای زیر نیم کاسه باشه. حساب بانکی که بهتون داده رو چک میکنید، میبینید که مربوط میشه به یک بانک در کشور نیجریه. حالا دیگه سریع یادتون میاد یه جایی خونده بودید که کلی کلاهبرداری اینترنتی در نیجریه هستند که کارشون اینه که به مردم راجع به قرهکشی های قلابی ایمیل میزنن. و سرشون کلاه میذارن دیگه قضیه براتون روشنه. که این یک طعم است و یک کلاهبردار احتمالا اهل نیجریه براتون دام پخش کرده، این نوع از کلاهبرداری ها رو بهش میگن اسکام. و در سالهای اخیر از سمت یه تعداد کشور خاصی بیشتر انجام شده: خانم ماریانا ونزلر، مستندساز شجاع و ماجراجویی شبکه نشنال جیوگرافیک در سال ۲۰۲۰، یک مجموعه مستند هشت قسمتی درست کرده.
ترافیکت: صحبت هایی از بازارهای قاچاق و کلاهبرداری اینترنتی
به اسم ترافیکت یا قاچاق که به هشت بازار قاچاق یا بازار غیرقانونی مختلف میره. با آدمایی که در اونها فعالیت میکنن رو در رو مصاحبه میکنه و سعی میکنه که دلایل ریشه ای وجود اون بازار رو. در قسمت هفدهم من در مورد یکی از قسمت های این مجموعه که با موضوع تجارت و قاچاق کوکو با این بود صحبت کردم. در این قسمت در مورد یکی دیگر از قسمت های مجموعه ترافیکت به اسم اسکام صحبت میکنم. اولش کمی راجع به خود اسکام یا کلاهبرداری اینترنتی حرف میزنم، بعدش خلاصه ای از مستند اسکام رو تعریف میکنم. در آخر هم یک مصاحبه شنیدنی خواهیم داشت با یک انسان شریف که خدمات زیادی رو در. کشورمون انجام داده، حالا در موردشون بیشتر چیزی نمیگم تا خودتان به وقتش در این اپیزود باشون آشنا بشید. خب، نمیدونم از این ایمیل هایی که گفتم رو تا به حال دریافت کردید یا نه، یعنی از این ایمیل هایی که هدفشون کلاهبرداری از شماست. برای خود من که در چند سال گذشته سه چهار بار پیش اومده، از جمله اتفاقا آخرش همین امروز بوده، ولی خب خوشبختانه.
به خاطر نحوه نگارش ایمیل و ظاهر ایمیل، مثلا فونت های غیر حرفه ای که استفاده می کنند، یه توری تابلو بود که این یک ایمیل قلابیه، اما اگر نحوه نگارشش بهتر باشه یا اگر دریافت کننده ایمیل توجه زیادی خیلی به فرمت نامه نکنه و بیشتر حواسش بره به سمت اون پولی که فکر میکنه که قراره بهش برسه پس هم آدم راحت در دام کلاهبردارا بیفته. این نوع کلاهبرداری که بهش میگن اسکام، تاریخچه ای طولانی هم داره، بیشتر از دو قرن که کلاهبردارا از این جنگ البته اولش در اروپا بوده و به تب اون زمان اینترنت نبوده دو قرن پیش ایمیلی در کار نبوده. کلاهبردارا از طریق ارسال نامه همچین کلاهبرداری هایی میکردند، نامه می زدند که شما برنده یک خوردکشی شدید. این پول رو برای ما بفرستید. اما بعد که اینترنت و ایمیل رایج شد، دیگه از دور و بر سالهای دو هزار و چهار، دو هزار و پنج به بعد تعداد از کلاهبردارهای نیجریایی وارد این کار شدند. و از طریق ایمیل شروع کردم به کلاهبرداری از مردم کشورهای دیگه. هزینه زیادی هم که خب نداشت براشون فقط یه کامپیوتر لازم داشتند و بعدم بشینن یک متن رو به هزاران آدرس ایمیل. ملی که از مردم کشورهای مختلف داشتند میفرستادن. و کافی بود که یک نفر از این آدما در دامشون گیر بکنه.
کلاهبرداری ایمیلی و تلفنی: مسائل و ابعاد جدید
بعد از یه مدتی این کلاهبردارا دیگه فقط نمیگفتن که شما در غرقه کشی برنده شدید، کم کم موضوعات دیگه. مثلا شبیه ایمیلی که من امروز دریافت کردم، ایمیل میزنن که آره من در شرکت نفت نیجریه کار میکنم و میتونم به شما نفت خام خیلی ارزونی بفروشم و شما میتونید خوب بفروشیدش و میلیونر بشید. تابلو هم هست البته ایمیل هاشون، یه ایمیل بدون اینکه شما رو مخاطب قرار بده، اسمتون رو اون اوله ایمیل بگه و کاملا معلومه که عین همین رو برای هزاران نفر دیگه هم فرستادند. یا اینکه مثلا یه مدل دیگه اش اینه که سر آدمهای مجرد و کسایی که دنبال یک نفر برای دوستی یا ازدواج. خودشون رو در قالب یه خانم زیبا جا میزنن، یه عکس خوبی میفرستن و چند بار چتر میکنن، بعد میگن که پول بلیط. بلیطم رو بفرست تا من بیام به آمریکا و باهات زندگی کنم و موضوعات دیگه. خلاصه از همین را صدها میلیون دلار از مردم کشورهای مختلف کلاهبرداری کردند. و اینقدر بدنام شدن که دیگه آوازه منفی اسکامرهای نیجریه ای یا کلاهبرداران ایمیل نیجریه ای جی ای ای در دنیا پیچید و حتی کلی جوک در موردشون راه افتاد توی اینترنت و کم کم بیشتر مردم آگاه شدند. به مرور هم کشورهای دیگه فشار آوردن به دولت نیجریه که آقا این بساتو تو کشورتون جمع کنید و تا حد زیادی هم جلوی این این کار رو گرفتن.
اینو هم بگم که این مدل کلاهبرداری با نیجریه شروع شد، اما فقط مختص نیجریه نموند، و از کشورای دیگه هم. همین مدل کلاهبرداری ها انجام می شد و هنوز هم میشه. اما خب نیجریه دیگه تو این مسئله معروف شد. این کلاهبرداری ایمیلی بود، حالا در این قسمت می خواهیم راجع به یک پدیده دیگه ای صحبت کنیم که در ادامه همون کلاهبرداری های ایمیلی شکل گرفته. و اون هم کلاهبرداری تلفنی هست. بیشتر کلاهبرداری های تلفنی الان از دو کشور انجام میشه. یکیش جامائیکاست، اول در مورد جامائیکا حرف میزنیم و بعد میریم ببینیم کشور دوم کجاست. کشور جامایکا یک جزیره است که در دریای کارائیب قرار گرفته است. یعنی در اطراف آمریکای مرکزی هست و نزدیک ترین کشور بهشت کوبا هست ، کشور خیلی کوچیکی هم هست.
جامایکا: تاریخ و تحولات این جزیره گرمسیری
اندازه با استان قوم هست، جمعیتش هم سه میلیون نفره. یه تاریخ پر از تلخی و سیاهی هم داره، که بد نیست یه اشاره کوتاهی بهش بکنم. کریستوف کلم آنجا را کشف کرده و نزدیک صد و پنجاه سال این کشور تحت سلطه اسپانیا بوده و اونا هزاران بردند. و از آفریقا به اونجا بردند تا براشون کارهای کشاورزی انجام بدن. بعد از اسپانیایی ها هم تا چندصد جامائیکا جزوی از امپراتوری بریتانیا بوده و بریتانیایی ها هم. مزرعه گسترده شکر رو اونجا درست کردن و تا تونستن اونجا رو استعمار کردن. تا اینکه در سال ۱۹۶۲ دیگه این کشور مستقل شد، پس جاماییکایی که میگیم همچین مختصاتی داره. یه جزیره هستش، یه کشور گرمسیریه و اکثر مردمشم آفریقایی تبار هستن. و به خاطر حضور بلند مدت انگلیسی ها، زبان اصلی مردم اینجا هم انگلیسی هست.
خب، تا اینجا پس فهمیدید. ما دیدیم که اسکام یا کلاهبرداری اینترنتی چیه و جامایکا در کجا قرار گرفته. حالا تازه بریم سراغ مستند ترافیک ببینیم مشاهدات خانم ماریانا ونزلر چی بوده؟ موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی (مذکر) خانم ماریانا ونزله و تیم شبکه نشنال جیوگرافیک از آمریکا به کشور جامائیکا سفر کردند. اتفاقاً آمریکایی های زیادی به جامائیکا سفر می کنند به خاطر هوای خوب و ارزونی نسبی در سال یه چیزی حدود چهار میلیون نفر از این کشور دیدن میکنن که یک و نیم میلیون نفرشون آمریکایی ها هستن. چون تقریبا میشه گفت که به آمریکا نزدیکه، یکی از بهترین مناطق توریستی جامائیکا، یک منطقه ای هست به اسم مانتگو. که اون منطقه پر از هتل های لوکس و زیبا. برای خیلی از توریستایی که به این کشور میرن، جامایکا یعنی فقط منطقه مانتگو. همین ویلاهای لوکس و ساحل های زیبا و هتل های آل انکلوسیو، بارهای باتم استوایی، رقص کشیدن و خوش گذراندن و نوشیدن و آفتاب گرفتن و در ساحل شنا کردن و کارایی از این دست. اما اگه شما از اون محدوده زیبایی که برای توریستا ساخته شده خارج بشید، میبینید که.
کلاهبرداری تلفنی: برنده قره کچی یا مرسدس اسپنز؟
دفعه همه چیز تغییر می کند، ناگهان می بینید که پشت همون هتل های فوق العاده مجلل، محل هایی فوق العاده فقیر نشین هستند. مانتگو منطقه ای هست که دو قشر فوق العاده ثروتمند و فوق العاده فقیر به همدیگه میرسند. منطقه که بهشت توریستا هستش، بیشترین سرانه قتل در دنیا رو داره. اما نکته عجیب ماجرا این است که دلیل عمده این آمار بالای قتل و جنایت به دلیل مواد مخدر یا سیاست بد یا مسائلی از این دست نیست، بلکه مربوط میشه به یک جرم جدید. چه جرمی، اسکامینگ یا کلاهبرداری تلفنی؟ چیکار میکنن؟ شبیه به همون اسکامینگ ایمیلی که توضیح دادم، منتها این دفعه دیگه تماس میگیرن و به شما میگن که شما برنده یک قره کچی شدید که هفت و نیم میلیون دلار جایزهش است یا مثلا برنده یک مرسدس اسپنز کلاس اس شدید. یعنی یه چیزایی میگن که گوش آدم تیز میشه. و در عین اینکه، میگه من همچین غرقه شیر رو اصلا یادم نمیاد، اما برای آدم جذاب و هیجان انگیزه. و بعدش نمیاد که امتحان کنه و گوش بده که ببیند اون آدم داره چی میگه، بعد اون کلاهبرداری که زنگ زده میگه که. تنها کاری که شما باید بکنی اینه که یک هزینه ای رو به عنوان هزینه بررسی مدارکتون پرداخت بکنید.
اونم خیلی راحته به این شماره که میگم تماس بگیرید یا این عدد رو به این شماره اس ام اس بکنید. راحتم هست دیگه. بعضی ها هم میگن باشه، امتحان میکنم ببینیم چی میشه. بعدم خوشحال و خندان که کارای اداریم رو کردم و دیگه منتظر میشینن که اون هفت و نیم میلیون دلار بیاد توی حساب. حسابشون یا سرکله ی اون مرسدس پنزه پیدا بشه. و پرواضحه که هیچوقتم این اتفاق نمیافته. اما این هزینه هایی که آدمهای مختلف دارن پرداخت میکنن. و از طریق یا پرداخت بانکی دارم پول میدم به این کلاهبردارا، در سال یه عددی میشه حدود سی دوصد میلیون دلار اصلا پول کمی نیست، خیلی از آدمایی که تا دیروز هیچ پولی نداشتند، یه دفعه درعضی یه روز تبدیل میشن به یه آدم میلیونر. ثروتمند، ماریانا برای فهمیدن مسئله اسکامینگ به یکی از محله هایی میره که پاتوق خیلی از کلاهبردارهای تلفنی هستش.
کلاهبرداری تلفنی و حقوق انسانی در جامائیکا
در اونجا با یه خواننده رپر اهل همونجا مایکاب اسم اکسپلوئیت آشنا میشه، در واقع اونها سر صحنه فیلمبرداری یه موزیک ریک ویدئو بودن، یه تعداد زیادی جوون توی خیابون بودن، می رقصیدند، موتورهای لوکس و ماشین های گران قیمت رد میشد. توی حال و هوای ساخت یک موزیک ویدئو بودن همه، اتفاقاً اسم آهنگم بود پول بزرگی که سرکلش پیدا میشه. پاپینگ، اصلا موضوع خیلی از آهنگ هایی که این خوانندهای بخصوص میخونه جشن گرفتن و لذت بردن از پول زیاده. پول زیاد، پول آسون، خطرات بزرگ، تغییر در سبک زندگی، تجملات، فحشا و حواشی که برای کلاهبرداری تلفنی درست می شود و این آقا در آهنگاش به آنها می پردازد، از همین معلومه که که اینقدر این مسئله کلاهبرداری تلفنی رایج بین جوون های جامائیکا که موضوع آهنگ های راپر پرتغالی طرفدارشون همین مسئله هستش. ماریانا سعی کرد از زیر زبون این آدم بکشه بیرون که خب برادر، تو که میگی پول بزرگ و آسون سرکلش پیدا میشه. تعریف کن برامون منظورت از طریق اسکیم است دیگه. چون همه ی آدرس هایی که میدی زارم مربوط میشه به اسکم. اون اما کلا از اساس مسئله رو تکذیب کرد، گفت نه، من منظورم کلیه، منظور خاصی ندارم. البته معلوم بود که داشت خودش رو به کوچه علی شب میزد، ماریانا هم دیگه زیاد پیش رو نگرفت، چون میدونست که کلاهبردارا خیلی راجع به به این موضوع محافظ کار هستند و مراقب هستند که هر حرفی رو نزنن.
چون اینا بین خودشون یه رسمی دارن، تو جامایکا که میگن خبرچین باید کشته بشه. و حواسشون خیلی به این هست که چیزی نگن که کلاهبردارای دیگه رو عصبانی بکنن. اصلاً شوخی ندارم و شده که آدما، دوستا یا اعضای خونواده خودشونو به زن اینکه خبرچینی کرده کشتن. غیر از این مسئله هم، اتفاقا همون چند هفته ای که تیم نشنال جیوگرافیک در آنجا بودند، دولت جامائیکا به خاطر این که که کلاهبرداری ها را بیشتر کنترل کند، در کشور وضعیت اضطراری اعلام کرده بود، و پلیس هر از زمان گاهی به مخفیگاه کلاهبردارا حمله می کرد به خاطر این دو تا دلیلی که گفتم ارتباط برقرار کردن با کلاهبردارا خیلی سخت شده بود اما تیم مستندساز، باز هم با اتکاب منابع محلی که داشتند، کم کم توانستند به چندتا کلاهبردار لینک کنند. پس من اینم موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی [مذکر] [مذکر] یکی از منابع محلی، برای اینکه راجع به تاریخچه کلاهبرداری تلفنی اطلاعاتی رو بده، ماریانا رو بردار باش برد به خارج شهر، یه ساختمان هایی رو در خارج شهر بهش نشون داد و گفت این ساختمانها کال سنتر هستن. کال سنتر از این شرکتهایی که بزنسشون از راه تماس تلفنی میچرخه مردم جامایکا انگلیسی صحبت می کنند. درآمد متوسط مردم در جامایکا از درآمد مردم آمریکا و کانادا هم کمتره. در یه تایمزون هم قرار گرفتن، یعنی ساعت رسمیشون خیلی نزدیکه به ساعت رسمی کانادا و آمریکا. برای همین از قدیم یه تعداد شرکتی اومده بودن در اونجا کال سنتر درست کرده بودن که از این فرصت استفاده کنن.
کلاهبرداری تلفنی در جامائیکا
یعنی از این شرکتهایی زده بودن که عموما کارشون بازاریابی تلفنی هست. یه تعداد پرسنل دارن کارشون اینه که صبح تا شب زنگ میزنن به آدمها در کانادا، در آمریکا، کشورهای دیگه. و میگن که مثلا ما این محصول رو داریم، عملکردش اینطوره. و بازاریابی تلفنی می کنند. اون کسی هم که در آمریکا یا کانادا داره این تماس رو جواب میدهم خبر نداره که تماس از جامائیکا داره انجام میشه. چون شماره آمریکایی یا کانادایی تو گوشیش میفته. پس، این داستان کال سنتر را، یه تعداد زیادی کال سنتر در جامائیکا ایجاد شده که برای شرکت های غربی کار میکنن اینا. و خب کار اونها هم قانونیه، اما بعضی از کسایی که در همون شرکت ها دستان در کار بودن. یه دفعه به این فکر کردند که ما که اینجا دفتر دستک و پرسنل که داریم.
شماره تلفن میلیونها نفر آمریکایی و کانادایی رو هم که داریم از موقعیت یه طور دیگه ای بیایم استفاده کنیم، بیایم از این امکانات برای کلاهبرداری تلفنی استفاده کنیم. البته کلاهبردارا به اینکارا خودشون میگن بازی، میگن گیم. و برای شروع بازی، این لیست شماره تلفن ها مهمترین چیزه، انقدر این لیست مشتریها مهمه. که با خرید و فروش اسم و شماره تلفن آدما، بعضی ها در جامائیکا میلیونر شدند. با همهی سختی که وجود داشت، ماریانا و تیمش توانستند به چند کلاهبردار لینک بزنند و صحبت کنند. بازم به همون شرط پنهان ماندن هویتشون، بخاطر همین با همه ی کسایی که مصاحبه می کردند صورتاشون پوشیده بود. در مستند تغییر داده بودند که شناخته نشن. یکی از کلاهبردارهای دختری بود به نام توتی که روسها در یک هتل مجلل کار میکرد. و در طول روز با توریستای زیادی سرکار داشت.
کلاهبرداری و کاراگاهی در جامائیکا
توتی گفت که کار کردن در اون هتل شبیه به برده داریه. و دستمزد یک ماه من مدل پول یه شب موندن توی همون هتل هست، بنابراین انقدر کمی که مجبوری که یه کار دیگه ای هم کنارش انجام بدی و تنها گزینه ای که من دارم اسکیمینگ هستش. میگفت که در طول روز با توریستا حرف میزنه، شوخی میکنه؟ و بهشون چیزای رایگان میده، چیزای رایگان و هتل و. و خلاصه هر کاری میکنه که دلشونو بدست بیاره. و بعد وقتی که اونا دارن از هتل میرن، شمارو تلفناشونو میگیره، روزا کارشون اینه که شمارو تلفن جمع میکنه، و عصرا هم. به تدریج به همون شماره هایی که جمع کرده، توماش در آمریکا زنگ میزنه. توماهاشم کیو هستن؟ آدمایی که تنها زندگی می کنند، سالمندانایی که تنها زندگی می کنند، یا آدمایی دیگه ای که تنها اومدن سفر و این نشون میده که احتمالا در زندگیشون هم تنها هستن، میگه که بعضی از توماهایی که من بهشون زنگ میزنم بدون هیچ تردیدی همون لحظه پولی که گفتم و برام میفرستم چرا؟ دلیلش واقعا دردناکه، تو تیم یکی چون تنها تو خونه شون نشستن، کسی نیست که بهشون زنگ بزنه، از بچه هاشون خبری نیست، از همسر سابقش جدا. یا هر چیزی، یه شکستی خورده توی زندگیش. و حالا هم ناراحت و تنهاست، و از شانس بدش همون موقع هم یه کلاهبردار بهش زنگ میزنه.
اون موقع احتمال اینکه آدما به دام بیفتن خیلی زیاده، میگه چون در همچین حالتی، اتفاقاً خود قربانی دوست داره که با یه نفر صحبت کنه. کلاهبرداری که زنگ میزنه اون خودش دوست داره که همینطور یه حرف بزنه و متاسفانه بیشترشون هم افراد سالمند هستن. و خب خیلی از این کلاهبرداری ها در آمریکا سرصدا به پا کرده و بخاطر همینم بوده که. دولت آمریکا گذاشته پشتش که بساط اینجور کلاهبرداری ها رو در جامائیکا جمع بکنه و با مقامات جامائیکا دارند همکاری می کنند که این کار را عملی کنند اتفاقا تیم نشنال جیوگرافیک با پلیس جامائیکا هم هماهنگ کردن که یک بار در یکی از حمله هایی که به یک کلاهبرداری میخواستند انجام بدن همراهشون باشن. اعضای تیم مستنسا سوار ماشینای پلیس شدند و اجیرکشان به سمت خونه متهم داشتند میرفتند. مسیر هم در یک جاده باریکی بود که دو طرف جاده پر از خونه بود. و این خونه ها هم کاملا اشراف داشتند به جاده. یعنی میدیدن که ماشین های پلیس دارن میرن به یه سمتی و خیلی از آدمایی که اونجا زندگی میکنن هم تو خونهاشون هستن. و دارن کلاهبرداری میکنن و اولین کاری که میکنن پلیس رو که میبینن اینه که تلفن رو برمیدن.
دستگیری منیع بزرگ کلاهبرداری
اطلاع میدن یا اینکه توی اینترنت احتمالا یه گروهی دارن بهم اطلاع میدن که ماشین پلیس داره میره به فلان سمت. این مسئله رو خطرناک تر میکنه، چون احتمالش هست که الان دیگه اون کلاهبرداره با اسلحه توی خونه خودش منتظر باشه که پلیس سر برسه. برای همینم پلیس سعی میکنه که تا جایی که می تونه سریعتر خودش رو برسونه قبل از اینکه اون متهم بالاخره به خونه این آدم رسیدند و پلیس ها دور تا دور خونه متهم رو محاصره کردن، بعد در پشتی رو شکستن. با یک تدبیر امنیتی خاصی، یکی یکی وارد خانه متهم شدند، انگار که میخواهند یکی از اعضای القاعده را دستگیر کنند. خیلی با احتیاط داشتن اینکارو میکردن، بعدش به ماریانو گفتن که. وضعیت امنه میتونی بیای تو، اینام وارد شدن، متهم دیگه روی زمین نشسته بود و بهش دست بند زده بودن. پلیس ها هم خونه رو زیر رو کردن. به تب دنبال شواهد کلاهبرداری میگشتن خیلی زودم چندتا گوشی موبایل و چندتا کارت اعتباری پیدا کردن. گاف صندوق طرف رو پیدا کردن که توش کلی جواهرات و ساعت رولکس و پول توش بود، یه ماشین شیک که صفر کیلومتر هم توی پارکینگ خونه اش بود، معلوم بود که این داداشون تازه میلیونر شده بود و به قول اون آهنگ معروف خودشون بیگ مانی پاپینگ اون پول گندهه تازه وارد زندگیش انگار شده بود.
اما مهمترین شواهدی که پیدا کردنم یک لپ تاپ بود. که به محض اینکه این بابا فهمیده بود که پلیس توی حیاط خونش هست، دویده بود توی حموم و لپ تاپ. گرفته بود زیر آب که از کار بیفته و در همون حالت هم دستگیرش کرده بودند. اما از بد شانس خودش و خوش شانس پلیس لپ تاپ با اینکه خیس شده بود هنوز کار می کرد. و جالبه اینکه همونجا در صف نمایش لپ تاپ مکالمه بین متهم و یک قربانی بلقوه را میشد. کلاهبرداره نوشته بود که خانم فلانی، در حساب شما، هفده و نیم میلیون دلار پوله، هفده و نیم میلیون دلار. و اینقدر هم باید هزینه اداری رو بدید، و غیره. اما خوشبختانه همون موقع پلیس سر رسیده بود و خطر از بیخ گوش اون خانم رد شده بود. و از این رو به شما میگم که این کار را انجام دهید.
مصاحبه با یک کلاهبردار: بازی پول و سازمانی
موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی (مذکر) اما یکی از برجسته ترین صحنه های کل مجموعه مستند ترافیک در همین قسمت اسکام اتفاق افتاد. اونم وقتی بوده که ماریانا و تیمش به خارج شهر میرن تا با یک کلاهبردار بزرگ مصاحبه کنن. اونا توی یه نقطه ای از جنگل، از ماشین پیاده شدن، بعد دو نفر مسلح اومدن سمت اینا، بازرسی بدنی کردنشون. و مسیری رو در جنگل با هم رفتن، تا اینکه رسیدم به یه خونه ای. دوباره بازرسی بدنی شدند، وارد حیاط خانه شدند. توی حیاطم یه اتاق آلآچیک شبیه بود که چند نفر مسلح که همشون هم صورتاشون رو با دستمال و. عینک دودی و کلاه و اینا پوشونده بودند، اونجا منتظر بودند. معلوم نیست در همچین حال و هوای در دل ماریانا ونزلر چه می گذشت، اما در ظاهر خیلی قوی و محکم رفتم. سمت سردسته کلاهبردارا و باهاش دست داد و گفت که من ماریانا هستم، دوست دارید که شما رو چی صدا کنم؟ اونم گفت منو ویکتور صدا کن واقعا دل و جرات میخواد که در همچین وضعیتی زل بزنی توی چشم سردسته کلاهبردارا ازشون سوال بپرسی البته لحنشم خوب بود و هدفش از سوال پرسیدن این بود که ببینه دنیا از نظر یک کلاهبردار تلفنی چطوره؟ ماریانو ونزلر گفت که خب ویکتور چیکار میکنی، کارت چیه؟ ویکتور جواب داد، تو میدونی کارم چیه، کارم بازیه، شما بهش میگیت کلاهبرداری، اما ما بهش میگیم بازی پول.
الان دوازده ساله که کارم اینه، وقتی که مدرسه رو ول کردم بیکار بودم. کلیم مشکلات دور و برم بود، تصمیم گرفتم این کارو شروع کنم. ماریانا گفت یادته اولین بار کی این کارو کردی؟ گفت آره، تلفنی به یه نفر صحبت کردم که اسمش بود مایک و توی همون تماس اول مایک پونصد دلار برام فرستاد، باورم نمیشد، اولین بار این بازی رو انجام داده بودم و همچین پولی اومده بود به حسابم. عجیب اینکه خیلی از کلاهبردارا این کار را به صورت سازمانی انجام می دهند یعنی آدم استخدام می کنند. کار اون آدما اینه که تماس بگیرن به آدمای مختلف، به قربانی های مختلف. و بعد پولی که از راه کلاهبرداری ها میاد وارد باندشون میشه بیشترش میرسه به رؤسای باند و کمترش. بین اعضا یا به قولی کارکنان اون باند توزیع میشه. ویکتور میگه که دویست نفر در چارت سازمانی خودش داره، شامل کسایی که زنگ میزنن، بادی گارد هستن یا آدمای دیگه. حرفهای زیادی بین ماریانا و ویکتور رد و بدل میشه، از جمله یه جایی از مصاحبه، ویکتور یه حرفی میزنه.
آدم های خوب و کلاهبرداران: مصاحبه با جعلی ویکتور در مستند ترافیک
که انگیزه اصلی کلاهبرداریشون رو توضیح میده. میگه که، ما در فرق بودیم، بعد میدیدیم که یه عدد خارجی میان جلوی چشم ما، بهترین لذت ها رو میبرن و میرن. ما با اسکیمی یا با کلاهبرداری تلفنی داریم فقط یه بخشی از پولایی که خارجی ها از کشورمون بردن و داریم برمی گردیم. یه حقیموس تاریخچه کشورشونو یادتون هست دیگه، گفتم سلطه اسپانیا، آوردن بردههای آفریقایی، دوران سلطه بریتانیا. برده داری، مزارع شکر و غیره، مردم جامایکا در واقع نودگان همان برده ها هستند و خیلی از. کلاهبردارا برای توجیه کار خودشان اصطلاح ریپریشن یا جبران خسارت را استفاده می کنند. دکتر میگه که اگه این کارو هم نکنیم باید راه بیفتیم تو کوچه و خیابون جیب مردمو بزنیم. اتفاقا امروز قبل از اینکه شما بیایید داشتم فکر میکردم که وقتی که تو و تیمت اومدن اینجا تیغتون بزنم. اما دیدم آدمای خوبی هستید بیخیال شدم.
اینو که گفت انگار یه سطل آب یخ ریخته باشن رو سر ماریانا. گفت، من الان هنگ کردم، نمیدونم چطور باید واکنش نشون بدم بهت. ولی واقعاً قصدش اینه که از ما بدزدی دوربینامونو مثلا بزنی؟ گفت آره، بهتون البته آسیب نمیزدم، فقط یه خورده جیباتونو خالی میکردم. خلاصه مصاحبه با این آدم که با اسم جعلی ویکتور در مستند صحبت میکردم تموم شد. این مصاحبه به خاطر جو شدیدا امنیتی که داشت از صحنه های مهم مستند ترافیک هستش. و اگر در گوگل جستجو کنید عکس و ویدئوی این دیدارش را می توانید ببینید، و منم سعی میکنم که عکس هایی ازش رو. در اینستاگرام به پادکست داکس بزارم. تیم نشنال جیوگرافیک در روزهای بعد هم با چند تا کلاهبردار دیگه هم ملاقات کردند، هر کدومشون هم یه مدل بودن. یه فقره شون دو برادر بودن که فارغ و تحصیل دانشگاهم بودن، این کارو میکردن.
کلاهبرداری و اعتماد به نفس
یکیشون یه زن کلاهبردار بود که شغل اصلیش آرایشگری بود، اما نمیتونست با پول آرایشگری چهارتا بچه خودش رو بزرگ کنه. یه برنامه دقیقی هم داشت که باید هر روز به دوصد و هشتاد و چهار نفر زنگ میزد. و از این تعداد، یک نفر یا دو نفر پول اگه میفرستادن براش کافی بود. یک کلاهبردار دیگه هم بود که میگفت که روش من اینه که زنگ میزنم میگم که شما در قرعه کشی فلان فروشگاه یک مرسدس پنز برنده هستید. و بعد برای اینکه اون آدما بهتر باور کنن، براشون یه کلید تقلبی مرسد اسپنز رو پست میکنن. خلاصه اینکه هر کسی روش خودش رو داشت. و من دیگه جزییات صحبتاتشون رو نمیگم، همشون ولی تاکید میکردند که بیشتر قربانیاشون آدمای تنها هستن. و میگم وقتی که میفهمیم که طرفمون یک آدم تنهاست. دیگه اعتماد به نفس بیشتری پیدا میکنیم.
چون میدونیم که به احتمال زیاد این آدم تنها اون طرف خط خودش دوست داره که به این مکالمه ادامه بده. و بعضی از تومهاام هستن که دوست دارن که در ذهن خودشون وانمود کنن که الان همسرش بهشون زنگ زده. و خب این کلاهبرداران هم میدونن دیگه، با کلکهایی که دارن اغواشون میکنن، ترکیبی از توجه، ناز و هشوه. صحبت کردن راجع به پول و از اینجور چیزا نقششونو عملی میکنن بالاخره. هیچ آدمی هم نیست که از پول بدش بیاد، جوون و پیرم نداره. رو مخشون کار میکنن و متقاعدشون میکنن که به قول خودشون هزینه های اداری رو براشون بفرستن. رحم هم ندارم همون دختر کلاهبرداری که اسمش شوتوتی اون میگفت که یه بار سر یه پیرزن رو کلاه گذاشته بود که اون بیچاره هر چی که از همسرش بهش ارث رسیده بود رو برای این فرستاد. و فقط یه حلقه ازدواجش مونده بود. که اون رو هم فروخت و گذاشت رو پول رو برام فرستاد به امید که جایزه غرورکشی رو میگیره.
کلاهبرداری در اسرائیل و جامایکا
اما جایزه نیامد که هیچ، تمام پولاشم دود شد رفت هوا-من. (خنده تماشاگران) (مذکر) (خنده) (مذکر) (مذکر) خوب، یادتونه گفتم که قراره در مورد اسکیت دوربین ها یا کلاهبرداری تلفنی در دو کشور صحبت کنیم؟ تا اینجا به طور خلاصه راجع به جامایکا صحبت کردیم. اما کشور دوم کجاست؟ درست اون طرف کره زمین در خاور میانه یه جای دیگه ای هست که میزان کلاهبرداریاشون حتی از جامایکا هم بيشتره. درآمدی که کلاهبردارا در جامایکا دارند، یه چیزی حدود سیصد میلیون دلار در سال هست. اما درآمد کلاهبرداری این کشور چند میلیارد دلار در ساله. این کشور کجاست؟ اسرائیلیه؟ ماریانا با یکی از اسکامرهای بزرگ اسرائیلی که خودش را با اسم جعلی موشیکو معرفی میکرده، ملاقات کرد. این آدم یعنی موشیکو ماریانا رو برد به یک منطقه تجاری در تل آویف، یه منطقه پر از ساختمان های تجاری مرتفع. و که منطقه ای به اسم دیاموند دیستریکت. موشکیکو گفت این ساختمانها رو که میبینی، هر روز صدها نفر آدم هستن که میرن توی این ساختمانها سر کار.
و کارشونم سرمایهگذاری تقلبی هست یا فیک اینوستمنت. بیشتر شرکتهایی که در این ساختمان های ظاهرا آبرومند و قانونی وجود دارند، شرکتهایی هستند که کارشون اون تقلب و کلاهبرداریه، و این آدم میگه که یه چیزی بین پنج تا ده هزار شرکت این مدلی در اسرائیل وجود دارد، شبیه به جامایکا در اسرائیل هم این مدل کلاهبرداری اولش از کال سنتر شروع شده. اما فرق جامائیکا با اسرائیل در اینه که کلاهبرداری اهل جامائیکا زنگ میزنن میگن که شما در قرعه کشی فلان فروشگاه یا شرکت برنده شدی؟ اما کلاهبرداری اسرائیلی، زنگ میزنم میگن بیایید در یه پروژه خیلی عالی. که نرخ بازده سرمایهش خیلی بالاست، در اونجا سرمایه گذاری کنید ولی مسئله اینه که اون پروژه اصلا وجود خارجی نداره. زنگ میزنن، رو مخ طرف کار میکنن، نرخ سود خیلی بالایی رو میگن. طرف رو میکشن که بیاد سرمایه گذاری بکنه و حتی چند ماه هم شاید سود خوبی رو بهش بدن که ترغیب بشه که اون بیشتر بره پول بیاره و بیاد سرمایه گذاری بکنه. اما بعد از چند ماه، یه دفعه تمام پول اون آدم رو میکشم بالا. البته به اون آدم میگن سرمایه گذاریمون خوب پیش نرفت و شکست خورد، اما در واقع دروغه، اصلا پروژه ای نبوده، این رو هم بگم که مقدار سرمایه گذاریم که دارم میکننم مستعد برای همچین تقلبایی. این مدل سرمایه گذاری، یه مدل از باینری آپشن هست که یک نوع از انواع سرمایه گذاریه.
کلاهبرداری در صنعت تجارت الکترونیکی
و نتیجه این مدل از باینری آپشن یا صفر یا یه مبلغی پول یعنی سرمایه گذار می دونه که ممکنه اصلا پولی گیرش نیاد، ممکنه که کلا پولشو ببازه، یا اینکه نه ممکنه که پول خوبی عایدش بشه. حالا کاری که این شرکت ها می کنن اینه که کلا سرمایه مردم رو از همون روز اول با این نیت میگیرن که بعد بهشون دروغ بگن، به دروغ بگن که پروژه شکست خورده در حالی که اصلاً پروژه ای وجود نداشته. ماریانا برای اینکه اطلاعات بیشتر و بهتری داشته باشه راجع به این نوع از کلاهبرداری به سایت های کاریابی سر میزنه و کارایی که تو منطقه دیاموند دیستریکت آگهی داده شده بودن رو نگاه میکنه و از روی اونا که احتمالا چندتا از اون آگهی ها باید مربوط باشن به کار توی این نوع از شرکت ها چون توی آگهی ها هی تخصص خاصی رو عنوان نکرده بودن و فقط گفته بودن که یه آدمی رو میخوایم که زبان انگلیسیش خوب باشه. و کارمون هم اینجا تجارته، اما شما لازم نیست که دانش مالی داشته باشید، فقط بیایید و پولدارچید، جلال خالق، مگه میشه؟ خب این دیگه تابلویی داره داد میزنه که این مسئله بوداره و احتمالا یه خبرایی توی اون شرکت هستش. کدوم کار تجاری هستش که دانش مالی نمیخواد؟ برای همین ماریانو خودش را به عنوان یک متقاضی کار جا زد و برای چند تا موقعیت اپلای کرد تو شرکتهای مختلف. و یه وقت مصاحبه هم گرفت. روز مصاحبه چند تا دوربین کوچیک در لباسش کار گذاشت و با دلهرهایی که طبیعت آن داشت راهی مصاحبه بود. وارد شرکت شد و خب تصویری هم که در مستند پخش می شد از همون دوربینایی بود که در لباسش پنهان کرده بود. ظاهر شرکت شبیه به یک شرکت خیلی معمولی بود، یک تعداد کارمند تو دفتر بودند، پای کامپیوتر داشتند کار می کردند و از یک تلفنی صحبت می کردند.
اما از صحبت هایی که مصاحبه کننده میزد، میشد فهمید که بله، حدس ماریانا درست بود. اینجا یه شرکت کلاهبرداریه. اون مصاحبه کننده میگفت که شما اگه استخدام بشید. روی یک پلتفرم تجارت الکترونیکی کار می کنید. ما فقط از مشتریامون انتظار داریم که تجارت کنن. باختن یا بردن پول آنها برای ما مهم نیست، اینکه پول زیاد ببازند، پول زیاد ببرند، برای ما مهم نیست، ما کار خودمون رو می کنیم. بعدشم از روزی که شما اینجا کارتون رو شروع میکنید قراره که دو تا دروغ رو به مشتریامون تلفنی بگید. یکی راجع به مکان اینجا هستش، و دومم راجع به اسم واقعیتون هست. در مورد موقعیت اینجا وقتی با مشتریامون صحبت میکنید بگید دفتر ما تو نیویورکه یا بگید زوریخه یا هر جای دیگه ای، اما اصلا نگید که در اسرائیل هستیم.
احتیال و بدبختی در جامایکا: مستندی از کلاهبرداری ها و زندگی سخت مردم
در مورد اسمتون هم یه اسمی برای خودتون انتخاب کنید و همیشه خودتون رو به مشتری ها با اون اسم معرفی کنید. حالا دلیل این دروغ ها چیه؟ مثلا فرض کنید که اینا از شرکتشون تماس میگیرن به یک آدم سوئدی و میگن که من از یک شرکت سرمایه گذاری انگلیسی دارم با شما زنگ میزنم چون شماره تلفن انگلیسی هم افتاده روی گوشی این آقای سویدی. و تعریف می کنه میگه که آره ما یک شرکت سرمایه گذاری هستیم این وب سایت ما هستش یه پروژه ای داریم بیا و ببین، اون طرفم اغوا میشه به هر دلیلی میاد وب سایت رو می بینه، میگه وب سایت ظاهرش خیلی خوبه و این آدم هم که چقدر خوب داره توضیح میده، چقدر آدمای موجه و خوبی هستن پای تلفن حداقل راضی میشه که سرمایه گذاری بکنه. و بعد از چند ماه این شرکت کلاهبرداری بهشون میگه که، آره متاسفم، سرمایه گذاری موفق نبوده و پولتون اون رفته، حالا دو حالت وجود داره. بعضی از مشتری ها قبول میکنن و دیگه پیگیری نمیکنن، میگن خب آره دیگه یک سرمایهگذار باینری آپشن بوده. احتمالش وجود داشته که اصلا هیچ پولی دست من نیاد. ولی بعضی ها هستن که نه قبول نمی کنن و قصد دارن که شکایت بکنن، چی دستشون هست، هیچ چیزی دست اون آدم نیستش. برای همین شکایتها هم به جایی نمیرسه. یک مسئله جالبی که میشد در این مستند دید، این بود که با اینکه سبک کار اسکامرهای جامائیکا و اسرائیل تغییر کرد.
تقریبا شبیه به همه، اما انگیزه هاشون با هم فرق داره. در جامایکا بخش هایی از مردم فرصت های بیشتری دارند. زیادی برای اینکه برای خودشون یک زندگی خوب درست بکنن ندارند. اگه خوش شانس باشن توی یه هتل کار میگیرن که کار در هتل اینطوره که این مستند میگه شبیه به برده داریه. خیلی پایین، کار به شدت زیاد و سخت. تمام روز رو در داخل اون هتل هستن، هتل خیلی لوکسه و اینا تمام روزشون رو دارن در یک بهشت سپری میکنن. اما دارن اونجا به سختی دارن کار میکنن و بعد آخر وقت وقتی که از این بهشت خارج میشن چیزی که میبینن. شاید فقر و بدبختی هستش که در اطراف خودشون میبینن. و یک نگاهی به تاریخ چهارصد ساله استعمار تو کشور خودشان میندازند و بعد میگن که من باید حقم رو از مردم کشورای دیگه بگیرم.
آموزش و توسعه: راهکارهای ایدهآل برای منطقههای محروم
پس بگیرم، یعنی قشنگ این مدلی فکر میکنن، شروع میکنن به کلاهبرداری تلفنی در اسرائیل اما قضیه فرق داره. اون آدما اگه کلاهبرداری هم نکنن بالاخره میتونن در یه کسب و کار شرافتمندانه ای کار بگیرم و اموراتو انگیزه اینا دیگه فرار از فقر نیست، به جاش بیشتر طمع هست و میگن می تونم این کارو بکنم میلیونر بشم، اینکارم میکنم. بین کلاهبرداری تلفنی در هر دو جا هم، یه کسایی هم هستن که از ابوجان رهاشون نمیکنن. شب و خوابشون نمی بره، داروی افسردگی مصرف می کنن، اما نیاز به پول یا طمع به پول یا هر چیز دیگه. کسی که باشه، ولشون نمیکنه و کمآکان این کارو دارن انجام میدن. خیلی ها هم توجیهشون اینه که میگن در هر دقیقه یک احمق در جهان متولد میشه و اصلا تقصیر ما نیست که در این پول اینا رو از ازشون میزنیم، تقصیر خود و قربانی هاست، خودشون باید حواسشون میبود و اینطوری خودشون رو توجیه میکنن موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی (مذکر) در قسمت هفدهم با یکی از هموطنان عزیزمون در استان سیستان و بلوچستان صحبت کردیم. ازشون پرسیدیم که فکر میکنه که چطور میشه مردم منطقه رو توانمند کرد؟ تا به سمت قاچاق نرن، ایشون هم مواردی رو گفتن که به فضل وضعیت جاده های اون منطقه بهتر بشه، معدن راه و موارد دیگه. انتظاراتی را مطرح کردند که شاید راهکارهای ایده آلی به نظر نیان مثلا استفاده از چاهای آب برای کشاورزی. در اون منطقه ی کم آب.
اما در صورت تصمیم گیری راجع به هرکدوم از این انتظارات و اولویت بندی کردن راجع به آنها. به عهده کارشناسان و مسئولین آن استان هست. نیت ما این بوده که صدای اون عزیزان رو بشنویم و بدونیم که انتظارات اونها چی هستش. اما غیر از مواردی که در اپیزود قبل مطرح شد، یک راهکار اساسی و بلند مدت دیگه ای هم هست که کمک میکنه. اینه که مردم یک کشور توانمند بشن و اون هم آموزش هست. اینکه همه مردم کشورمون دسترسی به یک آموزش با کیفیت داشته باشند. در این قسمت، افتخار این رو داشتم تا با خانم زهرا گیتی نژاد، مدیرعامل موسسه خیریه مهر گیتی مصاحبه ای داشتیم. مؤسساتی که ایشان هدایت می کنند فعالیت های موثر را در زمینه مدرسه سازی در مناطق مختلف که کشورمون انجام میدن. گفتگو من با خانم گیتین نژاد رو بشنوید.
آموزش و پیشرفت در منطقه مرزی سراوان و میلوجاو
موزیک ویدیویی از خانم گیتی نجات خواستم که توضیح بدن که چطور شد که وارد حوزه مدرسه سازی شدند. زمانی که من معلم بودم، در یک طرحی که طرح آموزش جهانی بود. که از طرف یونیسیف در ایران برگزار می شد، من شرکت کردم و جزو مرکزی انتخاب شدم برای آموزش معلم ها زمانی که به یکی از مدارس خط صفر مرزی به شیستان رفتم متوجه شدم یعنی دیدم اونجا بچه ها روی زمین نشستن روگونی در یک عاقل و در خب این خیلی منو تحت تاثیر قرار داد و وقتی از معلمشون پرسیدم که چه نیازی داری؟ می گفتند ما اینجا یک مدرسه می خواهیم و در همان زمان من در یکی از بهترین مدارس شهر تهران تدریس می کردیم. و سعی کردم که یک پل ارتباطی برقرار کنم و خوشبختانه مدرسه ساخته شد. همونجا کار موسسه مهرگیتی شکل گرفت. از نشین ما متاسفانه به دلیل نبود موقعیت های کاری مجبور میشن که به قاچاق رو بیارن. یک موسسه ای که در استان های مختلف فعالیت های خیریه می کند فکر می کنید که چطور می شود مرزنشینان کشور را توانمند کرد. تا اونا مجبور به انجام کارهای غیرقانونی مثل قاچاق نشن فایده آموزشی، نظرم بر توجه به زیرساخت هاست: آموزش، بهداشت، امنیت و… اگر اینها بهش توجه بشه، هرگز حاضر نیستند که از راه قاچاق، معاش و زندگیشان را تامین کنند.
شما شاید شهر سراوان را شنیده باشید. مرتب توی درگیری های مختلف ازش نام برده میشه ، در این شهر مدرسه دبیرستان پسرانای هست. نام دبیرستان شهید مطهری مدیر بسیار باکافیتی دارد و کادر آموزشی بسیار مجرّب این دبیرستان زیر نظر موسسه مهرگیتی و خیرین متعددی است، کتاب های کمک آموزشی، دستگاه های مختلف آموزشی که نیاز دارد تامین هزینه های اعتکاف های علمیشون به عهده ماست. خب، هر سال در این مدرسه که حدود سی صد دانش آموز داره، صد درصد در کم. در دو سال گذشته شانزده دانش آموز از این مدرسه رشته پزشکی قبول شدن و یکیشون داروسازی تعداد زیادی رشته های مهندسی رفتن و گرایش خیلی زیادی دارن به دانشگاه فرهنگیان، رتبه دوی کنکور متعلق به این مدرسه بود سال همین قبولیه رو تقریبا میدی، سال گذشته چهارده تا رشته پزشکی قبول دادم، خب ببینید وقتی توجه به زیرساخت بشه، توجه به آموزش بشه، بستر مناسب بچه ها براشون فراهم بشه. رشد میکنند، این دانش آموزان وقتی فارغ التحصیل بشن هرگز حاضر نیستند از راه قاچاق زندگی کنند. ما اولین مدرسه ای که در خط صفر مرزی ساختیم در منطقه میلوجاو. در روستای موتور غمداد، سال هشتاد و سه یا هشتاد و چهار ماه مدرسه را افتتاح کردیم. تعداد زیادی دانش آموزای این مدرسه در حال حاضر دانشگاه ها دارن درس میخونن خب.
توسعه و آموزش: نقش موسسات خیریه در توسعه کشور
کسی که دانشگاه درس بخونه، هیچکس حاضر نیست که از راه قاچاق زندگی کنه، بنابراین نظر من. توجه به زیرساخت ها، آموزش، بهداشت، امنیت و راه جاده، اگر به اینها توجه کار بسیار ارزشمندی صورت خواهد گرفت. توی صحبتاتون تاکید دارید روی آموزش، البته موسساتون الان بیشتر در همین زمینه فعالیت میکنه چرا اینقدر تاکید دارید روی آموزش؟ اینکه چرا ما از بین نیازهای آموزش را انتخاب کردیم، ما بر این باور هستیم که زیربنای توسعه در کشور توسعه یافته است. برای اینکه بتونیم اقتصاد بالنده ای در آینده داشته باشیم ابتدا باید زیرساخت های کشورمون رو تقویت کنیم آموزش و پرورش را فراهم کنیم تا با تربیت نیروی انسانی کارآمد ما بتونیم جریان سر و سرعت بدین، ممنون میشم اگه یکم بیشتر در مورد موسسه خیریه ای که دایر کردید توضیح بدید. موسسه خیریه مهرگیتی با هدف ساختن ایرانی آری از تبعیض و فقر فرهنگی با مجوز رسمی از وزارت کشور فعالیت می کنیم اصلی ترین کار ما مدرسه سازی است. تا امروز که هفتده فروردین هزار و چهارصد است، ما در بیست و شش استان پنجصد و چهل مدرسه ساختیم و یا در حال بورسیه دانش آموزی از فعالیت های دیگه ما هست، دانش آموزانی که با استعدادهای بالا هستند. و به دلیل فقر مالی ممکن است ترک تحصیل کنند توسط مدیران و رؤسای ادارات به ما معرفی می شوند و در چرخه حمایت تحصیلی ما قرار می گیرند تا فارغ التحصیل شوند و اگر که دانشگاه های دولتی هم. همچنان بورسیه ادامه داره تا فارغ التحصیل بشن تا امروز بیش از چهار هزار و پنجصد دانش آموز یا دانشجو در این چرخه قرار گرفته اند. فعالیت دیگه ما ارسال کتاب و تجهیزات کتابخانه های روستایی است.
کتابهایی که در منازل هست ما با تبلیغات زیادی سعی میکنیم که دوستانمونو مجاب. این کتاب ها رو در اختیار ما بذارن، کتاب ها در موسسه پالایش میشه، بسته بندی میشه و در اختیار دانش آموزان در استان های مختلف قرار می گیرد و ما تا امروز صد و پنجاه کتابخانه روستایی را فعال می کنیم. کامپیوترهایی که در مناظر بلا استفاده است در بانک ها و شرکت ها و موسسات دیگه قابل استفاده است. استفاده نیست، اونها رو بیاریم به موسسه، مهندسین ما به روز می کنن نرم افزار آموزشی درش. و برای آموزش دانش آموزان به مدارس مختلف استان ها فرستاده می شود. البته برای دانش آموزان هنری ما سعی می کنیم که کاملاً کامپیوترها نوع باید دست اول باشه در حال حاضر هم در حال توزیع تبلت برای دانش آموزانی هستیم که. از راه مجازی باید حتما تحصیلشون رو ادامه بدن. گفتین که موسساتون با مجوز وزارت کشور فعالیت می کنند، توضیح میدیدید که چه نظارت هایی روی عملکرد مالی موسساتون وجود دارد؟ ما هر سال توسط شرکت های مختلف حسابرسی، حسابرسی میشیم و ناظرین مالیاتی داریم و صورت های مالیمون کاملا شفاف در سایتمون بارگذاری میشه هر سال از خانم گیتینژاد، برای ایشان، موسسه خیریه شان و صدها موسسه خیریه دیگری که دارند در مناطق مختلف کشور خدمات پرستانی می کنند، آرزوی موفقیت می کنند و امیدوارم هرچه زودتر ببینیم که این تلاش ها به ثمر نشسته و مناطق مختلف کشورمون به طور همگون و یکپارچه توسعه پیدا کردند. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی خب، این هم قسمت اسکامز از مجموعه ترافیکت.
کلاهبرداری های تلفنی: مسائل و راهکارها
توی این مستند در مورد کلاهبرداری های تلفنی در جامائیکا و اسرائیل صحبت شد. اما این مسئله فقط محدود به این دو کشور نیست. به هرحال ولی در این مستند فقط راجع به این دوتا کشور صحبت شده، به عنوان مثال کال سنترای زیادی در کشور هند فعالیت می کنند و مردم کشورهای غربی را هدف قرار می دهند. از هند تماس می گیرند، اما شماره تلفنی از انگلیس روی گوشی شما. و آدمی که تماس گرفته با لهجه غلیظ هندی مثلا میگه که من از شرکت مایکروسافت دارم تماس میگیرم؟ و متوجه شدیم که سیستم عامل کامپیوترتون مشکل داره و باید درست بشه، پس انقدر پول برامون بفرستید و کلکهای این چیز. پس کلاهبرداری اینترنت و کلاهبرداری تلفنی؟ فقط محدود به یک روش نیست، روش های مختلفی دارند از غرور کشیدن، از سرمایه گذاری، از کلاهبرداری در رابطه، کلاهبرداری های اینجا یعنی برای تعمیر نرم افزار و چیزهای دیگر و محدود به یک کشور یا یک منطقه منطقه خاصم نیستن. و این البته شاید از عوارض منفی جهانی شدن باشد که یک کلاهبرداری در یه کشوری نشستن. دام پخش می کنم برای شهروندان یک کشور دیگه ای در یک قاره دیگه ای. در صورت خوبه که همه ما در مورد این مسائل بدونیم و حواسمون باشه.
بی حد پای تلفن به کسی که نمیشناسیم اعتماد نکنیم و پولم برای کسی همینطوری نفرستیم. غیر از اینا مسئله ای که در این قسمت از مستند ترافیک اهمیتش به چشم آدم میاد؟ مسئله امنیت اطلاعات و حفظ اطلاعات افراد است. شرکتهای کلاهبرداری تلفنی اونها ما زنگ میزنن و ما رو به اسم خودمون میشناسن. زنگ میزنن آقای فلانی، خانم فلانی، چون از یه جایی این اطلاعات رو گرفتن. شاید اسکامرا اطلاعات. آدم ها رو از یک وب سایت هک کردن که اطلاعات ما توی یه وب سایتی بود و اینا هکش کردن یا از یک وب سایت خریدن هستن. یعنی شاید، یک وب سایتی اطلاعات مشتریان خودش رو به یک شرکت دیگه ای بفروشه. و یا اینکه اصلا نه خودمون در حساب لینکتینمون، فیسبوکمون یا سایر شبکه های اجتماعیمون، شماره تلفن و اطلاعات خودمون مونو گذاشتیم و همه آدما میتونن ببینن. اسکیمرها اطلاعات رو میخونن از اونجاها و میفهمن که ما اهل کجایم، به چه موضوعاتی علاقه مندیم؟ و بعدش خیلی راحت به ما زنگ می زنند بر اساس چیزهایی که میدونن یه داستان برامون میسازند و راحتتر ما رو در دام.
داستانهای قاچاق: معاملات مخدر، اسلحه و همکاریهای خطرناک
همشون خودشون میندازن، بنابراین باید حواسمون به این هم باشه. در مجموعه قاچاق یا ترافیک موضوعات متنوعی مطرح شده: کوکائین، استروئید، تجارت اسلحه، تجارت هر کدوم از این موضوعات هم ماهیت خاص خودش رو دارن و بازیگران ما متفاوتی در این بازارهای قاچاق فعالیت میکردیم. مثلا در مورد قاچاق کوکاین، اینطور بودش که کوکاین از پرو میومد، میرفت به کلمبیا و از اونجا به طریقی میرسید. به آمریکا، در مورد قاچاق اسلحه اینطوره که خرید و فروش اسلحه در آمریکا قانونیه و اسلحه نسبتا ارزونه اما در کشورهایی مثل مکزیک و برزیل اسلحه غیرقانونی و گرونه، برای همین روند قاچاق اسلحه برخلاف قاچاق مواد از آمریکا بکش کشورهای لاتین هست و خیلی از سلاح هایی که گروه های تبهکار آمریکای لاتین استفاده می کنند از آمریکا رفته اونجا. یعنی تا این حد تفاوت هست، در هر کدوم از این موضوعات. و تیم نشنال جیوگرافیک خیلی خوب داستان قاچاق هر کدام از اینها رو تعریف کردند. برای ساخت این مجموعه مستند، گروه سازنده از کمک روزنامه نگارای محلی به میزان زیادی استفاده کردند. خانم ونزلر که خیلی ازش تقدیر شده بخاطر شجاعتش میگه که قهرمان اصلی و آدم شجاعای اصلی اونا هستن، چون ما فیلممون رو ساختیم و رفتیم، اما اون روزنامه نگارهای محلی که با ما همکاری داشتند، اونا هنوز هم اونا اونجا هستن و با همه ی ریسک هایی که براشون می تونست داشته باشه قبول کردن که در این کار با ما همکاری داشته باشن چون دیدیم دیگه در بعضی از این نقاط حساسیت است راجع به خبرچینی. و خیلی راحت میتونن روزنامه نگارها رو بکشن، کماین که این کارو هم میکنن.
غیر از اون هم همکاری های خود قاچاقچی هام خیلی جالب بوده توی ساخت این مجموعه و بعضیاشون. جون خودشونو به خطر انداختن که فقط به دنیا بگن که وضعیت ما اینه. بعضی ها حتی رمز و رازایی کارشون هم توی مستند گفتن با علم به اینکه این فیلم رو میلیون ها آدم میبینن و دیگه در دام کلاهبرداری خود اینا نمیافتند، اما دوست داشتند که حرفشون شنیده بشه توسط مردم کشورهای دیگه. ارزش این مجموعه مستند و کار خانم ونزلر به چندتا چیز هست یکی اینکه واقعاً خوب همت بالایی داشتند و. شجاعت به خرج دادن و این مجموعه رو ساختن. غیر از این، ویژگی اصلی کار خانم ونزلر به این است که که خلافکارا رو قضاوت نکرده یا شماتتشون نکرده. با لهن طلبکار یا با لهن تحقیرآمیز باشون صحبت نمیکنه، سعی میکنه که دنیای یک قاچاقچی رو بفهمه، و بعد باید نشون ما بیننده ها بده. خود ونزلر در این مصاحبهاش گفته که این بی طرف ماندنش توی ساخت مستند خیلی هم براش راحت نبوده. و یه وقتایی در یه موقعیت های پیچیده ای قرار گرفته مثلا یه جا یک قاچاقچی که یک خانم بارداری بوده قرار بوده که مواد مخدر رو از مرز مکزیک وارد آمریکا کنه.
مستند ترافیک: خلاصه داستان از قسمت اسکامز
اون خانم گفته بود که من با ماشین خودم میرم و قرار بود که تیم مستندسازم از ماشین پشتی همینطور فیلم بگیره. خانم و به مرز آمریکا ماریانا میگه که من نمیدونستم وقتی که این قاچاقچی داشت از مزرعه میشد و وارد آمریکا میشد دعا کنم که پلیس ها نگیرنش. یا بگیرنش، چون اگه بگیرنش، من زندگیشو دیدم، میدونم که چقدر بدبختی داره، بچه کوچیک داره، بارداره و غیره. اگرم نگیرنش به والدین که بچه هاشون رو به خاطر مواد از دست دادن فکر میکردم خلاصه اینکه. بی طرف ماندن، اگرچه سخت بود، اما به نظر میاد که مستند بی طرفی ساخته. فیلمبرداری این مجموعه مستند هم خیلی قوی و برای یک فیلم مستند یه خورده هالیوودی به نظر میاد. خوب تصاویر، تصویربرداری هوایی با استفاده از درون زیاد داشتین این مجموعه و دیدن این مستند را از لا بهاز بصری هم تجربه لذتبخشی میکرد. این مستند تا به حال خیلی تحسین شده و خانم ونزلر در برنامه های زیادی حضور داشته تا در مورد این مستندش توضیح بده. از جمله در پادکست معروف جورگن بوده که اونم یه اپیزود خیلی شنیدنی هست توی پادکست خود نشنال جیوگرافی به اسم اونجا هم حضور داشته و راجع به مستند گفته، غیر از اینا هم خود ماریانا ونزله یه پادکست درست کرده دقیقا به اسم همین مستند، ترافیک تویت ماریانا ونزلر که در اون داستانهایی که اتفاق می افته پا افتاده ولی در مستند نگفته رو تعریف میکنه، اگه دسترسی به خود شبکه نشنوگرافیک ندارید این سه تا پادکستر هم می توانید بشنوید که هر سه البته به زبان انگلیسی است.
خب این هم از قسمت اسکامز از مجموعه مستند ترافیک که سعی کردم خلاصه ای ازش رو بگیرم. تعریف کنم و در کنارشم اطلاعات دیگه ای رو بهتون بدم. در قسمت هفدهم و این قسمت در مورد دو قسمت از مجموعه ترافیک صحبت کردم و دیگه در مورد قسمت های دیگه این مجموعه امیدوارم از شنیدن این دو قسمت لذت برده باشید اگر صاحب کسب و کاری هستید. و دوست دارید که کسب و کارتون از طریق پادکست داکس معرفی بشه برام ایمیل بفرستید آدرس ایمیلم هست؟ اینستاگرام ، یوتیوب و تلگرام هم هست دوکس رو در اونها هم دنبال کنید ممنونم از همراهیتون تا قسمت بعدی و فیلم مستند بعدی هدی خدا نگهدار. (خنده تماشاگران)
آخرین ویدیو ها

news via inbox
Nulla turp dis cursus. Integer liberos euismod pretium faucibua