Bonus Episode -اپیزود ویژه در مورد دمیس هاسابیس، همراه با تصویر
00:00 تا 00:01: زندگی و کار دمیسا سابیس: عشق به شطرنج و تحول به برنامه نویسی
00:01 تا 00:03: سفر یک برنامه نویس نابغه از دبیرستان تا دانشگاه کمبریج
00:03 تا 00:07: راه تا چشمه تصمیم: داستان دمیس هاسابیس و مصطفی سلیمان
00:07 تا 00:07: پادکست داگز را لایک و سابسکرایب کنید!
زندگی و کار دمیسا سابیس: عشق به شطرنج و تحول به برنامه نویسی
در قسمت شانزدهم پادکست داکس که در مورد فیلم مستند آلفاگو و موضوع گوشه مصنوعی بود. مفصل راجع به کارای شرکت دیپ ماین صحبت کردم. همینطور راجع به مؤسس و مدیرعامل این شرکت هم صحبت شد و اینکه چقدر آدم باهوش و تاثیرگذاری هست. فعالیت ها و دستاوردهای دمیسا سابیس مدیرعامل دیپ مایند برام خیلی جالب بود و برای همین کمی بیشتر در مورد زندگی و کار این آدم تحقیق کردم و الان میخوام نتیجه مطالعاتم رو با شما در میان بذارم. پدر دمیسا سابیس اهل کشور یونانه و مادرشم سنگاپوریه. پدر و مادرش به لندن مهاجرت کرده بودند و اونجا با هم آشنا شدن و. دمیسم برای همین در لندن به دنیا آمد و. بیشتر عمرشم در همونجا یعنی در لندن زندگی کرده. دمیس، متولد سال هزار و سهصد و پنجم شمسی است.
فقط چهار سالش بود که شطرنج رو شروع کرد و عاشق شطرنج شد. اینقدر در شطرنج خوب بود که خیلی زود عضو تیم ملی شطرنج بریتانیا شد. و حتی در سیزده سالگی رتبه دو شطرنج دنیا را داشت. دمیس وقتی هشت سالش بود در یه تورنمنت شطرنج برنده شد و یه جایزه خوبی گرفت. با پول اون جایزه تونست در هشت سالگی اولین کامپیوترش رو بخره. بعد از اون بود که این پسر بچه که دیوانه وار عاشق شطرنج بود دیگه عاشق کامپیوتر شد و فکر کرد که، الان دیگه دوره دوره کامپیوتره. و به این عقیده رسید که دیگه با برنامه نویسی میتونه قدرت فکرش رو بیشتر کنه. البته تا چهارده سالگیم شطرنج رو به صورت حرفه ای ادامه داد. اما بعد دیگه با شطرنج خداحافظی کرد و رویاش رو در دنیای کامپیوتر دنبال کرد.
سفر یک برنامه نویس نابغه از دبیرستان تا دانشگاه کمبریج
بعدم دنبال کرد، دبیرستانش رو با بهترین نمره ها وقتی که شانزده سالش بود تموم کرد. و نمره های کافی هم برای ورود به رشته مهندسی کامپیوتر دانشگاه کمبریج کسب کرد. اما خود دانشگاه کمبریج از دمیس خواست که یک سال صبر کنه تا در هفده سالگی درسش رو اونجا شروع کنه دمیسم که دیگه اون موقع برنامه نویس قابلی شده بود؟ از اون فرصت یک ساله استفاده کرد و هنوز دانشگاه نرفته. رفت سر کار، کارش را به عنوان برنامه نویس در شرکت بولفراک شروع کرد. کاری که این شرکت بولفراگ میکرد ساخت بازی های کامپیوتری بود. و دمیس روی یه پروژه ای کار میکرد به اسم بازی تیم پارک. که یکی از اولین بازی های شبیه سازی ویدئویی بود. اون پروژه تجربه ای خیلی موفق از آب در آمد. و ده میلیون نسخه از اون بازی به فروش رفت.
و یه موفقیت مالی خوبی رو برای اون پروژه و تیم پروژه به همراه داشت با پول خوبی که دمیس از اون کارش درآورد. اولین ماشینش رو خرید که یک پورشه بود و این پسر هفده ساله روز اول دانشگاه با پورشه خودش وارد دانشگاه کمبریج شد. بعداًم در همون دانشگاه کمبریج بود که با همسرش آشنا شد و ازدواج کرد و الانم دو پسر دارند. همسر اسابیس یک سیزشناسه، دمیس بعد از اینکه از کمبریج فارغ التحصیل شد. با یکی از دوستان هم دانشگاهی خودش، دیوید سیلور یه شرکتی تاسیس کردن به اسم الیکسیر. دیوید را در قسمت شانزدهم آلفاگو یادتون هست دیگه حتماً. دیوید مدیر پروژه آلفاگو بود، دیویدم از نخبههای مهندسی کامپیوتر دانشگاه کمبریج بود و اتفاقاً پدر دیوید هم متخصص در زمینه هوش مصنوعی بوده. یعنی هر دو دمیس و دیوید از بچگی اینا با برنامه نویسی و هوش مصنوعی آشنا بودند. کار شرکت الکسیرم بازی های کامپیوتری بود.
راه تا چشمه تصمیم: داستان دمیس هاسابیس و مصطفی سلیمان
و با همچین پیش زمینه ای که از این دو نفر گفتیم، میشد حدس زد که کارشون خوب بگیره. اینا از سال ۱۹۹۷ تا دو هزار و پنج شرکت و داشتن و بعد دیگه دو هزار و پنج فروختنش. و هر دوشون رفتند دنبال ادامه تحصیل. دیوید رفت به دانشگاه آلبرتای کانادا و دکتراش رو اونجا گرفت. برای تیز دکتراشم یه برنامه ای نوشته بود که بتونه بازی گور رو انجام بده و شاید اون تیزش مقدمه ای شد برای ساخت آلفاگو. دمیس اما در لندن بود و از دانشگاه کالج لندن دکتراش رو در زمینه عصب شناسی شناختی گرفت. بعد از اون هم به عنوان محقق مهمان رفت دانشگاه ایم آی تی و همینطور رفت دانشگاه هاروارد و. و در زمینه هوش مصنوعی تو این دانشگاه های خوش نام تحقیق کرد و دوباره بعد به دانشگاه کالج لندن و یک دوره پستاک یا پسادکتورا هم در زمینه علم اعصاب در مهندسی کامپیوتر. تحقیق کرد، با این پشتوانه علمی و تحقیقاتی که کسب کرده بود، دیگه علامت د.
نهر کامپیوتر بود و چندین و چند مقاله علمی نوشت توی جورنالایی مثل نیچر و ساینس ژورنالای رده بالایی از این دست و جایزه های زیادی رو هم به خاطر اون مقالات برد. تجربیات و تخصصهایی که این آدم کسب کرده بود، دمیس هاسابیس رو تبدیل به یه آدمی میکرد که انگار ساخته شده بود برای هوش مصنوعی. برای همینم در سال دو هزار و ده همراه یک دوست دوران کودکیش اسم مصطفی سلیمان و یک هم دوره ای دوران پستلاکش شرکت دیپ ماین رو در لندن جالبه که مصطفی و سلیمان هم همونطور که از اسمش معلومه پیشینه مهاجر داره و پدرش یک راننده تاکسی اهل سوریه و مادرش البته انگلیسیه و این دو یعنی دمیس و مصطفی از بچگی با هم دوست بودند. و از همون موقع هم راجع به این حرف میزدن که چطور میتونن روی دنیا تاثیر بذارن و کمک کنن با استفاده از اجازه کامپیوتر مشکلات دنیا رو حل بکند چقدر شبیه داستان بیل گیتس و دوست دوران کودکیش بود که از همون دوران مدرسه اینها یه همچین ایده های مشابهی رو داشت. خلاصه، بالاخره هم دمیس و مصطفی و سلیمان و البته با همراهی دوست دیگرشون در سن سی و هشت سالگی آنها را با تأسیس شرکت دیپ مایند محقق کردند چون پروژه های شرکت دیپ مایند کمک می کند تا و مسائل بزرگ در زمینه های مختلف علمی حل بشن. واقعاً دارن به همه ی انسان ها کمک میکنن و اون رویایی که داشتن در مورد اینکه مشکلات انسان ها رو حل بشه و یه جورایی جامعه عمل پوشاندن. انقدر این شرکت کارش خوب بوده که در سال ۲۰۱۴ شرکت گوگل دیپ ماین رو به مبلغ بالای چهارصد میلیون پوند خرید. از اون موقع شرکت دیپ پوائنت زیرمجموعه گوگل هست اما خود دمیس هاسابیس هنوز مدیرعامل این مجموعه دمیس حسابیس واقعا آدم بزرگیه و در سال های گذشته چند بار به عنوان پنجاه نفر یا صد نفر تاثیرگذار دنیا معرفی شده. چندین مدال و عنوانم از دربار سلطنتی بریتانیا دریافت کرده، مثلا اینجا توی این عکسم یکی از جایزهاش رو از منجم سلطنتی بریتانیا داره میگیره حتما در سال های آینده از دمیس هاسابیس این انسان تاثیرگذار بیشتر خواهیم شنید اگر این ویدئو را دوست داشتید.
پادکست داگز را لایک و سابسکرایب کنید!
و براتون سودمند بود، با لایک و سبسکرایب کردن در کانال یوتیوب پادکست داگز حمایت کنید.
آخرین ویدیو ها

news via inbox
Nulla turp dis cursus. Integer liberos euismod pretium faucibua