(Where to Invade Next?) اپیزود هشتم: بعد به کجا حمله کنیم؟

آخرین آپدیت : ۱۸ تیر ۱۴۰۳توسط


گوش بدید به (Where to Invade Next?) اپیزود هشتم: بعد به کجا حمله کنیم؟

00:00 تا 00:02: تصمیم گیری برای آتش زدن دوباره: یک مستندساز در جلسه ستاد مشترک ارتش
00:02 تا 00:05: ماجراجویی فیلم مستند “حمله به ایتالیا”
00:05 تا 00:07: حقوق و مرخصی در ایتالیا
00:07 تا 00:10: مرخصی زایمان در ایتالیا و آمریکا: مقایسه و تفاوتهای فرهنگی
00:10 تا 00:13: سیستم غذای مدرسه در فرانسه و امریکا
00:13 تا 00:17: مقایسه سیستم آموزشی و مالیاتی میان فرانسه و آمریکا
00:17 تا 00:20: آزمون‌های استاندارد و سیستم آموزشی: مقایسه بین آمریکا و فنلاند
00:20 تا 00:24: آموزش رایگان و زندگی کارگران در اسلوونی و آلمان
00:24 تا 00:26: قدرت کارگران و هیات مدیره در شرکت های آلمانی
00:26 تا 00:30: شبیه سازی تاریخ: آینه ای برای گذشته واقعیت
00:30 تا 00:34: مواد مخدر در زندان ها: اعتیاد و سیاستهای تبعیض آمیز
00:34 تا 00:37: زندان نوروژ: یک نگاه از درون
00:37 تا 00:40: مستند زندان های آمریکا و نروژ: فاصله بین تنبیه و اصلاح
00:40 تا 00:44: تلاش برای عدالت و تغییر: داستان‌های از ترون، مایکل و تونس
00:44 تا 00:47: پیروزی زنان در جلوگیری از خشونت و حقوق برابر
00:47 تا 00:50: زنان در پیشرفت سیاسی و اجتماعی
00:50 تا 00:53: دیوار برلین و موزیک موزیک کلمر: یک داستان از آمریکا
00:53 تا 00:57: پادکست داکس: تحقیق در مورد فیلم مایکل مور در مورد مقایسه کشورها

تصمیم گیری برای آتش زدن دوباره: یک مستندساز در جلسه ستاد مشترک ارتش

اسم من مایکل موره، احتمالا منو میشناسید. من یه مستندساز آمریکایی هستم. امسال در اولین روز بعد از تعطیلات سال نو، وزارت دفاع آمریکا خیلی بی سر و صدا من را احضار کرد. تا توی جلسه ستاد مشترک ارتش شرکت کنم. یعنی یه مستنساست چرا باید تو جلسه ستاد مشترک ارتش باشه؟ توی جلسه رییس های همه نیروهای ارتش نشسته بودن و خیلی هم مستقل بودن. گفتم ما خودمون هم نمیدانیم داریم چیکار میکنیم. از زمان جنگ جهانی دوم تا الان هیچ جنگی رو هم نبردیم. جنگ کره، ویتنام، لبنان، عراق، افغانستان همه رو باختیم. هم تریلیون تریلیون دلار پول کشور رو حروم کردیم، هم گند زدیم به کشورای دیگه.

اینام جنگ کردیم هیچی به هیچی، نفی هم نداشته برامون. خلاصه اینکه حسابی شرمنده ایم از این وضعیت، بعد؟ فرمانده ها از من خواستند حالا با این وضعیت اصلا تو بگو ما چیکار کنیم، تو چی فکر میکنی؟ منم یه کمی فکر کردم و اینطور بهشون گفتم. بسه دیگه، باید بکشید کنار، سربازامون یه استراحت طولانی لازم دارن. بذارید یه مدتی از جنگ و اعزام نیرو به کشورهای دیگه خبری نباشه، چه خبر این همه جنگ؟ تازهشم، ما تو آمریکا مشکلاتی داریم که هیچ ارتش نمی تونه اونا رو حل کنه. بجاش، پیشنهاد من اینه که آقا، منو اصلا بفرستین جنگ. من میرم، به جاهای مختلف حمله میکنم؟ بعد چیزایی که کشورمون لازم داره رو ازشون می گیرم و با خودم میارم آمریکا. قبوله؟ فرماندهای ارتش هم قبول کردن. قرار شد، من خودمم تصمیم بگیرم که به کدوم کشورها حمله کنم. خب چی لازم دارم؟ یه نقشه؟ یه پرچم آمریکا؟ و دبور که رفتیم برای فتح دنیا.

ماجراجویی فیلم مستند “حمله به ایتالیا”

موزیک ویدیویی (مذکر) سلام. من پیمان بشر دوست هستم یا آدم علاقه مند به فیلم های مستند. و اینجا در پادکست داکس، فیلم های مستند که می بینم رو براتون تعریف میکنم. (مذکر) فیلم بعد به کجا حمله کنیم، اینطوری شروع میشه. مایکل مور با این مقدمه ی تنزگونه در قالب یه ارتش یه نفره دوره میفته تو کشورهای مختلف، قراره که بره به اون کشورها و به صورت نمادین اونجاها رو فتح کنه و یه چیزای خوبی هم از اونجا برای کشورش آمریکا ببره. ماکلمون نقشه رو گرفته، دستشو سوار یه کشتی شده. یه جایی رو انگار برای حمله انتخاب کرده. بریم ببینیم. با این ارتش یه نفرش به کجا میخواد حمله کنه؟ #مطمئنم #مطمئنم یسفوری امرا ماموسونی ایت فامی ایسانت سوق با او می پردازیم ، با او می پردازیم ، با او می پردازیم ، با او می پردازیم اَزْبُمُ سَيْرَ بَدْدُورِي بِالفُضَاءِ وَصُوْبُ بَدْدَانَةِ دیگه مرد تصمیم گرفته اول به ایتالیا حمله کنه.

بلافاصله بعد از ورود به خاک دشمن، مر با یک زن و شوهر به نام کریستینا و جیانی آشنا می شود. جیانی، پلیسه و کریستینا هم در صنعت پوشاک کار میکنه. این زن و شوهر برای ما از تعطیلاتشون و مسافرت هایی که میرن صحبت می کنن، میگن که آره، ما معمولا یه هفته رو در زمستون سفر میکنیم. هفته اول تابستون رو هم مرخصی میگیریم چون اون موقع سالگرد ازدواجمونه. بعدم سه هفته آخر تابستون رو هم میری مسافرت، مایکل مور میپرسه ببینم، اون موقع شما که این همه. مسافرت تو تعطیلاتتون حقوقم به شما میدن؟ جواب میدن، معلومه، ما یه چیزی دور و بر سی روز مرخصی با حقوق در سال داریم. تازه تعطیلات ملی ایتالیام هست که میشه دوازده روز در سال. باور کردن حرفایی که اینا میگفتن برای مر سخت بود، چون وضعیت مرخصی سالانه تو آمریکا خیلی کمتر از این حرف ها. کریستینا و جیانی ادامه میدن و میگن تازه میدونستی ما دوازده ماه کار میکنیم اما سیزده تا حقوق.

حقوق و مرخصی در ایتالیا

خب، این همه تعطیلات که داریم چه فایده اگه نتونیم ازشون استفاده کنیم؟ حقوق هر ماه واسه اینه که مخارج اون ماه رو باهاش بدیم واسه همینم هر سال قبل از تعطیلات تابستون. شرکتها به کارمندانشون یه حقوق اضافه به اسم پول تعطیلات میدن که با اون بتونیم تعطیلاتمونو بگذرانیم. حالا سوالی که برای ماکلمور پیش اومد این بود که پس شرکت های ایتالیایی چطور پول در میارن که میتونن. اینقدر مرخصی با حقوق به پرسنلشون بدن. مر برای پیدا کردن پاسخ میره به یه شرکت تولید لباس به اسم لاردینی. مور از صاحبای لاردینی میپرسه ناراحت نیستید که پرسنلتون انقدر میرن مرخصی؟ میگن نه، حقشونه، ما هم میریم تعطیلات، خب اونا هم باید برن؟ میرن تعطیلات استرسشون تخلیه میشه، وقتی که برمیگردن سر کار دیگه اعصابشون راحته، ضمن اینکه. استرس باعث مریضی میشه، چون پرسنلمون خوب میرن تعطیلات، واسه همینم به ندرت مریض میشن. آره ما هم نمی خوابه، ما راضی هستیم. اینجا مرد تصمیم میگیره به یک کارخانه موتورسیکلت به نام دوکاتی هم به قول خودش حمله کنه.

مدیرعامل دوکاتی میگه: آقا تضادی نیست بین منافع شرکت و رفاه پرسنل، هم شرکت میتونه سودشو ببره و همین که. پرسنل راضی و در رفاه باشن. بعدم توضیح میده که با اینکه به پرسنلشون حقوق و مزیتای خوبی دارن میدن اما شرکت بازم سود و خوبی داره. بعدش مایکل مور از یکی از پرسنل که توی اتحادیه کارگری هست میپرسه چطور شد که شما تو ایتالیا تونستید؟ اینجوری مزایایی را از کارفرماهاتون بگیرید، او میگه فکر نکن که اینا آسون بدست اومده. قبلاًا کلی کارگر بودن که برای گرفتن حقشون اعتراض کردن. بعد کارفرماها اومدن اونا رو دادگاهی کردن، زندانی شدن اونا، اما بازم مبارزه کردن و این حقوقا رو تونستن. پس هم بدست بیارند و الان دیگه اینا شده جز قرارداد همه البته هنوزم باید براش مبارزه کنیم. ولیا اینا چیزایی نبودن که همینطوری بیانو به ما بدن. کریستینا و جیانی به مور میگن خیلی از ایتالیایی ها رویاشونو که برن آمریکا کار کنن، مور میگه: میگه اگه بیاین آمریکا کار کنید چند روز در سال مرخصی با حقوق دارید؟ صفر جدی میگم: صفر، قانون اجبار و الزامی در دادن مرخصی بدون حقوق ندارد، اما بستگی به اینکه کارتون.

مرخصی زایمان در ایتالیا و آمریکا: مقایسه و تفاوتهای فرهنگی

و عضو چه اتهادی ای هستید، اونوقت میتونید دو هفته مرخصی بدون حقوق در سال بگیرید. تو آمریکا دو هفته مرخصی بدون حقوق در سال مرخصی خوبیه، سه هفته دیگه عالیه. خانومه میگه ما تو ایتالیا پنج با هم مرخصی زایمان داریم. باید با بچامون وقت بگذرانیم این به نظرم چیزی هم نیست که فقط مخصوص ایتالیا باشه همه دنیا یه مرخصی زایمان دارن دیگه. مر میگه آره، درسته، همه ی دنیا، غیر از دو کشور فقیر. پاپوا، گینه نو و ایالات متحده آمریکا، تیکم اندازه به آمریکا. خلاصه، مایکل مور میگه، خب، من از ایتالیا مرخصی با حقوق رو می دزدم، میبرم آمریکا. و بعدم پرچم آمریکا رو تو خونه کریستینا و جیانی به نشانه فتح اونجا نصب میکنه و میره برای حمله بعدی. اینجا مایکل مورگ یه نکته مهمی رو میگه، میگه ماموریت من اینه که گل ها رو بردارم ببرم آمریکا، نه علف ها رو.

گرفتی چی میگه؟ میگه بله، منم میدونم ایتالیام هزار و یک ایبویرات داره، اما من نمیخوام در مورد اونا الان حرف بزنم. بردارم ببرم آمریکا، من قسم اینه که بهترین چیزایی که هر جا پیدا میکنم اونا رو بردارم ببرم آمریکا، والا اینطور نیست که. همه چیز تو ایتالیا یا جاهای دیگه ای که بعد از این میخواد بره همه چیز گل و بل بل باشه نه اینطور هم نیست. موزیک ویدیویی هی هی موزیک ویدیویی خب، صدای آکوردون خودش داد میزنه که مرغ بعدی به فرانسه بوده. مرغ به یکی از روستاهای منطقه نورماندی در شمال فرانسه رفت. و به یکی از بهترین رستوران های اونجا رفت تا ببینه اونا چطور غذا درست میکنن. میگه با استاندارد من، اینجا باید قاعدتا یه رستوران سه ستاره یا چهار ستاره باشه. قطعا اینجا بهترین جا برای غذا خوردن تو این منطقه هستش، اما این رستوران کجاست؟ اینجا سالن غذاخوری یه مدرسهست، باورش برای مرس سخته که غذاخوری یه مدرسه همچین کیفیتی داشته باشه. ماهی یک بار رئیس مدرسه با نماینده شهرداری با یک کارشناس تغذیه با هم میشینن و برنامه غذایی روزانه مدرسه رو می نویسند.

سیستم غذای مدرسه در فرانسه و امریکا

ناهار مدرسه باید شامل پیش غذا، غذای اصلی و دسر باشه. گاهی اوقات میوه یا پنیر هم میدن چون فرانسوی ها عاشق پنیر هستن دیگه، ده ها مدل پنیر مختلفم دارن. غذا خوردن تو مدارس فرانسه، خودش اندازه یه کلاس درس یه ساعت است. مثل آمریکا، این مدتش بیست دقیقه ای نیستش. بچه ها یاد می گیرند که به قول مر به روش متمدنانه غذا بخورند و از غذای سالمی که می خورند لذت ببرند. یکی دیگه از تفاوت هایی که در غذاخوری مدرسه تو فرانسه میبینه اینه که بچه ها آب میخورن نه نوشابه اونقدر که توی آمریکا رایج هستش، غذاهاشون هم توی ظروف پلاستیکی نمیخورن بلکه غذا درست مثل یه رستوران توی بشقاب چینی و با کارت و چنگال فلزی و لیوان شیشه ای سرو میشه سیب زمینی سرخ کرده ام که معروف اصلا به سیب زمینی سرخ کرده فرانسوی، اونا هم فقط دو بار در سال توی بعد مرغ با بچه های فرانسوی نشستن به تماشای عکس های غذاخوری یه عکس هایی که از غذاخوری مدرسه آمریکایی می دیدند اینطوری بود ظرف غذا بشقاب چینی از این تفرون های سلف سروسی بود، کارت و چنگالشون هم یه بار مصرف بود، غذا هام واقعا ظاهر خوبی نداشتم. غذاهای سرخ شده، روغنش روش نشسته، قاتی پاتی شده با هم، معلوم نیست توش چیه اصلا. سیب زمینی سرخ کرده فراون. بعد اینم از این طرف با مایکل مور با بچه های فرانسوی این عکس ها رو میدیدن و هی آهو پیف میکردن که این دیگه چه غذا.

بعد عکس ها رو نشون سرآشپز این مدرسه ی فرانسوی دادن، اونم که عکس ها رو میگیر، میگفت که بچه های بیچاره. که غذا نیست، میدونی قشنگ معلومه مایکل مور توی فیلمش به عمد از این جور مقایسه ها انجام میده که به رگ یه غیرت یهده بربخوره بلکه یه تغییری رو تو جامعه ایجاد کنه مایکل مور میگه مدرسه که تو فرانسه مجانیه اینم که وضع غذاشو و اونم که وضع کیفیتش و اینا. سیستم سلامت و درمانم که برای همه مجانیه، حالا سوال اینه که دولت فرانسه چطور از پس همچین هزینه های سرسام آوری بر میاد، پول میخواد دیگه؟ جوابم در یک کلام هستش: مالیات، آمریکایی ها یه مالیات مینیمومی میپردازند و بعدم دولت. یه سری خدمات اولیه و مینیمومی رو به مردم میده، شامل. پلیس، آتش نشانی، جاده، آب، جنگ. بله، جنگ و بودجه نظامی بخش بزرگی از هزینه های دولت آمریکاست. فرانسوی ها چطور؟ فرانسوی ها یه خورده بیشتر از آمریکایی ها مالیات میدن. اما در عوضش، غیر از اون خدمات اولیه ای که گفتیم، کلی خدمات دیگه رو هم از دولت میگیرن. سیستم درمانی، مرخصی زایمان، چهار هفته مرخصی با حقوق، مراقبت از سالمندان و کودکان استثنایی بیمه بیکاری دانشگاه و غیره و غیره.

مقایسه سیستم آموزشی و مالیاتی میان فرانسه و آمریکا

حالا مر میگه این خدمات اضافه ای که اینجا گفتیمو ما خودمونم میتونیم داشته باشیم تو آمریکا اما. خودمون، من شهروند باید پولش رو بدم، دولت کمکمون نمیکنه. یعنی یه آمریکایی هم باید مالیات بده و هم پول درمان خودش رو بده هم برای. بیکاری پول نگه داره هم برای شهریه دانشگاه بچش از بچگیش پول جمع کنه؟ و غیره و غیره، اما اون فرانسوی یه مقدار بیشتر مالیات میده، اما همه اینها رو دولت ازش حمایت میکنه. یه چیز دیگه هم اینه که فرانسوی ها وقتی مالیات میدن به طور دقیق بهشون میگن که مالیات امسالتون کجاست. جایها داره خرج میشه مثلا میگن پونزده درصدش رفته برای توسعه شبکه آب هفت درصدش مثلا رفته برای چه میدونم تجهیزات مدارس. و غیره، اما میگه ما تو آمریکا همچین چیزی نداریم، دوتا خط می نویسند که آره، شما اینقدر مالیات دادید. اما مرغ میگه اگه بخوانند به ما اطلاعات دقیقتری بدن احتمالا اینجوری میشه، مثلا میگن که آره شش درصد صرف آموزش شده. ده درصد از پول مالیاتی که دادی صرف جاده سازی شده، اما یه دفعه پنجاه و نه درصد پول شما.

رفته صرف جنگ و عملیات نظامی ارتش آمریکا تو کشورای دیگه شده. خلاصه، مایکل مور یه بسته غذا از مدرسه برمیداره و میره برای فتح بعدی در فنلاند. همه کُنِیَت تنسِ مَلِیَت اَمَرِ بَرِي بَرِي آبا ، فنلاند کشوریه که با سوادترین دانش آموزا رو در دنیا داره اما چطوری تونستن این کار رو بکنن، برای گرفتن پاسخ مر مستقیم پیش وزیر آموزش و پرورش دشمن میره؟ خانم وزیر میگه دانش آموزان در فنلاند تکلیف شب ندارن. کلا کلمه تکلیف شب منسوخ شده، میگه اونا باید وقت بیشتری داشته باشن که بتونن بچه باشن و از زندگیشون لذت ببرن. این بچه ها، وقت بعد از مدرسه شونو دارن صرف کارای ارزشمندی میکنن چرا باید وقتشون رو با تکلیف دادن بگیریم؟ مر میپرسه مثلا دارن چیکار میکنن، میگه با دوستاشون هستن، با خونواده وقت می گذرونن، ورزش میکنن. کنن، ساز میزنن، کتاب میخونن، اینا کارای ارزشمندیه که ارزششون از تکلیف شب کمتر نیست. بچه های ابتدایی در کل بیست ساعت در هفته توی مدرسه هستن یعنی روزی سه چهار ساعت، مرغ میگه. بیخیال، بابا، توی این روزی سه چهار ساعت چی میتونن یاد بگیرن آخه، معلمای فنلاند میگن نه، مغز نیاز به آرامش داره، اگه همینطور پشت هم هی از مغز بچه ها کار بکشیم، دیگه فرآیند یادگیری متوقف میشه. مایکل مور از نوجوانهای یه دبیرستان میپرسه چند تا زبون بلد هستید؟ هرکدومشون حداقل سه یا چهار زبان بلد بودن، یک دوستشون بودن که پنج تا زبان بلد بودن، بچه ها میگن اینجا توی مدارس فنلاند با ما بیشتر شبیه بزرگسال رفتار میشه تا بچه.

آزمون‌های استاندارد و سیستم آموزشی: مقایسه بین آمریکا و فنلاند

مثلا، لازم نیست اجازه بگیریم بریم دستشویی، مثل یه بزرگسال، هر وقت لازمه بلند میشیم و خودمون میریم دستشویی. در مدارس آمریکا یه آزمونایی دارن به اسم تستای استاندارد. که در واقع میشه امتحانات سراسری که از دانش آموزان گرفته میشه، این امتحانات سراسری چهار جوابی هستن. و بعدا هم نتیجه این امتحانات میشه یکی از معیارهای اصلی ورود به دانشگاه. معلمای فنلاندی خیلیاشون به مور میگفتند آمریکا باید از شر این امتحانات استاندارد خلاص بشه، میگفتن شما تو این مدارستون بچه ها آموزش نمیدید که یاد بگیرند، بلکه اینو یاد مییدید که چطور از عهده اون امتحان بربینن. حتی بعضی از مدارس آمریکا درسایی که تو اون امتحان استاندارد نمیاد رو کلا حذف میکنن. مثلا موسیقی، هنر، تعلیمات اجتماعی، اینا بعضی از این درس ها رو کلا اصلا درس نمیدن. مر میپرسه، اگه شما تو مدارستون تست استاندارد نمیگیرید، پس از کجا میدونید بهترین مدرسه تون کدومه؟ اونا میگن اصلا لازم نداریم بدونیم چون همه مدرسه هامون خوبن. فرقی هم نمیکنه داخل شهر باشن یا خارج شهر.

در فنلاند دانش آموزه که در کانون سیستم آموزش و پرورش قرار گرفته. اصل اونه، مثلا وقتی میخوان طراحی زندگی و زمین بازی مدرسه رو عوض بکنن، معمار که میاد به مدرسه میره اول با بچه ها صحبت میکنه، بعد نظرات اونا رو در طراحیش لحاظ میکنه. یکی از مقامات آموزشی فنلاند میگه اینطور هم فکر نکنید که این کارها رو ما خودمون اختراع کردیم و کسی دیگه ای نمیدونه. نه، خیلی از اینا اصلا ایده های آمریکایی بوده. مایکل بور میگه پس من یه موز برمیدارم نه، میگه پس من این ایداتون رو ازتون می دزدم، دوباره باز پرچم رو. جیکوبو میره برای حمله بعدی. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی سلام سلام سلام هی کشور اسلوونی ، داستان چیزهایی مثل رابانزل و زیبای خفته داره مور میگه اسلوونی غیر از اینها یه موجودات افسانه ای دیگه ای هم داره. یه اسمش است دانشجوی بدون بدهی. نه که دانشگاه رفتن توی آمریکا یه چیز خیلی گرونیه، خیلی از دانشجوهای آمریکایی قرضهای سنگین به دانشگاه دارن.

آموزش رایگان و زندگی کارگران در اسلوونی و آلمان

اما اسلوونی هم یکی از ده ها کشوری هستش که دانشگاه رفتن توش مجانیه. مر از چند تا دانشجو میپرسه، میگه آقا شما قرض دارید به دانشگاه، خانم شما قرض دارید به دانشگاه؟ نه میگن نه، آخرش اما یکی رو پیدا میکنه که قرض داره. اونم از غذای دانشجویی آمریکایی هست که از دانشگاهش توی آمریکا انسراف داد و رفته اسلوونی درس بخونه. میگه آره، من هفت هزار دلار به دولت آمریکا بدهکارم. باز از یه دانشجوی آمریکایی دیگه مصاحبه میکنه، اونم میگه که من پول نداشتم تو آمریکا برم دانشگاه، اصلاً نمیدونستم اسلوونی کجاست؟ پا شدم اومدم اینجا درس میخونم، کیفیت آموزشم اصلا با اون دانشگاهی که تو آمریکا قرار بود برم، با اون اصلا قابل قیاسم نیست، خیلی بهتره. دانش آموزان اسلوونی خیلی حساسند به این حق آموزش رایگان و اگر دولت بخواهد تغییر در آموزش مجانی بده، سریع دانش آموزان اعتراض می کنند، می گویند چند سال پیش هم دولت دنبال شهریایی کردن دانش آموزان دانشگاه بود، اما به خاطر اعتراض شدید دانش آموزان، دولت کلا منحرف شد. نمایندگان دانش آموزان رفتند با وزیر آموزش و پرورش. در حالی نشستن صحبت کردن، با رییس های دانشگاه ها صحبت کردن و نهایتا مانع تصویب اون قانون شدن مایکل بور میگه من ایده دانشگاه مجانی رو با خودم به آمریکا میبرم. بازم پرچم کشورش رو میکوب و میره برای حمله بعدی.

هربار ربار هی بابا هی بابا هی بابا هیبا هیبا هیبا بیابا بیابا بیابا هی از صدای جشن اکتوبر فصل میشه فهمید که ایستگاه بعدی آلمانه. مایکل مور میره به کارخانه تولید مداد رنگی فابرکستل، وقتی که وارد کارخانه میشه ساعت استراحت کارگران است و کارگران دارن چای و قهوه میخورن و صحبت میکنن. به کارگرها میگه بذارید ببینم چنداتون کار دوم یا کار سوم دارید؟ هیچکس، کارگرها میگن آلمان مثل آمریکا نیست. ما یه شغل خوب داریم و میتونیم با همون کار زندگیمون رو خوب بچرخونیم. مر میپرسه شما ساعت دو اینجا کارتون تموم میشه بعدش هم که دو و نیم خونه ی دیگه چیکار میکنید بعد از دو و نیم تا شب؟ جواب میدن، آره سگمو می گردونم، اونی که میگه با دوستان و خونوادمون وقت میگذره و نه. با نامزدم میرم بیرون، تو کافه میشویم آدما رو تماشا میکنیم. در آلمان کار کاره، خیلی هم جدیه ها، اما وقتی که اون کار جدی و با کیفیت بالا تموم شد؟ دیگه تموم شد، دیگه اون ساعت استراحت مال تو و خونوادت هست. در آلمان ارسال ایمیل به کارمند که در تعطیلات است غیرقانونی است و خیلی از شرکت ها حتی قوانین خود را. اونا دارن که بعد از ساعت کاری هم ایمیل کاری برای پرسنلمون نباید بفرستیم.

قدرت کارگران و هیات مدیره در شرکت های آلمانی

یکی از دلیلی که کارگران آلمانی حقوق و مزایای خوبی رو دریافت میکنن اینه که اونا قدرت زیادی هم دارن. طبق قانون، پنجاه درصد اعضای هیئت مدیره شرکت های آلمانی باید از بین پرسنل خود شرکت انتخاب شده باشد. یعنی چی، مثلا طرف سرکارگر خط تولید است خودشو کاندیدا میکنه. و اگه از طرف همکارانش برگزیده بشه، میشه عضو هیات مدیره به عنوان نماینده پرسنل. سرکارگر خط تولید و عضو هیات مدیره. نصف اعضای هیات مدیره شرکت ها هم شامل همین مدل افراد هستند، نصف بقیه هم نماینده کارفرما هستند. در هیات مدیره مرسدس اسپنس همینه، هیات مدیره زیمنس همینه و الاخر. یکی از مزایای دیگه اینکارم اینه که وقتی شرکتی تخلف میکنه اون نصف هیات مدیره که نماینده کارکنان هستند، آنها به نوعی در واقع نماینده جامعه هستند، آنها طرف جامعه را می گیرند. به عنوان مثال به پرونده تقلب فاکس واگن اشاره می کنه، میگه اونجا پرسنل شرکت فاکس واگن و نمایندگانشون تو در هیئت مدیره، اونا خودشون دنبال این بودن که فالسواگن باید تحت پیگرد قانونی قرار بگیره و اشتباهش رو جبران کنه.

در مورد پرونده فاکس واینم که در قسمت دوم پادکست داکس به تفصیل صحبت کردیم. مایکل مور میره به یه نقطه دیگه ی آلمان. شهر نورنبرگ داخل پرانتز حالا چرا رفته نورمبرگ؟ چون نورمبرگ جایی بوده که در دوره آلمان نازی خیلی اهمیت داشت. یه جورایی مرکز فعالیت های تبلیغاتی نازی ها در شهر نورنبرگ بوده. مثلا مستند معروف پیروزی اراده رو که نازی ها برای تبلیغ عظمت ارتششون درست کرده بودن. من در همین شهر نورنبرگ بوده. به خاطر همین هم بوده که بعد از جنگ جهانی دوم، دادگاه های نازی ها را اومدن در همان شهر نورنبرگ برگزار کردند. در یکی از مدارس نورنبرگ نشون میده که بچه ها دارن بلاهایی که نازیه سر یهودی ها آورد گرفتن رو دارن یاد میگیرن. معلم به بچه های چمدون قدیمی کوچیکی رو نشون میده که روش اسم صاحبش با یه خط خشنغورباقی نوشته شده میگه از صاحب این چمدان خواسته بودن که وسایلی که میتونی رو تو این چمدان جا کن و از برلین یعنی شهری.

شبیه سازی تاریخ: آینه ای برای گذشته واقعیت

که همه عمرت اونجا زندگی کردی و همش اونجا بودی باید بزنی بیرون. بعدش هم اون آدمو به یک اردوگاه مرگ منتقلش کردن. معلم میگه حالا بچه ها، اگه شما قرار بود از شهرتون برای همیشه برید چی با خودتون بر میداشتید، بچه ها به صف میشن و به نوبت. باید یه چیزایی رو تو چمدان میذارن، موبایلاشون، کیف پولشون، گردنبندشون میذارن تو چمدان، معلما میگن وظیفه ی ما اینه که تمام تلاشمون رو بکنیم تا همچین جنایتی دیگه هیچوقت اتفاق نیفته. مایکل مور میگه آلمانیا گذشته شونو ماسمالی نمیکنن، وانمود نمیکنن که همچین چیزی اصلا اتفاق نیفتاده. نه، از یاد نمیبرن، نمیتونن هم از یاد ببرن، یه هنرمند آلمانی اومده در نقاط مختلف آلمان در مقابل خونه های یهودیایی که به اردوگاه ها فرستاده شدن یا کشته شدن؟ پلاک هایی نصب کرده، تا همیشه این جلوی چشم همه بمونه. البته این کار رو بعدا ادامه دادن و الان این پلاک ها رو در هزار و دویست شهر اروپا هم نصب کردن اتفاقا چند روز پیش. نمونه همین پلاک ها رو به صورت تصادفی اینجا در اسلو هم دیدم و عکسش رو هم در اینستاگرام و پادکست دا یا میدونیم که حتی قبل از اون دوران اوج نازی ها، قبل از اون هم حتی محدودیت ها و ممنوعیت هایی را برای یهودیان در آلمان وصل کرده بودند مثلا یه جاهای تابلو نصب می کردند که یهودی ها فقط میتونن بین ساعت چهار تا پنج به خرید برن یا توی پارک تابلو میزدن که یهودی. یا فقط میتونن روی صندلی های زرد این پارک بشینن و محدودیت های عجیب غریبی از این دست.

در چند سال گذشته یه هنرمندایی اومدن شبیه اون تابلوها رو بازسازی کردن و دوباره آوردن توی خیابون. که همه بدونن یه روزی چه گذشته توی این کشور. مایکل مور میگه پس ما آمریکایی ها چرا گذشتهمون و کارایی رو که با سرخپوسا کردیم، کارایی که با آفریقا اینا چرا به روی خودمون نمیاریم در طول تاریخ آمریکا ما ستم های خیلی رو به این گروه ها، اقلیت ها وارد کردیم، ولی اصلا به روی خودمون نمیاریم، میگه اولین قدم برای اینکه آدم بهتری بشیم. یا کشور بهتری بشیم اینه که با خودمون صادق باشیم و بگیم چه جور ملتی هستیم، با خودمون چند. چندیمه مثلا، مرغ میگه چیزی که از آلمان میخوام بدزدم اینه که گذشتمو پنهان نکنم باز دوباره پا میشه؟ میره برای حمله بعدی به قول خودش. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی (خنده تماشاگران) هیملی در پرتغال است. پرتغال مثل خیلی دیگه از کشورها برای کنترل مواد مخدر سالها جنگید اما الان دیگه تقریبا بیست ساله هستش که کسی رو به خاطر مصرف مواد مخدر دستگیر نمیکنن. مایکل مور میره پیش یک کارمند وزارت بهداشت پرتغال که یه پزشکه. مور ازش میپرسه خودت یه مواد.

مواد مخدر در زندان ها: اعتیاد و سیاستهای تبعیض آمیز

دیادآور مصرف می کنی؟ میگه آره، من الکل، اینترنت، قهوه، شکر و رابطه جنسی مصرف میکنم. منظورش رو گرفتید دیگه، میخواد بگه که همه اینا میتونن باعث اعتیاد بشن، اگه دغدغتون اعتیاده اینا هم میتونن. من اعتیاد آور هستم. بعد این آقای دکتر میگه ما از وقتی که این قانون رو تصویب کردیم یعنی اینکه دیگه مصرف کنندگان مواد مخدر تعداد معتاد در کشور ما کم شده، از این رو هم بگم ما مصرف کنندگان رو نمیگیریم. اما خرید و فروشنده ها رو کمآکان دستگیر میکنن. اما خب دیگه در این مستند به این نفرداختن که چطور شده که وقتی که معتادها رو دستگیر نمیکنن آمار. متدابا به جای اینکه بره بالا کمتر شده این رو نگفتم. در صورت مایکل مور میگه در دهه هزار و نهصد و شصت وقتی که آمریکایی های آفریقایی تبار تازه افتاده بودند دنبال این اینکه حقوق مدنی خودشون رو تو آمریکا بدست بیارن، همون موقع در آمریکا یه قوانین سختگیرانه ای رو برای مصرف مواد مخدر وصل کردن. مر میگه این قوانین به اسم کنترل مواد مخدر بوده، اما در واقع نیت این بوده که میلیون ها نفر آفریقایی تبار رو روانه زندان بکنن که همین کار را هم کردن.

بعدشم، در بیشتر ایالت های آمریکا، حتی بعد از آزادی هم، این زندانی هایی که به خاطر اعتیاد دستگیر شده بودند. بودن حتی بعد از اینکه آزاد میشه هم از حق رای دادن محروم هستن. ما میگه بهترین راه برای اینکه نتیجه انتخابات توی ایالت های جنوبی آمریکا که اونجا سیاه پوست زیاد داره به نفع جمهوری خواها بشه، همینی که سیاهپوست ها کمتر بتونن اصلا رای بدن، میگه بله، برده داری هنوزم. میلیون ها آفریقایی تبار به خاطر مصرف مواد مخدر از دستگیر می شوند و بعد هم از از حقوق مدنیشون محروم میشن توی زندانم از اینا به عنوان کارگر تقریبا مجانی استفاده میشه و اینا برای شرکت های آمریکایی از داخل زندان کار می کنند، کاری مثل قصابی کردن، تولید همبرگر، خیاطی و تولید لباس برای شرکت های بزرگ توی سالن های تولیدی داخل زندان، حتی برند. اونایی که میگه اصلا واقعا عجیب بود از اینتل بگیرید تا ویکتوریا سیکرت تا برندای دیگه ای که اجرا میشه توی این مستند که بخشی از خط تولید اینها در زندان های آمریکا هستش، مر میگه من # عیدتون رو راجع به نحوه برخورد با مصرف کنندگان مواد مخدر رو ازتون می دزدم، میخوام اینو ببرم به آمریکا، دکتره میگه؟ نه اینطوری نمیشه ها، که فقط یه ایده رو از یه جایی برداری، بعد همونطوری که عینن بذاری یه جای دیگه ای. طوری کار نمیکنه باید همه چیز به هم بخوره نمیشه فقط بگیم ما از این بعد دیگه معتاد رو دستگیر نمیکنیم و بعدم به امان خود حالا رهاشون بکنیم، نه، باید یه سیستم درمان مجانی هم باشه؟ که کمک بکنه که اونا دوباره به جامعه برگردونن خلاصه، مر پیش چند افسر پلیس پرتغال هم میره. ازشون میخواد که چند کلمه حرف با پلیس آمریکا بزنید. اونا چندتا جمله مهم میگن، میگن ما به عنوان پلیس آموزش های زیادی میبینیم راجع به حفظ کرامت انسان. و حفظ کرامت مجرم.

زندان نوروژ: یک نگاه از درون

میگن که کرامت انسانی بالاتر از همه چیزه و مجازات مرگ خلاف کرامت انسان. انسانی هاسش موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موسيقي موسيقي موزیک ویدیویی مایکل مور سوار بر کشتی از آبراه ها میگذره و میاد به ولایت ما یعنی نروژ. سوار بر ماشین پلیس میشه و در یک منطقه زیبا با طبیعتی چشم نواز دارن حرکت میکنن. در جاهای مختلف اون منطقه هم خونه های چوبی زیبایی هست، منطقه هم به دریا راه دار و چند نفر با مایو کنار صخره ها دراز کشیدن و آفتاب میگیرن. افسر پلیسی که تو ماشین با مرغ هست به مرغ میگه که ما اینجا فقط تلاش میکنیم که اینا رو تبدیل به شهروندان خوبی بکنیم. آدمایی که اینجا اصلا توشون قاتل هست، تجاوزگر هست، دوست هست، معتاد به مواد مخدر هم هست. بله، اون منطقه بزرگ با اون چشم انداز طبیعی و زیبا در واقع یک زندان بود، به سیستم زندانی. زندان نروژ خوش آمدید. زندان نروژ بر اساس اصل توانبخشی مجرم هست.

در واقع این زندان یک منطقه چند هکتاری محصور شده است که داخل چندین خونه برای اسکان زندانی ها داره، هرکدوم از زندانی ها هم توی یک واحد مستقل زندگی میکنه. یه ساختمون هم هست که غذاخوری و اونجا میرن غذاشون رو میخورن و خود زندانی ها مثلا اونجا در غذا. خوری کار میکنن، غذا درست میکنن و اینها، مرغ میره سمت یکی از همین خونه ها، یه آقای خوش تیپی رو میبینه که. با یه لباس غیررسمی و خیلی مرتب، اما خوشحال و خندان اون اطراف داره دوچرخه سواری میکنه، مربه میره با اون اقا. بابا میگه که آقا من میخوام یه زندانی رو ببینم باهاش صحبت کنم، طرف میگه همین الان داری با یه زندانی صحبت میکنی. بعدم میبردش و توی خونه رو نشون مرغ میده، هالی و آشپزخونه ای و همبومی و اتاق خواب او، کامپیوتر، همه چی قرار، داخل خونه. مایکل مور میپرسه پلیس ها شبها در خونه رو قفل میکنن؟ میگه نه، فقط من کلید این خونه رو دارم. زندانی ها میگن آخر هفته ها چهار تا مامور پلیس اینجا داریم که اونا البته تو ساختمون خودشون میمونن، ما هم. صد و پانزده تا زندانی هستیم که هرکدوم خونه ی خودمون رو داریم.

مستند زندان های آمریکا و نروژ: فاصله بین تنبیه و اصلاح

چهار تا پلیس، صد و پانزده زندانی. خب موقع ضبط مستندم تابستون زیبا و کوتاه نروژ بود و زندانی ها هم همه جا جلوی خونه هاشون نزدیک ساحل. بل با مایو و افراغ می گرفتند. مرغ یه نگاهی به اینا میکنه و میگه واقعاً آیا این بزرگوارا اومدن اینجا تنبیه بشن، چجوری قراره اینا تنبیه بشن؟ اون افسر پلیس جواب میده میگه اینکه اینا توی جامعه نیستن خونواده و دوستاشون رو نمیبینن. اون تنبیه شونه و ما هم البته اینجا تلاش اونو میکنیم که اونا رو به جامعه برگردونیم. ضمنا هم اصلا ایده همچین نوع مجازاتاتی از قانون اساسی آمریکا می آید که می گوید نباید زندانی ها را ظالمانه تنبیه کرد. و در مستند، مایکل مور تصویری از زندان های آمریکا را به نمایش میذاره که در آنجا پلیس های آمریکایی با زندانی ها به خشونت رفتار می کنند. آمریکا یکی از بالاترین نرخ های بازگشت مجرم به زندان رو داره در دنیا، تقریباً هشتاد درصد زندانیان تا… با پنج سال بعد از آزادیشون دوباره بر می گردن به زندان.

نروژ یکی از کمترین ها را دارد، یعنی بیست درصد از زندانی ها دوباره برمی گردند به زندان. یا این هزینه سنگین رو دارن میکنن اون خونه و تشکیلات و کامپیوتر و اینا رو دارن به زندانی ها دارن میدن. که زندانی دیگه برنگرده، هم اصلاح بشه به عنوان یک انسان بره زندگیشو بکنه، و همین که دوباره بیاد و چند سال مهمان سیستم بشه هزینه درست کنه براشون. مایکل مور بعدش به یک زندان فوق امنیتی نروژم میره تا ببینه اونجا چطوره؟ شرایط در اونجا هم همین شکل بوده، زندانیان هر کدوم یه واحد مسکونی خودشون رو داشتن و هر کدوم. یه مهارتی رو یاد میگرفتن، یکی نقاشی میکرد، یکی توی استودیوهای زندان موسیقی ضبط میکرد، یکی به صورت مکاتبه ای داشت فلسفه میخون و هر کسی داشت یه مهارتی رو یاد میگرفت. بعد از بازدید از زندان، یک لوله کش به نام تروند دیدار می کند. تروند پدر یکی از قربانیان بزرگترین حمله تروریستی نروژ است. پسر هفده ساله تروند در سال 2011 در یک گردهمایی سیاسی در یک جزیره نزدیک اسلو شرکت که یک نژاد پرست که عقاید نئونازی داشته میاد و بچه های بی گنار رو به رگبار میبنده و پنجاه و چهار نوجوان در آن روز کشته می شوند. این همان حادثه ای است که علی بندری عزیز در همان اولین قسمت چینل بی توضیحش رو داده خلاصه، وسط اون حملات پسرش با موبایل به ترون زنگ میزنه و میگه پدر اینجا یه نفر داره به ما تیر اندازی.

تلاش برای عدالت و تغییر: داستان‌های از ترون، مایکل و تونس

چیکار کنیم؟ ترون میگه بهش گفتم که یه جوری خودتون قایم کنید مراقب همدیگه باشید با بقیه بچه ها. اما نیم ساعت بعدش پسرش کشته شده بود. مور از ترون میپرسه هیچوقت فکر کردی که کاش پسرت بجای موبایل اسلحه داشت دستش، ترون میگه چیزی که حسرتشو می خورم اینه که کاش بهش میگفتم پر تو آب شنا بکنه و از اونجا دور بشه. در نروژ مجازات مرگ وجود ندارد، بنابراین حتی این تروریست سنگدل هم نهایتاً بیست و یک سال در زندان. ترون میگه مهمه که حتی این جانی هم روال دادرسی عادلانه ای داشته باشه. مور میگه تو واقعا برات مهمه که این آدم سنگدل عادلانه دادرسی بشه، میگه البته. مر میپرسه، اگه شانسشو داشتی دوست داشتی این آدم رو بکشی، اون پسرت رو کشته؟ ترون میگه، درسته که اون پسرم رو کشته، درسته که اون یه توفال است، اما این به من این اجازه رو نمیده که منم زنم اون رو بکشم، مایکل بور میگه خب این بزرگترین حمله تو نروژ بوده، بعد از اینم که شماها تو نروژ کار خاصی نیست. نکردید، فقط طرف رو اومدید محاکمه کردید، بگیر و به وندی راه انداختید، پلیسا رو مجهز به اسلحه نکردید؟ چون پلیس های نروژ تفنگ نمی بندند در حالت عادی. تران میگه در نروژ تمام سیستم ما از نخست وزیر و خانواده سلطنتی و اینا بگید تا رسانه ها و همه.

همه میگفتن این اتفاق بد بالاخره افتاده، حالا دیگه ما باید حواسمون به کشورمون باشه، نزاریم ناراحت. تیمون خشممون باعث بشه کشورمون آسیب ببینه خلاصه حمله مایکل مر به نروژ هم تموم میشه و. بعدش، مرغ دوبشک بود که کجا بره. یکی از گزینه هاشم اتفاقاً ایران بود که اشاره هم میکنه به اینکه. ایران در تحقیقات سلولای بنیادین، یک کشور پیشرو است. جلال خالق، یه جا هم از ما به نیکی یاد کردن موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی نههیا تنامو مر این بار سرت تونس در میاره. در تونس، مایکل مور اشارهاتی می کنه به اینکه علی بن علی دیکتاتور سابق تونس چطور از قدرت حل شد، به نقش زنان در پیروزی جنبش مردم هم اشاره می کند، و به اینکه نقش رسانه های تونس در پوشش دادن اخبار انقلابشون چقدر تاثیرگذار بود در پیروزی اون جنبش، نهایتا هم که مردم موفق شدند این رو از قدرت کنار بکشن و نهایتا هم یک دولت دموکراتیک رو بر سر کار بیارن، اما بعد از همین، در میان این پیروزی ها، یکی از اعصاب تونس با برابری حقوق زنان و مردان مخالف بود. زنان تونس دوباره ریختن توی خیابون ها و برای حقوق خودشون جنگیدن البته زنان تونس که در کنار خودشون مردانشون رو هم داشتند و اکثر مردم خواستار این بودند که حقوق زنان باید حفظ بشه. خواستهاشون هم این بود که دولت باید به زنان و مردان فرصت های برابری برای اداره کشور بده و.

پیروزی زنان در جلوگیری از خشونت و حقوق برابر

دولت باید جلوی خشونت علیه زنان رو بگیره، حواسش باشه که توی خونه ها داره چه اتفاقی می افته، و خشونت اگه هست علیه زن. زنان ساز و کاری باشه که جلوی اینا رو بگیره بعد از اینکه اومدن زنان و اعتراضاتشون رو انجام دادن پارلمان رای گیری می شود و اکثریت قاطع نمایندگان خواستار حقوق برابر زنان و مردان می شوند. مرینجا، این تجربه موفق رو در تونس با جنبش زنان آمریکا در دهه هزار و نهصد و هفتاد میلادی. و میگه اونجا به زحم مرغ زنان آمریکا موفق نشدن که به حقوقشون برسن. مر از یکی از زنان موفق تونس میپرسه، چیزی است که بخوای به آمریکایی ها بگی، میگه. گایا، شما آدمای خوشبختی هستید که توی یه کشور بزرگ و پیشرفته به دنیا اومدید. شاید شما قوی ترین باشید اما کنجکاوترین نیستید. راجع به دانشمندا و نخوهای آمریکایی حرف نمی زنه، راجع به توده ی مردم آمریکا داره حرف میزنه، میگه مثلا من خیلی چیزا تا از موسیقی، زبان، فرهنگ شما، آمریکایی ها میدونم، اما زندانه من فرهنگ خودم رو هم دارم که خیلی هم بهش مفتخر هستم. اما شما راجع به فرهنگ من چی میدونید؟ یا راجع به فرهنگ زیمبابوه چی میدونید؟ یا فرهنگ استونی چی میدونید؟ چرا اینقدر وقتتونو صرف چیزای چندی مثل چه میدونم برنامه های کارداشیان میکنید؟ شماها بودید که اینترنت رو ابداع کردید، ازش استفاده کنید، بخونید و بعدم بیایید دنیا رو بگردید.

خارج از مستند بگم اشاره این خانم به دانش محدود آمریکایی ها راجع به بقیه دنیاست، در اروپا مسافرت. البته به بقیه کشورها خیلی راحت و رایج است و برای همینم مردم دیدگاه نسبتا خوبی راجع به کشورهای مختلف دارند. آمریکا فقط چهل و دو درصد از جمعیت مردم پاسپورت دارند البته کم بودن مرخصی که گفتیم اینجا به طور متوسط دو هفته یا کمتر از اون هستش و بزرگ بودن و متنوع بودن خود آمریکا شاید هم از دلیلی باشه که مردم آمریکا کمتر اصلا از کشور خودشون خارج میشن و او من هم دید محدود در مورد بقیه دنیا دارن و نمیدونن کشورها در کجا واقع شدن، به چه زبونی حرف میزنن. و این کار را انجام می دهم و این کار را انجام می دهم مذکر موسيقي هاي موسيقي موسيقي موزیک ویدیویی حمله آخر مایکل مور به کشور ایسلند در روز ۲۴ اکتبر ۱۹۷۵ بود. پنج، همه زنان ایسلند دست به اعتصاب زده بودند. در حالی که می گوییم همه ایسلند، کل جمعیت ایسلند همین الانش از ۳۵۰ هزار نفر است، اما به هر حال ۹۰ درصد زنان اسلام. در اون روز کار نکردند و همه چیز مختل شد و از اون روز تاثیر زنان. در جامعه قشنگ اومد جلوی چشم همه. پنج سال بعد از اون بود که مردم ایسلند برای اولین بار در تاریخ جهان، یک زن رو برای ریاست جمهوری خودشون انتخاب کردن، البته اینو بگم که پانزده ساله.

زنان در پیشرفت سیاسی و اجتماعی

قبل از اون، اولین نخست وزیر زن در سریلانکا انتخاب شده بود. مایکل مور میگه جالب وقتی در تاریخ نگاه می بینی، هزاران سال رویه برعکس بوده، این مردا بودند که تصمیم می گرفتند، بعد کم کم مردم گفتن که خب این حق زنام هست که در تصمیم گیری های کشور دخالت بکنن. ده ها کشور هستند که نخست وزیر و رئیس جمهور و رئیس پارلمان زن داشتن و دارند. در کشورهای اسلامی هم هستند، در همسایگی خود ایران ما هم بودن، پاکستان بی نظیر با تورک که یادمون نرفته. ترکیه، کوزوو، قرقیزستان و خیلی جاهای دیگه رهبران سیاسی زن داشتند و در ایسلند هم بعد از اینکه اون خانم رئیس جمهور شد این مسئله خیلی تاثیرگذار بود و نسل از مدیران زن در شرکت های خصوصی و نهادهای دولتی شکل گرفتند. در ایسلند اعضای هیئت مدیره شرکت ها باید حداقل چهل درصد زن باشن و حداقل چهل درصد هم مرد باشن یعنی قرار نیست که تبعیض. نه علیه مردها باشه و نه علیه زن ها. تحقیقات نشان داده که وقتی حداقل سه زن در یک اون وقته که میشه تغییر رو دید چون اگه فقط یه زن باشه توی هیات مدیره یا حتی اگه دو تا زن باشه باز اینا حس میکنن که در اقلیت هستن و واقعاً خب در اقلیت هستن. اما وقتی که سه نفر میشن اون وقته که کم کم جرات پیدا میکنن و دینامیک اون گروه کلا متفاوت.

تو این مستند، مر با همون خانم رئیس جمهور سابق ایسلند که اولین رئیس جمهور زن دنیا هستم. مصاحبه میکنه، اون میگه هر پدری میدونه که دخترش هم به اندازه پسرش از هوش بهره برده. هر برادری هم میدونه که اندازه خواهرش توانایی و استعداد داره. و در آخرم میگه که اگه قراره که جهان حفظ بشه، این کار کار زن هاست، چون زنان. اداره جهان رو با جنگ کردن انجام نمیدن، با حرف انجام میدن. مر در آخر این کشور گشایاش دوباره به آلمان برمیگرده و در برلین در کنار بقایای. دیوار برلین با یک دوست قدیمیش که یک دوست صمیمیش هم هستش ملاقات می کنه. اومده بود آلمان هم رو اونجا میبینن. یاد گذشته میکنن وقتی که جوانتر بودن و شنیده بودن که دیوار برلین قراره که برداشته بشه.

دیوار برلین و موزیک موزیک کلمر: یک داستان از آمریکا

سری خودشون رو به برلین رسونده بودن تا به چشمشون این واقعه تاریخی رو ببینن. رفته بودن تماشا اما جو گیر شده بودن و یه دفعه به خودشون اومده بودن، دیده بودن اون بالای دیوار هستن و با بقیه. با تیشه دیوار رو میکوبن، دیواری که قرار بود برای دهه ها بمونه کمتر از سی سال دوم آورد. در عرض یه شب از بین رفت، میگه همون زمانا بود که ماندلا یه دفعه از زندان آزاد شد و رئیس جمهور اون رو آفریقای جنوبی شد. چیزی که اصلا کسی فکرشو نمیکرد، بعد از اون دیگه میگه با خودم گفتم اقا حله، دیگه هرچیزی می تونه اتفاق بیفتد. بعد، مایکل مور حین صحبت با دوستش، همه چیزایی که از فتوهاتش به کل خودش آورده بود رو مرور میکنه. و آخرش هم میگه که آره این کشور که آموزشش خیلی خوب بود، اون یکی که دانشگاهش خوب بود، اون که زندانش اینجوری بود همه خیلی خوب بودن. و بعد میگه که انگار این رویای آمریکایی همه جا هست، غیر از خدا آمریکا، اما بعد دوستش بهش یادآور. باور میکنه که بابا یادت رفته ما خودمون تو آمریکامون قدیما مجانی رفتیم دانشگاه بعد یادش انداخت که سیستم آموزشی فنلاند که بر اساس ایده آمریکایی بوده، اون زندان نروژی هم همینطور بوده، اون حمایت از کارگر و و جنبش زنان و اینا هم همه چیز در آمریکا بوده و ایده های آمریکایی بودن اینا و میگه که اصلا پس لازم نیست نبود که من به این کشورها حمله کنم تا آنها را بدوزم و به آمریکا برگردونم.

یار در خانه و ما گرد جهان می گردیم، آب در کوزه و ما تشن لبان می گردیم. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک موزیک کلمر یکی از معروف ترین مستندسازان دنیا است. مور برای فیلم در سال ۲۰۰۲ جایزه اسکار بهترین فیلم مستند را گرفت. در سال ۲۰۰۴ هم فیلم فارنهایت ناین الیونش هم جایزه نخل طلای جشنواره کن رو برده. همین فیلم فارنهایت ناین الیون، رکورد فروش فیلم مستند در تاریخ آمریکا رو زده و صد و نوزده. میلیون دلار فروش داشته، خب با این مشخصات واقعاً مستندساز معروف و شناخته شده و موفقیه هستش. نقد های مرغ عموماً متوجه موضوعاتی مثل جهانی سازی، نظام سرمایه داری، فساد شرکت های بزرگ قانون مالکیت اسلحه و و فعالیت های نظامی و جنگ هایی هستش که آمریکا در کشورهای دیگر را میندازد. در این فیلم مایکل مور در خود فیلم اذان کرده که میدونه که همه این کشورها مشکلات خاص خودشونو دارن. اما اون اومده برای چیدن گل ها، نه علف های هرز.

پادکست داکس: تحقیق در مورد فیلم مایکل مور در مورد مقایسه کشورها

مایکل مور داره تو این فیلم سیاستمداران آمریکایی و البته مردم اون کشور رو دعوت میکنه که تجربه بقیه کشور برا رو هم ببینید، تلاشش رو میکنه که بگه بجای هزینه کردن مالیات های مردم برای جنگ، اون رو صرف خود مردم به چه روشی به این روشی که در کشورهای دیگه هم دارن انجام میدن؟ پر واضحه که مر یک آمریکایی. می همپروسته اما خب به بعضی از سیستم های کشورش نقد داره. در این مستند مایکل مور عمدا دست به به مقایسه هایی میزنه که شاید مقایسه درستی نباشن و شرایط اون کشورها که داره اونا رو با آمریکا مقایسه میکنن اصلا شاید. قابل قیاس نباشه با آمریکا، اما مایکل مور انگار به عمد میخواد که تماشاگر راجع به اون اتفاقایی که تو اون کشور مثلا مقایسه شرایط ایسلند سیصد و پنجاه هزار نفری با آمریکای سیصد و هشتاد سی میلیون نفری یا سرعت غذا خوردن فاسفودی آمریکایی ها با غذا خوردن لاک پشتی فرانسوی ها. علاوه بر اینکه راه حل ای که یک کشور برای یک مسئله پیدا کرده رو نمیشه کپی کرد و در کشورهای دیگه هم اون رو پیاده کرد، شرایط کشورهای مختلف رو هم باید در نظر گرفت، اما اون چیزی که می تونه راه کشونه اینه که مثال های جالبی که مرد توی این مستند آورده میتونه به عنوان الگو برای آن آمریکا یا سایر کشورها استفاده بشه. خب این بود قسمت هشتم پادکست داکس، پادکستی که من در اون فیلم های مستند که میبینم و مطالب که در مورد همشون میخونم رو براتون تعریف میکنم. قبل از اینکه این اپیزود رو به پایان برسونم، لازمه بابت اشتباهم در اپیزود هفتم عذر بخوام. در قسمت هفتم صحبت از اولین دفتر شرکت مایکروسافت شد. و من اسم شهر آلبوکورکی رو اشتباه تلفظ کردم، و خوشبختانه شما دوستان حواستون بود و به من یادداشت زدید.

خوشحال میشم اگه نظراتتون رو در مورد این پادکست در بخش کامنت های اپلیکیشن و یا در اینستاگرام و توییتر بنویسم. ممنون میشم اگه پادکست داکس رو به دوستانتون هم معرفی کنید، در آخر هم بخشی از آهنگ معروف ویارد وورد رو که این بار توسط افسران زندان هالدن نروژ اجرا شده رو تقدیمتون میکنم ممنونم از شما تا اپیزود بعدی خدا نگهدار قبل از اینکه یک دوست بهتر بسازیم ، فقط با من ملاقات کنیم. بیایید به دنیا بیایید به دنیا با هر دست به دست #مطمئنم #مطمئنم بیایید من می خواهم به شما کمک کنم. یا میدی که میدی این درست است. ما یک نقشه را می سازیم. و فقط تو منو دوست نداري .مطمئنم