(Con Man)اپیزود سوم : شیاد
00:00 تا 00:03: تغییرات و نوآوری های مداوم: داستان واقعی از فروشنده دوره گرد و معجون معجزه آسای روغن مار
00:03 تا 00:06: داستان موفقیت ترامپ به عنوان یک تاجر و کارآفرین
00:06 تا 00:10: ریچی ریچ: ترامپ و رویای آمریکایی
00:10 تا 00:14: ثروتمندی و کسب و کارهای دونالد ترامپ
00:14 تا 00:18: کازینو های ورشکسته ترامپ و آغاز دوران پادشاهی
00:18 تا 00:20: پروژه های ساختمانی ترامپ در وست ساید یاردز
00:20 تا 00:23: پرشین: اپرنتیس – طراحی برنامه، موفقیت تاجر شکست خورده
00:23 تا 00:27: تبلیغات توپرایی ترامپ در سریال اپرنتیس
00:27 تا 00:31: دخالت های سازمان ترامپ چیست؟ – مستند معاملات و معاملهگران شرکات
00:31 تا 00:34: پیوند دلهای برنده: شرکتهای جانبی ترامپ و شکستهای آنان
00:34 تا 00:36: تاجری با اعتبار: زندگی و کسب و کار دونالد ترامپ
00:36 تا 00:38: رئیس جمهوری، دانشگاه ترامپ و کلاهبرداری: ماجرایی از پرونده شورش فروشی تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
00:38 تا 00:42: تهدیدها و مصالح شخصی: مورد ترامپ
00:42 تا 00:46: مستند کانمن یا شیاد: فرمانروایی ترامپ و تقسیم جامعه آمریکا
00:46 تا 00:50: تأثیر ویروس کرونا بر زندگی من و قدردانی از کادر درمانی
تغییرات و نوآوری های مداوم: داستان واقعی از فروشنده دوره گرد و معجون معجزه آسای روغن مار
سلام و سلام “چیز هنوز بهتر از یک نقشه خوب است؟” “دی امکان تغییر آنها” با ” نوآوری های مداوم را ارائه می دهد. آنها به شما کمک می کنند که سریع بمانید، مهم نیست چه اتفاقی می افتد. روز کار: سیستم مالی و منابع انسانی برای یک جهان در حال تغییر. موزیک ویدیویی (مذکر) موزیک ویدیویی (خنده تماشاگران) سلام، من پیمان بشر دوست هستم، یه آدم علاقه مند به فیلم های مستند. و اینجا، در پادکست داکس، فیلم های مستندی که می بینم رو براتون تعریف میکنم. (مذکر) (مذکر) در قرن هجده و نوزده میلادی، باور رایج بین مردم خیلی از کشورها وجود داشت که روغن مار خواص معجزهآسی در درمان بیماریها دارد. یه روز یه فروشنده دورگرد که روغن مار میفروخته وارد یک روستا در ایالت تگزاس آمریکا میشه. روزهای از همه جا بی خبرم به این فرد به چشم یک آدم دنیا دیده و تاجر موفق نگاه می کردند که لطف کرده و از بین این همه روستا، به روستای اینا اومده تا معجون معجزگرش رو به اونها بفروشه. برای همین به حرفاش اعتماد میکردند.
فروشنده در روستا ادعا می کند که خیلی زود داریم به آخر دنیا نزدیک میشیم و همه آدما قراره که بمیرن. اما اگه دوست دارید که زنده بمونید باید به حرفهای من گوش بدید و دور تا دور روستا یک دیوار بلند بکشیم و از این چترایی که من آورده ام، اگه بخرید، حتی در مقابل شهاب سنگها هم میتونید که مصون بمونید. از غذا، اسم فروشنده دور گردن ما بود والتر ترامپ. داستانی که شنیدید بخشی از یک قسمت از سریال تراک داون هست که در سال هزار و نهصد و پنجاه و هشت در آمریکا پخش شد. در این داستان تاکید روی کلید واژه اعتماد و فروش است. کسی که از اعتماد آدمهای دیگه سوء استفاده میکنه تا بتونه کالای خودش رو بفروشه، در انگلیسی بهش میگن کنفیدنسمن. یا به اختصار، کان معنا، که به نظرم شیاد ترجمه خوبی از این کلمه است. در این داستانی که گفتیم شخصیت اصلی داستان کانمن بود، یک شیاد بود، اسمش ترامپ بود؟ و دنبال ساخت دیوارم بود، فکر کنم حالا دیگه میتونید حدس بزنید که موضوع این اپیزود. چی و کیه امروز فیلم مستند کنفیدنسمن یا شیاد از مجموعه مستند پول کثیف رو توضیح و بررسی می کنیم که در مورد نحوه به قدرت رسیدن دونالد ترامپ است، این توضیحات رو دادم که بگم اسم این فیلم با چه زرافتی انتخاب شده و از کجا میاد؟ (مذکر) موزیک ویدیویی (مذکر) (مذکر) تا قبل از اینکه ترامپ وارد حوزه سیاسی بشه.
داستان موفقیت ترامپ به عنوان یک تاجر و کارآفرین
همه اون رو به عنوان یک تاجر موفق، یک میلیاردر و کارآفرین خود ساخته می شناختند. و این شورتش یکی از دلایل بزرگی بود که باعث انتخاب شدنش به ریاست جمهوری آمریکا شد. وقتی از طرفداراش و کسایی که بهش رای دادن میپرسیدند چرا به این آدم رای دادید؟ پاسخ بیشترشون این بود که آره این آدم در تجارت. شخصی خودش انقدر موفق بوده پس حتما میتونه کشورمون رو هم خوب اداره کنه و. کلی شغل برامون درست کنه یکی از نکات جادویی اینه که ترامپ چطور به افکار عمومی آمریکا قبولونده که یک بزنسمن عالیه این مستند پیش فرض طرفداران ترامپ را مورد تردید قرار میده. و با شواهدی ثابت میکنه که ترامپ کارآفرین خود ساخته ای نبوده. تاجر چندان موفقی هم نبوده و شایدم اصلاً میلیاردر نبوده، هرچند قطعا ترامپ یک تاجر بزرگه اما اصلا در حد و اندازه ای که ادعا میکنه مثلا در حد و اندازه ی یک بیزنس منی مثل جان راک فلر یا استیو جابز و تو این رده ها اصلا نبوده. و بلکه بیشتر ترامپ یک شومنه، کسی که خودش رو تبلیغ میکنه و البته که یک بازاریاب ماهر، فرقی هم نمیکنه که ما از این آدم بدمون بیاد یا خوشمون بیاد، به هر حال، براندی که ساخته باید قبول کنیم که برند قوییه. ترامپ کسب و کارش را با ساختمون سازی شروع کرد، در سال هزار نهصد هفتاد و هشت معادل هزار سیصد و پنجاه و شش.
شیش شمسی و با پروژه هتل گرند هایات ترامپ در اون پروژه خیلی موفق بود. اون هتل یه ساختمان کلنگی رو به خرابی داشت، خیلی از پیمانکاران هم میخواستند از اون فرصت استفاده کنن و بیان اون ساخت. اون رو تبدیل به حسن کنن، اما نتونستن، ترامپ رفت و مذاکره کرد و حیاط رو متقاعد کرد که قرارداد رو امضا کنن. بعد از اون ترامپ پروژه برج ترامپ رو در سال هزار و نهصد و هشتاد شروع کرد یعنی معادل سال هزار سیصد و پنجاه و هشت. این پروژه یک برج پنجاه و هشت طبقه ای بود که با هزینه سیصد میلیون دلار و ظرف مدت چهار سال ساخته شد. قطعا این موفق ترین پروژه ترامپ بوده و اونجا بود که ترامپ را به عنوان یک آدم معاون. موفق به جامعه معرفی کرد، ترامپ هم از این موفقیت نهایت بهره برداری رو توی رسانه ها کرد. بعد از اون ترامپ طعم شهرت خودش، نه شهرت همراه با خونوادش رو چشید، سوژه کل آمریکا شد، عکسش روی روی جل مجله تایم رفت، روی جل مجله نیوز ویک رفت، اونم در سن سی و سه سالگی، مردم تو خیابون دنبالش راه می رفت. گفتن که بهش دست بزنن که براشون شانس بیاره، اونم کیفشو میکرد، حالشو میبرد، همینم دوست داشت با اعتماد به نفس در صفحه تلویزیون ظاهر می شد و از فتوهاتش برای ملت می گفت، او از همون اول به قدرت رسید.
ریچی ریچ: ترامپ و رویای آمریکایی
رسانه خوب واقع بود. یکی از دوستان سابقش میگه که منو داداشم به ترامپ میگفتیم ریچی ریچ، بخاطر اینکه هم پولدار بود و هم اینکه مدام پولشو رخ میکشید، مثلا میگفت: لیموزینمو دیدی راسل؟ اون هلیکوپترم رو دیدی روی اسمم رو نوشته، راستی این بطری های آب معدنی و دیدی اسمم رویش هست، یه جوری هم این کارو این حرفا رو میزد که انگار داشت نقش بازی می کرد یه کارگردانی اونجا بود و داره فیلم بازی میکنه یه نکته جالب رو راجع به ترامپ اینه که وقتی که درسش تو دانشگاه تموم شد میخواست بلندش بره هالیوود وارد دنیای سرگرمی و فیلم و اینا بشه. ولی بعدش بهتر دید که در شرکت باباش بمونه و کار کنه، اون بازار املاک و مستقلات رو هم شبیه به همون صنعت. سرگرمی و برنامه ریزی که دوست داشت میدید، خودش رو یک سازنده ی رویا میدید، کسی که در ساختمان های بزرگ با زنان زیبا زندگی میکنه و به بقیه میگه باید چیکار بکنن. به طب این سبک زندگیشم برای خیلی ها رویا بوده و برای خیلی ها که در قشر پایین جامعه آمریکا بودند هم. ترامپ کسی بوده که همه اون چیزی که راجع به رویای آمریکایی میگفتن رو این بابا داشته و محقق کرده. یک تناقض بزرگ اینجا بوده، اونم این بوده که ترامپ از یک خانواده ثروتمند میاد و فلسفه روی آمریکایی یه چیز دیگه ای هستن. خانواده ترامپ ثروتشون رو با ساخت و ساز املاک و مستغلات برای طبقه متوسط در نیویورک درست کردن. دونالد از باباش یاد گرفت که اسم خونوادگیشون ترامپ رو بزنن روی ساختمونایی که میسازن برای کسب و کارشون خیلی خوبه، فرد ترامپ، بابای دونالد ترامپ میدونست که چیکار کنه که توجه ها رو به خودش و پروژه هایی که داره انجام میده، جلوه میده.
مثلا مدل های نیمه بهرهنه و یا یه لشکر از خبرنگارها رو در افتتاح ساختماناش دعوت میکنه. فرد ترامپ واقعاً خود ساخت بود، و آخرش هم همه ثروتش را به پسرش داد. همه این سالا همش ادعا کرده که فقط یک میلیون دلار از باباش قرض گرفته در حالی که اون ده ها میلیون دلار از پدرش ارث برده. موزیک ویدیویی موسيقي و آهنگ ها موزیک ویدیویی اما ترامپ برند قوی خودش رو چطور ساخت؟ توی مستند با فردی به اسم آقای بنزا مصاحبه می کنه که ستون نویس بخش شایعات روزنامه نیویورک دیلی نیوز بوده. این آقا میگه که اون قدیما در دهه هشتاد و نود قبل از اینکه اینترنت بیاد چهره آدما در افکار عمومی در صفحات اول روزنامه ها و مجلاتها ساخته می شد. میگه اون موقع من فهمیدم که منم که مسئول ساختن برند آدما هستم. ترامپ هم یک منبع خیلی خوبی بود برای من، اطلاعات خوبی راجع به اینکه چه شایعاتی در جریان کیا دارن چیکار میکنن. اینا رو به من میداد، یه توقعاتی هم در برابر از من داشت، ولی عوضش یه انعام خوبی هم به ما میداد که این اما و اینا یه چیز رایجیه توی این کار. میگه وقتی که صبح میومدم سر کار یه تماس با دونالد ترامپ میگرفتم، یه بیست دقیقه نیم ساعتی صحبت میکردیم، معمولاً راجع به مهمونی دیگه.
ثروتمندی و کسب و کارهای دونالد ترامپ
دیشب یا کلب دیشب کی بوده اونجا کی چی گفته مثلا اون جیغره کجا بود از این ادبیات جنسی که ترامپ خلاصه راجع به شایعات و اتفاقایی که توی اون طبقه خاص از آدما بوده اطلاعات رو میداه بعد آخر. همش میگه که راجع به خودمم اگه هرچی میخوای بنویسی بنویس ولی یادت نره تهش بنویسی میلیاردر ترامپ این رو یادت نره میگه منم اصلا برام مهم نبود، میگفتم حالا بذار دلش خوش باشه، بذار روی کاغذ ثروتمند باشه. ولی این باعث شد که اسم ترامپ به عنوان یک میلیاردر در ذهنها جا بیفته و بعدش در مصاحبه های تلویزیونی. تلویزیون و رادیویی مدام ازش چیزی میپرسیدند، میگفتن که واقعا تو میلیاردر شدی، میگفت که شاید؟ بعد یکی دیگه مثلا میپرسید میگفت که تو میلیاردری الان، میگفت که امیدوارم یه جواب مبهمی میده. که کنجکاوی آدما و اینکه هی مدام بپرسن که تو میلیاردر هستی هی ادامه پیدا بکنه. یک آقای به نام تیم او برایان در سال 2005 یه کتابی راجع به ترامپ نوشته به نام ملت هنر دونالد بودن، تیم میگه وقتی باهاش روی این کتاب کار میکردم مدام هی دونالد ترامپ آمار متفاوتی یعنی یک میلیارد دلار تا هشت میلیارد دلار از دارایی هاش میش میدهد، صبح یه چیزی میگه، عصر یه عدد دیگه ای میگه. ولی تیم میگه که من همون موقع یه منابعی داشتم، منابع موثقی داشتم که نزدیک به خود ترامپ بودن، اونا میگفتن که قیمت ترامپ بین صد و پنجاه تا دو هزار و پنجاه میلیون دلاره کی سال ۲۰۰۵ که البته این عدد، تعداد بالاییه اما نشون میداد که میلیاردر نیست. تیم این آمار رو میاد توی کتابش می نویسد و کتاب چاپ میشه و بعد ترامپ میاد شکایت میکنه علیه تیم اوبریان. میگه که، نه من میلیاردر هستم و شما هم باید به من دو میلیارد دلار قرامت بدید، اما آخرش ترامپ مجبور نمیشه.
اون کسی که اعلام کنه که دروغ گفته و پرونده رو هم می بزنه خب برگردیم به کار ساختمانی ترامپ بعد از اون پروژه موفق پروژه برج ترامپ، دونالد ترامپ در موقعیت خیلی ویژه ای بود و اسم در کرده بود. همون موقع میاد پروژه هتل پلازا رو شروع میکنه یه برج ساختمانی بلند دیگه به خاطر خوشنامه ای که از پروژه های قبلیش داشت بانک ها هم خیلی سخاوتمندانه بهش وام میدادن، این اما بجای اینکه بیاد از اون پولا، برای خودش اون پروژه. استفاده کنه، رفت شروع کرد به خرید خریدای میلیارد دلاری، رفت یه ایرلاین خرید، اسمش هم گذاشت ترامپ ایرلاین، یه باشگاه فوتبال خرید و بعدشم رفت به شهر آتلانتیک سیتی و وارد یه تجارت حتی شد که اصلا هیچ ایده ای نداشت راجع بهش. اینجا یه توضیح بدم که آتلانتیک سیتی یه شهریه در ایالت نیوجرسی همون ایالتی که نیویورک توش واقع شده یه دو سه ساعت با ماشین، این دو تا شهر با هم فاصله دارند، آتلانتیک سیتی معروف به لاس وگاس ساحل شرقی آمریکا، یعنی پر از کازینو و اقامتگاه های تفریحی ولی خب برای ثروتمندان منطقه نیویورک ساخته شده. اینجا در واقع اولین باری بود که کسب و کار ترامپ داشت از نیویورک فراتر می رفت. کاری بود که ترامپ تا قبل از ریاست جمهوریش در دست گرفته بود او اومد در آتلانتیک سیتی دو تا کازینو خرید و به سرعتم آمد، یک پروژه عظیم دیگه ای رو به نام تاج محل رو شروع کرد، در حالی که با الفایی گردوندن کازینو کاملا بیگانه بود. تازهشم هم زمان هم در نیویورک پروژه داشت، هم ایرلاین داشت، هم تیم فوتبال داشت، دوتا کازینو هم داشت. یه کازینویی یک میلیارد دلاری رو هم در حال ساخت داشت، بیشتر اینا رو هم داشت با وام انجام میداد. برگرداندن این همه کسب و کار و پروژه از توان مدیریتی و توان مالی ترامپ بسیار فراتر بود.
کازینو های ورشکسته ترامپ و آغاز دوران پادشاهی
این حال در ابتدای اون پروژه تاج محل وقتی که در مقابل کمیسیون کنترل کازینو که یک نهادی بود که مسئول مجوز دادن به کازینو ها بوده اونجا که قرار گرفته بود و قسم خورده بود که باید راست بگه گفت که نه. من اصلا مشکلی بابت تامین مالی پروژه ها ندارم، آره، بانک ها دارن خودشونو میکشن که با بهره پایین به من پول بدن. اصلاً نیاز به کارایی مثل فروش اوراق قرضه و اینا نیستش، کمیسیون کنترل کازینو هم قبول کرد و مجوز کازینو تاج محل رو صادر کرد، اما همین که مجوز رو گرفت ترامپ شروع کرد به فروش اوراق قرضه، اوراق قرضه هم بهرهشون بالا بود. برای اینکه کازینو ها بتونن یه همچین بهره بالایی رو پرداخت بکنن. باید روزی یک میلیون دلار درآمد میدادن، یعنی باید مشتریهای کازینو میومدن روزی یک میلیون دلار حداقل در کازینو های ترامپ میباختن که اینا بتونن اون بهره رو بدن، بتونم خب به مرور مردم وقتی ببینن که دارن یاد توی اون کازینو می بازن، خب کم کم اونجا نمیرن دیگه. به هرحال کازینو تاج محل ساخته شد و در افتتاح دو هزار و چهارصد نفر از ارباب و اصحاب رسانه ام اومده بودن، اما کل ماجرا تبدیل شد به یه فاجعه. دستگاه های قمار کار نمیکردند، پرسنل کازینو آموزش درست ندیده بودند، خلاصه، برخلاف اون چیزی که برنامه داشت، اتفاقات اون افتتاحیه خودش تبدیل شد به یه آبریزی رسانه ای. تاج محل با ساختمون گرون نوسازش اولین کازینو ترامپ بود که ورشکسته شد. صدها پیمانکار ساختمانی هم که طلبکار بودنم نتونستن پولشون رو از از ترامپ بگیرم، همش خودش میگفت آتلانتیک سیتی گاو شیرده منه، آخرشم گاو رو خورده و هیچی هم برای بقیه نذاشت بمونه.
هر سه کازینوش یکی بعد از دیگری ورشکسته شدن. سازمان ترامپ موندو سه میلیارد دلار بدهی، یعنی روزی یک میلیون دلار فقط باید بهره پرداخت میکردند. دونالد ترامپ رئیس سازمان ترامپ بود، سازمانم چندتا شرکت زیر مجموعه خودش داشت که همشون ورشکسته شده بودن، بانک ها اومدن. گفتن آقا اونارو که زدی پکندی تو رو خدا خود سازمان ترامپ رو دیگه ورشکسته اعلام نکن چون در اون روز دیگه بانک ها باید کلا قید همه پولی که بهش داده بودن و میزدن، ترامپ اونجا متوجه شد که نه. این سه میلیارد دلار بدهیش وجودش رو برای بانک ها خیلی مهم و حیاتی کرده، تازه بانک ها بعدش اعلام کردن که به سازمان ترامپ یه کمک هزینه هم میدن تا بتونه که سازمان رو سرپا نگه داره بعد از اون دیگه ترامپ از اوایل دهه نود تا سال دو هزار و چهار از نظر تجارت خیلی موفق نبود و کار زیادی نداشت اما بجاش حضورش در برنامه های تلویزیونی. خیلی زیاد شد، راجع به موضوعات مختلفم حرف میزد، از تجارت تا سیاست، از همون موقع شروع کرد به گفتن که آره اگه من رئیس جمهور بودم فلان کار رو میکردم و این کشور رو به جایگاه رفیع گذشته اش برمیگردونم و الاخیر طوری هم همه این چیزا رو نمایش میداد که بله، من مرغ طوفانم، من روزهای خوب و بد تجارت رو دیدم و این همه کسب و کار. دوکار از بین رفتن اما من بودم که نجات پیدا کردم. توی همون دوره بود که ترامپ دیگه در آگیای پیتزا هاتو مک دونالد و دیگه هرچی بخوای دیگه اون ظاهر شد. در این دوره گفتیم ترامپ بدهکار بود، اما هنوز یک برگ پرنده داشت، برگ برنده اش چی بود؟ در دهه هزار و نهصد و هفتاد یه زمین بزرگی رو توی نیویورک خریده بود.
پروژه های ساختمانی ترامپ در وست ساید یاردز
توی منطقه ای به اسم وست ساید یاردز، بعد از اینکه بدهی به بار آورد، اول بانک ها میخواستند اون زمین رو از چنگش در بیارن. اما بعد گفتن که بیایم از برند ترامپ بالاخره این برندش خیلی قویه، از این برنده حداکثر استفاده رو کنیم که پول. بیشتر برگرده به بانک اونجا بود که ترامپ لیسنسور میشه اونجا زمین که مال خودش ترامپ بود ولی میدن چندتا پیمانکار دیگه میان اونجا رو میسازن، اما اسم اون پروژه ها همشون میشه پروژه های ترامپ. اما مجموعه خود ترامپ اونجا هیچ فعالیت اجرایی نداشتند و فقط اسم اونجا و برند اونجا رو. از ترامپ داشتن، و اونجا دیگه یه حق امتیاز خیلی خوبی رو از هرکدوم از اون شرکت های پیمانکار میگیره. پول خیلی خوبی رو به جیب میزنه. بعد از اون پروژه ها، ترامپ دیگه در فعالیت ساخت و ساز شرکت نکرد، قبلشم گفتیم فقط چند تا پروژه اجرا کرده بود که در مقایسه با خانم ها. وادی ساختمون ساز نیویورک مثل راکفلر اصلا عددی نبود. اسم ترامپ رو روی خیلی از ساختمونات در نیویورک میشه.
شدید، اما ترامپ مالک آنها نیست، بلکه یه پولی از صاحبان اون ساختمانا گرفته که اسمش روی اون ساختمان باشه. تا اونا بتونن ساختمون رو بهتر به خریدارای آینده شون بفروشند. در نیویورک هفده ساختمون. نام ترامپ وجود دارد که پنج داشت مالک خود ترامپ هستش تغییر کلیدی در مدل کسب و کار سازمان. ترامپ به طور تصادفی و در اواخر دهه هزار و نهصد و نود اتفاق افتاد و وقتی بودش که بیزینس ترامپ بینالمللی شد، اونم وقتی بود که یکی از پرسنل ترامپ رفته بود به کره جنوبی و با بزنسمن های اونجا جلسه داشت. اونا میگفتن که آره ما داریم این ساختمان ها رو میسازیم. این همکار ترامپ پرسید که اسم این ساختمان ها چیه؟ اونا گفتن که ما اسم نداریم، بعد این پیشنهاد داد که گفت که خب پس بذارید ترامپ. اونا هم خوششون اومد چون که ترامپ توی کره جنوبی هم معروف بود. این اتفاق خیلی از مشکلات ترامپ و سازمانش را برطرف کرد، با اون گندی که سازمان ترامپ در پروژه های قبلیش به بار آورد.
پرشین: اپرنتیس – طراحی برنامه، موفقیت تاجر شکست خورده
بانک ها دیگه تمایل نداشتند بهش وام بدن، چون بارها وام گرفته بود و اعلام ورشکستگی کرده بود و پول ها را. ولی با این قرارداد لیسنسینگ دیگه لازم نبودن که وام بگیرن و اصلا لازم هم نبود که کاری بکنن. فقط باید لائسنس میفروختن و این شرایط تا قبل از سریال اپرنتیس ادامه داشت. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی سریال اپرنتیس چهره ترامپ را خیلی اصلاح کرد و به عنوان یک تاجر موفق و کارآفرین توانا به جامعه آمریکایی معرفیش کرد. شبکه ام بی سی از سال هزار و نهصد و نود و چهار تا سال دو هزار و چهار یک شور بسیار موفق داشت که شاید. یکی از موفق ترین برنامه های تلویزیونی تاریخ باشه اصلا سریال کمدی فرنتز این سریال سال ۲۰۰۴ تموم شد و سریال اپرنتیس یا کارآموز همون موقع ها داشت شروع میشد و باید جای فرنتز رو میگرفت یعنی ده. دهها میلیون بیننده اون شبکه بعد از فرنتز، حالا دیگه باید اپرنتیس رو تماشا میکردن، خدا شانس بده، چی از این بهتره؟ برای یه آدمی مثل ترامپ، سازندهای اپرنتیس هم تمام تلاششون رو کردن که یک برنامه بسیار موفق درست بکنن. اپرنتیس یک برنامه استعدادیابی حرفه ای بود و صاحبان حرفه های مختلف میومدند با هم رقابت میکرد. سازندگان این سریال هم به خاطر شهرت بالایی که ترامپ داشت و به خاطر حضوری که در تلویزیون همیشه داشت، رفتند.
اونا سراغ ترامپ و گفتن که آقا شما بیا مجری اپرنتیس بشو، هم تاجری، هم بلدی تو تلویزیون چطور یه حرف بزنی؟ اینم فرصت سطح رو هوا قاپید، جالب اینکه جایزه برنده مسابقه هم قرارداد یک ساله در سازمان ترامپ بود. یعنی، همای سعادت اومد روی دوش ترامپ تا بتونه چهره خودش رو از یک تاجر شکست خورده تبدیل کنه به یک میلیونر کاردر بسیار موفق. تهیه کننده و سرپرست نویسندگان اپرنتیس توی همین مستند حضور دارند و صحبت می کنند، اونا میگن که فکر کن چقدر این که کسی رو داریم که پنج بار ورشکسته شده و در قصر طلایی زندگی میکنه که بقیه آدم ها پولشو دارن میدن. و حالا این سریال میبایست این آدمو به عنوان یکی از موفق ترین تاجر آمریکا به مردم غالب میکرد و اونم کار همین. دو عزیز بوده، سازنده های اون سریال باید همه چیز رو از اول می ساختن، مثلا دفتر واقعی خودت رو. در برج ترامپ خیلی دفتر شیکی بود، تمیز بود، خوب بود، اما قدیمی بود، اون چیزی نبودش که اینا میخواستند. به مردم بفروشن، باید جذابش میکردن، خیلی هم سخت کار کردن روی ظاهر و استایل ترامپ. بعدا حتی همین تیم اپرنتیس بود که روی صحنه اعلام کاندیداری ترامپ اومدن کار کردن، تصویر ساختن. خودشون اینا میگن که ما نمیدونستیم مردم اینقدر قضیه رو جدی میگیرن و میرن اینقدر بهش رای میدن.
تبلیغات توپرایی ترامپ در سریال اپرنتیس
حالا من اینجا یه توضیح اینجا لازم بدم راجع به این صحنه اعلام کاندیداری ترامپ، نویسنده سریال انیمیشن سیمسونا در سال دو هزار. بیست سال پیش، فکر کرده بود که اگه یکی مثل ترامپ رئیس جمهور آمریکا بشه، چه اتفاقات وحشتناکی که ممکنه بیفته برای آمریکا؟ برای همین به عنوان شوخی و البته هشدار به جامعه یه قسمت از سیمسونا رو ساخته بود که نشون بده که اگه ترامپ. رئیس جمهور بشه چه اتفاقی میافته؟ بعدا در سال دو هزار پانزده که تیم اپرنتیس به ترامپ داشتن کمک میکرد. که برای اعلام کاندیداتوریش یه ویدیو بسازن، گفتن که چقدر بامزه میشه که از همون انیمیشن سیمسون ها الهام بگیریم و همون صحنه ی انیمیشن رو دوباره بازسازی بکنیم، منظورم همون صحنه ی معروفی هستش که ترامپ از پله بقیه میاد پایین و یه کاغذم از اون بالا میفته پایین و اینا. چون من مطالبی رو توی اینترنت خوانده بودم که میگفت که بله، همه اینا اصلا توطئه فراماسونرها هستش و رئیس جمهور ترامپ. از قبل اینا همش برنامه ریزی شده بوده و ببینید در سیمسون هام نمایش داده شده بوده و همه اینها طبق برنامه داره جلو. نه، اون انیمیشن رو سیمسونا برای فان و سرگرمی سال دو هزار ساخته بودن و بعد اپرنتیس با هدف درگرمی اومدن این صحنه رو بازسازی کرده بودن خلاصه ترامپ در اپرنتیس داشت یکی تازه میکرد. دل مردم رو داشت میبرد و خودش رو به عنوان موفق ترین تاجر آمریکا داشت معرفی میکرد. اون موقع هیچکدوم از این دو حزب دموکرات ها و جمهوری خواهان آمریکا هم نمی دانستند که این سریال اپرنتیس چقدر داره چهره ترامپ رو برای یه د…
پایدنده داره تقویت میکنه. ترامپ از حضورش در سریال اپرنتیس استفاده می کرد و به طور مستقیم برای پروژه هاش تبلیغ می کرد و در حالی که شرکتش فقط و فقط لایسنسور پروژه بود یعنی فقط اسم پروژه ترامپ بود یه پولی گرفته بودن که اسم اون پروژه بشه ترامپ؟ اما یه طوری وانمود میکرد که به عنوان مثال تمام ساخت و ساز این پروژه هتل ترامپ در سوهای نیویورک نتیجه ایدو. او پول و کار شرکت خود ترمپه. اما پول همون پروژه ای که گفتیم توسط آدمای بدنامی از شوروی سابق تامین شده بود، یه فردی به نام توفیق عارف. برای قزاقستان با یک کلاهبردار روستبار به نام فلیکسایتر یک شرکتی میزنن که دفتر اون شرکت هم در برج ترامپ بوده در نیویورک، فلیکسایتر یه روزی میره دفتر ترامپ و میگه من میتونم یه قرارداد برات بگیرم، هماهنگ میکنه و یه گرجستانی تبار هم پول پروژه همون سهو رو میده، تازهشم این همه تبلیغ کرده بودن که پروژه سهو چنین و فلانه اصلاً پروژه ی موفقی از آب در نیامد و تعداد کمی از واحدهاش نهایتا به فروش رفت. اما اون موقع ترامپ وانمود می کرد که ای تو ضد کار اصلا همش دست خودش ترامپ است، اما بعدا که رفتند بهش. پرسیدن، گفتن که چرا نرفتی این آدمای بد سابقه رو از پروژه بیرون بکنی، گفت که آره ما مسئول توسعه همین ما یک پروژه نبودیم ما فقط یک قرارداد لیسنس ساده داشتیم. در صورت اما ترامپ نمی تونه توجیه کنه خودش رو و بگه که من از کار شرکای تجاری مطلع نیستم، نه، شما بیگناه نیستی. چون شما اصلا سازمانتون رو طوری آموزش میدید که به سابقه شرکاتون عمدن نگاه نکنن، چون احتمالا میدونید که.
دخالت های سازمان ترامپ چیست؟ – مستند معاملات و معاملهگران شرکات
شرکاتون دارن چیکار میکنن، اما مدیران سازمان ترامپ کیا بودن؟ شخص ترامپ خودش، پسرش دونالد جونیور، دخترش ایوانکا و مایکل کوهن و چندتا کار در سال ۲۰۱۰ فلیکسایتر هم در سازمان ترامپ به عنوان یک معاملهگر رسمی کار کرده، بعداً در یک بازجویی که در ترامپ بوده و فیلمش موجود بوده در این مستند نمایش داده شد ازش پرسیدند و در واقع قسم خورده بود که راستش رو بگه. و پرسیدند که فلیکسایتر رو می شناسی، کلا از بیخوابم منکر آشناییش با فلیکسایتر شده، گفت، نه این آدم اصلا اگه توی. اتاق باشه من اصلا تشخیص نمیدم کیه در حالی که اصلا با هم عکس دارن با هم به سفر رفته بودن توی شرکت خودش. کار کرده بوده این آدم، خلاصه اینکه همچین آدم صادقیه. سازمان ترامپ کارش رو با آدمهای بدنام در کشورایی که این مستند اونا رو بدنام میخونه شروع کرد. مثال میزنه از برج ترامپ باکو که یک برج لوکسه اما در یک محله شلوغ پولوگ و کثیف ساخته شده. بنابراین قاعدتا پروژه از نظر تجاری اشتباه بوده و موقع فروش واحدها اینا مشکل خواهند داشت. صاحبان پروژه هم سیاستمدارایی بودند که متهمند به پولشویی. سازمان ترامپ از این معامله پنج میلیون دلار درآمد داشته.
توی مستند میگه که اصلا فرض کن بیخیال اخلاق باشی و بگی که اصلا برام مهم نیست با کیا دارم تجارت میکنم. مسئله اینه که، این کارا نشون میده که این بابا اصلا بزنسمن خوبی هم نیست، اینکه ساختمونش که اونجوری باشه. یه خود ساختمون شیک ولی در یک محله داغون و افتضاح. از اون طرفم که شرکات یه همچین آدمایی باشن و میگه که خب شما در کل پنج میلیون دلار سود کرده. ولی اگه وزارت دادگستری آمریکا بخواهد دست بذاره روی همچین معامله ای، شما صدها میلیون دلار باید جریمه پرداخت کنید. مثال دیگاش برج ترامپ مسکو است، آقای ترامپ چندین بار در توییتر اعلام کرده بود که یه برج در مسکو می خوام، یه برج در مسکو مایکل کوهن که بعداً دستیار شخصی خود ترامپ هم شد، جلو میره و یه توافقنامه اولیه با طرف روس روسی میبنده، اما بعدش نتونستن مجوزهای لازمو از دولت روسیه بگیرن بعدا مایکل کوهن شروع میکنه به مکاتبه با مقامات بلندپایه روسیه که بله من آدم ترامپ هستم و لذا خواهش میکنم مطمئن است کمک لازم را مبذول بفرمایید مثلا، کی، ژانویه ۲۰۱۶ وقتی که ترامپ وسط مبارزه انتخاباتی بوده، ترامپ همه رو هم میدونست که دستیارش داره چیکار میکنه با مقامات بلندپایه روسیه مکاتبه هستش اونم روسیایی که این همه حساسیت راجع بهشست در سیاست آمریکا یعنی یه همچین کاری هیچ سیاستمدار یا یک کاندیدای ریاست جمهوری آمریکا نباید بکنه. برای همینم یه تئوری وجود داره میگن که این بابا. خودشم اصلا باور نمیکرد که رئیس جمهور آمریکا میشه، برای همینم همچین کارهایی رو داشته به طور همزمان جلو میبرد که اگر رئیس جمهور او به آمریکا نشد، حداقل کسب و کارش رو جلو برده باشه. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی آقای تیم او برایان همون که کتاب نوشته راجع به ترامپ میگه که ترامپ خیلی کوتاه مدت فکر میکنه و اینکه چیکار کنیم که خیلی زود پول بسازیم، این همون چیزیه که باعث میشه با آدمهای بدنام تجارت کنه، اسمشو بده روی هر محصولی بزنن، از وودکا آب بگیر تا آب معدنی، استیک، تختخواب، عطر، بازی و سرگرمی رومیزی، کت و شلوار و کتاب.
پیوند دلهای برنده: شرکتهای جانبی ترامپ و شکستهای آنان
رو هر چیزی اسمش رفته، شروع شرکتهای جانبی ترامپ از سال دو هزار و پنجمین یعنی بعد از اینکه در آوریل. پنتیس به عنوان یک تاجر موفق معرفی شد، آدما پیشش میومدن و باهاش قرارداد میبستن. بازاریابی خیلی خوبی کرده بود روی برند خودش به عنوان یک تاجر موفق. ولی خیلی از اون آدمهایی که اومده بودن سرمایه گذاری کرده بودن پولشونو باختن، اما اینا چیزاییه که هیچوقت گفته نشد. یکی از اونها شرکتی بود به اسم ایده آل هلت. کار شرکت فروش ویتامین به صورت بازاریابی شبکه ای بود، شرکت کسب و کارش خوب بود و داشت کارشو خوب انجام میداد. یه روز مدیر شرکت اومده گفت که ما میخوایم کارمونو گسترش بدیم، حتا زنید با کی میخوایم کار کنیم؟ بله، درسته ترامپ؟ همم خوشحال شدن چون فکر کردن که دیگه شرکتشون یه شرکت میلیارد دلاری میشه مثلا. اسم شرکت جدیدم شد، ترامپ شبکه، خود ترامپ هم بلند شد و اومد روز شروع به این شرکت جدید. سخنرانی کرد از همین مدل سخنرانی های متداولش که بله باورتون نمیشه قراره چقدر ما بزرگ بشیم انقدر.
بعد می بریم که از بردن اصلا حوصلتون سر بره، ما اینجا رو تبدیل به بزرگترین شرکت شبکه ای دنیا میکنیم. از همین مدل سخنرانی هایی که الانم می کنه دیگه. سخنرانیشو میکنه و میره، بعد از اون بود که پرسنل شرکت تازه فهمیدند که چه بلایی سرشون اومده، تازه فهمیدند که بابا این شرکت. کاراکت نیست بلکه یک قرارداد لائسنسینگ فقط یعنی یک میلیون دلار جیرنگی فقط ترامپ گرفته که اسم این بیاد توی اسم شرکت بشه ترامپ نتورک مثلا، بعدشم آقا صاحب هفده درصد از سهام شرکت شرکت شده، بعدا مثلا هم اگه یه جلسه ای بخواد بیاد حضور داشته باشه توی شرکت باید یه پول مجزایی باید بگیره غیر از اینا. هیچ چیز دیگه اصلا اون طرفا اصلاً آفتابی نشد، یعنی پول رو گرفت و رفت، هیچ تعهدی هم نداشت، قرار بود من برایم اصلا لائسنسینگ بوده، یعنی در واقع فقط هزینه به شرکت اضافه شد بدون اینکه اصلا در عملکرد شرکت، در کارایی شرکت میخواد اتفاق مثبتی پیش بیاد و بعد از مدتی مشکلات مالی این شرکت شروع شد و نهایتا هم ورشکسته شد. مثال دیگاش از این شرکت های ناموفق ترامپ، دانشگاه ترامپ، اینا شعارشون این بود که در دانشگاه. ما موفقیت رو آموزش میدیم. حرف ما همینه. موفقیت.
تاجری با اعتبار: زندگی و کسب و کار دونالد ترامپ
توی آگهیشون هم نوشته بودن دونالد ترامپ بدون شک معروفترین تاجر بینالمللیه، یعنی خودشون هم میدونستن که بهترین تاجر بینالمللی نیست ولی احتمالا. مشهورترین است. دانشگاه کارش را در سال دو هزار و شش شروع کرد. در واقع یه موسسه آموزشی بود که یه مجموعه یکی از محصولات آموزشی که گذراندن طولانی ترینش دوازده ماه طول می کشید رو می فروختند. مثلا دوره سرمایه. سرمایه گذاری در بازار املاک دورهای اینچنینی روی جزوهای آموزشی هم نوشته شده بود همراه با ستاره اپرنتیس یعنی اینقدر تبلیغ و استفاده از اعتبار اپرنتیس تو همه جا بود. فروششون هم خیلی خوب بود، کارشون این بود که یه تعداد سمینار در افید فاقد ارزش رو باید هزار و پنجصد دلار تا سی و پنج هزار دلار می فروختند، شما اینجا فقط توجه کنید به مفاد بخشی از یکی از این جزوههای آموزششون میگه که. اگه اونا راجع به قیمت شکایت داشتن، بهشون یادآوری کن که ترامپ بهترینه، جان، اگه یه دانشمند. انجمن بین مردم توضیح شد که بله، فلان روز در فلان جای سیمینار مجانی است، توسط کی، خود ترامپ.
که اون موقع یک ستاره تلویزیونی بود، بیایید، بیایید پاشید، فقط پاشید، بیایید تو این سمینار شرکت کنید. بعد میرفتن میدیدن که جای خود ترامپ عکس تمام قدش رو گذاشتن روی سن و یه تعداد بازاریاب کلی هیجان زده. در فضا پخش می کردند که بدو که غفلت موجب پشیمانی است، اعتبار کارت های اعتباری تان را ببرید بالا، همین امشب خرید کن. شناخت مردمم از ترامپ این بودش که خب این بابا اصلا اگه هیچ تخصصی نداشته باشه حداقل یه سرمایهگذار. ملک بسیار موفق است به خاطر اون چیزی که داشت در تلویزیون هر روز پخش می شد در میان مشتریام آدمایی بودند که رفتند فرض کردن تا بتونن این دوره رو بخرن، سی و پنج هزار دلار پول کمی نیست، بدن که در یک دوره واقعا فاقد. ارزش شرکت بکنم. از اون طرفم به مدیرای فروش دانشگاه آموزش داده بودن که اگه حتی یه زن بیوه ی فقیر که سه تا بچه داره. مشکل مالی داره غذاشم نمیتونن بخرن اگه اونم اومد ازم میخواد خرید بکنه به اونم رم نکنید به اونم محصولات. ارزشمندمون رو بفروشیم.
رئیس جمهوری، دانشگاه ترامپ و کلاهبرداری: ماجرایی از پرونده شورش فروشی تا انتخابات ریاست جمهوری آمریکا
بعد یه مدیر فروشی بودش که دلش به رحم اومد یه زوج فقیری اومده بودن، اغوا شده بودن میخواستند که یک محصول سی و پنج. یه هزار دلاری رو بخرن این بابا دلش به رحم اومد و نفروخت و اینها و بعد توبیخش کردن و گفتن اصلا تو چیکار میکنی؟ کارهایی که راجع به توان مالی مشتریان قضاوت میکنی. اونم وقتی برگشت پشت میزش نامه استعفاشو نوشت و یه روز بعدش هم دوستان در خروجی رو نشونش دادند. حالا قرار بر این بوده که مدرس دوره یا خود ترامپ باشه یا آدمایی که ترامپ انتخاب کرده. اما مدرسین اصلا تا به حال ترامپ رو ندیده بودن. بعضی از اون مدرسین هم یه عده واقعا شیادتر از خود ترامپ بودند که ادعاهای عجیب غریبی رو به دروغ مطرح میکردند. خلاصه. با این اتفاقا، پرونده کلاهبرداری به خاطر عملکرد دانشگاه ترامپ به راه میفته. ترامپ هم حالا دیگه کانا.
کاندید ریاست جمهوری آمریکا شده بود، دانشگاه ترامپ تا اون موقع پنجاه میلیون دلار دوره فروخته بود به مردم. و اگه این پرونده به دادگاه میرفت به احتمال زیاد ترامپ میباخت و باید دویست میلیون دلار جریمه میدادن، بنابراین. بجای این کار در نوامبر ۲۰۱۶ یعنی وقتی که هنوز این پرونده در جریان بود اما ترامپ دیگه به عنوان رئیس جمهور. در جمهوری آمریکا انتخاب شده بود. اون موقع اومدن وکلای ترامپ گفتن که آقا ما با خریداران دوره توافق که بیست و پنج میلیون دلار بگیرن و پرونده مختومه بشه اینم از پرونده دانشگاه ترامپ در واقع خودشون برایشون مستجل بود که تخلف کردن. موزیک ویدیویی هی موزیک ویدیویی آقای والت شاپ مدیر دفتر برنامه اخلاق در دولت آمریکا بوده و هفده سال با دولت های بوش و اوباما و ترامپ کار کرده، میگه یه وقتایی من در دوران دولت های قبلی، چالش هایی با دولت های بوش و اوباما داشتم. اما آخرش اونا میگفتن خیلی خب، تو کارتو انجام بده. اما با ترامپ، وضع واقعاً متفاوت بود. یه قاعدتا فرض بر اینه که دیگه خود رئیس جمهور باید آدمی باشه که اخلاق کار براش مهم باشه.
تهدیدها و مصالح شخصی: مورد ترامپ
اما در مورد ترامپ تهدیدهای جدی در مورد این قضیه هستش. مثالی که این اقا میزنه یکی استفاده کردن از هتل های ترامپ برای رویدادهای دولتی هستش دولت آمریکا. یه رویدادهایی رو برگزار میکنه و بعد میگن که خب بیایم در این برنامه رو در فلان هوتلی که متعلق به ترامپ هست. یا مثلا در یکی از املاک خود ترامپ در نیوجرسی روی آگهی نوشته بودند که. مردم، اگه از اینجا یه سویت مثلا اجاره کنید، ممکنه که شب رئیس جمهور رو هم اینجا ملاقات بکنید. واقعاًم اوقات زیادی از سال رو خودش در املاک و تفریغ های شخصی خودش میگذرونه یا در همین هتل هایی که متعلق به خودش است، جاهای که آدمای دیگه هم خصوصا آدمای ثروتمند یا آدمای سیاستمدارای رده بالا میتونن با اون املاک وارد بشن و باید مثلا یه ده دقیقه با همدیگه صحبت کنن و یه امتیازاتی اونجا بگیرن. باز یه مثال دیگه ای که میزنه میگه که یکی از تفریحی هاش در فلوریدا که از وقتی که ترامپ رئیس جمهور شده عضویت اونجا یه دفعه دو برابر شد و به دو هزار دلار رسیده. غیر از اینام، هنوز اون عادت سریال اپرنتیس باهاش هستش که وسط برنامه تبلیغ کارای خودشو میکرد. الانم گاه به گاه وسط سخنرانی به عنوان رئیس جمهور ایالات متحده، یه دفعه مثلا ورزش پرسیده.
گفته که اینجا استیک ترامپ داریم. یا مثلا وسط درگیری های چارلوتسویل به خبرنگارا گفته کسی میدونه من اینجا خونه دارم تو این شهر، آره؟ یکی از بزرگترین شرابسازیهای آمریکا در شارلوت سیلت مال منه، ملت داشتن اونجا همون می کشتن تو خیابون ها این داشته همین آقای والچاپ میگه که معلوم نیست که این تصمیماتی که داره میگیره آیا واقعاً ناشی از سیاست گذاری هایی هستش که داره یا واقعاً شاید از منافع اقتصادی شخصی خودش؟ مثلا اینکه رابطه داشته باشه با عربستان یا ترکیه یا دعوت از رئیس جمهور فیلیپین که همون و به عنوان یک قاتل میشناسند که پاشه بیاد در کاخ سفید، بعد میبینی مثلا سازمان ترامپ در همه این کشورها با حضور فعال داره و در واقع ترامپ منافع اقتصادی داره با صد و چهل شرکت در بیست و پنج کشور دنیا شامل امارات امارات، اسرائیل، قطر، عربستان، فیلیپین، آذربایجان و غیره. داستان شیات در آمریکا بارها تکرار شده است، داستان اصلی در مورد فروشنده دورگردی است که روغن ماه. ماشین میفروشه و روستایی ها رو متقاعد میکنه که محصولاتش رو بخرن. این اتفاق در سال هزار و نهصد و سی با یک کشیش به نام کافین پیش آمد، که از طریق رادیو آدم ها رو همراه خودش میکرد تا یهودی استیزیو. فاشیسم رو گسترش بده. به همین آقای کافین، پدر کافین سی میلیون شنونده رادیویی داشته و باز مستند میگه که در سال هزار و نهصد و پنجاه یه بار دیگه داستان کانمن یا شیات تکرار شده توسط کی. توسط یک سناتوری به نام جو مک کارتی که این بار این آقا از تلویزیون استفاده میکرد تا همه رو همراه خودش بکنه و حرف و ایده خودش رو. بقیه بخواد بفروشه و حرف و ایده اش چی بوده این بودش که آره همه جا رو جاسوس های شوروی برداشتند و این ترس از کمونیست رو به همه جا گسترش بده.
مستند کانمن یا شیاد: فرمانروایی ترامپ و تقسیم جامعه آمریکا
باز مستند میگه که حالا این بار در سال دو هزار و شصت داستان یک بار دیگر تکرار شده، این بار توسط دونالد ترامپ که با استفاده از رسانه های اجتماعی به ترس مردم از سیستم تصمیم گیری دو حزبی دامن بزنه و نهایتا خودش بیاد قدرت رو در دست بگیره. کانمند یا شیاد کسیه که از اعتماد آدما سوء استفاده میکنه و میگه من رویاهاتونو بهتون میدم احتیاجاتتون رو برآورده میکنم، با اینکه خودم میدونه نه همچین قصد داره و نه اصلا تواناییش رو داره. خب چیزی که شنیدید، برداشت من از فیلم مستند کانمن یا شیاد بود، امیدوارم که لذت برده باشید. فیلم به نظر من خوبی بود و در وب سایت نمره نسبتا بالا هشتاد و دو بود. دو از ده رو گرفته در سال دو هزار هجده ساخته شده کارگردانش آقای فیشر استیونز هستش. و این مستند همونطور که گفتم بخشی از سریال مستند پول کثیف است در واقع اپیزود. قبلی ما فولکس واگن و همین اپیزود مربوط میشن به قسمت های اول و آخر سریال پول کثیف. خب، موضوع مستند راجع به ترامپ بود، آدمی که جامعه آمریکایی رو به دو قسمت تقسیم کرده، جامعه رو دو قطبی کرده. یه عده موافقش هستن و چه بسا موافق سرسختش هستن و یه عده مخالف و مخالف سرسختش سختش هستن، بینندگان این مستند هم تقریبا همین حالت رو داشتن، یعنی من ریویو ها رو هرجایی میخوندم تقریبا همین حالت رو داشتم.
و یه عده ای بودن که مدام میومدن میگفتن که این مستند یکجانبه هستش، انصاف توش. و کامنت های از این دست و یه عده دیگه هم از اون طرف تیف بودند و میگفتند که نه دستتون خوب شد. و همه چیز اینجا کاملا درست و منصفانه هستش، اما باز یه تعداد در کنار همه این کامنت ها از دو طرف تایف یه تعداد کامنت دیگه ای هم بود که اتفاقا حرف هردو رو میزد و میگفت که درسته شاید. یکجانبه گراینه باشه خیلی سازنده ها در واقع مخالف ترامپ هستند و این مخالفت خودشون رو پنهان میکنن. اما از اون طرفم حرفاشون دارن با شاهد و مدرک و سند دارن ارائه میکنن، بنابراین. این درسته که شما این حس رو میکنید که قشنگ با هدف کوبیدن ترامپ ساخته شده این فیلم اما از طرفی هم یه سری مستنداتی رو داری میبینی که نمیتونی انکارشون بکنی در صورت نکات جالبی توی این فیلم دیدم من و من از تماشاش راضی بودم، امیدوارم که شما هم خوشتون اومده باشه ازش. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی یه جورایی ما اینطوریم روزها مثل خیلی دیگه از نقاط دیگه دنیا روزای سختی رو به خاطر گسترش ویروس کرونا داره تجربه می کنه. مدتهاست که همینطور هی اعلام میشه که امروز چندصد نفر به خاطر این ویروس جونشون رو از دست دادن دوباره چندصد نفر دیگه و این بیست نفر، سیصد نفر شاید برای خیلی از ما دیگه تبدیل شده به یک یک عدد، یک عدد خیلی عادی، به عنوان مثال سیصد و سه با سیصد و چهار برای خیلی هامون شاید هیچ تفاوتی نداشته باشه اما واقعیت اینه که تفاوت سیصد و چهار با سیصد و چهار جان یک نفر انسان هست و جان یک نفر انسان می تونه تمام دنیای یک نفر یا چندین نفر، آدم دیگه بستگان و خونواده اون آدم باشه. بنابراین جان یک نفر هم بسیار مهمه، چه بسا که ما الان داریم درباره صدها نفر تلفات صحبت می کنیم در روز.
تأثیر ویروس کرونا بر زندگی من و قدردانی از کادر درمانی
خیلی از ما هم شاید اصلا فکر میکنیم که این ویروس اصلاً سمت ما نخواهد آمد، اما متاسفم خود من هیچوقت فکر نمیکردم که این ویروس روی زندگی من بخواهد به عنوان مثال خودم تاثیر داشته باشد. اما متاسفانه پدر نازنین خود من جونش رو بخاطر همین ویروس از دست داد. به عنوان یک مثال ارائه کردم و به عنوان یک هشدار و یک یادآوری به همه شما عزیزان که این خطر میتونه برای همه آدما پیش بیاد، من امیدوارم که برای کسی پیش نیاد، اما در صورت واقعیت اینه که این ویروس. داره به سرعت می تازه و گسترش پیدا میکنه در سطح جامعه، فقط خواستم یک یادآوری بکنم راجع به بزرگی این خطری که همه رو تهدید میکنه و دو اینکه خواستم تشکر و قدردانی بکنم از کادر. درمان بیمارستان های سراسر کشور عزیزمون ایران، فرقی هم نمیکنه یک بیمارستان خصوصی با امکان خیلی عالی باشه یا یک بیمارستان در یک نقطه دور افتاده کشورمون باشه اون چیزی که واضحه برای همه. همون اینه که عزیزانمون در کادر درمانی دارن تمام تلاش خودشون رو میکنن تا جان هموطنان رو به بهترین نمره حفظ بکنن و برای این مسئله دارن واقعا جان فشانی میکنن و عده زیادیش نامتعاقب. متاسفانه جون خودشون رو از دست دادن من فقط خواستم از تریبون کوچیکی که در اختیار دارم همین جا ازشون تشکر کنم و احیاناً اگر عزیزی از کادر درمانی داره صدای من رو الان میشنوه، من فقط خواستم بگم که از راه راه دور دستتون رو می بوسم و سپاسگزارم ازتون، دم همتون گرم، همین جا دوست دارم؟ متشکرم و قدردانی بکنم از نام لیک به خاطر حمایت که از قسمت دوم پادکاسم کرد و اون رو به عنوان پادکست پیشنهادی آورد و معرفی کرد به خیلی از شنوندهها و خوشحالم که تا به حال به میزان زیادی حداقل بیشتر از اون چیزی که من انتظار داشتم شنیده شده و من واقعا سپاسگزارم از نام لیگ. باز همین جا دوست دارم که از دوست عزیزم علی بندری تشکر کنم به خاطر همه حمایت ها و راهنمایی هایی که به من داره، از شما شنوندهای عزیزم که خیلی سپاسگزارم، که وقت شریفتون و که میتونی صرف هر فعالیت سازنده دیگه ای بکنید، به جاش میاید، پادکست من رو گوش میدید، واقعا به من ممنونم. و باعث افتخار من هست.
خوشحال میشم که اگه صلاح میدونید پادکسم رو به دوستانتون هم معرفی کنم. و خوشحال تر می شوم اگر اون دکمه ی سبسکرایب یا دنبال کردن رو هم فشار بدید. و مشتری بشید. سپاس و بدرود. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی سلام.
آخرین ویدیو ها

news via inbox
Nulla turp dis cursus. Integer liberos euismod pretium faucibua