1-7: Why Nations Fail (خلاصه‌ی کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند)

آخرین آپدیت : ۱۸ تیر ۱۴۰۳توسط

1 7 Why Nations Fail خلاصهی کتاب چرا ملتها شکست میخورند TSTAqOE

گوش بدید به 1-7: Why Nations Fail (خلاصه‌ی کتاب چرا ملت‌ها شکست می‌خورند)

00:00 تا 00:03: پادکست بی پلاس: چرا ملت ها شکست می خورند؟
00:03 تا 00:06: چرا ملت ها سقوط میکنن؟ نظریه ها و تفاوت های جغرافیایی
00:06 تا 00:10: تفاوتهای جغرافیایی، فرهنگی، و ناآگاهی: نظریه‌های اجتماعی در مورد موفقیت کشورها
00:10 تا 00:13: نهادهای هم افزا و توسعه اقتصادی: مقایسه کشورهای دارای و بی نهادهای هم افزا
00:13 تا 00:17: پدیدآوری و اثر بخشی نهادهای انتیگراتیو در انقلابات و نهادهای سیاسی و اقتصادی
00:17 تا 00:21: قدرت سیاسی و نهادهای استثمارگر در کشورها – بررسی تاریخی و مقایسه‌ای
00:21 تا 00:24: رشد اقتصادی و نوآوری در ایران و چین
00:24 تا 00:27: سیستم های تشویقی و اقتدارگرایی در جامعه
00:27 تا 00:31: مسیر نهاده‌ها به سمت دموکراسی و پیشرفت در افغانستان
00:31 تا 00:35: پادکست بی پلاس: عسل گسایی و موزیک ویدیویی (مذکر)

پادکست بی پلاس: چرا ملت ها شکست می خورند؟

قبل از اینکه این قسمت رو بشنوید دعوتتون می کنم یوتیوب بی پلاس رو هم ببینید اونجا هم درباره این چیزهایی که تو کتابای بی پلاس یاد گرفتین یک تیم حرف ميزانی موزیک ویدیویی سلام، این قسمت هفتم پادکست بی پلاسه و در مرداد نود و هفت منتشر میشه. بی پلاس پادکستیه که در هر قسمتش من علی بندری یک کتاب غیر داستانی رو به صورت خلاصه برای شما تعریف می کنم. یعنی میام مغز کتاب رو، حرف اصلی کتاب رو، اینجا خلاصهشو میگم که اونایی که کتاب می خوانن یه دید معقولی داشته باشن از اینکه این کتاب چی بهشون میده و اگه که علاقه مند شدن بره بخونش اونایی هم که کتاب نمیخونن اینجوری حداقل برداشت ما رو از اصل اون چیزی که نویسنده برای نوشتنش رفته کتاب نوشته دریافت کنه. پادکست بی پلاس دو هفته یک بار چهارشنبه ها منتشر میشه؟ فصل اولش شانزده قسمت، لیست کتابهایی رو که توی فصل اول میریم سراغشون همین الان در بی پلاس پادکست. کام میتونید ببینید. همچنین راه های مختلف شنیدن پادکست رو. از جمله اپلیکیشن گوگل پادکست رو و اپ های دیگه ای رو در اندروید و در آی تیونز و همچنین توضیحاتی رو درباره پشتیبانی از پادکست بی پلاس. اینکه شما به عنوان یک فرد چطوری میتونید با شانزده دلار یا با چهل و هشت هزار تومن، پشتیبان کل فصل اول پادکست بی پلاس بشید و ما را خوشحال کنید. این از مقدمات، بریم سراغ قسمت هفتم پادکست بی پلاس.

هی [مذکر] هی هی هی از این فیلم فیلمبرداری تو این اپیزود میریم سراغ کتاب چرا ملت ها شکست می خورند؟ اسم کتاب خیلی مشخص میکنه که چه جور کتابی باهاش طرف هستیم و کتابم تحویل میده اون چیزی رو که عنوانش قول میده، تحویل میده به نظر من کنجکاوی برانگیزم هست اسمش دیگه اگه شما هم مردی هستی که حداقل یک بار به این فکر کردی که. چرا بعضی از کشورها پیشرفته تر از بعضی های دیگه هستن؟ من پیشنهاد می کنم که این کتاب رو بخونی این اپیزود واقعا حق مطلب رو ادا نمی کنه کتاب پر از مثال و شرح و توضیحاتی که به شکل دادن به این ایده کلی نویسندها کمک میکنه. و کمک میکنه که توی ذهن ما هم بهتر بمونه حرفشون. به فارسی هم دو یا شاید سه بار ترجمه شده؟ من برای اینکه یه سری از معادل ها رو دوباره نخواهم از خودم درست کنم از همون معادلایی که توی ترجمه آقای دکتر میردامادی و ماما داسنی پول پول بود استفاده کردم کتاب کتاب درخشانیه. نسخه دیجیتالش هم هست، نسخه صوتیش رو هم من به نظرم دیدم که روی اینترنت بود فارسیش. و خلاصه پیشنهاد میشه که اگه این خلاصه رو شنیدین و به نظرتون جالب آمد. کتاب رو هم بخونین یا بشنونین، حتی اگر خلاصه جالب نبود. احتمال زیاد تقصیر منه که خوب تعریف نکردم، کتاب کتاب خیلی جالبیه. سال ۲۰۱۲ منتشر شده، نویسندههاش یک بلغی هم راه انداختن و اداره میکنن و بحث های کتاب رو اونجا هم ادامه میدن که میشه دنبال کرد.

چرا ملت ها سقوط میکنن؟ نظریه ها و تفاوت های جغرافیایی

من لینک اون وبلاگ رو هم در توضیحات شو میگذارم که بتونید ببینید. نویسندههاش آقای دارون اجم اغلو، استاد دانشگاه ایم آی تی و جیمز رابینسون استاد دانشگاه هاروارد هستند. در مارس دو هزار و دوازده کتاب رو منتشر کردن کتاب پرفروش و. موفقی هم بوده هر طوری که بخوای قضاوت کنی کتاب موفقی بوده اسم کتاب انگلیسی است چرا ملت ها سقوط میکنن یا شکست میخورن؟ منبع اصلی ما هم در این اپیزود، مثل بقیه اپیزود های پادکست بی پلاس، سایت انگلیسی زبان بلینکیسته. بریم ببینیم چرا ملت ها شکست میخورن. (خنده تماشاگران) سلام. این کتاب، خب عنوانش خیلی روشن دیگه سوالیه و راحت توضیح میده که درباره چیه، درباره اینه که چرا ملت هایش. شکست می خورند، علت شکست بعضی از ملت ها و در نتیجه علت پیشرفت بقیه چیه؟ اینطوری هم شروع میکنه که میگه که یه سری نظریه هستن که سعی میکنن توضیح بدن که چرا بعضی از کشورها ثروتمندن، بعضی فقیرن، بعضی عقب موندن. بعضی ها جلوتر رفتند، ولی هیچکدام از این نظریه ها کامل نیستند، کاملا قانع کننده نیستند.

مثلا یک فرضیه فرضیه جغرافیاییه میگه که. فرق کشور غنی و کشور فقیر، کشور پیشرفته و کشور عقب مونده. تفاوت های جغرافیایی شونه، از کجا هم میگه این حرف و از اینجا که مثلا خیلی از کشورهای فقیر در مناطق گرمسیرین. در حالی که جاهای که سردترن عموما کشوراش ثروتمندترن یه چیزی که آدم میخوردن نقشه رو نگاه کنه ممکنه که. به ذهن خودش برسه واقعیتم اینه که شرایط آب و هوایی و دما خیلی وقتها مزیت هایی درست کردن برای یه سری از کشورها. ولی این نظریه مثال های نقص زیاد داره. دوتا اشتباهشو خیلی سریع بخوایم بگیم میگه اینه که مثلا سنگاپور. کشوری که ورزش خوبه ولی خب گرمسیری دیگه سرد نیست. یا مثلا این نظریه تفاوت های زیادی رو که بین کره شمالی و جنوبی هست نمی تونه توضیح بده به تعداد کشوری که از نظر جغرافیایی خیلی به هم نزدیک شرایطشون.

تفاوتهای جغرافیایی، فرهنگی، و ناآگاهی: نظریه‌های اجتماعی در مورد موفقیت کشورها

ولی خب میدونیم که دنیایشون چقدر با هم فرق میکنه. نظریه جغرافیایی رو با این مثال ها کتاب میگه که نظریه کاملی نیست، بعد میگه یک نظریه دیگه ای هست، نظریه فرهنگی؟ که میگه که فرهنگ یک کشور یعنی دینش و ارزشش و رفتارهای فرهنگیش اینا فاکتور اصلین. یه مثالش اینه که زمان طولانی مردم خیال میکردند که پروتستان ها چون وجدان کاری دارن، چون اساس. برایشان اینه که مثلا کار کردن وظیفه است، برای همین از نظر اقتصادی کشورهای موفقین و از اون طرف ارزش های کنفوسیوسی، انسانیت و وفاداری و صداقت و اینها واسه موفقیت حرفه ای خوب نیست، با اونا کسی. به جایی نمیرسه، این نظری هم چفت و بستی نداره، باز دوباره یه مثال نقص اینجا کشور کور است. کره شمالی و جنوبی که فرهنگشون عملا یکیه ولی دو جور کاملا متفاوت توسعه پیدا کردن. موزیک موزیک موزیکال: موزیکال یه فرضیه دیگه داریم، فرضیه ناخودآگاهی، فرضیه جهل، میگه تفاوت اقتصادی مال اینه که کشورهایی که از نظر اقتصادی ضعیف هستند و کشورهایی که پیشرفته نیستند، اینا طبقه حاکمشون تعطیلن. یا آدمای ناآگاهی هستند، سیاستمداران و مسئولین ناآگاه هستند که اینو باعث بدبختی کشوراشون میشن. یه جایی رو خیلی خوب توضیح میده، مثلا کشور غنا رو خیلی خوب توضیح میده این نظریه، بخاطر اینکه واقعا یه سری سیاست ها اقتصادی فاجعه باری داشتند که افول اقتصادی نتیجه اون سیاست ها بود اونجا ولی واقعیت اینه که بیشتر اوقات سیاستمداران معمولاً خودشون اشکال کار رو میدونن کجاست، یعنی گرفتاری ندونستنشون نیست، نخواستنشون.

معمولا چیزی که هلشون میده سمت تصمیم های غلط و تصمیمایی که ضرر میزنه به کشور. این نیست که اینا نمیدونن کار درست چیه، انگیزه های دیگری دارن معمولا، یا اینکه موانعی سر راهشونه. یا مثلا گروه های زینفعی در بازی قدرت هستند که نهایتاً سیاستمدار یا دوست دارد راضی نگهشان باشد. یا نیاز داره راضی نگهشون داره و واسه اینه که یه سری کارهایی میکنه که میدونه که این کارها در مسیر درست نیستند کاری درست نیست. ولی خوب، می کنه. این سه تا نظریه که گفتید نظریه جغرافیایی، نظریه فرهنگی و نظریه ناآگاهی، اینا یه بخش هایی از این سوال و هرکدوم تا یه جایی درستن پرت نیستن هیچکدوم ولی توضیح جامعای برای اون مشکلات اصلی که به ما نمیدن، نمیتونن یک جواب قانع کننده به ما بدن که چرا بعضی از ملت ها شکست میخورن. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی ادعای اصلی این کتاب این است که مهمترین فاکتور موفقیت کشورها ساختار نهاد نادههاشونه، نهادها و موسسات. درباره انتیگراتیو اینستیتوشن ها صحبت میکنه، درباره نهادهای همافزا یعنی مؤسساتی و نهادهای سیاسی و اقتصادی که همه جامعه را در بر می گیرند و اون چیزی هستند که امکان مشارکت دموکراتیک مردم را فراهم می کند مردم را در سیاست و در اقتصاد فراهم می کنند و اجازه نمی دهند که منابع مثلا بیش از حد استخراج شود. همینطوری پول رو پول بزنن ثروتمند بشن بدون اینکه نفعی به بقیه جامعه برسونن این نهادهای هم افزا.

نهادهای هم افزا و توسعه اقتصادی: مقایسه کشورهای دارای و بی نهادهای هم افزا

ویژگی شاخصشون اینه که کلی توشون حقوق فردی به رسمیت شناخته میشه، حق انتخاب شغل، حق دسترسی به آموزش، بازار کار رقابتی، کنترل کم روی بازار، روی بازار نیروی کار، سرمایه، کالا، خدمات. تقریباً همه ی ملت هایی که تونستن به استاندارد بالای زندگی برسن توشون. هستند، نهادهای هم افزا هستند. من به این خاطر انگلیسیشو میگم که معادل فارسی خوبی براش پیدا نکردم، ندیدم که چی استفاده میشه در متونی که نگاه کردم، واسه همین هرجایی که میگم. میگم دیگه ببخشید، اینا نهادایین که برای آموزش، برای ابتکار، برای نوآوری برای خوب کار کردن و کارایی داشتن، واسه اینها مشوق گذاشتن و درآمد رو بهتر. و گسترده تر توزیع کردن و نذاشتن یه گروه کوچکی از قدرت سوء استفاده کنن و از رقابتهای نابار. برابر سود ببرن. یه مثال خیلی راحتی که کمکمون میکنه مقایسه کنیم کشورهای رو که نهادهای هم افزاد دارند با کشورهای که ندارند، مثالی که توش دوتا از ثروتمندترین آدمهای دنیا رو میشه کنار هم گذاشت. و دید که اینا کجا پول درآوردن.

آقای کارلوس اسلیم در مکزیک، کشوری که نهادهای همفکرانه اینترنتیو اینستیتوشن نداره، ایشون انحصار خطوط ثابت تلفن رو داشت و با استفاده از این امتیاز و رانت سوپر پولدار شد، خیلی ثروتمند شد، از اون طرف مثلا آقای بیل گیتس در آمریکا، اینم خب خیلی ثروتمند و پول دارین، ولی ثروتش از کجا آورد؟ از ابداع محصولی که برای همه جامعه ارزش تو. پولدار شد، خیلی هم پولدار شد، فاصله اش خیلی زیاد شد با مثلا بقیه جامعه ولی ارزشی که برای جامعه داره تولید میکنه بیشتر از اون درآمدیه که واسه خودش داشته این کار. این جور ارزش ها رو فقط در جوامع که چنین نهادهای دارند میشه خلق کرد، بخاطر اینکه اون جاها هست که مشوقهای. لازم برای ساختن یک بازار اقتصادی با دوام وجود دارد. این نهادهای هم افزا ( ) به گفته کتاب، اینا کلید موفقیت اقتصادی در یک کشور هستند. موزیک ویدیویی اینو که میگه بعد میگه حالا بیا ببینیم، اینا رو چطوری میسازن، چطوری ساخته شدن اینا، نه که حالا چطوری بریم بسازیم. ببینیم از نظر تاریخی اینا تو این کشورها که وجود دارن چطوری ساخته شدن. نکته جالب اینه که معمولا چیزی که منجر میشه نه شده به برآمدن این نهادهای هم افزاد تصادف بوده. خیلی اتفاقی یک حادثه باعث شروع زنجیره ای از اتفاقات دیگر شده و به مرور زمان منجر شده به.

پدیدآوری و اثر بخشی نهادهای انتیگراتیو در انقلابات و نهادهای سیاسی و اقتصادی

اصلاحاتی پر دامنه مثلا و از جمله شکل گیری نهادهای انتیگرتیو. مثلا انقلاب انگلستان، انقلاب با شکوه، در قرن هفده، انقلابی که نظام پادشاهی رو عوض کرد با یه نظام دموکراتیک تر جایگزین کرد این کاتالیست این انقلاب تا اون بود مهمه هم هست که چند صدایی پلورالیسم بازار آزاد اینا نتایج انقلاب هستن ولی اون چیزی که کمک کرد این انقلاب ایجاد کنه بشه طاوون بود ضربه طاوون به این جامعه چنان سنگین بود که کمبود نیروی کار درست شد. اینطوری کارگران قدرتشون زیاد شد، چون کارفرما نیاز بیشتر به کارگر پیدا کرد یعنی کارفرما بیشتر نیاز داشت به کارگر تا کارگر. بعد کارگرها قدرتشون زیاد شد حقوق بیشتر خواستند، حقوق اجتماعی خواستند، بعد همزمان یک طبقه یک تاجر موفق هم داشت شکل می گرفت، اینا مشکل داشتند با اینکه خانواده سلطنتی اختیار همه چی دستشون باشه، میگفتن تجارت باید آزاد بشه. اینطوری این نهادهای اقتصادی کم کم شکل گرفتند که تضمین کنند که تجارت آزاد، محترم مالکیت احترامش محفوظه و این انقلاب که بهش انقلاب آرام هم میگن چون خیلی بیخشونت و مسالمت به طور متآمیز و کوتاه اتفاق افتاد، پنجاه سال بعدش منجر شد به انقلاب صنعتی. به طوری که ما الان میخونیم در تاریخ که کاتالیستش تا اون بود اتفاق. در آمریکا هم کتاب میگه نهادهای انتیگرتیو تصادفی درست شدن، این استعمارگرها اومدن در یکی از اولین مستلزم شماره ها کنترل اقتدارگرایانه اعمال کنن، اومدن که خیلی زور بگن به مردم و اینا به کارگران انگلیسی مخصوصا، جواب که نداد گفتند که باید تشویق بدیم به کارگران که انگیزه داشته باشند بهتر کار کنند، بعد همین نهایتا منجر شد. به یک چیز پارلمان مانندی؟ همین قدرت دادن به کارگرها اجازه بدیم که حرف بزنند و حق رای درست شد و کم کم قدرت سیاسی او. اونجایی که درست شد برای این کارگران، زیاد شد، زیاد شد، نهایتاً شد اصلاً مدل نهادهای سیاسی در آمریکا، داستان خیلی جالبی داره کتاب به طبیعت کتاب خب خیلی مفصل تر از این چیزیه که من اینجا تعریف می کنم.

اینا رو به تفصیل توضیح میده، من خودم لذت بردم و خواندن این مثال ها شما هم احتمالا خوشتون میاد اگر که موضوع براتون جالبه. خیلی جالبه که این نهادها واقعا اتفاقی شروع شدن، اول اونایی که داشتن درستش میکردند نمیدیدن که تهش قراره اینی بشه. بیشتر کشورهای که موفقیت پایدار به دست آوردند در یک لحظه مشخص تاریخی، یک فرصت چیزی به وجود اومده، توشون که مردم رو هوا گپیدنش و این نهادهای انتیگرتیو رو، نهادهای همافزار و زایده تصادف های تاریخی هستند. موزیک ویدیویی حالا آیا داشتن نهادهای هم افزا، انتیگراتیو اینستیتوشن، کافیه برای اینکه یه کشوری برسه به رده؟ جواب کتاب اینه که خیر، کافی نیست برای اینکه شما به موفقیت بالا برسی. اولاً باید نهادهای سیاسی و اقتصادی یکپارچه داشته باشی. ثانياً قدرت سیاسی باید تا حد زیادی متمرکز باشد. چون موفقیت وقتی به دست میاد که پول. هدایت بشه به سرمایهگذاری و نوآوری. برای اینکه این اتفاق بیفته دو تا شرط لازمه، برای اینکه این دو شرط محقق بشه یعنی نهادها وجود داشته باشن.

قدرت سیاسی و نهادهای استثمارگر در کشورها – بررسی تاریخی و مقایسه‌ای

و قدرت سیاسی هم متمرکز باشه، لازمه که دولت دولت قابل اعتمادی باشه. این نوع از اعتماد فقط وقتی ایجاد میشه که معلوم باشه توی سیاستش چه خبره؟ قدرت سیاسی دولت محل مردم دولت رو قبول داشته باشن، سرمایهگذار و مبتکر فقط وقتی دل به کار میدن که مطمئن بشن از زحمتی که میکشن بهره خواهند برد، سود میکنند، اگه شک داشته باشن میرن یه جای دیگه؟ سرمایهگذار اگر شک داشته باشد، مبتکر اگر شک داشته باشد، مهاجرت می کند، اونجا کار نمی کند، وقتی هم که قدرت سیاسی متمرکز نیست، وقتی خیلی گسترده توزیع شده هر کسی یه زوری داره واسه خودش می تونه یه فشاری بده یه جایی. این همون اتفاقیه که اوجش دیگه در سومالی افتاده که اصلا دولت عملاً ناکارآمد شد و از بین رفته انگار دولت ای نیست که مردم بخونش و بتونه امنیت رو تضمین کنه، یا نهادهای ای نیست که بتونن اساس یک دولت سرپا و مشروط به اراده مردم باشند، اینا هنوز چیزایی وجود نداره، قدرت مرکزی سیاسی برای موفقیت با دوام و پایدار کشور لازمه. حالا اینا رو ما میگیم ولی حواسمون باید باشه که از نظر تاریخی این نهادهای همافزایی که صحبتشو میکنیم اینا. بیشتر از اینکه قاعده باشند استثناییند، چیزی که بیشتر وجود دارد در تاریخ، چیزی که بیشتر می بینیم، نهادهای استثمارگر هستند. نهادهای اقتدارگراه هستن، نهادهای بهره کش هستن، اکستراکتیو اینستیتوشن ها و اکسپلوئیتیو اینستیتوشن ها. اینا، کارشون اینه که، سودشون فقط برسه به یه گروه کوچکی از نخبگان از دولت. که مهمترین خواستشون هم اینه که کنترل سیاست و اقتصاد از دستشون در نره. چیزی که مشترک فصل مشترکه بین همه این نهادهای که گفتیم این همینه که میخوان که سود فقط برسه به یه گروه.

کوچیکی و کنترل دستشون درنره این فصل مشترکشونه ولی تفاوتاشون خیلی زیاده هرکسی به شیوه خودش این کارو میکنه. مثلا، در کره شمالی، شهروندان حق مالکیت ندارند اصلا، روش کره شمالی. اوه، خیلی جالبه، نهادها هنوز همون نهادهایی هستن، همونجوری هستن که در دوران استعمار بودن. یعنی ارباب سفیده رفته ولی یه گروه کوچکی از نخبگان هستن که اینا تند تند منابع کشور استخراج و با بالاترین سرعت و با کمترین قیمت میفروشند پولشو میذارن جیبشون، سیستم سر جاشو فقط جای ارباب با یه سری از از مردم عوض شده، نخبگان عوض شده، دولت عوض شده، این کشورهایی که نهادهای استثمارگر دارن معمولا هم میفتن در دور باطل، هی نخبه ها از قدرت سیاسی سوء استفاده میکنن به خاطر منافع اقتصادی اگه به قدرت سیاسی و اقتصادی برسن هر کار بکنن میتونن که بمونن در قدرت و موقعیتشون رو تقویت کنن در قدرت هر جور شده. مثلا پیاده نمیشن از اسب، با ارآب، با زور، با باج دادن به آدمای دیگه، واسه همینه که بازار که اون چیزیه که امکانش رو داره که این قدرت رو به لرزونه عقیم میمونه هیچوقت درست شکل نمیگیره ما نشون میدیم که وقتی نهادهای استثمارگر جا خشک کنن یه جایی به این راحتی نمیرن، حتی اگر شما انقلاب حتی اگه خیزشهای اساسی داشته باشی که همه این نهادها رو ممکنه بحثاتشون رو زیر و رو کنه. اینا ممکنه یه مدت برن، ولی باز بر میگردن، مثل کنگو که گفتیم. کشورهای کمی هستن مثل بوتسوانا که مردم توشون تونستن واقعا یک دگرگونی سیاسی و اقتصادی. یه اساسی ایجاد کنن. مثالش رو کتاب توضیح میده.

رشد اقتصادی و نوآوری در ایران و چین

اینجا دیگه تو جزییاتش نمیرم. هی (مذکر) یک سوالی که ولی اینجا پیش میاد اینه که رشد اقتصادی خب به نفع این نخبه ها هم هست دیگه یعنی اینایی که ما میگیم. پول که دارن میذارن جیبشون، اینا هم از رشد اقتصادی بهره خواهند برد. سودشون بیشتر میشه، رشد کی اتفاق میفته اینجا، وقتی ببینن که اون روش ها و تکنولوژی هایی که اینا داشتن دیگه جواب نمیده. برای اینکه شما رشد پایدار داشته باشید، نوآوری و تغییر تکنولوژی، اینا ضروری اند و نکته هم دقیقا همین جاست که این جور تغییرات. در رژیم های اقتدارگرای عملا غیرممکنن، چون مشوقی براشون نیست، انگیزه ای نیست که یک آدم بیاد ابتکار. کار بزنه مثلا نوآوری بکنه چون نخبگان حاکم اصلا از تغییر میترسیدند و نگذاشتن که که بازار آزاد که پیش زمینه ی اون نوآوریه ها هست شکل بگیره. در دوران جنگ سرد در دهه هفتاد میلادی یک زمانی به نظر می رسید که شوروی ممکن است از نظر اقتصادی از آمریکا به زن جلو به خاطر اینکه رشد اقتصادیش خیلی زیاد بود، خیلی سریع بود، ولی رشد اقتصادی سریع شوروی به خاطر این بود که منابع رو از کشاورزی هل داده بودن آورده بودن تو کارخانه ها. این شیفت یک رشد اقتصادی بالا درست کرد که البته موقت بود، دوام چندانی نداشت، حتی چین.

که نمونه رشد اقتصادی معجزه آساست در زمان ما، اینم میگن که رشدش حد و مرزی داره، چین بسیار. برخی از مشخصات نهادهای فراگیر را دارد، مثلاً مالکیت خصوصی، بازار اقتصادی تقریبا متنوع. اینها توشون هست ولی، نهادهای سیاسیش هنوز اقتدارگرا هستند، رشدی که الان چین داره مثل رشدی که شوروی رو در دهه هفتاد از اینجا میاد که نیروی کار رو از کشاورزی یه کاری با بهره وری پایین منتقل کردن به ساختن به بنی وفکر. و اونجا هم بیشتر از تکنولوژی های موجود استفاده میکنن تا اینکه بخواد نوآوری کنن و چیز جدیدی خلق کنن. برای همین، کتاب میگه چین اون رشدی رو که بقیه کشورهای پیشرفته تجربه کردن و میکنن. بهش نخواهد رسید. اگر اصلاحات عمیق و گسترده انجام نشه در چین، رشد در دهه آینده با شیب تندی سقوط. کت میکنه اونجا، تا وقتی که سیستم شما یک سیستم اقتدارگراست، رشد شما پایدار نخواهد بود، حتی اگر رشد کنید. هی یه اشاره ای کردیم اینجا به نوآوریه.

سیستم های تشویقی و اقتدارگرایی در جامعه

خیلی نکته جالبیه. کتاب یه خورده بحثشو باز میکنه، میگه توی بازار آزاد یه سیستم های تشویقیه هست برای اینکه مردم نوآوری کنن. بهره وری را زیاد کنند. توی سیستم های اقتدارگرا برعکس تغییرات پایدار، تغییرات پایدار تکنولوژی بیولوژیک معمولا شکل نمیگیره تولیدتی نادرتا میره بالا، بهره وری، کارایی نادرتا میره بالا، به خاطر اینکه ذوق هایی که تعریف می شود، مشوق هایی که معمولا دولت مرکزی تعیین می کند، قدرت مرکزی تعیین می کند، یه جوری که کمتر می شود. یکی از توش نتیجه خوبی در بیاد. فراتر از این، یه نکته خیلی بامزه ای که هست اینه که سیستمای اقتدارگرا معمولا قربانی نقشه های پیچیده ای میشن که میکشن. مثلا کتاب میگه در دولت استالین در شوروی کارگران یه چیزی نزدیک یک سوم حقوقشون رو. پاداش می گرفتند، اگر تولید مثلا از یه حدی بیشتر میشد، خب یه مشوق دیگه آدم میگه که خب مشوق باعث رشد میشه. ولی این اتفاقاً جلوی نوآوری رو گرفت چرا؟ چون نوآوری اتفاقاً در کوتاه مدت باعث میشه تولید سقوط کنه.

این یه افتادی که البته در بلند مدت جبران خواهد شد، تولید بالا میره، ولی، اگر شما نظام مشوقهات. طوری باشه که همه تمرکز کارگران روی بالا نگه داشتن نرخ تولید باشه که پاداش معینشون قرار باشه؟ بجای اینکه مثلا انگیزه داشته باشن برای ایده های خلاقانه و نوآوریه وقت بذارن، سرنوشتت این میشه که محروم خواهی بود از. نوآوری، نتیجهًا با اطمینان کتاب میگه که برای هل دادن جامعه به سمت نوآوری و ابتکار. زور دولت و اثر دولت هیچ وقت به اندازه زور بازار نیست هر چقدم، زور زیاد باشه، هر چقدم. برنامه ریزی یا هدفمند باشند، این مکانیزم های اساسی که زیر کار هستند پیچیده تر از اینن که شما بتونی مصنوعی تولیدشون کنی و بازار رو برای طولانی مدت باهاشون مدیریت کنی. برای این میبازند که نمیتونن مشوق های درست قلق کنن، میرن برنامه ریزی های پیچیده میکنن، برمیگرده میخوره تو سرعت شون هی کتاب همینطوری که تا حالا دیدیم خیلی دفعه نهادها حرف میزنه اصلا اصل حرفش اینه که اگه کسی بخواهد یه کشور رو بشناسه و ببینه. توسعه اش، چجوری باید بره نهادهاشونو مطالعه کنه، میگه کارهای سیاسی مهم و معنادار فقط وقتی میتونن که نهادهای کشور دقیق شناخته شده باشند و تحلیل شده باشند. شروع کردن تغییرات سیاسی معمولا کار سختیه و نتایجش هم خیلی وقتا غیرقابل پیش بینیه چون. خیلی از کشورها میفتن توی دور باطلی که خروج ازش کار مشکلیه، مثال تازهش دم دستمونو وضعیت مصره.

مسیر نهاده‌ها به سمت دموکراسی و پیشرفت در افغانستان

سقوط حسنی مبارک یک قدم بود به سمت دموکراسی، ولی این ریسک رو هم داشت که تو خلا قدرتی که. که ایجاد شد، یا حکومت نظامی اقتدارگر آمد جاش، چون خیلی از مردم از ناآرامی می ترسند، از ناپایداری اوضاع. نگران میشن و ناآرامی و ناپایداری همون چیزیه که یک دموکراسی واقعی اولش با خودش. میاره، یعنی شما بری به سمت دموکراسی، اولش همینه ناپایداری، ناآرامی، و یه شبه تغییر به نهادهای یک دموکراسی کارا اتفاق نمی افتد انقلاب فرانسه هزار هفتصد و نود و نه تمام شد هشتاد سال طول کشید که دموکراسی پایدار شکل بگیره در کشوری مثل مصر نباید انتظار داشته باشیم که چنین پیشرفتی مثلا ظرف چند سال اتفاق بیفته، ولی با همین. حروف قدم اول معلومه چیه در این راه بلند به سمت دموکراسی و پیشرفت و موفقیت شرط اول و قدم آن است که از نهادهای کشور درک عمیق و درستی داشته باشیم. تغییر سیاسی همیشه به معنی تغییرات نهادیه، و تغییر نهادها یک چیزیه که طول میکشه. یه مثال جالب و توجه هست اینجا که برای ما هم نزدیک ممکنه باشه افغانستان، افغانستان یک مثال مثال عالی از اینکه چطوری میشه میلیاردها دلار کمک خارجی رو دود کرد ترستاد هوا طوری که اصلا کسی نفهمه این همه پول چی شد؟ به خاطر ضعف نهادها. بعد از سقوط طالبان در دو هزار و یک، افغانستان این شانس رو داشت که یک دموکراسی بنا کنه، کلی هم پول به عنوان کمک از کشورهای دیگه. فرار کردن در کشور، اما از این پولی که از کشورهای خارجی آمد، چیز زیادی هم صرف بازسازی نشد.

کلش تو همین ادارات و ساز و کارای اداری قطر قطر هرز رفت، طبقه نخبه بروکرات کشورم ضعیف و نفس بودند، چشمشون و همین کمک های نقدی خارجی گرفته بود، دوست داشتند که توی همین جاها که این پولها هست کار کنند چون حقوقها بالاتر بود و نهایتا کمک های خارجی این دولت شکننده رو بیشتر باید اینکه بهش کمک کنه بهش ضربه زد. البته به هیچ وجه استثنا نیست افغانستان، مطالعات زیادی هست که نشون میده که از کمکهای خارجی کلا ده تا. بیست درصدش میره اونجایی که باید بره، یعنی شما نمونه های تاریخی رو بری ببینی خیلی واضحه که طرز فکری که پشت کمک های خارجی هست، اصلاً بناش بر یک درک نادرسته از فقر و از علل فقر و عملکرد نهادها در این این کشورها، ملتی مثل افغانستان، فقیر است به خاطر اینکه نهادهایش اقتدارگرا هستند، چون هر حق مالکیت توش وجود نداره چون قانون توش حاکم نیست واسه اینه که شما باید کمک های خارجی رو صرف حمایت از اصلاحات که نهادهای انتیگرتیو بسازند، نهادهای همفزا بسازند، همکاری با کشورهای در حال حاضر توسعه به گفته کتاب، باید بر اساس این برنامه ریزی باشد که این گروه های اجتماعی رو. قبل از دائره تصمیم گیری حذف شدن، بیارن وسط و اینها را در تصمیم گیری ها شامل کنند. که بدون درک جامعه از نهادهای یک کشور باشد، باطل است، بیشتر از اینکه کمک کند به توسعه، اصلا باعث تخریب میشه. اول باید نهادها را شناخت، پیام کلیدی کتاب همینه که فرق بزرگ کشورهای پیشرفته و کشور. کشورهای ثروتمند با کشورهای فقیر در نهادهای سیاسی و اقتصادی شونه. نهادها در کشورهای ثروتمند، انتیگراتیو هستند، همافزا هستند، یعنی دموکراتیکند و همه جامعه. در حالی که در کشورهای فقیر استثمارگرند بهره کشی می کنند از جامعه و دنبال اینن که قدرت طبقه نخبه حاکم رو تثبیت کنن.

پادکست بی پلاس: عسل گسایی و موزیک ویدیویی (مذکر)

عسل گسایی اینه موزیک ویدیویی (مذکر) موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی چیزی که شنیدین، اپیزود هفتم پادکست بی پلاس بود. این اپیزود بی پلاس رو من، علی بندری و امید صدیقفر ساختیم. بی پلاس یک هفته در میان چهارشنبه مون الان از همه اپلیکیشن های پادکست می توانید بشنویدش از جمله گوگل پادکست که تازه معرفی شده برای کاربران انجام شده است. در اسپوتیفای هم بی پلاس هست میتونید اسم من رو سرچ کنید علی بندری و اونجا بی پلاس رو پیدا کنید مثل همه ی قسمت ها رو هم ما داریم میگذاریم توی . یعنی اگه شما رو گوش کردید احساس کردید نکاتی داشت که به خاطر اینکه فقط دارید گوش میکنید، زود فرار کرد از ذهنتون، میتونید اونجا برید و متنش رو کامل ببینید. به جز این لیست همه ی قسمت های آینده و همه ی قسمت های گذشته و همچنین راه های پشتیبانی پشتیبانی مالی و البته کاملا اختیاری از پادکست و همه اینها رو توی پادکست می تونین ببینید. که قبلاً هم گفتیم این پشتیبانی شانزده دلار یا چهل و هشت هزار تومن برای کل فصل اول به ما کمک می کند که خوب و موثر باشیم. و یه مقدار بلند مدت تر بتونیم برنامه بریزیم پایه اصلی همه ی اپیزود های بیپل خلاصه های اپلیکیشن بلینکیست در سایت ما می توانید لینک و توضیحات بلینکیست را هم پیدا کنید. بعدیم یک اپلیکیشنیه که خلاصه ای کتاب انگلیسی خلاصه متنی رو به آدم میده و خیلی خیلی چیز مفیدیه اینکه آدم تصمیم بگیرد حداقل چه جور کتابی بخونه چه کتابی رو سراغش نره، بعضی از کتاباش نسخه صوتی هم دارن، بعضی از خلاصه ها در واقع میشه اونا رو گوشم داد.

ممنون از حسین نجفی که موزیک انتروی بی پلاس رو ساخته و از مهران بلحسنی طراح پوستر ها و وب سایت هی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی این فیلم از این فیلم فیلم امیدوارم که این اپیزود را پسندیده باشید، همونطور که اول اپیزود هم گفتم، ما یوتیوب بی پلاس رو هم فعالتر کردیم. یعنی من دیدم که یه کتابای رو که توی پادکست کار کردیم، من دوست دارم یا لازم دارم که دوباره برم سراغشون یا با یه سوال مشکوک. در خستگی یه جای کتاب رو میخوام دوباره بخونم ازش کمک بگیرم، بعد گفتم که بیام چیزایی رو که اینطوری پیدا میکنم تب بگم در یه ویدئوهای کوتاه ده دقیقه ای بذارم در یوتیوب بی پلاس، مطمئنم که به درد دیگران. اینطوری ما اونجا در یوتیوب هم میتونیم با هم این کنجکاوی ها رو ادامه بدیم و کنار هم یاد بگیریم. پادکست بی پلاس رو در یوتیوب سرچ کنید و عضو کانال ما در یوتیوب هم بشید. مرسی.