قسمت ۱ – پرونده جنگ جهانی دوم: ظهور دیکتاتور

آخرین آپدیت : ۳۰ مهر ۱۴۰۳توسط

۱ پرونده جنگ جهانی دوم ظهور دیکتاتور spKFdpt

گوش بدید به قسمت ۱ – پرونده جنگ جهانی دوم: ظهور دیکتاتور

00:00 تا 00:03: نگاهی به روایت جنگ های مختلف: از جنگ جهانی دوم تا پادکست پرچم سفید
00:03 تا 00:06: پیدایش و صعود آدولف هیتلر: بحران اقتصادی در سال ۱۹۲۹ و رقابت سیاسی
00:06 تا 00:11: جنگ جهانی اول: آلمان پس از شکست
00:11 تا 00:15: تورم و نابودی اقتصادی آلمان در دهه ۱۹۲۰
00:15 تا 00:18: نازیسم: از تأسیس حزب تا شکست کودتای نازیه
00:18 تا 00:22: بدایت دیکتاتوری: طرح برنامه‌های هیتلر برای قدرت گرفتن در آلمان
00:22 تا 00:25: صعود دیکتاتوری نازی و گذر دوران هیتلر
00:25 تا 00:27: جنگ جهانی دوم: پادکست پرچم جالب

نگاهی به روایت جنگ های مختلف: از جنگ جهانی دوم تا پادکست پرچم سفید

(مذکر) (خنده تماشاگران) موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی هی سلام، من احسان طریقت هستم، و شما به پادکست پرچم سفید گوش می دهید. پرچم سفید درباره یکی از تلخ ترین اتفاقهایی که در دنیا می افتد، اتفاقی که باعث می شود هزاران نفر کشته شوند. و میلیونها نفر خونه و زندگیشون رو از دست بدن، اتفاق مخوفی به اسم جنگ. موزیک ویدیویی هی جنگ یکی از اتفاقهایی که در طول تاریخ متاسفانه زیاد اتفاق افتاده و اثرات مخربش رو هم میشه تا سالها، دهه ها و حتی قرن ها. بعد از تموم شدن، باز هم دید، دلیلی که باعث میشه جنگها شکل بگیرن زیادن. اسلحه و پول، تا کشورگشایی و گسترش نماد قدرت و حتی دیکتاتوری. طبیعتا یه بخشی از جنگها هم شامل دفاع از میهن و آب خاک میشه، اما به هر ترتیب جنگ پدیده ای سخت، سنگین و سیاهه. توی پرچم سفید به بررسی جزییات جنگ های مختلف میخوایم بپردازیم و مروری کنیم. به روایت هایی که از این جنگها باقی مونده، طبعاً جنگ های مختلف با توجه به جزییات که دارن میتونن روایت های کوتاه یا بلندی داشته باشند، ما هم تصمیم گرفتیم تو این پادکست ها.

تا جایی که می تونیم با استفاده از منابع که داریم روایت مناسبی از هر جنگی رو منابع ما هم کتاب ها، روایت ها و مستنداتی است که در انتهای هر اپیزود بهشون اشاره میکنیم. و ممکنه که با خیلی از اونا هم آشنا باشید یا خوانده باشیدشون برای شروع، می خواهیم از یکی از سهمگین ترین جنگ ها در تاریخ بشریت که میلیون ها کشته و بی خانمان به جا گذاشته. یعنی جنگ جهانی دوم شروع کنیم و این دور از تاریخ را بررسی کنیم. این قسمت که اولین قسمت از پادکست پرچم سفید است. قسمت اول از روایت جنگ جهانی دوم را هم به خودش اختصاص داد. رنگ جهانی دوم، دومین جنگ فراگیر جهانی است که از سپتامبر ۱۹۳۹ اوته هزار نهصد و چهل و پنج این جنگ علاوه بر اروپا. در بخش های گسترده ای از قاره آسیا و آفریقا تاثیرات مخرب عمده ای بر جای گذاشته. و کشورهای اسلامی از جمله ایران رو هم درگیر خودش کرد. علت اصلی جنگ جهانی دوم هم از اشتباهات مختلف ولی یکی از مهم ترین آنها اشتباهاتیه که توی عهد نامه ورسای که هفت مئی هزار و نهصد و نوزده تصویب شد و قرار بود به جنگ جهانی اول پایان بده بشه.

پیدایش و صعود آدولف هیتلر: بحران اقتصادی در سال ۱۹۲۹ و رقابت سیاسی

پیامدهای بحران اقتصادی سال ۱۹۲۹ و از همه مهمتر رقابت سیاسی فاشیسم و دموکراسی های غربی و مارکسیس نقش مهمی توی این جنگ داشت. اما یکی از مهمترین دلیلی که باید بهش پرداخته بشه و نطفه این جنگ رو درون جستجو کرد، دلیلی نیست جز شخص آدولفیتلر. یا همون راهشه سوم. کار من برای درستی است، اگر شما باور دارید که من پرخاشگر بوده ام، که من کار کرده ام، که من هیچ کاری نکردم. نوزادی که تو یکی از اتاق های یه مسافرخونه مهقر توی یه شهرک حوالی مرز اتریش و آلمان به دنیا آمد دنیا رو اینطور به هم بریزه و آتیش یکی از ویرانگرترین جنگ های تاریخ رو روشن کنه. آدولف هیتلر فرزند یک کارمند دونپایه گمرک بود و تا جوانی نه رنگ ثروت رو دید و نه موفقیتی رو بدست آورد که بتونه بشه. اما همین روستا زاده ای که بارها و بارها زمین خورد و از رویاهاش دور شد، یک روز بالاخره جانشین بیزمان مارکو رئیس جمهور هایدنبورگ شد بیست و چهار سال بعد از تولد هیتلر یعنی بهار ۱۹۱۳ هیتلر که هیچوقت اون نتونسته بود مرد رویاهای خودش باشه و به عنوان یه نقاش یا معمار ستایش بشه و وین رو برای همیشه ترک میکنه و راهی پیدا میکنه. خودش میگه قبلش همیشه آلمان بوده و با دست خالی بدون پول خانواده دوست یا حتی مهارتی که بتونه نونی ازش در بیاره، راهی خاکی میشه که خودش رو همیشه متعلق به اون میدونسته از طرف دیگه هیتلر که هیچوقت توی درس به هیچ جا نرسیده بود باید خدمت سربازی رو توی اتریش میگذروند و از اونجا که حاضر نبود. برای یهودی ها و اسلافها خدمت بکنه، خودش رو به سرزمینی میرسونه که بتونه توی اون کنار به قول خودش آریایی ها نفس بکنه.

تاریخ نگارا میگن بعضی از راه امپراتوری آدولف هیتلر توی جنگ جهانی اول کاشته شدش. یعنی همون روزایی که پیشوای آینده آلمان چیزی جز یه سرباز داوطلب توی ارتش این کشور نبود. تابستون هزار نهصد و چهارده، جنگ جهانی اول شروع میشه و هیتلر بعدا میگه به زانو افتاده بوده و خدا رو شکر میکرد. که فرصت زندگی کردن توی یه همچین شرایط رو بهش داده. البته منظور هیتلر همین فرصت خدمت کردن به عنوان یه سرباز آلمانی بود. با شروع جنگ، هیتلر به عنوان یه داوطلب وارد جبهه میشه و اونقدر خوب توی لباس رزم عمل میکنه که توی جبهه غرب سر جوجه. اون توی چهل و هفت نبرد به عنوان دونده پیام رسان خدمت میکنه و کارش بردن پیام از این سر میدان به اون سر کار بسیار خطرناکی که به خاطر شجاعتش در واقع صلیب آهنین رو هم میگیره، نشانه ای که معمولا به در جوهها داده نمیشه و حالا بعدا میبینیم که آدولفی اتلر چطور خیلی هم راجع به این مدال که خیلی مدال با ارزشی. جاهای زیادی صحبت نمیکنه، هرکسی دیگه جای هیتلر بود به این نشون حسابی مینازید، اما اون بعد از قدرت گرفتنش چیز زیادی در مورد این افتخار نمیگه. اما برای هیتلر یکی از همون بچگی از یهودی ها متنفر بوده، پنهان کردن یه افتخار بخاطر اینکه یهودی باعث و بانیش بوده، زیاد است.

جنگ جهانی اول: آلمان پس از شکست

نمیدونم عجیب نیست، اون با تشویق یه ستوان یهودی این مدال رو میگیره و بخاطر همین هم هیچوقت به مدالی که میگیره نمینازه اتلر توی سالهای جنگ جراحت جدی ای که مجبور بشه بخاطرش از جبهه دور بمونه بر نمیداره اما خوش شانس این سرباز بالاخره سیزدهم. اکتبر ۱۹۱۸ تموم میشه اون روز ارتش بریتانیا گلوله هایی با گاز سمی کشنده رو پرتاب میکنه ولی از همقطارهای هیتلر جونشون رو بخاطر این گلوله ها از دست میدن هیتلر به طرز معجزه آسایی نمی میره اما مشکلات تنفسی و بینایی شدید پیدا میکنه و توی شرایط خیلی سخت خودش رو به درمانگاه میرسونه چند هفته بعد بیناییش برمیگرده. ما رویاهاش یه بار دیگه نابود میشه ، این لیری که به آرزوی پیروزی مختدر آلمان وسط تیربارون جنگ جهانی پیام رسانده و این کار رو خیلی خوب و با شجاعت انجام میداده، میفهمه که توی همین روزای دور بودنش از جبهه آلمان شکست رو پذیرفته. و دیگه خبری از امپراتوری آلمان نیست، شورشی ها و کمونیست ها پایتخت رو گرفتن و قیصر ویلهلم هم برای نجات. جونش به هلند فرار کرده، اینجوری میشه که دولت جمهوری توی آلمان پا میگیره، حکومتی که هیتلر هیچوقت نمی تونه نفرتش رو از چطور می تونست با این جمهوری کنار بیاد، اون بخاطر آلمان مقتدر می جنگیده و جمهوری خواه به جای جنگیدن برای آلمان و نژاد برترش به متفقین تسلیم شده بودن و شکست رو بعد از اون همه پیشرفت پذیرفته بودن و این دوران تبدیل میشه به یکی از بدترین و سخت ترین. دوران زندگی هیتلر. برای هیتلر بیست و نه ساله که تازه از بیمارستان مرخص شده بود صلح پر هزینه با متفقین یک فاجعه تمام عیار بوده. اون کمونیست ها رو بخاطر خیانت به آلمان و واداشتن متفقین به تسلیم مقصر میدونست، متفقین هم که با کمک ایالات متحده جنگ رو برده بودن نهم رو هزار و نهصد و هجده، یه هدف عمده داشتن، میخواستند مطمئن بشن که آلمان هیچوقت اونقدر قوی نمیشه. که بتونه همچین جنگی رو باز راه بندازه، سیاستمدار بریتانیایی سر اریک گیدس توی روزهای آخر جنگ گفته بوده.

آلمانی ها قراره چلونده بشن همونطور که یه لیموتورش رو میچلونن تا هستهاش بیرون بیاد شاید این جمله خیلی اغراق آمیز به نظر برسه اما این اتفاق واقعاً برای آلمان میافتد کشوری که در جنگ اونقدر با اقتدار پیش میرفت و سربازای دشمن جرات وارد شدن خاکش رو پیدا نکرده بودن توی سالهای بعد از توافق ورسای یعنی بعد از همون توافق با متفقین به چیزی که اریکت اسم میگه، خیلی هم بی شباهت نبوده. جون ۱۹۱۹ حکومت آلمان یعنی همان جمهوری تازه از راه رسیده معاهده ورسای را امضا می کند. که به خاطرش نه تنها کلی زمین از دست میده و کلی گرانت مجبور میشه بپردازه بلکه مجبور میشه تغییرات رو هم تغییر کنه چیزی رو هم توی سیاست داخلیش ایجاد کنه مثلا آلمان مجبور میشه به خاطر خواست متفقین خدمت نظام وظیفه رو ملقا کنه و ارتشش رو به کمتر از صد هزار نفر سرباز حرفه ای محدود بکنه، باور کردنش سخته واقعا، ولی ما داریم. قدرتمندترین ارتش جنگ جهانی اول حرف میزنیم که نابود میشه. این نابود شدن ارتش رو وقتی که کنار غرور آلمان بذاریم، میشه حس کرد که چه اتفاقی واقعا بدی رخ میده برای آلمان. هی هی (خنده تماشاگران) مذکر هی (مذکر) آلمانی های شکست خورده حتی قبل از اینکه به ورسای وارد بشن هم نمیدونستن واچه جهنمی روبرو میشن. موتورهای حامل هیات نمایندگی آلمان با سرعت فقط شانزده کیلومتر در ساعت توی نواحی روستایی حرکت بکنن. تا آلمانیا بتونن خرابیایی که مصوبش بودن رو به وضوح ببینن. با اینکه توی جنگ جهانی اول خاک آلمان درگیر هیچ جنگی نشده بود، اما جنگ اقتصاد این کشور را نابود کرده بود و زندگی برای.

تورم و نابودی اقتصادی آلمان در دهه ۱۹۲۰

مردم بسیار سخت شده بودند، دیگه دارو و زغال سنگی براشون نموده بود و از اونجا که غذای مردمش وابسته به واردات تحت فشار متفقین همدیگه غذایی برای مردم باقی نمانده بود و مردم از جنگ برگشته آلمان رو به فلاکت و حالا حالا ما مونده بود و قحطی، بیکاری و پول بی حساب و کتابی که باید به متفقینم به عنوان کرامت پرداخت میکرد. حتی مردن هم پایان خوشی برای آلمان نداشت، اونا دیگه چوبی نداشتند که باهاش تابوت بسازند، بخاطر همین آلمان جنازه ها رو مینداختن توی گروههای دست و جنازه بچه ها رو هم توی جعبه های مقوائی میذاشتن. این میشه که آلمانی ها تصمیم میگیرن جلوی متفقین خواستهاشون مقاومت کنن اما انگار مقاومت همراه نجات آلمان نبوده اونا دیگه گرامتی نمیدن اما اوضاعشون بازم بدتر سربازان فرانسوی و بلژیکی تلافی می کنند و آلمانی های خرابکار را دستگیر و اعدام می کنند. پولها و جنس های این مردم رو ضبط میکنن و کارگرای راه آهنشون رو هم بیکار میکنن آلمان دیگه واقعا راهی برای نجات نداشته. عسل میشه فکر میکنه چاپ اسکناس میتونه این مردم گرسن رو نجات بده شاید باورتون نشه اما اون روزا صد و سی و سه چاپخونه دو دولت با هزار هفتصد و هشتاد و سه تا دستگاه چاپ شب و روز مشغول تولید پول کاغذی میشن پولی که در واقع هیچ پشتوانه ای نداره، رقم عجیبی که میخوایم بگیم، رقمی که شاید با چند بار گوش کردن این کلمات هم باورش. برایتون سخت بشه سال ۱۹۱۹ نه مارک آلمانی به اندازه یک دلار آمریکایی می ارزیده اما چهار سال بعد یعنی سال هزار نهصد و بیست و سه چهار تریلیون مارک به اندازه یک دلار ارزش داشت. بله چهار تریلیون مارک دولت آلمان چیکار میکنه، به نابود کردن اقتصاد این کشور ادامه میده و همچنان مارک بدون پشتوانه چاپ میکنه، اونا حتی ذخیره کاغذ. مردم هم تموم می کنن و مجبور میشن روی چرم، کتون و ابریشم پول چاپ کنن، در واقع روی هر چیزی که جوهر رو نگه میده. تورم پاشو روی گلوی آلمان میذاره، اونا صبح از خواب بیدار میشدند و شب که میخواستند بخوابن قیمتو از صد برابر هم بیشتر شدن.

کارگر میخواست چندر قسط حقوقشون رو بگیرن، اما برای حمل کردنش باید گاری با خودشون میبردن، کارخانه دارا روزی دو بار. به کارگرهاشون حقوق میدادن و بین روز که میشد یه مرخصی کوتاه میدادن تا قبل از اینکه قیمت ها بالاتر بره برن و به خونوادهاشون مواد غذایی بخرن، هیچکی نه تنها توی آلمان که توی هیچ جای اروپا همچین تورمی رو ندیده بوده، اونقدر پول آلمانی بی ارزش شده بود که باهاش دیوار رو کاغذ دیواری میکردند یا سوراخ های سقف رو بند میکردند، اونا حتی به جای خریدن هیزم خیلی مواقع پول رو می سوزوندن چون ارزش اون همه پول از چهار تا تیکه هیزون بیشتر نبوده و حتی خیلی مواقع کمتر بوده. یه زن آلمانی میگه دزدی که سبدش رو برده پولای توی سبد رو ریخته بیرون چون اصلا اون همه پول ارزش بردن نداشته و فقط خودش سبد رو می بره. معاهده ورسای بجای اون که آلمان رو نجات بده ازش یه باتلاق میسازه، باتلاقی که توش خشم و ملی گرایی افراطی نازی. ریشه می دونه. بعد از جنگ هیتلر دیگه نه یه سرباز شجاع بوده، نه یه نقاش خب، اون بازم به نقطه صفر زندگیش میرسه و تصمیم میگیره عضو حزب به کارگران آلمان بشه، اون سال ۱۹۱۹ رسما عضو این حزب میشه و زندگیش رو به مسیر تازه ای وارد میکنه. آنتواند درکسلر، بنیانگذار حزب کارگران آلمان بود، درست مثل هیتلر یه ضد یهود که از کمونیست های مملکت فرو رفت. روش هم دل خوشی نداشته، اون به هیتلر میگه مسئولیت تبلیغات و روابط عمومی حزب کوچکیش رو به عهده بگیرد. و اونقدر با آب و تاب اعلامیه های سرخ و سیاهش رو طراحی و منتشر میکنه که کلی آدم به جلسات حزب کشیده میشن.

نازیسم: از تأسیس حزب تا شکست کودتای نازیه

به خاطر اعلامیه ها میان اما چیزی که نگهش رو میداره و دوباره باعث میشه که اونا به این جلسات بیان اعلامیه ها نبودن بلکه خودشون این چیز لازمه هیتلر جمع تبلیغاتی بی نظیر داشته، مثلا میدونست اگه دیر بیاد بیشتر بهش توجه میشه، یا میدونست اگه جمعیت. تو رو منتظر بذاره وقتی آدمو میان توی جلسه دیگه تمرکزی براشون نمیمونه که بخوان حرفاشو کنکاش بکنن و بی برو برگرد. برای هر چیزی که میگه کف میزند، اون توی جلساتش از یه جهت کاملا دور از انتظار وارد میشه و با یه چهره سرد و خشک در حالی که سه تا محافظ جلوش بودند و سه تا محافظ دیگه پشت سرش راه میرفتند مثل یه نظامی پهنای سالن رو طی میکرد. این میشه که فقط توی چند ماه اعضای حزب از حدود صد نفر به هزار نفر میرسند. بعد هیتلر اسم حزب رو تغییر میده، به نظرش حزب کارگران ناسیونال سوسیالیست آلمان اسم بهتری بوده. عبارت ناسیونال سوسیالیست رو میشه به نازی کوتاه کرد و هیتلر فکر میکنه این اسم مردم پسندتره. هیتلر تأسیس حزب نازیرو سال هزار و نهصد و بیست توی یه جلسه اعلام میکنه و از همون وقت اسمش رو به آدولف هیتلر. پیشوا تغییر میده، بعد هم علاوه بر رنگ سرخ از یه صلیب شکسته رنگ سیاه که توی زمینه سفید بوده استفاده میکنه و پرچم حزبش رو میسازه. حزب نازی هم کم کم به دولت فشار میاره تا صلح ورسای رو ملقا بکنه و حق شهروندی آلمان رو تنها به آلمانای عالی.

یازده نوامبر ۱۹۲۳ از نظر هیدلر وقت خوبی برای به چنگ آوردن قدرت بوده تا بتونه تمام رویاهای خود را از بین ببرد. چیزی که داشته رو در واقع به مسلط قدرت هم نزدیک بکنه و بنشونه اون روز پنجمین سالگرد تسلیم آلمان به متفقین بوده و ترتیب دادن یه شورش توی اون تاریخ میتونه غرور ملی مردم رو نشونه. اما به خاطر یه سری چیزا هیتلر تاریخ رو به هشت نوامبر تغییر میده یعنی روزی که قرار بوده گردهمایی بزرگی توی حومه مون برپا بشه و سه رهبر مهم حکومتی اونجا حاضر بشن. اون شب به دستور هیتلر ششصد سرباز گروه ضربت محل جلسه رو محاصره میکنن و بعد از نمایش قدرت نازیه ها دیلر تصمیمش رو برای تشکیل دیکتاتوری علنی میکنه. انقلاب آلمان بالاخره اتفاق می افتد اما سرنوشتش چیزی نمیشه که هیتلر فکرش رو میکرد. کودتای نازیه بر خلاف پیش بینی های هیتلر شکست میخوره و خیلی از نازیهایی که توی کودتا شرکت داشتن برای اینکه دست پلیس نیفتن از آلمان. فرار میکنن، اما هیتلر جایی نمیره و دو روز بعد از شورش بازداشت میشه. هیتلر و ژنرال لودندورف و هفت شرکت کننده دیگه کودتا دادگاهی میشن. اما دادگاهی که اونا رو به اتهام خیانت به کشور محاکمه میکنه بیشتر به یه تریبون برای بیانیهای اونا شبیه میشه.

بدایت دیکتاتوری: طرح برنامه‌های هیتلر برای قدرت گرفتن در آلمان

البته هیتلر تبرعه نمیشه، اما حکم خاصی هم بهش نمیدن، براش پنج سال حبس در نظر میگیرن و دست آخر هم فقط نه ماهش رو میگذره. اونم نه تنها نه توی شرایط خیلی سخت در واقع هیتلر شروع میکنه از اون تیریون دادگاهی که توش محاکمه میشد بیانیه ها خود را اعلام می کرد و اکثر قاضی ها هم با توجه به اینکه عضو حزب کارگر بودند خیلی جلوی هیتلر رو نمیگیرن و هیتلر میتونه بیانیهاش رو و حرفاش رو بزنه. یکتر توی دوره ای که در واقع محکوم میشه، نوشتن کتاب نبرد من رو شروع میکنه، مهمترین کتابی که. دو سال بعد از کودتا منتشر میشه اما کسی بهش توجه نمیکنه و بهش نگاهی هم نمیکنه البته نبرد من همیشه گوشه کتاب فروشی ها خاک نمیخوره و وقتی هیتلر دیکتاتوری آلمان رو بنا میکنه این کتاب به کتاب مقدس آلمانیا تبدیل میشه خواسته یا ناخواسته مجبور میشن حداقل یه نسخه از نبرد من رو توی خونه بیارن و حتی قبل از قانونی شدن ازدواج زوج های جوون دولت مجبورشون میکنه که نبرد من رو بخرن و بخونن و این سر آغاز تغییرات زیادی میشه که جنگ جهانی دوم نتیجه اینه که: (تشویق حضار) (تشویق) از شما متشکرم که این موضوع را به عنوان یک اقدام ملی مطرح کردید. خیلی طولانی تر است ، خیلی طولانی تر. قد من میرم این برای ما است که به زودی برویم ، این برای شما است که سال های گذشته را حفظ کرده ایم. (تشویق حضار) او یک رهبر بیولوژیکی است ، یک اسپنینگ بیولوژیکی است. (خنده) (تشویق تماشاگران) و به آن ها چیزی ترجیح داده می شود. دینوم سر تلعین شکست گروه های هیدلری با کم شدن فشار متفقین روی آلمان و پا گرفتن صنعت و روشن شدن موتور اشتغال توی این کشور شکست خورده هم زمان میشه، حالا دیگه هیچکی گوش شنوایی هیتلر رو هم قطاراش نبوده تا پیام نفرت نازیا رو با صدای بلند تکرار بکنه.

مردم آلمان دیگه وسط قحطی و فقر نبودن و امیدوارتر از اون به نظر می رسیدن که همراه هیتلر، جمهوری خواهان و نفرین. اما یه اتفاق دیگه می افته هیتلر دو هفته بعد از آزادیش با دکتر هاینریش هلد صدر اعظم باوریا ملاقات میکنه. و بهش قول میده که در صورت گرفتن مجوز دوباره برای حزب نازی تو چارچوب قانون عمل میکنه، این مجوز از این نظر مهم بود. به فعالیت این حزب بعد از کودتا غیرقانونی اعلام می شود. صدر اعظمم که فکر میکنه هیتلر ریال کوپالش رو از دست داده بهش اجازه فعالیت دوباره رو میده و بساط نابود شدن دموکراسی رو با. به دست خودش در واقع فراهم می کند، هیتلر دوباره گردهمایی ها را تشکیل می دهد و جلسهها را برگزار می کند و بعد از یک گردهمایی شلوغ و جنجالی توی فوریه هزار و نهصد و بیست و پنج دوباره حزب رو به جایی می رسونه که قبل از کودتا بود حالا وقتش میشه که هیتلر خودش و نازیه رو به بدنه دولت اونم دولت جمهوری بکشن انتخابات پارلمان هزار نهصد و بیست و هشت اولین و بهترین فرصت برای نازیه بود که از راه قانونی به قدرت برسند اما باز. برای یه بار دیگه پیشروی آینده آلمان ناکام میمونه و حزبش فقط سه درصد آرا رو کسب میکنه و ضعیف ترین. حزب آلمان توی اون روزا شناخته میشه درسته که مردم آلمان توی روزهای انتخابات نازی ها رو جدی نمیگرفتن، اما تغییرات سیاسی و اقتصادی کشورهای دیگه بازم به یک سال بعد از شکست حزب نازی در انتخابات، بحران های اقتصادی آمریکا باعث می شود که این کشور وام هایی که آلمان داده بودن رو ازشون طلب بکنه و به خاطر پس دادن همین وام ها آلمان دوباره فقر و گرسنگی رو به خودش میبینه. حالا نوبت هیتلر و همسنگراش بوده که دوباره دست روی احساسات آلمانا بذارن و از ناامیدی و هراسی که با فقر قحدی به این کشور برگشته بوده، حسابی استفاده بکند.

صعود دیکتاتوری نازی و گذر دوران هیتلر

همین موضوع هم باعث می شود که دوباره خیلی از آلمان ها پشت هیتلر در میان و کنن که نازی ها تو اون شرایط تنها راه نجات این کشور میشن اونا این بار بین بد و بدتر به خیال خودشون بعد رو انتخاب می کنن. اون روزا همونطور که گفتیم نظام آلمان جمهوری بوده و هیتلر هم برای گرفتن قدرت چاره جز وارد شدن به بدنه این نظام ما گفتیم که کودتای نازی ها هم راه به جایی نبرده بود و انتخابات هزار و نهصد و سی راشتاک یا مجلس برای نمایندگان بهترین فرصت برای رسیدن آنها به قدرت بوده، اونا تو این انتخابات دوم میشن و صد و هفت کرسی بدست میارن. اما قطعا این اتفاق و این در واقع صد و هفت کرسی کافی نبود، این میشه که هیتلر خیال صدر اعظم شدن رو هم به ذهنش. راه میده و برای رسیدن به این صندلی دست به هر کاری میزنه. مشاورهای هندنبرگ رئیس جمهور پیر آلمان بهش اصرار میکنن تا هیتلر رو به عنوان صدر اعظم انتخاب کنن اما هندنبرگ. زیر این بار نمیره و. همانطور که قبلا گفته شده بود که تنها شغلی که حاضره به هیتلر پیشنهاد بده، لیسیدن تمرایی هست که عکس هیندنبورگ روشون چاپ شد. اما بالاخره این پیر سرسختم مجبور میشه زیر فشار نازیه ها و مجلسیه ها و حکومتی ها کوتاه بیاد و در روز سی ژان. ناویه ی ۱۹۳۳ هیتلر را به عنوان صدر اعظم آلمان معرفی می کند.

وقتی هیتلر صدر اعظم میشه تصمیم میگیره حزب کمونیست رو از میدان به در بکنه و اونقدر به رئیس جمهور فشار میاره که این حزب. رو غیرقانونی می کنه هیتلر ادعا می کرد غیرقانونی شدن این حزب به نفع مردمه و با همین ادعاها قوانین تازه ای رو هم وزن می کنه. قوانین آزادی های اساسی مثل آزادی بیان، مطبوعات و آزادی های اجتماعی را لغو می کنند و دولت اختیار بازگرفتن کردن نامه ها و تشویش بدون مجوز خونه ها رو از این طریق پیدا میکنه. بعدش هم که سعی میکنه اختیارات دولت رو بی حد و مرز بکنه چون تردیدی نداشته که خیلی زود خودش به صندلی همین رئیس جمهور. تاکیات میزنه بخاطر همین به مجلس ها فشار میاره تا اختیاراتی فراتر از قانون اساسی را برای دولت وضع کنند و با ایجاد این تغییرات. آلمان دموکراتیک درست چند سال بعد از شیک گرفتنش نفس های آخرش رو میکشه و دیکتاتوری دوباره روی کار. دو ماه بعد از مردن هیندنبورگ، هیتلر با استفاده از اختیارات بی حد و مرزش سمت رئیس جمهور جمهوری رو و صدرعظمی رو یکی میکنه و امپراتوری که ادعا میکرده. قراره هزار سال دوام بیاره رو برپا میکنه اگه ادولفیتلر وجود نداشت راهش سوم هم هیچوقت به وجود نمیومد راش سوم یا به قول نازی ها راش هزار ساله روز سیم ژانویه ۱۹۳۳ متولد میشه و اگرچه هیچ. کلر لاف میزده که قرار این امپراتوری هزار ساله بشه اما فقط دوازده سال دوم میاره اما همین دوازده سال.

جنگ جهانی دوم: پادکست پرچم جالب

دوران پر فراز و نشیبی می شود که مهمترین بخشش جنگ جهانی دومه، این بخش اول از پادکست پرچم جالب بود که شنیدید، در عین حال اولین قسمت از مجموعه جنگ جهانی دوم هم بود. یه نکته که لازمه در موردش بگم تکرار کلمه ضد یهودی بودنه که توی خب این متن چند بار بهش اشاره شد و طبیعی که این عبارت به جهت موضوع و روایت ماست و زد البته که نظر ما تهیه کننده های برنامه نیستش. این پادکست رو با کمک لیلی اسلامی از روی منابع که توی توضیحات میذاریم تهیه کردیم و موسیقی ها هم که طبیعتا از روی یوتیوب. و فیلم های مربوط به جنگ جهانی دوم برداشته شده که زنگ می زنم لینک اونا رو هم توی توضیحات براتون بذارم. بخشی دیگه ای از جنگ جهانی دوم خواهد بود. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی مذکر موزیک ویدیویی سلام و سلام موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی (مذکر) موزیک ویدیویی هی سلام.