1-13: Narconomic (خلاصه‌ی کتاب نارکونومیکس)

آخرین آپدیت : ۱۸ تیر ۱۴۰۳توسط

1 13 Narconomic خلاصهی کتاب نارکونومیکس k7I7P6k

گوش بدید به 1-13: Narconomic (خلاصه‌ی کتاب نارکونومیکس)

00:00 تا 00:04: پادکست بی پلاس: بررسی کتاب “نارکونومیکس” به زبان فارسی
00:04 تا 00:08: تحقیق در مبارزه با مواد مخدر و اثرات آن بر بازارهای جهانی
00:08 تا 00:11: محدود کردن عرضه و تأثیرات آن در بازار کوکایین
00:11 تا 00:15: تاثیر قانونی شدن علف در آمریکا: چالش ها و فرصت ها
00:15 تا 00:19: تهدید قانونی برای کارتلاها: اثرات قانونی کردن ماریجوانا
00:19 تا 00:22: مزایای رقابت و توطئه در بازار بزرگ‌های کینو
00:22 تا 00:26: استراتژی‌های روابط عمومی در کارتل‌ها و شرکت‌ها
00:26 تا 00:29: مواد و کارتل: تطبیق بین جرم و کار اقتصادی
00:29 تا 00:34: فرنچایزینگ و تجارت داروهای قانونی
00:34 تا 00:37: قاچاقچی ملتی میلیون
00:37 تا 00:39: ساخت داروهای مخدر و محرک در دنیای قانونی
00:39 تا 00:42: تناقضات قانونگذاری و بازارهای مالی
00:42 تا 00:47: راهکارهای سیاستگذاری مواد مخدر و امکانات فعالسازی در سایت های اینترنتی
00:47 تا 00:47: تشویق به عضویت در کانال یوتیوب پادکست بی پلاس

پادکست بی پلاس: بررسی کتاب “نارکونومیکس” به زبان فارسی

قبل از اینکه این قسمت رو بشنوید دعوتتون می کنم یوتیوب بی پلاس رو هم ببینید اونجا هم درباره این چیزهایی که تو کتابای بی پلاس یاد گرفتین یک تیم حرف ميزانی هی سلام، این اپیزود سیزدهم پادکست بی پلاسه و در مهر ۹۷ منتشر میشه. بی پلاس پادکستیه که در هر اپیزودش من علی بندری یک کتاب غیر داستانی رو به صورت خلاصه برای شما تعریف می کنم. موزیک ویدیویی هی هی هی در قسمت سیزدهم رفتیم سراغ کتاب نارکونومیکس اقتصاد مواد مخدر ( کتاب پارسال منتشر شد ۲۰۱۷ و توش نویسنده آقای تام واین رایت میاد به کارتلای مواد مخدر مثل بنگاه های اقتصادی نگاه میکنه. سعی میکنه یه جوری ببینتشون که ما معمولا نمیبینیم کارتلای مواد، اینایی که از تولید تا توزیع مواد مخدر رو روش نظارت دارن کنترل میکنن، انجام میدن؟ معمولاً برای ما یا سوژه درام هستن تو فیلم و سریال و کتاب و اینها باشون سر کار داریم یا تو اخبار. حوادث، این آقا توی اکنومیست می نویسد الان دبیر بخش بریتانیاس در اکنومیست از ۲۰۰۷ تا ۲۰۱۰ ایشون از طرف مجله رفته بود مکزیک. و اونجا قرار بود از اونجا گزارش بده حالا توی پادکست توضیح میدیم چی شد مشغول گزارش دادن از. کارتلها شد و بعد چمن یک نگاه جدیدی پیدا کرد و این کتاب رو. نوشت، کتاب جالبیه و به فارسی هم ترجمه نشده، وسط شکی دوجا هم صحبت های خشونت دار میشه که فکر میکنم مناسب بچه ها؟ نیست هی داستان این کتابینی که نویسنده میگه منو اکنومیست فرستاد مکزیک؟ منم فکر کردم که میرم اونجا، گزارشهای اقتصادی معمولی رو می نویسم دیگه صنعت نفت، صنعت اتومبیل، تکیلا، هر چی که از مکزیک میشه گزارش اقتصادی داد ولی سال دو هزار و ده بود جنگ با مواد مخدر. و خشونت های مربوط به مواد در اوج بود.

دو ساله دو برابر شده بود و من زود فهمیدم که. همه میخوان درباره این موضوع با من حرف بزنن از هرجا شروع کنی میرسی به اینجا. منم نتیجتا شروع کردم نوشتن درباره مواد مخدر و یه هفته درمیون گزارشهایی مربوط به مواد می نویسم یه هفته. گزارش اقتصادی، هفته بعد گزارش دارو، یه چیزی درباره مواد مخدر، درباره وضعیت جرم و جنایت، دروازه آمارهای یه چیزی. تا اینکه کم کم احساس کردم که انگار این گزارش هایی که من درباره ی مواد مخدر مینویسم، اینا هم یه جوریه گزارش اقتصادی هستن، مواد مخدر که میگیم دارو دیگه حالا. کاری به این نداریم که اثری که داره حتما تخدیریه یا نه، مواد. نواد بگیم شاید بهتره، بعد میگی شروع کردم با عینک خبرنگار اقتصادی نگاه کردن به این داستان و داستان یکم برام عوض شد. میگه همون موقع ها، دولت مکزیک یک محموله عظیم ماریجوانا توقیف کرده بود؟ بزرگترین محموله ای که تا حالا ضبط شده بود، بیش از صد تن. میگه اینا رو آوردن و کوت کردن و گازول ریختن و آتش زدن صحنه ای بود واقعا فیلمش تو یوتیوب پس از یه خاصه میتونید برید ببینید؟ بعد میگه که پلیس هم اومده بود رفته بودن اون سمتی رو که باد میزد جلوی باد و خالی کرده بودن که این.

تحقیق در مبارزه با مواد مخدر و اثرات آن بر بازارهای جهانی

جاینت صد و نیم می تونست قومی رو بخوری کنه واقعا. خالی کرده بودن اونجا رو صحنه خلاصه میگه از این بود و میگفتن توی رسانه ها که. ضبط این محموله نیم میلیارد دلار آسیب زده به کارتلا. نیم میلیارد دلار، پنجصد میلیون دلار خب خیلی پوله، میگه من پیش خودم فکر میکردم که چندتا شرکت مگه هستن تو دنیا؟ کلا که بتونن یه همچین ضرری رو تحمل کنن، شرکت های بزرگ بر نمیارن پس از یه همچین ضرری اطلاعات بزرگ هستند ولی نه اینقدر دیگه، خلاصه میگه شک کردم، به این عدد شک کردم، شروع کردم یه مقدار، غرور کردن. ببینم که این عدد از کجا اومده دیدم که آره خیلی ساده است میگن اقا علف توی آمریکا کف خیابون میان این گین گرمی پنج دلاره، بالا یه خورده بالا یه خورده پایین تر اینجا اونجا، اینم صد هزار کیلو میشه پنجصد میلیون دلار. به نظرم منطقی میاد دیگه پونصد میلیون دلار ارزش محمول است. ولی منطقی نیست که اینطوری که، شما اگه با یه عینک خیلی معمولی بیزینسی هم نگاه کنی یه خبرنگار اقتصادی هم نه یه آدم که یه خورده ای حساس باشه به اعدادایی که می شنوه و فکر کنه داره گزارش اقتصادی میخونه نه گزارش مثلا جرم و جنایت و اینا. میبینه که با هیچ موضوع اقتصادی اینطوری برخورد نمیشه، شما برای اینکه قیمت یه گاو دربیاری نمیای. قیمت استیک تو تهرانو مثلا پایه بگیری بگو که خب یه گاو چند تا استیک میده اینا رو ضرب کنیم درهم پس یه گاو هم باید قیمتش بشه اینقدر تا توی خط بازار تو خیابون نباید دربیری که باید ببینی سرچشمه قیمت چنده، میگه من رفتم قیمت عمده فروشی ماریجوانا در مکزیک دیدم آره، این محموله مثلا میشه ده میلیون دلار، خب ده میلیون دلار منطقی، تعداد بزرگیه، درسته، ولی بالاخره کارتل تحمل کرده ضررش و بعدش هم ادامه میده کسب و کارش و بعد فکر کردم که اگه ما اینقدر اشتباه داره حساب درباره فتوهاتی که میکنیم و اثری که کارامون داره فکر میکنیم پنجصد میلیون دلار ضربه زدیم ولی سه میلیون دلار ضربه زدیم، دیگه کجاهای راه و داریم اشتباه میریم، دیگه چیارو داریم غلط می فهمیم.

این شد میگه شروع کردم به اینکه کارتلا رو بیشتر از پیش به شکل یک شرکت ببینم به شکل یک بنگاه اقتصادی. یه کسب و کار ببینم، مثل کسب و کارای دیگه، یه کسب و کاریه، یه سری آدمن یه چیزی تولید میکنن، میفروشن یه پولی از این تو درمی و بعد دیدم چه شباهت هایی دارند و دانستن این شباهت ها چقدر ما را مصونیت میده بهمون در برابر اشتباهات. که خیلی معموله در مبارزه با مواد مخدر، این کتاب آمده تا حد زیادی داره این شباهت ها رو برای ما تعریف میکنه. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی اول برای اینکه قصه رو بفهمیم، باید ببینیم که روش دولت آمریکا برای مبارزه با مواد مخدر چه روش دولت چه دولت اینجا منظورش دولت آمریکاست بیشتر. مواد که سال ۱۹۷۱ شروع کردند در زمان نیکسون و تا حالا کلی هم هزینه کردند دولت عمدتا میاد سمت عرضه رو هدف میگیره. دوسر داره این بازارم مثل بازارای دیگه عرضه و تقاضا اینا میرن سمت سپلای، سر چشم بهم میرن، از همون زمان. نیکسون تا حالا حجم مواد که اینا ضبط کرده اند آمریکا نمایی زیاد شده اما در کل جهان که نگاه کنی نه تولید عملا کمتر شده، نه مصرف کم شده، اصلا بازار دارو رو که نگاه کنی هیچوقت به اندازه امروز پول توش نشن. با اینکه این همه اینا جنس گرفتن، چرا؟ دولت آمریکا که سرسری نگرفت موضوع که رفت سراغ ریشه، رفت سراغ عرضه. ارز رو بزنیم، محدود کنیم، چیزی نیست مردم بکشن، مسئله حل میشه دیگه، یا قیمت اینقدر میره بالا که بالاخره وضعشون نمیرسه بکشن، مسئله حل میشه؟ کجا هم رفت سراغ عرضه در آمریکای جنوبی؟ صنعت کوکاین کلا مثال جالبیه برای این قصه همهی کوکاین جهان از سه تا کشور میاد بولیوی، کلمبیا، پرو.

محدود کردن عرضه و تأثیرات آن در بازار کوکایین

یه خورده ولی بازار کوکاین پازله اگه اقتصادی بهش نگاه کنین، ایده ساده اینه که عرضه رو محدود میکنین، تقاضا که بسته بمونه قیمت میره بالا، قیمت میره بالا مردم هم کمتر مصرف میکنن خب مسئله یه مقدار حل میشه ولی این اتفاق نیفتاده. دولت های این سه تا کشور تحت فشار دولت های دیگه و بعضی وقتا هم به خواست خودشون خیلی در این دهه ها تونستن محدود کنن. کشت برگ های گیاهی کوکاکارو، کوکالیوزرو، دستاورد بزرگی هم بود، ولی قیمت خورده فروش کوکائین خالص در تمام این دهه ها، کمابیش دور و بر همون صد و پنجاه دلار برای هر کسی. گرم، مونده، یه خورده بالا یه خورده پایین ولی قیمت همین مونده. چرا؟ به چند دلیل، یکی اینکه دولتها اومدن جلوی کشت رو بگیرن با یه کارایی مثل مثلا سمپاشی گفتن که ما ارز رو با هواپیما میرن توی مزرعه آمریکای جنوبی یه پودرای اسپری میکنن و امریکا هم رفت پاشون قرارداد بس گفت آقا ما میایم خودمون اینطوری سمپاشی هوایی میکنیم. یه مزارع کوکا لیوز رو و دیگه اینا نمیتونن رشد کنن چرا جواب نداد؟ یه دلیلش اینه که اثر بادکنکی اتفاق افتاد، بالون افکت یا کاکروچ افکت میگفت، اثر سوسکی. میگن که بادکنک و این طرفش رو فشار بدی اینجا که فشار دادی خالی میشه ولی هوای توش که کم نمیشه که میره یه طرف دیگه. این کارتلا هم مثل هوای توی بادکنک از اینور آمریکای جنوبی رفتن یه کشور دیگه. مشکل حل شد، ولی در کل مشکل حل نشد، جابجا شد.

اشکال دیگه ای که این روش آمریکا داشت این بود که کارتل رو هدف نمیگرفت، کشاورز رو هدف میگرفت، نویسنده میگه من رفتم دیدم که اولن که یه خورده همون حالتی که وال مارت در آمریکا داره اینا پیدا کردن این کارتلا یعنی وال مارت در آمریکا فروشگاه عظیم خریدار انحصاری اینقدر حجم خریدش زیاده که مثلا کشاورز بخواد پرتقالش رو گران تر بفروشه نمی تونه به خاطر اینکه وال مارتون میگه شرمنده داداش، بزرگترین خریدار پرتغال در بازار منم، من میگم چه قیمتی راحتم بخرم؟ وقتی یک خریداری انقدر سهم بازارش بزرگ تقریبا مونوپولیه میتونه دیکت کنه قیمت رو. اینطورین، توی هر منطقه یه خریدار عمده ای هست قیمت و اون تعیین میکنه، حالا شما حتی اگر محصول باطل کرده باشید. با سمپاشی با ضبط با هر چی اینا میگن که آقا ما کاری نداریم شما کمتر داریم بیشتر داریم ما این قیمت میخریم یعنی این سیاست حمله به عرضه اثر داشته ولی اثرش روی کارتل نبوده که قرار بود هدف این نباشه. بدبختی بود که مثلا روزی یک دلار داره گیرش آیا میاد یا نمیاد. از این گذشته، شما حتی اگر قیمت برگ کوکا اگر بتونی بالا ببری، یعنی این موانعی که گفتیم رو بتونی رد کنی، بازم اثری رو قیمت فروش توی آمریکا و اروپا. اروپا نمیذاری، چون واسه یک کیلو کوکائین شما یک تن برگ تازه لازم داریم، میشه چهارصد تا پنجصد دلار. دلار قیمتش، یک لوک کوکاین خالص که بخواد برسه به آمریکا، قیمتش هشتصد و پنجاه هزار دلار. شما فکر کن انقدر کارت درسته که تونستی اصلا قیمت برق و دو برابر کنی، اون چهارصد دلاری کردی هشتصد دلار. یعنی همه این چیزایی که گفتیم که چرا باعث میشه اون روش موثر نباشه همه اینا رو بریز دور، فکر کن اصلا موثر، شما قیمت دو برابر کردی.

تاثیر قانونی شدن علف در آمریکا: چالش ها و فرصت ها

انقدر هم خفن بودی که این هزینه اضافه رو کلا آوردی سربار کردی رو مصرف کننده تو آمریکا. اینم اتفاقی که میدونیم نمیفته دیگه ولی میگی فکر کن اینکارم تونستی بکنی چهارصد دلار دو برابر کردی قیمت ماده اولیه رو همش رو هم منتقل کردی به مصرف کننده نهایی، همه کاری که شمارش کردی دیگه قیمت یک کیلو کوکاین خالص رو از صد و پنجاه دو هزار دلار رسوندی به صد و پنجاه هزار و چهارصد دلار یعنی هیچی دیگه، تازه گفتیم چقدر باید روش ها موثر باشه که دو برابر کنی و همه اینا. ولی یعنی هیچی، یعنی شما اگه اون قیمت اگه بری سراغ عرضه و بخوای تو سرچشمه هدف بگیری، نتیجه ای میشه که اگه گرمی چهل سنت قیمت کوکاین رو داری جابجا میکنی اصلا کسی نمیفهمه بعدشم، وقتی شما عرضه رو کم کنید، کم کم یه اتفاقی که میفته اینه که مصرف کننده ممکنه عادت کنه به اینکه پول. بیشتر بده برای جنس، واسه همین حتی اگه فروش کم بشه، گردش مالی سالیانه کارتل ثابت می مونه چون جنس گرونتر شده. تقاضا میگن برای همه کالاها و همه محصولات ایلاستیک نیست، مواد مخدر اصطلاحا میگن لاستیکی. وضعش پایینه، افزایش قیمت تقاضا خیلی کم تکون میده، خیلی کم کم میکنه. حرف چیه؟ حرف اینه که این جنگ چهل و چند ساله علیه مواد مخدر خیلی گیر و گور داره، خیلی اشکال داره. یکی از حرفهای مهم این کتاب اینه. یه جای دیگه ای ماجرا رو نگاه کنیم، به قانونی شدن ماریجوانا نگاه کنیم در آمریکا ببینیم اثر این چی بود.

موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی هی صنعت ماریجوانا در آمریکا، یک صنعتی سالی چهل میلیارد دلار درآمدشه، هفت میلیونش از باز. بازار ماریجوانا قانونی میاد الان، اون موقع که کتاب نوشته شده، چهار تا ایالت ماریجوانا قانونی شدن. هفت میلیون از چهل میلیون عدد بدی هم نیست. تاثیر قانونی کردن علف چی بوده در آمریکا؟ وقتی قانونی میشه دولت در واقع میشه رقیب کارت. اصلا، هم از طریق اون رقابتی که داره میکنه پول درمیاره، هم از مالیاتی که میبنده روش. کشتم بهتر شده، بهره وریم بیشتر شده، زمین های بزرگ میره زیر کشت، این قیمت یه مقدار میره پایین، کیفیت رو میره بالا، بعد کارتل باید بیاره پایین تو بازار رقابتی، پس حالا سود کارتل کم میشه که اینم باز به نفع دولته، از او و بالاخره سودهای پزشکی و بهداشتی هم هست. مثلا می تونه مواظب باشه جنس ناجور دست کسی نیفته که توریش بشه، بعد هورتکلچر بوجود میاد، آدمای علاقه مند تجربه های جدید می کنن در کاشت داشت برداشت از توش ممکنه تنوعات بیشتر در بیاد در نهایت منجر بشه به رضایت بیشتر مشتری ولی و در کلرادو که یکی از ایالت هایی است که قانونی شده کتاب میگه که مغازه هایی که قانونی علف میفروشن منود نوشته هر چیزی چه تاثیراتی داره هاش چطوره، اثرات جانبیش چطوره، هنگورش چطوره، چه ریسک هایی ممکنه داشته باشه، همه راضی. همه راضی یعنی چی، یعنی اینکه، روبرو شدن با مسئله مواد مخدر از سمت مردم، از سمت مصرف. نفرکننده نهایی چیزی که هم به نفع مردمه هم به نفع دولته، کسی که ضرر میکنه این وسط کارتله.

تهدید قانونی برای کارتلاها: اثرات قانونی کردن ماریجوانا

قانونی کردن مارجانا، بزرگترین تهدید برای کارتلاست، البته اینم هست که همونطور که مثلا سیگار لایت آدمای محافظه کار. اینم که ماریجوانا الان در این تنوعات مختلف هست و اشکال خوراکی کیش هست، نوشیدنیش هست، نمیدونم آبنباتش هست، شکلاتش هست، کیکش هست، اینا ممکنه آدمایی رو جذب کنه که یعنی می کنه. که دوست نداشتند مثلا یه چیزی بگیرن دود کنن اینطوری، اینم هست، بله ولی محدودیتها داره میاد مخصوصا برای خوردنی ها که خب مردم حواسشون نیست چقدر باید بخورن، یه نفر مثلا ممکنه یه مصرف شانزده نفر رو برداره بخوره. محدودیت ها داره میاد، داره اعمال میشه، خود تولیدکنندگان قانونی هم دارن استقبال میکنن چون میدونن که باید خیلی مواظب و دستگیر. اگه میخوان در بلند مدت دوام بیارن چیزی که میتونه بساط اینا رو جمع کنه بد نامیه. بهتره که دست به عصا برن و مواظب باشن که بدنامی به وجود نیاد مخصوصا کسی آسیبی نبینه. اما همه این ویژگی های مثبتی که میگیم اینا فعلاً چهارتا ایالته دیگه یعنی حداقل وقتی که این کتاب نوشته میشد چهارتا ایالته بود. یعنی پنج درصد جمعیت آمریکا ولی خب حالا این پنج درصد به صورت رسمی به ایالت های مجاور هم قاچاق میشه. یک مقدار کم کم گسترده می شود، بالاخره اون چیزی که قاچاق می شود به ایالت کناری، مرغوبتر و مطمئنتر است.

از جنسی که از مکزیک داره میاد، پس کم کم یه کمی از سهم بازار اون کارتل ها رو مواد قانونی میگیرن. هرچند که اون آخر نفری که داره میخره داره قانونی نمیخرهش ولی اون جنس قانونی خب، این پس اثریه که قانونی کردن ماریجوانا میذاره روی کارتل ها. اذیتشون میکنه، حالا برگردیم به اونجایی که حرف اصلیه که تابع و داره بررسی میکنه که کارتل ها و کسب و کار مواد مواد مخدر به صورت کلی، چه شباهتهایی دارن به کسب و کارهای دیگه، گفتین میخواد مثل هر تجارت دیگه بهشون نگاه کنه؟ حالا ببینیم یعنی چی و چی پیدا میکنه، نویسنده. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی اول میگه بیاین ببینیم که با همدیگه این کارتل ها چطوری تام میکنن، رابطهشون با هم چطوری، میگه دوتا مدل کلی هست. در مکزیک کارتل های رقیب معمولاً رقابتشون خشن هم هست، سینالوا و خوارز، خشونت عریان و عیانشون معروفه مثلا. پادکست چینل بی قسمت دوم تقریبا سه سال پیش درباره کارتل سینالوا و رهبر سابقش ال چاپ یه چیزایی تعریف کردیم، اونجا گفتیم که اینا سر همدیگه میبردند، تن بی سر رو ول میکردند کنار خیابون. از تیر چراغ سر چهار را آویزون می کردند، دار می زدند ردیف وسط بزرگراه از دو هزار و شش تا دو هزار و دوازده میگن دست کم شصت هزار نفر از بین رفتند تو این جنگ ها فقط در منطقه خوارز همشون هم خود مخالفان نیستن سیاستمدار هست، مامور پلیس هست، خبرنگار هست، مردم عادی هستند این وضعیت است. مکزیک که کارتل ها دارن توش با هم رقابت میکنن، از اونم کشوری داریم مثل ال سالوادور که کارتلاش دستشون با هم تو یه کاسه است. این دست توی کاسه بودن خوبی داره بعدی هم داره اینا میریزن روحم که بیشتر گیرشون بیاد و بیشتر از مصرف کننده بکندند.

مزایای رقابت و توطئه در بازار بزرگ‌های کینو

در واقع، میان محله ها رو بین خودشون تقسیم میکنن، قیمت ها هم میبرن بالا، مزاحم منطقه هم نمیشن، اینطوری، سود بیشتر میبرن. بعدش میان سود و تقسیم می کنند، مشتری مجبور میشه پول بیشتر بده، واسه همین وقتی اینو با هم توطئه می کنن نه تعداد فعال آلین بازار کم میشه نه مصرف میاد پایین، اما اثرات اجتماعیش یه مقدار مثبته، نرخ خشونت. میاد پایین آدمکشی و اینا خیلی پایینه در اتسال با دور؟ تا قبل از این کینو بریزن رو هم سال ۲۰۰۹، از هر صد هزار نفر در سال سال اول ۷۱ نفر کشته میشدند، بیشترشون هم همین. این دعواهای رقابتی بین کارتلا، بعدا که اینطوری شد در دو چهارده هزار نگاه کردن دیدم مثلا شده سی و سه نفر، پیشرفت بزرگی یعنی شما از نظر مصرف مواد نگاه کنی رقابت کارتلا برای جامعه خوب نیست همدستشون هم خوب نیست، ولی امنیتی بخواهم. نگاه کنی، اینکه اینا با هم دوست باشن خیلی مفیده، دوستی گنگا برای جامعه مفیده رقابت و توطئه این یه چیزیه که توی بازار بزنس هم میبینیم بین رقبا دیگه، ممکنه رقبا به هرکدوم از این دو مسیر با همدیگه کنار بیان. یه شباهت قشنگ دیگه ای که پیدا کرده نویسنده بین، کسب و کارها و کارتل ها، اینه که میگه آقا. ما فکر نمی کنیم یه کارتل مشکل منابع انسانی داشته باشه. اصلا فکر می کنیم منابع انسانی یه چیزی مال شرکت های شیک. باید دغدغه منابع انسانی داشته باشه که ممکنه آدم خندش بگیره.

ولی کارتل اتفاقا منو به انسانی خیلی هم مسأله شه، منطقی هم فکر کنین مشخصه بایدم باشه، دوتا کارتل بزرگ ال سالوادور میگه من رفتم بررسی کردم، اینا رو همدیگه هفتاد هزار تا کارمند دارن، همینا که گفتیم با هم ساخت و پز دارن، هفتاد هزار. تقریبا اندازه ژنرال موتورز در آمریکا دو تا مسئله اصلی هم دارن اینا در منابع انسانیشون یکی اینکه نرخ کشته شد خیلی زیاده، هم خشونت بالاست و کشته میشن، همین که دستگیر میشن، از هر چهار نفری که کوکاین میاره از آمریکا به انگلیس یکیشون دستگیر میشه فکر کن شما یه کسب و کاری داری که سر هر معامله یک چهارم نیروهاتو از دست میدی باید جایگزین کنی. بسیار کار سختیه، از اون طرف استخدام کار سختیه برای اینا، آگهی که نمیتونن بدن که تو لینکتین که نمیتونن برم بگرن کسی رو پیدا کنن. جذب نیرو براشون بسیار کار مشکلیه، منتها شانس که دارن اینه که ما محیط مناسب جذب نیرو رو براشون درست کردیم. ما زندان رو درست کردیم، یه جایی که یه سری مرد مجرد بیکار که بیان بیرون هم میدونن کاری براشون نیست. و سابقه کیفری دارن و یه بارم یه خلافی کردن اینا دور هم جمع شدن صبح و شب کاری ندارن جز اینکه بشن. حرف بزن در مورد این چیزا، بهترین جاست زندانی که اینا اونجا دنبال نیرو بگردن. کارتلا آدم استخدام میکنن، نه تنها میگن وقتی اومدی بیرون برو برا ما یه کارایی بکن، بلکه وضعشون میگن همون تو هم مثلا یه کارایی ما داریم، نمیدونم. بری اونو یه گوشمالی بدی، یه زورگیری عظیم بکنی، همه این کارها رو داخل زندان با همین نیروی انجام میدن بخش اون نیرو آموزش میبینه، میگن که زندان، آموزشگاه دیگه، زندان دانشگاهی خلافه، میاد بیرون میاد میشه یه خط دو پله بالاتر.

استراتژی‌های روابط عمومی در کارتل‌ها و شرکت‌ها

هی موزیک ویدیویی یک چالش دیگری که منابع انسانی اینها دارد، اینه که شرکت های معمولی چه چالش هایی دارند اینکه چطور کارمندان را راضی نگه داریم؟ مثلا ها، اینا ولی جنسش یه مقدار فرق میکنه مشکلشون، اینا مشکلشون اون چیزیه که اقتصاددانا بهش میگن کلکسیو اکشن پروبلم، وقتی که منافع فرد در مقابل منافع گروهی قرار میگیره، کارتلا یه جوری باید فکر کنن سیستم و که کارکنانشون ازشون ندزدن دیگه، چجوری میکنن این کارو با توزیع قدرت؟ نیوسترا فامیلی کارتلی در مکزیک یک نمونه است از این نظر نظام نظامی مانند دارند اینا؟ جنرال دارن، کاپیتان دارن، سرجوشه دارن، سرباز دارن. زیر هر جنرال ده تا کاپیتان، هر کدوم چند تا سرجوشه دارن هر کدوم سرجوقا چند تا سرباز دارن توی فیلمای مافیا هم ممکنه شبیه این سیستم توزیع قدرت و دیده باشیم، منافعش خیلی زیاده این سیستم، سرجوه و. کاپیتان هم قدرت دارن نظرشون مهمه اینطوری نیست که با اینکه همه حرف اول و آخر رو ژنرال میزنه ولی اینا هم ژنرال می تونه کاپیتان رو اخراج کنه ولی نمی تونه کاپیتان رو انتخاب کنه، انتخاب کاپیتان به رای سرجوش یعنی قدرت یه خورده توزیع شده از اونور مثلا اگه همه کاپیتان ها موافق بشن میتونن ژنرال رو کلک کنن اینطوری، اولم بالا تریه به پایین تریه یه پاسخگویی داره، نمیتونه هرکارش خواست بکنه، بعدش همین که نمیتونه از زیر دست دستانش سوءاستفاده کنه خیلی. کارمندان به این اندازه خیالشان راحت است که در انتخاب بالادستی نظری دارند، دلشون به سازمان قرص یکم وفاداریشون بیشتر میشه. که به سازمان مشکل بزرگی برای کارتلا، اینطوری رفتن سراغش و حلش کردن. ولی در کل اینکه از کجا آدم بیاریم، چطوری استخدام کنیم و چطوری مطمئن بشیم کارایی رو که بهشون میگیم میکنن؟ چالش اصلی منابع انسانی کارتلاس که همون چالش اصلی منابع انسانی شرکت های دیگه هم هست. یه شباهت دیگه بین کارتل ها و شرکت ها، اینو توی شرکت های بزرگ میبینیم توی برند های بزرگ امروز میبینیم که این مسئولیت اجتماعی شون رو. او را جدی می گیرند، مسئولیت اجتماعی تعریف می کنند و خیلی جدی می روند دنبالش، بعضی ها مثلا با یه خیریه ای کار می کنند، بعضی ها روی خدمات درمانی شخصی. خودشون ممکنه سرمایه گذاری کنن، اما بیشتر اوقات این کاری که کسب و کارا میکنن واسه این نیست که مردمان خوبی میخوان باشن.

در واقع یک استراتژی روابط عمومی دیگه، یک ه، میخوان خوب به نظر برسن و از رقیب اینطوری بزنن جلو، بگوییم ما. از رقیبمون بهتریم، چون این کارو داریم میکنیم. جالبه اینه که کارتلا هم همینه هرچند مقتضیات کسب و کارشون چیز دیگه ایه ولی سعی میکنن کاری کنن که از رقیب بهتر و آبرومندتر به نظر بیان. از جمله اینکه میان تقویت میکنن خشونت های مواد مخدر و میگن آقا خشونت بده، کارتل سینالوا که. الچاپو بود قبلا رئیسش، اینا یه زمانی یه کمپین شروع کردن که اقا آمار قتل در منطقه ما خیلی بالاست. بیلبورد میزدن که خشونت محکومه، بعدش میگفتن ما زن و بچه ها رو نمیکشیم، آدم ربایی نمیکنیم، اخخازی نمیکنیم، اینطوری؟ نگاه مردم به اینها، نسبت به نگاهی که به رقباشون دارن یه مقدار مثبت تر میشد، این یه کمپین. روابط عمومی دیگه، یه کار دیگه ای که اینا میکنن و قشنگ میشه مشابه کار روابط عمومی دیدش اینه که خودشون اونها میان در قامت یک قهرمانی معرفی میکنند که داره جور مسئولینی رو میکشه که کوتاهی کردن. نهادهای عمومی کوتاهی میکنن به مردم نمیرسند ما میرسیم مامورین قانون نمیان اینجا. خبری از تامین اجتماعی نیست اینجا، کسی به داد مردم نمیرسد، ما میاییم محافظت میکنیم، مردم بی پناه بیان، ما پشتیبانشون میشیم.

مواد و کارتل: تطبیق بین جرم و کار اقتصادی

یه چیزی هست تو اینا وقف مواد، نذر مواد، نارکولیموسناس، کارتل میاد از پولی که از قاچاق. مواد در باره یه مقدارش رو بین فقرا تقسیم میکنه یا خرج ساختن کلیسا میکنه مثلا، اینم باز از این چیزایی که توی فیلمامون. می تونه دیده باشه این داره لحظه های خلافکارا مستقیم میرن پول میدن به کلیسا. حتی گاهی میرم محافظ شخصی میشم، شما یه مغازه ای داری یا مردی هستی که اصلا کاری با خلاف و اینا نداری که سبزی فروشی داری، پیتزا فروشی داری سر. یه پولی میای، میدی به یه کارتلی، به یه گنگ خلافکاری، و اینها در ازای اون پول مواظبن کسی، سر وقتش در واقع جایی که پلیس غایبه، نهادهای اجتماعی دیگه نمیتونن کاری رو که باید انجام بدن انجام بدن، اینا میاد جای اونا رو پر میکنن، و این یه بخشی از کار روابط عمومی شونه، یه بخشی از اون مسئولیت اجتماعی شونه. برای کارتلا هم این مسئولیت اجتماعی مثل شرکتهای بزرگ دیگه یه جور ابزار روابط عمومیه، کلا هم خیلی حواسشون هست. روابط عمومی، نویسنده میگه به من میگفتن که فلان ساعت فلان جاها نرو، بخاطر اینکه احتمال ترور اونجا زیاده. میگفتم اقا ساعت جریانش چیه؟ حالا اونجا نرو میفهمن، ولی فلان ساعت نرو چرا میگفتن بخاطر اینکه اینا اون ساعت دنبال اینه که یه نفر رو بزنن که خبرش بشه خبر اول اخبار ساعت شش بعد از ظهر اگه یه خورده قبلش بزنن دیگه ممکنه اخبار دیگه بیاد بالا و بعدش بزنن. دیگه خبر سوخته میشه ولی توی اون ویندوه اگه بزنن میرسه به اخبار قشنگ سر و صدا میکنه موزیک ویدیویی .مذکر.

یک شباهت دیگه ای که کتاب بررسی میکنه بین کارتل ها و شرکت های بزرگ آفشور کردنه: فرستادن کار، فرستادن بخشی از کار که نیروی انسانی می بره، به یه جاییه که امن تره، هزینه ها پایین تره و اینطوری پایین آوردن یا کنترل کردن. قیمت مواد اولیه و قیمت محصول، همان کاری که شرکت های بزرگ می کنند تولید و می برند بنگلادش. ویتنام و چین و هند و کجا؟ کارتلام همینکارو میکنن، میبرن یه جایی که ارزانتر میشه کار کرد، هندوراس، گواتمالا، و اینطوری کنترل میکنن هزینهاشون رو و سود خودشون رو بیشینه میکنن، به جز این چواخت دیگه ای که نوشته. نویسنده میگه اینه که ای کامرس وارد ای کامرس شدن کارتلا همون سیلیک رود که آمد سیلیک رود آمازون مواد مخدر بود. مفصل داستانش رو تو یه پادکست سریالی از چینل بی تعریف کردیم، میگه وقتی که سیلتکول آمد که ملت میتونستن آنلاین. مواد بخرن توش، بعد از یه مدتی کارتلا سریع خودشون رو وقف دادن با شرایط و سقوط کردن رو سرکوت شروع کردن اونجا مواد فروختن. و خیلی در واقع منحرف بودن وقتی دیدن بازار داره عوض میشه سریع خودشون رو مطابق کردن با شرایط بازار جدید. و موفق شدند که توی بازار جدید هم خوب بفروشند، وارد ای کامرس هم شدند. یه کار مشابه دیگر.

فرنچایزینگ و تجارت داروهای قانونی

بین شرکت ها و کارتل ها فرنچایزینگ، فرنچایز کردن، شعبه داشتن، معدل دقیقش من نمیدونم. چی میشه بعضی وقتا میگن بعضی ها که چرا اینا رو مدل دقیقشو نمیدونی خب ببخشید واقعا من نمیدونم من اطلاعاتم کمه. انگلیسیش رو میگم، اون چیزی که فکر میکنم که معنیش رو برسونه رو هم میگم، دیگه حالا معادل دقیقش رو ببخشید، بلد نیست. کارتلا چطوری فرنچایز میکنن، مثلا تو منطقه بی حاضر نیستن اینا، نیستند اونجا، منطقه ای هستن، میان میگن که خب ما بجز. این که بخواهیم نیرو ببریم و اونجا در اختیار بگیریم و منطقه رو با خشونت و فلان و این حرفا میگم نه آقا دیل میکنیم باهاشون معامله میکنیم با کسانی که اون منطقه دستشونه، میگیم که آقا خون و خونریزی ما نمیخوایم با شما بکنیم اسلحه و پول و جون. شما بیایید بشید عامل فروش ما و ما هم سود و باهاتون تقسیم میکنیم البته فرنچایز کردن کلا من چمشیر دو لبست دیگه ضررم داره دیگه دو تا شعبه مک دونات کنار همدیگه باز بشن اینا شروع میکنن از سهم همدیگه کشیدن و خب خودشون شکیم ولی از اون طرف کارتل اصلیه یا مکترنال اصلیه خوشحاله، میگه که به من رابطه نداره. شما از مشارکت می کشین، از هرجا می کشین پول منو بدین، سر وقت بیاد من خوشحالم، و از اونور مسئولیت کارتله مقداری زیاد. مثل مک دونال که مثلا اگه تو یه شعبه ای در ژاپن یه سوسک پیدا بشه کل کارپوریشن دچار مشکل میشه درست؟ این کارتل ها هم همینطورین. یه نفر یه دفعه ی زد تو یکی از یه جای پرتی در مکزیک، یه قانون نون ننوشته ولی همیشه پذیرفته شده ای رو زیر پا گذاشت یک نفری از این شاخه ها از این فرنچایز ها زد امور پلیس مثلا اداره مهاجرت و گمرک آمریکایی رو کشت، اینا قانونشون همیشه این بود که هرگز آمریکایی نکشی، مخصوصا در نتیجه این خطایی که این آدم در یکی از شاخه ها شعبه ها کرد، آمریکایی ها آمدند زیاد شد، مراقبت زیاد شد، کار کم شد، درآمد کلی کارتل آمد پایین، خطای یک نفر باعث شد که کل کار کارتل ضربه بخوره خطا یک نفر در یک شعبه فرعی مثل اینکه تو مک دونالد مثلا میگم بگید سوسک پیدا شد توی یک شعبه کوچیکی مثلا یه جایی توی ژاپن، بالاخره کل شرکت ضربه میخوره دیگه این سر دنیا، اینم همینه، ولی از اون و فرنچایز.

حجم کسب و کار اینها را بزرگ می کند و دامنه کسب و کار را می تواند خیلی واسشون گسترده تر کند به جاهای دسترسی. که قبلا نمیتونستن بهش برسن با هزینه نسبتا کمی. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی یک فصل دیگه داره کتاب درباره دیزاینر دراکس، داروهای سنتتیک. اینها مواد مخدر قانونی هستند، اینم مربوط می شود به اقتصاد مواد مخدر مربوط به این فصل. یه چیز جالبی داره اینجا میگی که اینا موادن که کار دولت در مبارزه باهاشون خیلی مشکله قصه اینطوریه که که این دراگا در واقع طوری طراحی شدن که قانونی باشن، تو مرزهای قانون باشن، هر وقت هم دولت میاد یه دونه سینتر این دارو رو غیرقانونی اعلام میکنه، سازندهاش میان فرمول کیمیا هایش رو یه تغییر ریزی میدن که این دیگه از نظر فنی اون چیز سابق نیست. برای همین اون قانون دیگه شاملش نمیشه. یک نمونه خیلی مهم و تاریخی هم داره این اوایل دهه دو یک قاچاقچی در نیوزیلند به نام آقای مارک باودن، این شروع کرد. به فروش یک دارویی به نام بی جی پی، یک دارویی به نام بی جی پی، حالا قاچاقچی اسم درست نیست، حالا میگه راک دیلر معامله میکرد دیگه مواد معامله میکرد ولی قاچاق نمیکرد واقعا قاچاق نمیکرد چون غیرقانونی نبود کارش. آدم عجیبی هم بودین آقا، خودش واقعا جای دنبال کردن داره ظاهر خیلی چشمگیری هم داشت قد بلند، موی بلوند بلند.

قاچاقچی ملتی میلیون

شلوار خیلی مشخص می پوشید، تو چشم بود، آرایش می کرد، خط چشم و لنز رنگی و یه ظاهری که اصلا شبیه قاچاقچی های سی بی لویی مثلا، معمولی که از آمریکای جنوبی می بینی، نبود. ایشون یک قاچاقچی ملتی میلیون، دو دلاری بود، یکی از غیرمعمول ترین ثروت اندوزی های تاریخ مواد مال ایشونه به هزاران نفر که در سرتاسر دنیا میرفتن پارتی، ایشون جنس فروخت، میلیون ها دلار پول درآورد. از فروش مواد مخدر. بدون اینکه کوچکترین قانون شکنی بکنه، الانم اصلا اون زندگی رو ول کرده، زندگی خیلی جالبی داره. ول کرده اونو، راکستارو برا خودش میره این طرف و اون طرف فستیوالای موزیک و اسم هنری داره، استار بوی، آهنگاش میاد گاهی توی ده تا آهنگ محبوب در نیوزیلند، اهل نیوزیلند همونجا هم زندگی کرده، همونجا هم هست، توی توییتر هم هست میتونی مثلا بگیریم. میگه من اونجا یه – هستم و خیلی خوشحاله در مورد کارایی که میکنن و اینا البته الان دیگه اصلا کاری به کسب و کار دارو و اینها نداره. کل این بحثات بند موزیکو و استاربوی و اینها رو هم با پول مواد درست کرده ولی همش قانونی. قصه خودش همینه که اولش مصرف کننده بوده، بعد یکی از نزدیکانش میمیره از اووردوز، اووردوز ایکس سازی فکر کنه. بعد این عزم میکنه که یک درایی درست کنه که امن باشه و سالم باشه و قانونی باشه و مردم بتونن.

و اینطوریه که میرسه به بی جی پی و خیلی شیک و قانونی از طریق شرکتش شروع میکنه به فروش این قرص، قرص پارتی به جوونایی که میخوام برم پارتی، این بی بی سی پی ام که می گوییم یک داروی شیمیایی است که این خودش درست نکرد، دههی چهل درستش کرده بودند به عنوان پاد انگل، ضد انگل می زدند به گاو. بعد آدمیزاد که استفادهش میکرد، میدیدن که یک حالی مثل حال آن فیتامین بهش میده، آوردن و خلاصه اینا. درستش کردن واسه آدمو، سالی پنج میلیون قرص پارتی میگن میفروخت در نیوزیلند فقط، بیش از یک دوز برای هر نفر در نیوزیلند. خیلی کارش گرفت، در اروپا هم محبوب شد، توی آمریکا البته خیلی زود قدقن شد، دو هزار و دو جلوشو گرفتن، ولی در اروپا. خیلی خوب بود، موفق بود، میگفتش که هدف ما اینه که شما بتونی هیشی به صورت قانونی و مجاز خیلی ها نگران بودن اول میگفتند که این دروازه ورود ملت میشه به مواد مخدر و به اعتیاد ولی نشد در واقع دروازه که جلوی ورود خیلی ها رو بست. ضمن اینکه دارو و دسته خلافکاران هم دستشون کوتاه شد، هم از این دارو، چون قانونی بود، هم از جوونایی که مصرف می کردند. جوابش میکردن دیگه اونا نزدیک این آدما نیومدن، حضور اون آدما در کنار جوونا خودش خطرسازه، اینطوری حضورشون هم حذف شد. منتها هرچند خودش چیز خطرناکی نبود ولی مشکلاتی داشت، اولاً که اگه با الکل مصرف میشد می تونست عوارض خطرناکی. بعد اینکه همه جا بود، توی بغالی بود، تو پمپ بنزین بود، کنار بستنی، کنار آبنواد، همه جا بود به راحتی.

ساخت داروهای مخدر و محرک در دنیای قانونی

هر کسی می تونست بخردش. بعد سال ۲۰۰۸ اومدن اینو ممنوعش کردن. هیچ وقت البته هیچ مرگی به خاطرش گزارش نشد. ولی دیگه سر و صدا بالا گرفت و خیلی اعتراض و اینها ممنوع شد، تقریبا هم ساده بود پروسه ممنوع شدنش فکر می کند در نظر قانونی چه اتفاقی افتاد، دیگه ما توی جزییاتش نمیریم. منتها ممنوع که شد، نکته اینه. خرید و فروشش که متوقف نشد، نه خرید و فروش خودش متوقف شد، نه کار شیمی دانها روش متوقف شد. من شروع برنامه های دراگ قانونی تازه داشت شروع می شد با این قصه بی جی پی اینو که غیرقانونی اعلام کرد شیمیدان ها آمدند دستان در کار درست کردن ترکیبات مخدر و محرک جدید شدند؟ با تغییر دادن اون فرمول. همیشه اینا میتونن یه دستی تو فرمول ببرن همون اثر رو تولید کنن با چیزی که دقیقا همون ماده قبلی نیست. یه دور باطللی درست میشه برای قانونگذار، داروساز ترکیب و عوض میکنه، یه چیز جدید درست میشه، دیگه غیرقانونی نیست، آثار خطر.

تنها که دارو جدیده بعد از یه مدتی آشکار میشه، قانونگذار میاد اینو ممنوع میکنه، داروسازه باز میره، ترکیب و عوض میکنه، هی. تکرار و تکرار و تکرار. حالا دولتها سعی میکنن یه خورده باهوشتر باشن مثلا تا داروی جدید میاد بیارنش آزمایشگاه ببینن. حتی بعضی از دولتها اومدن داروساز رو مسئول کردن این وسط مثلا نیوزیلند سال ۲۰۱۳ اومده کلا سیستم و چرخند میز و چرخند عوض کرد مسئولیت ها رو گفت که آقا اصلا وظیفه دولت نیست که بیاد ثابت کنه دارو خطرناکه که تو یه داروساز باید بیای ثابت کنی که خطرناک نیست، باید بیای نشون بدی امنه، این آقا ام دیگه شرکت رو بسته و تعطیل کرد. رفت ولی میگه که من اگه روزی برگردم به کسب و کار میدونم چیکار باید بکنم، من میخوام یه داروی جدید درست کنم اگه روزی. برمی گردم که بر نمیگردم، میخوام یه داروی جدید درست کنم که جایگزین الکل بشه، همون اثر مستی الکل رو داشته باشه ولی. هنگور نداشته باشه، اعتیاد نداشته باشه، و حالتهای چیزی نداشته باشه. اما این چرخه چرخه جالبیه دیگه، الگوی تکراری هم هست، اینکه میبینیم که سازنده مواد مخدر قانونی هستن. مثل مبتکران و نوآوران دیگه، مثل گوگل، مثل فیسبوک، مثل بانک های خلاق.

تناقضات قانونگذاری و بازارهای مالی

مثل سوداگران نوآور بازارهای مالی، اینا همیشه یک قدم از قانون جلوترن، همیشه یک قدم از سیاست. مسطحگذار جلوترن نمی تونه گوگل واسه هر ابداعی که مثلا داره پیاده میکنه بره پیش قانونگذار بگه آقا ما میخوایم اینو اضافه کنیم به نظرشون. شما با حریم خصوصی مشکلی داره تناقضی داره نقض میکنه یا نمیکنه بعد اینا میگن نه این اوکی نیست اینطور که نمیشه که اینا میان، پیاده میکنن، میاد، بعد اثراتش معلوم میشه، حالا باید بدو سیاستمدار، معمولا با یه فاصله. بعضی وقتا چند ساله دنبال آدم نوآور در هر حوزه ای که قانونگذاری کنه دیگه. داستان اینام همینه، این یک شباهت دیگه بین بازار مواد مخدر، این بار بازار قانونی و. و کسب و کار، کسب و کارهای دیگر موزیک ویدیویی باز یه چیز دیگه ای که مثال میزنه شبیه اینه که کارتلای مواد مخدرم مثل شرکت ها مثل کسب و کارهایت می کنن. تنوع می کنن سبد خودشون رو. کمتر کسی می دونه که یک باری دهه هفتاد، کوکا کولا رفت سراغ اینکه خط تولید شراب اضافه کنه. میگفتش که ما یه زیرساختی داریم، این رو اضافه میکنیم سودمون رو بیشتر کنیم، گردش مالیمون رو افزایش بدیم، پول بیشتر در بیاریم.

کارتلا می کنن این کارو، اینا هم وقتی ببینن زیرساخت فراهمه، میگن آقا ما که داریم این همه مواد از مکزیک میبرن. بریم آمریکا، به نظر می رسی که یک بازاری هم وجود داره برای بردن آدم، خب ادم می بریم دیگه. اینه که بیشتر قاچاقچی مواد مخدر یک نقطه ای در زندگیشون رو میارن به قاچاق انسان. خوب، یک مزیت هم داره نسبت به قاچاق مواد مخدر اینه که مواد رو مثلا باید برسونی به هدف تا پولشو بگیری ولی قاچاق انسان و همیشه پولش رو پیش پیش میگیرن کامل، گرونم هست، زیرساختم که از قبل فراهم ساز و کار موجوده اینور مرز اون اونور مرزم برای قاچاقچی فرقی نمیکنه، یکی دیگه داره میره، مواد داره میبره، حالا آدم میبره. اما برای دولتها فرق میکنه اینور مرز و اونور مرز، دولت اصلا هویتش با همین مرزها داره تعریف میشه، کارتله راحت میره از اینور. برو اون ورسا انگار نه انگار از کشوری رد شده ولی دولته، این طرف مرز یه دولته با یک سری از قوانین و یه روش برخورد اونور مرز یه جور دیگه. مشکل بینالمللیه ولی روشی که میخواد حلش کنه هر دولتی خیلی محلیه. این باعث میشه که واقعا حل کردن این مشکل خیلی سخت بشه. خنده دار بود یه اتفاقی که افتاد چند وقت پیش، یک.

راهکارهای سیاستگذاری مواد مخدر و امکانات فعالسازی در سایت های اینترنتی

نفری مدیر اداره سیاستگذاری مواد مخدر مثلا کاخ سفید این آمد درباره پرورش مارجوانا در خارج از آمریکا هشدار به بعضی از کشورهای آمریکای جنوبی رسید، در حالی که خوب مرد ساوی در چهار تا ایالت خودت قانونی این کار، تو به کی داری چی میگی؟ شما تو کشور خودت داری در سطح بزرگ الان کشت میکنن یه آدمایی به صورت قانونی، بعد تو داری مثلا میگی یه امیک میکسیک مثلا نمیدونم ای پرو نمیدونم جلوی این کارو بگیرین خب مزاحک یه مقدار دیگه مثال زیاد داره کتاب، هم مثال زیاد داره، هم نکته زیاد داره که به ما ثابت کنه که اگه میخوای مسئله مواد مخدر رو بفهمی چه به عنوان سیاستمدار، چه به عنوان یک آدم در جامعه، چه به عنوان آدم کنجکاو، اگر میخوای حلش کنی. باید خوب بفهمیش، اگرم کلا میخوای بفهمیش، خیلی مفیده که به شکل کسب و کار بهش نگاه کنی، ببینی چقدر شبیه به یک کسب و کار معمولی و بعد همونطوری که میخوای یه کسب و کار رو باهاش مقابله کنی یا رقابت کنی. یا بهش حمله کنی یا محدودش کنی، به اینم همونطوری نگاه کنی. یه کاری رو که میبینی جواب نمیده چهل سال تکرار نمیکنی وقتی داری با یه بیزینسی دیل میکنی میبینی یه روشی جواب نمیده، نمیکنی چهل سال هم. اون کار رو تکرار کنی که جنگ ایدئولوژیک نیست، باید بیای عقب از دور نگاه کنی، متوجه باشی که چقدر نظامش اتفاقاً منطقی است چقدر سیر وقایع قابل پیش بینی یه مقدار، بعد ممکنه که امیدوار باشی که یه کاری کرد یه سیاستگذاری معقول تری انجام داد. موزیک ویدیویی هی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی این سریال در حال اجرا است. چیزی که شنیدین، قسمت سیزدهم پادکست بی پلاس بود. این قسمت بی پلاس رو من علی بندری به کمک امید صدیقفر درست کردید. بعضی از این کتابایی که ما از اپیزود یک تا سیزده توی پادکست ازشون حرف زدیم و به فارسی هم ترجمه شدن شما الان می تونیم از طریق سایت ما بی .

با تخفیف بخریم یه صفحه ای توی سایت داریم از کجا بخریم که کدام کتاب و با کدام کد تخفیف یا از طریق کدام سایت با چه تخفیف می توانید بخرید؟ بعضی نسخه صوتی، بعضی نسخه الکترونیکی. یا نسخه کاغذیه، چک کنین اون صفحه از کجا بخریم سایت رو یا توی همین توضیحاتشون هم لینکش رو میگذاری میتونی بریم ببینید، امیدواریم که کم کم تعداد این کتابا بیشتر هم بشه، شما موقع که اینو گوش میکنید ممکنه اصلاً بیشتر هم شده باشه با نشریات بیشتری. صحبت کرده باشیم و به توافق رسیده باشیم و امکان خرید با تخفیف کتاب های بیشتری رو توانسته باشیم که فراهم کنیم. خریدن این کتاب ها یه جور حمایت از بی پلاس هم هست، راه دیگه حمایت از پادکست اینه که باز برید به سایت بی پلاس پادکست پلاکس دوت کام صفحه پشتیبانی و اونجا اگر ایران هستید با چهل و هشت هزار تومن اگر خارج هستید با شانزده دلار. پشتیبان کل فصل اول پادکست بی پلاس باشید که شانزده قسمت دارد و الان قسمت سیزدهمش را شنیدیم ، سه قسمت باقی مانده است. فصل اول: ممنونیم از همه پشتیبانهای ماددی و معنوی پادکاست از حسین نجفی، سازنده موزیک این و از مهران بلحسنی، طراح پوسترها و وب سایت پادکست. این فیلم در حال پخش بودکست است موزیک ویدیویی سی سی سی موزیک ویدیویی امیدوارم که این اپیزود را پسندیده باشید، همونطور که اول اپیزود هم گفتم، ما یوتیوب بی پلاس رو هم فعالتر کردیم. یعنی من دیدم که یه کتابایی رو که توی پادکست کار کردیم من دوست دارم یا لازم دارم که دوباره برم سراغشون یا با یه سوال مشترک. مخصوص تری یه جای کتاب رو میخوام دوباره بخونم ازش کمک بگیرم بعد گفتم که بیام چیزایی رو که اینطوری پیدا میکنم تب بگم در یه ویدئوهای کوتاه ده دقیقه ای بذارم در یوتیوب بی پلاس، مطمئنم که به درد دیگران.

تشویق به عضویت در کانال یوتیوب پادکست بی پلاس

اینطوری ما اونجا در یوتیوب هم میتونیم با هم این کنجکاوی ها رو ادامه بدیم و کنار هم یاد بگیریم. پادکست بی پلاس رو در یوتیوب سرچ کنید و عضو کانال ما در یوتیوب هم بشید. مرسی.