سرهنگ تمام | داستان زندگی قذافی قسمت دوم
00:00 تا 00:02: تصمیمات جدید پادکست رخ
00:02 تا 00:05: تاریخ لیبی: زندگی و سرنوشت قذافی
00:05 تا 00:07: زندگی در اقامتگاه بابالعزیزیه: داستان سرهنگ قذافی
00:07 تا 00:10: سرانجام زنان و رازهای پنهان قذافی
00:10 تا 00:13: حرمسرایی و فانتزی جنسی قذافی: شواهد و شهادتها
00:13 تا 00:16: کاوش در انحرافات جنسی و بیشرمیهای قذافی
00:16 تا 00:21: ترجمه: “هم راز و نیاز دخترها در داستانها در داستان تحملی نیست”
00:21 تا 00:24: ترورها و حملات در کشورهای جهان
00:24 تا 00:27: ماجراجویی های قذافی در آفریقا و جنگ تویوتا
00:27 تا 00:30: پروژه آبرسانی بزرگ خزافی در قاره آفریقا
00:30 تا 00:33: سرنگونی یک هواپیما، اصلاحات اقتصادی و زندان ابوسلیم: داستان قزافی
00:33 تا 00:35: زندان ابو سلیم: زندانیان، زنده مانده و توصیفات aکندن者
00:35 تا 00:38: وحشتناکترین اتفاق در زندان ابو سلیم و پس از آن
00:38 تا 00:40: دوستی با قذافی: اقدامهای لیبی در مبارزه با تروریسم
00:40 تا 00:44: رابطه قذافی با ایتالیا و آمریکا: روند تغییرات و اقتصاد انرژی
00:44 تا 00:46: سخنرانی های قذافی در سازمان ملل و پایان نظم جامع
00:46 تا 00:50: بهار عربی و تحولات لیبی: از اعتراضات تونس تا سقوط حکومت قذافی
00:50 تا 00:52: دست به انقلاب در لیبی: آغاز و پایان یک انقلاب
00:52 تا 00:57: بازگشت: خشونت و اقدامات جنگی در انقلاب لیبی
00:57 تا 00:59: سرنوشت پس از انقلاب در لیبی
00:59 تا 01:02: مصاحبه با قذافی: درسهایی از تاریخ لیبی و مقابله با قدرتهای جهانی
01:02 تا 01:05: مصاحبه با فلاچی: دخالت آمریکا و اعتقاد به خدا
تصمیمات جدید پادکست رخ
موسيقي هاي موسيقي هی هی موزیک ویدیویی سلام و درود به همراهان عزیز. شما به اپیزود فرهنگ تمام. قسمت دوم از داستان زندگی قذافی گوش می کنید. من، امیر سود بخش، هر بار تلاش می کنم شما را با زندگی کسایی که بخشی از تاریخ را ساختند بیشتر آشنا کنم. هی هی سلام و سلام. (مذکر) قبل از اینکه وارد داستان بشیم باید بگم که تو پادکست رخ یه تغییراتی داریم. یه نظرسنجی گذاشته بودیم تو صفحه اینستا و از شما خواسته بودیم ایرادات پادکست رخ رو به ما بگید. حدود شصت و هشت درصد از نظرات این بود که اپیزودها دیر به دیر منتشر میشه. ما سعی می کنیم حداقل ماهی یه اپیزود داشته باشیم.
و با توجه به منابع زیادی که برای تولید هر قسمت باید مطالعه کنیم. عملا امکان کم کردن زمان تولید وجود ندارد. ولی یه کار دیگه کردیم. ما بعد از هر دو یا سه اپیزود تو فاصله یکماه بین اپیزودها یه اپیزود متوسط یا کوتاه میدیم. و درباره شخصیت هایی صحبت می کنیم که تو تاریخ تاثیرگذار بودند ولی کمتر شناخته شده هستند. زمان این اپیزودارم بین پانزده تا بیست دقیقه میذاریم. تا شما تو فاصله یکماه اپیزودها. خیلی منتظر نشونید. در ضمن از میان تمام منابعی که برای تولید یک اپیزود ازشون استفاده میکنیم.
تاریخ لیبی: زندگی و سرنوشت قذافی
یکی دو تا کتابو سعی میکنیم در خلال تعریف داستان به شما معرفی کنیم تا اگر کسی خواست بیشتر بدونه، بتونه بره اونارو مطالعه بکنه. و نکته آخرم اینه که تمام موزیک هایی که در خلال اپیزود گوش میکنید در کانال تلگرام پادکست قرار میگیره. و شما می توانید بروید اونجا دانلود کنید و آنها را داشته باشید. خب، یه نگاهی به خلاصه قسمت اول داشته باشیم. که ذهنها آماده بشه و سیر اتفاقات رو با هم یه بررسی کلی کرده باشیم بعد هم بریم سراغ اصل مان چرا؟ تو قسمت اول از تاریخ لیبی گفتیم کشوری گسترده و کم جمعیت با منابع نفتی زیاد که تحت استعمار ایتالیا بود و حتی مبارزات عمر مختارم نتونست لیبی رو آزاد کنه. ولی بعد از جنگ جهانی اول و شکست ایتالیا، برنده های جنگ تصمیم گرفتند که این کشور توسط یکی از خود لیبیایی ها اداره بشه. البته به شرط حضور نظامی کشورهای خارجی. گفتیم که اون زمان چون هنوز تو لیبی نفت پیدا نشده بود، این کشور خیلی برای اروپایی ها جذاب نبود و برای. یا همین، ملک ادریس را پادشاه لیبی گذاشتند.
و خیلی هم کاری به کارش نداشتند، ملکه تریس رابطه اش با آمریکا و اسرائیل خیلی خوب بود و تو جنگ هم. اعراب با اسرائیل، لیبی پایگاه نظامی آمریکا بود برای کمک به اسرائیل. حضور کشورهای خارجی تو لیبی و فساد مالی دولتمردای لیبی و همچنین ساختار ضعیف نظامی و اطلاعاتی اون کشور باعث شد قذافی جوون بیست و هفت ساله به راحتی کودتا کنه. تا بتواند کشور را به دست بگیرد. قذافی بعد از پیروزی، یه سری کارای خوب کرد، قیمت نفت رو برد بالا، حقوق ها رو دو برابر کرد، زیرساخت بهداشت و درمان. فرمان و ارتقا داد، به زنها آزادی عمل بیشتری داد. ولی از همون اول با مخالفانش بسیار خسمانه رفتار کرد و آنها را قلع و غم کرد. گفتیم که قذافی میخواست رهبری جمهوری متحد عربی رو داشته باشه ولی با توجه به اختلافاتی که با انور ساداد پیدا کرد و بعدش هم ماجراجویی ربوده شدن امام موسی صدر به دست غذا. کافی این آرزوش نقش براب شد.
زندگی در اقامتگاه بابالعزیزیه: داستان سرهنگ قذافی
از دشمنی قذافی با اسرائیل و کشورهای اروپایی گفتیم و ماجرای المپیک مونیخ هفتاد و دو رو بررسی کردیم. و دیدیم که قذافی برای اسرائیل و همدستاش شمشیر را از رو بسته بود. از کتاب سبز قذافی هم حرف زدیم و صفحاتش و ورق زدیم و با نظرات عجیب و غریب قذافی هم آشنا شدیم. دیدیم که قذافی انتخابات و دولت رو گذاشت کنار، خودشم به ظاهر از تمامی سمتها استعفا داد. و به صورت نمادین رهبر انقلاب شد، در صورتی که خوب می دانیم که اداره تمام کشور دست شخص که خودش بود و اون بود که حرف اول آخرا میزنه. و در نهایت، در خلال داستان هم با زندگی برخی از افراد بیشتر آشنا شدیم، مثل عمر مختار، اینم. از زوهری، امام موسی صدر و هدا بن عامر. این خلاصه قسمت اول، حالا میخوایم بریم سراغ قسمت دوم با تاکید روی این موضوع که. این قسمت اصلاً مناسب بچه ها نیست.
اول داستان، میخوام یه کم بیشتر با زندگی و احوالات جناب سرهنگ آشنا بشیم. اقامتگاه قذافی تو بابل عزیزیه بود. بابول عزیزیه یه تعریف جدید از قصر پادشاهی بود، جایی که هم نظامی بود مثل پادگان، هم لوکس بود مثل قصر پادشاهان. جایی نزدیک شهر ترابلوس پایتخت لیبی که بیش از شش کیلومتر مربع مساحت داشت. بابالعزیزیه توسط مهندسین آلمانی ساخته شده بود و چندین ساختمان مسکونی، تجهیزات نظامی. زمین تنیس، زمین فوتبال، چندتا باغ و باغچه و یک چادر بادی نشینی داشت که اعضافی گاهی تو این چادر از مهموناش پذیرایی می کرد. غزافی تو این اقامتگاه بزرگ معمولا هر شب یه جا میخوابید تا جای خوابش ثابت نباشه و تو خواب بلود. اون همیشه از خیانت اطرافیانش به شدت میترسید. حتی وقتی میخواست جراحی پلاستیک کنه، اجازه نداد کامل بیهوشش کنند که مبادا تو بیهوشی بلایی سرش بیارن.
سرانجام زنان و رازهای پنهان قذافی
بعضی وقتا، وقتی پرواز داشت، دستور میداد وقتی که میخواد هواپیماش بپره، تمام پرواز های. آیا لیبی کنسل بشه تا هواپیمای دیگری تو هوا نزنتش؟ قزافی معمولا از لباس های نظامی و لباس های سنتی لیبی استفاده می کرد و تمایل نداشت از لباس غربی استفاده کند. همیشه هم خودش رو به عنوان نماد مد میدید، خودش میگفت من هر چی بپوشم فرداش مد میشه. لباساشم طرح های عجیب و غریب و گاهی جالبی داشت که حالا عکسشو تو صفحه اینستا میذاریم ببینیم. تو دیدار با سران کشورهای دیگه، اون همیشه کفش پاشنه و بلند میپوشید تا از دیگر رهبران کشورهای جهان بلند. اینقدر بیشتر به نظر برسه و بیشتر تو چشم باشه. تازه وقتی سفر خارجی میرفت، چادر صحرایی خودش هم می زد، زیر بغلش می برد و از کشور مقصد درخواست می کرد. یه جا بهش بدن چادرشو آلم کنه. استاد انگار اومده بود پیک نیک، البته چادر که میگم منظور چادر ضد گلولو بسیار لوکسیه که چیزی از هتل های پنج ستاره کم نداشت، تو تمام سفرهاشم حداقل پانزده تا دختر همراهش میکردند.
پانزده تا دختر در قالب گارد آمازونی ها. احتمالاً شما هم راجع به داستان زنهای اطراف قزفی شنیدید و خیلی ها هم کتاب حرمسرای قزفی. که یکی از رفرنس های ما هم بوده رو خوندن و البته کل دنیا ام تصویر قزافی رو همیشه در کنار یک سری بودی گارد های خانم دیدند که همگی آنها در هنگام عضویت در گروه باید جوون باکره و زیبا بوده باشن. به اینا می گفتند گارد آمازونی ها یا راهبههای انقلابی؟ بریم یکم تو این موضوع ریز بشیم ببینیم داستان این دخترها چی بود؟ سال ۱۹۷۹ یعنی یک دهه بعد از به قدرت رسیدن، قذافی آکادمی نظامی زنان را تأسیس کرد. و اونجا به زنها درجه نظامی هم میداد. همان زمان، جنبش راهبههای انقلابی هم راه افتاد. این راهبها، دختران جوان و آموزش دیده ای بودند که به عنوان بودی گارد همه جا کنار قذافی بودند. چرا راهبه؟ چون همگی باکره بودند و اجازه ازدواج هم نداشتند و باید کل زندگی شونو وقف یا بهتر بگیم وقف قزافی و نیازهای جنسی اون میکردن. ولی داستان ارتباط قزافی با دختران و زن ها فقط به این گارد ختم نمیشد.
حرمسرایی و فانتزی جنسی قذافی: شواهد و شهادتها
شواهد بسیار زیادی وجود داره که نشون میده قذافی برای خودش حرمسرایی داشته با کلی دختر از اف. افسا نقاط جهان. تو جامعه متعصب و مذهبی لیبی، وقتی قذافی دختری را انتخاب می کرد و مسئولان تشریفات اون دختر رو پیش غزافی می بردند، غزافی دخترها رو مجبور میکرد فیلم پورن ببینن، نوشیدنی های الکل. پولی بخورند، مواد بکشن تا بتونن پاسخگوی فانتزی های جنسی اون باشن. کافی بود قضافی از یه دختر خوشش بیاد، به ترفتل عینی گروه تشریفات هر جور بود دخترو واسش میآورد. البته، اول دختر رو میبردن کامل معینش میکردن تا مطمئن بشن هیچ مریضی نداره، بعد میفرستادنش. باب العزیزیه پیش جناب سرهنگ. قضافی وقتی برای بازدید به مدارس دخترانه می رفت و دختران مدرسه ای را می دید، همین که دستش چی رو روی سر یکی از دخترا میکشید؟ یعنی اینکه اونو انتخاب کرده، و از فردا دختر به جای مدرسه باید بره قصر بابالعزیزیه کنار دخترای دیگه منتظر باشه که نوبتش برسه. این داستان رو تقریبا تمام مردم لیبی هم میدونستند و حتی تو بعضی از فیلم های بازدید قذافی از مدارس.
شما می توانید دختر بچه هایی را ببینید که وقتی غزافی از کلاسشان بازدید می کند آنها سعی می کنند نگاه کنند. از قذافی بدزدن که طعمه ی اون نشن تو کتاب حرمسرای قذافی، سوریه یکی از همین دخترا داستان زندگیشو تعریف میکنه. که اگه حتی نصف حرفاشم واقعیت داشته باشه که مدارک زیادی ثابت میکنه که داره میتونه شما رو با این بیمار جنسی بیشتر آشنا کنه. وقتی سالها بعد انقلابیون مقر قذافی رو فتح کردن، کارتون کارتون وسایل آمیزی و داروها و قرص های تقویت جنسی بود که از اونجا میومد بیرون. غزافی حتی دستور داده بود، اتاق هایی را برای فانتزی های جنسیش مجهز کرده بودند. از میان وسایل شخصی قذافی که به دست انقلابیون افتاد، یه چیزی از همه عجیب تر بود، یه آلبوم عکس. آلبومی که همه صفحاتش پر بود از عکسهای خانم کاندولیز رایس. خانم رایس، وزیر امور خارجه سابق آمریکا خانم آفریقایی تباری که از مدتها قبل صحبت از این بود که غزافی بهش علاقه منده و حتی خانم رایس کتاب خاطراتش از این علاقه نوشته. و گفته وقتی میخواستم برم لیبی، قذافی اصرار داشت منو تو چادر شخصی خودش ملاقات کنه، که خب منم قبول نکردم.
کاوش در انحرافات جنسی و بیشرمیهای قذافی
قذافی یک آلبوم بزرگ فقط از عکسهای رایس داشت و گویا همیشه همونا همراه خودش و احتمالا استاد کلی هم باهاش خاطره داشته. همه اینها، در حالی که حتی مدارکی از ارتباط قزافی با پسرهای جوون هم وجود داره. پسرانی که عضو گروه خدمات بودند، گروه خدمات یه جورایی یه حرمسرای مردونه بود. تازه چیزایی که دارید می شنوید، فقط بخشی از داستان انحرافات جنسی قزافیه و ابعاد بیشتر این این بی شرمی ها رو واقعا دیگه نمیشه تعریف کرد. البته، انحرافات جنسی قذافی محدود به لیبی نمیشد، تو همین زمینه دو نمونه از شاهکاران می توانم به شما هدیه های بین المللی جناب سرهنگ را واستون بگم؟ سال دو هزار و یک به دستور قذافی و به مناسبت جشن سالگرد پیروزی انقلاب دختر خوش اندام و خوشگل که مسئول تشریفات گلچینشون کرده بود، میخواستند از سنگال سوار هواپیما شوند. هواپیمای لوکسی که قزافی برایشون فرستاده بود بشن و برن لیبی بعضی از این دخترا حتی به سن قانونی هم نرسیده بودند. ماجرا اونقدر سر و صدا رو انداخت که دولت سنگال وارد داستان شد و جلوی خروج دخترا رو گرفت. و تلاش لیبی برای بردن دختران سنگالی را محکوم کرد و حتی وزیر کشور سنگال گفت به این درپل شکایت می کنید، بعد، یه هیات از لیبی پاشد رفت سنگال، اونجا قضیه رو ماسمالی کرد تا بیشتر از این ابرووریزی نشه. مورد دومم مربوط میشه به سخنرانی جناب فرهنگ برای دخترهای ایتالیایی.
جریان از این قرار بود که رئیس تشریفات قزافی با یه آژانس استخدام مهماندار هواپیما تماس می گیرد. و میگه جناب سرهنگ میخواد تو سفری که به ایتالیا داره برای دخترای ایتالیایی سخنرانی کنه؟ و ما نیاز به دویست دختر ایتالیایی داریم. خوش اشتباهی هم بود اینا قرار بود تو مراسم سخنرانی حضور داشته باشن، بعدش هم رئیس تشریفات در کمال وقاهت برای حضور دختران تو مراسم سخنرانی، شرایطش را اعلام می کند. میگه اونا باید خوشگل باشن، سنشون حتماً بین هجده تا سی و پنج باشه، قدشون حداقل حتی هفتاد سنت باشه، خوش لباس باشن، اما دامن کوتاه و پیرن یقه باز نپوشند که رنگ ناراحت میشه خدا وکیلی. شوخی نیست ها عین واقعیته. بعدش، رهبر لیبی با لیموزین سفید و بودی گاردهای زنش اومد محل سخنرانی تو سفارت لیبی در ایتالیا و با دخترها کلی درباره اسلام حرف زد و آنها را به دین اسلام دعوت کرد و به هر کدام از آنها یک جلد قرآن و یک جلد کتاب سبز خودشم هدیه داد. البته، علاوه بر دعوت به اسلام، دخترا به چیز دیگه ای هم دعوت شدند. دعوت به بازدید از کشور لیبی و دیگه ادامه داستان رو خودتون میتوانید حدس بزنید. این کار قزافی حتی صدای علماء اسلام رو تو داخل و خارج لیبی درآورد.
ترجمه: “هم راز و نیاز دخترها در داستانها در داستان تحملی نیست”
اونا میگفتن اصلا تو چه صلاحیت داری که میری بالای منبر درباره دعوت به دین حرف میزنی، آبروی مسلمانان را با این کارت میبری؟ کاری نداریم، از این داستان ها و انحرافات جنسی غضفی که بگذاریم، موضوعی که برای من به شخصی از همه چیز ناراحت کننده تر بود میدونی چیه؟ اینه که اکثر دخترهایی که طعمه قذافی میشدن دیگه راهی برای بازگشت به خونوادهاشون نداشتن. خونوادهاشون اونا رو طرد میکردن، مثل یه زن تنفروش بهشون نگاه میکردن و غیرت مرداشون نمیذاشت که بخوان. قبول کنند، اونا دوباره برگردن به خونه در بعضی موارد، خونواده ها حتی حاضر بودند دختر یا خواهرشون رو بکشن تا برای خونواده آبروزی درست نشه. چرا، به چه جرمی، هیچکس نمیدونه؟ جرم دخترها رو نمیدونیم، ولی علت طرد شدنشون از خونواده رو میدونیم. تعصب، تعصب بیرون جایی که آدم رو کور میکنه و اونقدر هم قدرتمنده که میتونه باعث بشه هدری سر دختره بذارش رو تو خواب با داس ببره. حزن در قلبم و روزم زین هر شب می گذرم فکر وی صدری مخنوق و دامه ایزید هر کوچک و هر کم پیر عمر و حیات همه ی من می گذر نرسم فيك نبض قلبي تنديبي و رَعْنُو بِتْ مَجْنُو وایی ، تو یه گال قلبي مرسومه، تو زندگيت بيک و به غیبت همونطور که تو اپیزود قبلی هم اشاره شد، قراره تو این قسمت اول به دوران حکومت ده ساله دوم قضافی بپرد. یعنی از سال هزار و نهصد و هشتاد تا نود، بعد هم اتفاقات رو از سال هزار و نهصد و نود تا پایان عمر قذافی تا سال دو هزار یازده بررسی کنیم. یکی از مهم ترین اتفاقاتی که تو آغاز دهه دوم حکومت قذافی افتاد، طرح شکار صد. کت های گمنام بود.
این اسم این بود که قذافی رو طرحش گذاشته بود و منظورش از سگ های گمنام هم مخالفای خودش تو سراسر دنیا بود. تو کمپین شکار سگ های گمنام قرار بود مخالفای قذافی تو تمام نقاط دنیا شناسایی و تسریع. ترور بشن، برای همین تیم قذافی شروع کرد به اجرای عملیات و یکی یکی مخالفا رو ترور کرد. فقط دوازده نفر رو تو ایتالیا و انگلیس و آلمان ترور کرد. حالا اونایی که ترور میشدند شانس میآوردن، بدبخت تر از اونا مخالفایی بودن که قذافی از کشورای دیگه می دزدیدشون؟ و زندانی شون میکرد، یکی دیگه از منابع این پادکست که تو یه کتاب به نام بازگشت نوشته هشامتر. داستان کتابم راجع به روبوده شدن پدر نویسنده کتابه که یکی از مخالفای قزافی بوده. ایشون تو مصر روبوده میشه و هیچوقت معلوم نمیشه دقیقا چه بلایی سرش میاد؟ حتی بعد از اینکه قذافی سقوط میکنن معلوم نمیشه که چیکارش کردن سخنرانی های ضد آمریکایی قذافی، تررایی که راه انداخته بود و حمایت هایی که از تروریست ها می کرد. باعث شد که سال هشتاد و دو، آمریکا واردات نفت از لیبی و صادرات محصولات فناوری آمریکایی به لیبی لیبی رو تحریم کنه و البته اروپا از این تحریم پیروی نکرد. غزافیم که خودش رو پرچمدار مخالفت با آمریکا و اسرائیل تو جهان میدید، تو این موقعیت خیلی احساس غرور می کرد.
ترورها و حملات در کشورهای جهان
این آدم ربایی ها و ترورهای سرهنگ اونقدر ادامه داشت که تو خیلی از کشورهای جهان مردم جلوی سفارت لیبی تظاهرات کردند. در یکی از این تظاهرات در سال ۱۹۸۴، مخالفین قذافی جلوی سفارت لیبی در انگلیس تظاهرات کردند. وسط تظاهرات، یک نفر از داخل سفارت با مسلسل تظاهرکنندگان را به رگبار بست، اتفاق اون که تو دنیا سابقه نداشت. چند نفر مردند، یه پلیس هم کشته شد، بعد بلافاصله پلیس انگلیس سفارت لیبی رو محاصره کرد؟ قزافی چیکار کرد؟ سفارت انگلیس رو تو لیبیو محاصره کرد. در نهایت دوتا کشور توافق کردن، هر دو طرف سفراشون رو معاوضه کنن، و این کارم کردن؟ و انگلیس با خفیف جلوی فرهنگ سر تعظیم فرود آورد. دو سال بعد از این اتفاق، قذافی که گستاخترم شده بود، تو یه کلوپ شبانه تو برلین بمب گذاری کرد. این کلوپ پاتوق سربازای آمریکایی تو برلین بود، تو این حمله سه نفر آمریکایی، یه زن ترک. و دوصد و بیست و نه نفر هم زخمی شدند که خیلیاشون هم قطع نخها شدند و تا آخر اومر معلول شودان. سازمان سیاه آمریکا با شنود مکالمات سفارت لیبی متوجه پیام های تبریک مبادله شده با ترابلوس شد که حاکی از موفقیت عملیات بود و مشخص شد که کار کار غزافی بوده.
این بار، آمریکا مثل انگلیس ساکت نمون و تنها ده روز بعد از انفجار کلوپ سربازای آمریکایی، عملیات حوادث دره الدرادو شروع شد عملیات دره الدرادو به تاریخ پانزده آوریل هزار نهصد هشتاد و شش مهم ترین و. غمگین ترین حمله هوایی آمریکا در پاسخ به یک اقدام تروریستی تا آن زمان بود. دونالد ریگان، رئیس جمهور وقت آمریکا، درباره قزفی گفت: به این سگ هار درسی می دهیم که هیچ وقت فرا می آید. آمریکا تو حمله هوایی که با شصت هواپیما جنگی به لیبی داشت، نزدیک به سیصد بمب به اهداف مشخص داشت. کشته شده تو ترابلوس و بنقازی شلیک کرد و حتی اقامتگاه قزافی رو هم بمبارن کرد. تو جریان این بیمارون، به گفته قذافی، حنا، دختر خودش کشته شد. دخترخوندایی که قبلاً هم گفتیم، قذافی خیلی دوستش داشت، ولی سالها بعد مشخص شد که قذافی درباره پشت شدن حنا به کل دنیا دروغ گفته، و این کار نیرنگ جناب سرهنگ برای جلب طرح سرنگ زخمی شده که زورش به جنگنده های آمریکایی نمیرسید برای انتقام علاوه بر اینکه چندتا بمب گذاشت. در سال ۱۹۸۸ با بمب گذاری تو هواپیمای مسافربری شرکت نیروی هوایی پان آمریکایی هواپیما را بر فراز اسکاتلند منفجر کرد. تمام دو هزار و چهل و سه مسافر هواپیما، به علاوه شونزده خدمه و یازده نفر از مردم بد.
ماجراجویی های قذافی در آفریقا و جنگ تویوتا
وقتی که هواپیما بالا سرشون منفجر شده بود کشته شدن، بمب ها تو بار مسافرها جاسازی شده بود و تو هواپیما هیچ تروریستی هم وجود نداشت. بلافاصله بعد از این اتفاق، هویت بمبگذارها فاش شد، ولی قذافی حاضر نشد اونا رو تحویل بده. در نهایت، با اصرار و وساطت نلسون ماندلا و کوفی آنان، دبیر کل سازمان ملل، در نهایت متهمین به هلند تحویل داده شدند. ماجراجویی های جناب سرهنگ تمیمی نداشت، قذافی تصمیم گرفت به همسایه جنوبیش یعنی کشور چاد حمله کنه و در حمایت از شورشی های چاد نیروهای نظامیش رو به این کشور فرستاد. ولی دولت چاد، که یه جورایی تحت سلطه فرانسه بود، با کمک فرانسه، شورشی های داخلی و سربازای غزافی را شکست سختی داد، بر اساس برآوردها، علاوه بر هشتصد تانک و سی هواپیما لیبی حدود یک دهم ارتش خودش هم تو این جنگ از دست داد و حدود یک و نیم میلیارد دلار از تجهیزات. جنگشم نابود شد و یا به غنیمت چادیها درومد. در این جنگ، فرانسوی ها چهارصد وانت توییت مسلح به موشک های ضد تانک به ارتش و همین تویوتا ها بودند که سرنوشت جنگ را تعیین کردند. تانک های قذافی تا به خودشون بیان، یه موشک از رو یکی از این توییت ها بهشون شلیک میشد و دخلشونو میآورد. برای همینم، نام این جنگ تو تاریخ به نام جنگ تویوتا موندهار شد.
همانطور که قبلا گفتیم، با توجه به درگیری های قذافی با انور سادا تو مصر و ما. در جریان روبوده شدن امام موسی صدر، رویای قذافی برای رهبری دنیای عرب به فنا رفت. برای همین، قذافی بیخیال کشورهای عربی شد و رفت سراغ کشورهای آفریقایی. در بین کشورهای آفریقایی، لیبی با منابع نفتی زیاد و جمعیت کم از لحاظ اقتصادی تقریباً از همه ی کشورهای آفریقایی وضعش بهتر بود. برای همین، اون سعی کرد با پولی که داره توجه کشورای آفریقایی رو به سمت خودش چکر کنه، و این بار. به جای جمهوری متحد کشورهای عربی، قذافی پیشنهاد جمهوری متحد کشورهای متحده. آفریقایی را داد و تو خیلی از ملاقات های رسمی با لباسی ظاهر می شد که روش به جای پرچم لیبی نقشه قاره آفریقا دیده می شد. تو داخل کشورم قذافی آموزش زبان انگلیسی و فرانسوی را تو همه مدارس ممنوع کرد و در عوض. آموزش زبان های آفریقایی مثل سواحیلی و هوسایی را شروع کرد.
پروژه آبرسانی بزرگ خزافی در قاره آفریقا
قزافی پیشنهاد کرد که کشورهای قاره آفریقا گذرنامه و پول واحد داشته باشند و اسم خودش هم گذاشته. گفته بود رهبر طلایی ایالات متحده آفریقا و گاهی هم بهش میگفتن شاه شاهان قاره آفریقا البته اطرافیان خودش فقط، اون مدام به کشورهای آفریقایی هم سفر میکرد و کمک های مالی زیادی هم بهشون میکرد. تو اوگاندا، تو زمینی که دیکتاتور اونجا ایدی امین بهش داده بود؟ بزرگترین مسجد قاره آفریقا رو ساخت. و خودشم افتتاح کرد. این یه اتفاق بزرگ برای مسلمانان اوگاندا بود، که انگار فرشته نجاتشون اومده بود و کمکشون کرده بود. هنوزم که هنوزه به خاطر این کارش اونجا طرفدار داره یه جای دیگه، برای پادشاه هفت ساله یه کشور کوچیک و گم نام آفریقایی، هواپیما لوکس مخصوص. به خصوص تشریفات خودشو فرستاد که پادشاه هفت ساله رو بیارنش لیبی و با قذافی دیدار کنه حتی سالها بعد، کمی قبل از سقوطش، چندتا گروه از قبایل آفریقا رو دور هم جمع کرد؟ یه دور هم. گرفتن، روی سر جناب فرهنگ تاج گذاشتند و تو اون مراسم قذافی را شاهان آفریقای جنوبی نامیدند. قذافی دهه دوم حکومت دیکتاتوریش را با ثروت بسیار زیادی شروع کرد و حتی دوازده میلیون میلیارد دلار اسلحه از شوروی خرید تا اعراب رو تحت تاثیر خودش قرار بده.
یه کار بزرگی هم که کرد این بود که بزرگترین و گران ترین پروژه زیربنایی کشور لیبی و حتی. قاره آفریقا را آغاز کرد: پروژه آبرسانی به شهرهای بزرگ کشور لیبی که حدود چهار هزار کیلومتر لوله کشی های بسیار بزرگ داشت و آب رو از بیش از هزار و سیصد سفره زیرزمینی که عمق خیلیاشون به بیش از پونصد متر میرسد جمع میکرد. و مثل یک رودخونه بزرگ آب رو منتقل میکرد. بزرگترین رودخونه مصنوعی ساخت دست بشر، قزوفی می گفت این پروژه هشتمین عجایب دنیاست. البته پروژه پنج فاز داشت که تقریبا سه فازش به بهره برداری رسید. با وجود اینکه شروع دهه هشتاد خوب بود، ولی اواسط دهه هشتاد مشکلات اقتصادی لیبی شروع شد. قیمت نفت افت کرده بود و درآمد لیبی از محل صادرات نفت از بیست و یک میلیارد دلار در سال. امسال حتی به پنج میلیارد دلار در سال هم رسید. قزافی اصل درآمد لیبی رو خرج حمایت از گروه های تروریستی و کمک به کشورهای آفریقایی میکرد که بتونه نقش که رهبر قاره رو حفظ کنه.
سرنگونی یک هواپیما، اصلاحات اقتصادی و زندان ابوسلیم: داستان قزافی
این در حالی بود که تحریم ها هم اقتصاد لیبی رو به شدت تحت تاثیر قرار داده بود. تو چهارمین سالگرد سقوط هواپیما پان آمریکایی، وقتی یک هواپیما مسافربری تو لیبی سقوط کرد. و بیش از صد و شصت نفر کشته شدن؟ قذافی اعلام کرد تحریمها لیبی را فلج کرده و هواپیما به خاطر نقص فنی سقوط کرده. جامعه بین المللی خواهش کرد تحریم ها را بردارم. سقوط و علل سقوط هواپیما هم از اون داستانهایی که دیگه وقت نمیشه اینجا خیلی بهش وارد شیم. در اواخر دهه هشتاد، لیبی شاهد یک سری اصلاحات اقتصادی بود که برای مقابله با کاهش درآمد کشور قذافی اسم اصلاحاتشو گذاشت انقلاب درون انقلاب دیگر، اصلاحاتی که در صنعت و کشاورزی شروع شد و تجارت کشور لیبی را احیا کرد. البته علاوه بر این اصلاحات، قذافی شروع کرد به ساخت تاسیسات اتمی و تلاش کرد به صلح. برای هسته ای هم دست پیدا کنه اون برای این کار کلی هم خرج کرد و با دانشمندهای مطرح اتمی هم ارتباط برقرار کرد، بهشونم کلی وعده وید داد. کارش هم داشت خوب پیش میرفت، ولی دنیا شانس آورد که قزفی در نهایت به سلاح اتمی دست پیدا نکرد.
تا حالا شده تصور کنید، صد سال بعد، پنجاه سال بعد یا یه ذره دیرتر، زودتر، وقتی همه کشورها. اگر دنیا به سلاح هسته ای دست پیدا کنند، چی میشه؟ تصور کنید القاعده و داعش سلاح اتمی داشته باشند، تصور کنید هر کشوری برای دفاع از خودش. باید از تسلیحات اتمی استفاده بکنه شاید با این سرعت گسترش سلاح های کشتار جمعی، نسل بشر خیلی به پایانش نمونده باشد. از اینجایی داستان به بعد، اتفاقات سال نود تا پایان عمر قزافی رو قراره با هم مرور کنیم، الان دیگه قزافی بیشتر. از بیست ساله که رهبری کشور لیبی رو برعهده گرفته، قبل از همه چیز، میخوام شما رو با یکی از مخوف ترین وحشتناک ترین زندانهای دنیا آشنا کنم. زندان ابوسلیم، قبلاً راجع به طرح قضافی برای کشتن یا دستگیری مخالفان صحبت کردیم. مخالفین سیاسی قذافی وقتی دستگیر میشدند، میشد آنها را به دو دسته تقسیم کرد. یه سریشون خوش شانس بودن، یه سریشون بد شانس، اونایی که خوش شانس بودن کشته میشدن، اونایی که بدشان. می افتادن زندان ابوسلیم.
زندان ابو سلیم: زندانیان، زنده مانده و توصیفات aکندن者
قزافی حتی اجساد مخالفین سرشناسشو بیش از بیست سال تو سردخونه نگه داشته بود و هر چه. چندایی بهشون سر میزد و از دیدنشون لذت می برد. اون تو لیبی، کشوری که به زور پانزده تا شهر بزرگ داشت، سی و چهار تا زندان ساخته بود. تو لیبی، پاسخ کوچکترین اعترازی دستگیری و زندان بود. فقط یه موردشو بهتون بگم، یه بار یه گزارشگر فوتبال، وسط گزارش از خرابی زمین بازی. و بی تفاوتی مسئولین گله کرده بود؟ بعد بازی اومدن با مشت و لگد بردنش و نزدیک دو سال هم نداشتن گزارش کنه. بریم سراغ ابو سلیم؟ زندان ابوسلیم نزدیک ترابلوس بعد از این ساخته شد که در سال ۱۹۸۴ یک می خواستند بر ضد قذافی کودتا کنند، ولی بلافاصله شناسایی و دستگیر شدند. عاقبتشونم، خب دیگه نیازی به توضیح نداره. بعد از این اتفاق، قذافی به فکر ساختن زندان ابو سلیم افتاد، و این زندان رو خاص کسایی ساخت که باهاش مخاوف.
تنها افراد معدودی از این زندان زنده بیرون اومدن و تونستن اتفاقایی که اونجا افتاده رو توضیح بدن. که داستانشونم جلوتر میگیم. یکی از همین زندانی ها می گفت چهار سال بعد از زندانی شدنم تو ابو سلیم، تازه خانواده ام فهمیدند که من کجاام. زندان ابو سلیم بخش های مختلفی داشت، مثلا بخش زندانی های ده ساله، بخش زندانی های حبس. بعد، بخش زندانی هایی که تبرئه شدن. دقت کردید؟ بخش زندانی هایی که دادگاه تبعاشون کرده بود ولی فقط خدا میدونست که کی قراره آزاد بشن و شاید اصلا هم نمیشدن. فصل سرما، زندان، سرد و یخ فصل گرما داغ داغ بود و هیچ مکانیزم گرم کننده و سرکنده ای در کار نبود. از در و دیوار زندان موشی بود که میرفت بالا، اونقدر موش زیاد بود که زندانی ها تو سلول میتونستن. با دست چندتاشونو شکار کنن.
وحشتناکترین اتفاق در زندان ابو سلیم و پس از آن
تو زندان یه بلندگوی بزرگ گذاشته بودن که از شیش صبح تا دو تمام شب سرود های ملی و سخنرانی های قزافی رو با صدای بسیار بلند پخش می کرد. از شيش صبح تا دو شب، از دو شب تا شيش صبحم که رادیو برنامه نداشت، بلندگو با صدای بلند بوخ می کشید. سالها بعد، وقتی قزافی سقوط کرد، در سلولهای انفرادی رو باز کردند که پیرمرد. مردایی ازش میومدن بیرون که سالها بود نور خورشید ندیده بودن و اسم خودشون هم نمیدونستن. پاک دیوانه شده بودم. تو زندان ابو سلیم، وحشتناک ترین اتفاق ممکن سال ۱۹۹۶ افتاد. صبح یک روز جمعه، وقتی نگهبانا اومدن به زندانیان یک وعده غذا بدن، چندتا از زندانیان شورش کردند. و دو تا از نگهبانا رو گروگان گرفتند که یکیشون هم کشته شد. خبر رسید به قذافی، و اون دستور داد به اشد مجازات باهاشون برخورد کنند.
با کی؟ با تمام زندانی های اون بخش، یعنی همه ی هزار و دویست نفری که فقط تو اون بخش زندان بودن، حالا مجازات چی بود؟ ساعت یازده صبح آوردنشون تو حیاط و تمام هزار و دویست زندانی رو به رگبار بستن. تمام هزار و دویست نفر رو کشتن و هیچ خبری هم به خانواده هاشون ندادن. مادر یکی از این زندانی هایی که کشته شده، پنج سال تموم هر روز برای پسرش غذا میپخت، میآورد دم زندان. براش نامه می نوشت، چیز میز می خرید و بعد از پنج سال فهمید که پسرش پنج سال پیش کشته شده. مدتها اصلا کسی نمیدونست اون روز چه اتفاقی افتاده این وضعیت داخل کشور لیبی بود، بریم ببینیم اوضاع با کشورهای خارجی چطور بود؟ بعد از جریان منفجر کردن هواپیما پان آمریکایی، وقتی اوایل غزافی از تحویل بمبگذارا خودداری کرد سازمان ملل قطعنامه ای را علیه کشور لیبی صادر کرد و این کشور را تحریم کرد. در نتیجه تحریم، حدود نهصد میلیون دلار لیبی ضرر مالی کرد، ولی بعد با تحویل دادن تروریست ها. اوضاع کمی بهتر شد. اواخر دهه نود، لیبی گفتگوهای پنهانش را با دولت انگلیس برای عادی سازی روابط شروع کرد. و حتی بعد از حملات یازده سپتامبر ۲۰۰۱، قزافی با ابراز همدردی با قربانی ها خواستار شد.
دوستی با قذافی: اقدامهای لیبی در مبارزه با تروریسم
اقدام مشارکت لیبی در جنگ علیه تروریستها شد و القاعده رو محکوم کرد. همه منتظر بودن قذافی مثل قبل از تروریستا دفاع کنه ولی اون این بار محکومشون کرد، لیبی. در عین حال که روابطش را با چین و کره جنوبی نزدیک تر می کرد و حتی رئیس جمهور چین هم از لیبی بازدید کرد کشورهای اروپایی-آمریکایی هم نزدیک میشد حتی سال ۲۰۰۳، وقتی آمریکا به بهانه داشتن سلاح های کشتار جمعی به عراق حمله کرد، لیبی حساب کرد. او به کار اومد دستش و به طور داوطلبانه برنامه های سلاح های شیمیایی هسته ای خود را از رده خارج کرد. همزمان با این کار، لیبی رسما مسئولیت خودش در بمب گذاری هواپیما پان آمریکایی را هم پذیرفت. حتی راضی شد به خانواده های کشته شده ها هفت و نیم میلیارد دلار کرامت بده قزافی گفت: بعضی وقتا باید جنگید، بعضی وقتا باید صلح کرد. فقط یک احمق بعد از اینکه جنگ رو می بره دوباره تفنگ دستش میگیره، تو خیال خودش آمریکا رو شکست داده بود و الان وقت صلح بود. از طرف دیگه، یکی از کسایی که تو بمب گذاری هواپیما آمریکا دست داشت و لیبی به دادگاه های بین المللی رفت. تحویلش داده بود به علت بیماری سرطان مشمول عفو شد و به لیبی برگردونده شد.
شما فکر کن، یارو تو هواپیما بمب گذاری کرده، دویست سی صد نفر آدم بی گناه کشته شدن. بعد بخاطر اینکه سرطان داره عف میخوره میاد بیرون. ببینید چقدر سیاست کثیفه و پشت پرده لیبی چقدر باید باج داده باشه. بعد هم که اومد بیرون، با هواپیمای شخصی که غزافی براش فرستاده بود، برگشت لیبی و سیف الاسلام قضافی چنین استقبال با شکوهی ازش کرد که انگار یک قهرمان ملی برگشته تا یک بمبگذار تروریست. سیاسیون، اینجوری با جون و خون مردم معامله میکنن. آمریکا و انگلیس که پرداخت کرامت توسط لیبی را شرط پایان دادن به تحریم های باقیمانده سازمان ملل قرار دادند. بعد از این پرداخت، لیبی را از تحریم خارج کردن. کمپانی های بزرگ نفتی هم با دمشون گردو میشکوندن، شیرجه زدن تو منابع نفتی لیبی. اینطوری شد که ارتباط قذافی به ناگاه با دنیا خوب شد، همه باهاش ارتباط برقرار کردن فرانسه، روسیه، انگلیس.
رابطه قذافی با ایتالیا و آمریکا: روند تغییرات و اقتصاد انرژی
رییس آمریکا، همه و همه دست در دست غزافی حتی خواننده های خارجی اومدن لیبی و جشن های با شکویی هم برگزار کردند تا چهره لیبی هم تو دنیا خوب نشون داده بشه. آمریکاام نام لیبی را از لیست کشورهای محور شرارت حذف کرد. و حتی تو اسناد کشف شده از سی آی ای نشان داده می شود که مخالفهای قذافی تو اروپا و آمریکا دستگیر می شود. مخفیانه به لیبی تحویل داده می شدند. تازه یکم بعد هم اسم کشور لیبی از لیست کشورهای حامی و تروریستم حذف شد. کشوری که رهبرش تمام مخالفاشو تو دنیا ترور میکنه، کشوری که رهبرش هواپیما رو منفجر میکنه. کشوری که رهبرش تمام مخالفای داخلیشم قل و غم میکنه اسمش از لیست کشورهای حامی تروریست حذف میشه. رابطه قضافی با دنیا رو می بینید؟ گل و بل بل، این دقیقاً همزمان با موقعیه که صدای خانواده های هزار و دوصد زندانی که قتل عام شدن رو تو دنیا هیچکس نمیشنوه دقیقاً همزمان با حکومت به شدت دیکتاتوری قذافی که تا به حال لیبی نظیرش را ندیده. ولی تا نفت لیبی هست، کی به مردمش توجه میکنه؟ شرکت نفتی شل قرارداد نفتی یک میلیارد دلاری با لیبی میبنده تونی بلر پامیشه میره لیبی تو نزدیک به پنجاه سال قبل هیچ مقام آمریکایی نرفته بود لیبی.
ولی الان کاندولیز رایس میره لیبی، قزافی مشتری پر و پا قرص بانک های سوئیسی میشه هواپیمای جت اختصاصی هم سفارش میده که زبون زد بقیه رهبران کشورهای جهان میشه. هواپیماش چکووزی و بار و تجهیزات لوکسو از این چیزا داشت. جالب تر از همه نخست وزیر ایتالیا است. نخست وزیر ایتالیا، سیلویو بلوسکونی، وقتی قزافی به ایتالیا سفر کرد، تا زیر پله های هواپیما برای استقبالش اومد، بغلش کرد، و جلوتر حتی دستش هم بوسید. نخست وزیر ایتالیا دست قذافی رو بوسید که خدا می دونه قیمت این بوسه چقدر برای کشور و مردم لیبی آب خورده. بلوسکنی حتی به خاطر سالها استعمار لیبی توسط کشور ایتالیا از لیبی عذرخواهی رسمی ام کرد؟ و بعدش قذافی اونو به دلیل شهامت در انجام این کارش مرد آهنین خواند. اینم اضافه کنم که ایتالیا یک چهارم نفت، یک چهارم نفت و پانزده درصد گاز طبیعی لی لیبی رو در اختیار داشت و رابطه اقتصادیشم با لیبی خوب بود. حتی تو سال دو هزار و دو، قزافی هفت و نیم درصد سهام باشگاه یوونتوس هم خرید. پای قضافی حتی به سازمان مللم باز شد.
سخنرانی های قذافی در سازمان ملل و پایان نظم جامع
سال ۲۰۰۹، قزافی برای اولین بار قرار بود سفر کنه به نیویورک و تو سازمان ملل سخنرانی کنه. قبلش چادرشو فرستاد و درخواست کرد که بهشون یه جا بدن چادر بزنه، که خب مسلما قبول نکردند. او به سخنرانی رسید، او هیچ کدوم از پروتکل های عمومی را رعایت نکرد، دو سه ساعت صحبت کرد. وقتی که مترجمش از خال رفت، یکی دیگه اومد بجاش، دو سه ساعت اراجیو گفت، از ویروس آنفلوانزای خوکی حرف زد و گفت: این ساخته دست بشره میخواستند سلاح میکروبی بسازند، از دستشون در رفته، الان این بلا سر ملت داره میاد، حتی درباره من. انشور سازمان ملل حرف زد، انشور جلوی چشم همه پاره کرد، گذاشت کنار، درباره فلسطین و اسرائیل هم که یه نظریه جدید داد، گفت: اینو باید با همدیگه یه کشور تشکیل بدم به نام اسراتین. ترکیب اسرائیل و فلسطین. و البته که دیگه قذافی، اون جناب سرهنگ گذشته نیست که برای آمریکا و اسرائیل شمشیر را از رو بسته باشه. اون الان در چاه های نفت رو باز کرده، قول دارم پل دارمو گذاشته کنار، داره نفت میفروشه، دلار میخوره. با دلارشم عشق و حال میکنه، تو کشورم کسی جرات نداره جیک بزنه.
ولی جناب سرهنگ غافل از این بود که چنین نماند و چنین نیز نخواهد ماند. بریم ببینیم؟ آخر عاقبت داستان زندگی قذافی چی میشه؟ غزافی تو کتابش به نام فرار به جهنم نوشته، من مردم رو مثل پدرم دوست دارم. ولی همونطور که از پدرم میترسم از مردمم خیلی میترسم. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موسيقي هاي موسيقي زندان ابوسلیم و قتل عام هزار و دو هزار زندانی رو تو سال نود و شش تعریف کردیم. گفتیم که اوج حکومت دیکتاتوری قذافی تو دهه نود بود و کشور لیبی و مردمانش بازی. که چه ماجراجویی های قزفی و فرزندانش و اطرافیانش بودند. کشورهای اروپایی و آمریکا هم که چشمشون به نفت لیبی بود و اینکه فقط خدایی نکرده، لیبی سلاح اتمی نداشته باشه. حالا تو کشور خودش با مردمش هرکاری کرد. کشورهای آفریقایی هم که وضع داخلیشون همچین بهتر از لیبی نبود و گاهی به خاطر خوشخدمی قذافی ازش طرفداری.
بهار عربی و تحولات لیبی: از اعتراضات تونس تا سقوط حکومت قذافی
روزگار خوش جناب سرنگ و خانواده اش، با آشتی که با دنیا کرده بودند و قراردادهای نفتی که بسته بودند، خوش و خرم جلو میرفت، تا اینکه بوی بهار عربی بیخ گوش لیبی به استشمام قزافی رسید. بهار عربی، که احتمالا همه شما میدونید، به اعتراضات و انقلابهایی میگن که تو چندین کشور عربی. پشت سر هم اتفاق افتاد، این اعتراضات از کشور تونس شروع شد، بعد مردم مصر قیام کردند. بعد لیبی که داریم داستانشو تعریف میکنیم، بعد هم یمن، سودان، عربستان، سوریه و چندین و چند کشور. ولی شروع بهار عربی از کشور تونس بود و داستان جرقه این سلسله انقلاب ها هم در نوع خودش همونطور که تو اپیزود گاندی هم گفتیم هر انقلابی از یه جایی از یه اتفاقی شروع میخوره حالا بتونستم این بود که یه جوون بیست و هفت ساله و دستفروش تونسی به نام طارق بوعزیزی یه مامورای شهرداری بساطش رو به زور جمع میکنن و جلوی جمعیت بهش سیلی میزنن، خودش رو جلوی ساختمون شهرداری آتش میزنه و این موضوع آتش خشم مردم تونس رو شلوار میکنه و منجر به تظاهرات می کنه. تحولات عظیمی تو کشور تونس میشه که در نهایت رژیم بن علی تو تونس سقوط میکنه. تو جریان اعتراضات تونس، قزافی به نفع رئیس جمهور تونس بن علی سخنرانی کرد که بعدش حتی. توسط انقلابیون تونسی تهدید به مرگ هم شد. بعد تونستم همین اعتراضات تو مصر منجر به سقوط رژیم حسنی مبارک شد.
و دقیقا تو کشورهای همسایه شرقی و غربی لیبی یعنی مصر و تونس، حکومت دیکتاتورها. به پایان رسید و بوی بهار عربی از چپ و راست مردم معترض کشور لیبی رو هم مسک کرد. مسلما اونا هم پیش خودشون فکر میکردن میگفتن تونست تونست چرا ما نتونیم؟ جناب سرهنگم که شستش خبردار شده بود، برای اینکه بهار عربی تو لیبی اتفاق نیفته، سعی کرد آزاد. آزادی های مردم رو یکم بیشتر کنه و بلافاصله ام یه تعداد زندانی سیاسی رو آزاد کرد. این زندانیان که آزاد شدند، تعدادی از خانواده های زندانی های سیاسی که عزیزاشون آزاد نشده بودند. بودن و اونا حتی خبری از عزیزاشون نداشتن جلوی در زندان تجمع کردن. و اولین تظاهرات تو لیبی به این بهونه استارت خورد. قذافی هم که خب، برای این خانواده ها کاری نمیتونست بکنه، چند سال قبل تموم عزیزاشونو به رگبار بسته بود. پس چیکار کرد؟ خانواده های اونا هم زندانی کرد، و حتی وکیل خانواده ها هم زندانی شد، پشت بند زندانی شدن وکیل.
دست به انقلاب در لیبی: آغاز و پایان یک انقلاب
یه ده از وکلا برای حمایت از اون اعتراض کردند، و بعدش هم مردم برای حمایت از وکلا و زندانی های دیگه اعتراض کردند. و اینطوری شد که تظاهرات تو لیبی هم شروع شد و کمتر از چند هفته کنترل کشور از دست قذافی خالی شد. البته قذافی اومد سخنرانی کرد خطاب به معترضا گفت ببین خونه شما شیشه ایه با سنگ بازی نکنید ها. گفت ما برای لیبی، از شما موش ها شایسته تریم. بعدشم برای سرکوب مخالفان، علاوه بر ارتش، از گردانهای قذافی هم کمک گرفت. غزافی را یادتونه، قبلا توضیح دادیم، غزافی از کشورهای آفریقایی سرباز جمع میکرد، بهشون پول میداد تا هر موقع نیاز داشته باشد. ازاد داشت در خدمتش باشن و حالا هم وقتش بود قزافی شروع کرد به کشتار با تمامی سلاح های که روز دنیا افتاد به جون مردم و توپ و مسلسل و تانک و آورد وسط خیابون. اون سعی میکرد مردم رو وحشت زده کنه، از مردمی که تو خیابون دستگیر میشدن فیلم میومد بیرون که وقتی دستگیر میشدن ازشون میخواستم بگو. زنده باد قذافی، و اگه نمیگفتن، تیر خلاصو بهشون میزدن.
تکیر اندازاش میرفتم بالای پشت موما و پشت سر هم معترضا رو هتشاد میکردند. ولی مردم دست بردار نبودن. بعد از چهار تظاهرات بزرگ، انقلابیون کنترل بن قاضی دومین شهر مهم لیبی را به دست گرفتند. در این تظاهرات بیش از دویست نفر کشته شدند و فرانسه به عنوان اولین کشور شورای ملی انقلابی. یه لیبی رو به رسمیت شناخت شورای امنیت سازمان مللم قطعنامه ای را تصویب کرد که به موجب اون در آسمان لیبی منطقه پرواز. ممنوع اعلام شد و استفاده از تمامی ابزارهای لازم برای حفاظت از جون شهروندان غیرنظامی نظامی لیبی تصویب شد، یعنی چی؟ یعنی اجازه حمله نظامی به کشور لیبی داده شد. و کمی بعد، جت های فرانسوی بالا سر لیبی به حرکت در آمد و پشتبندشم جت های آمریکایی. مردم مسلح لیبی هم تو یک جنگ داخلی تمام عیار با ارتش و گردانه های قزافی درگیر شده بودند. بزار یه تصویری از جنگ داخلی لیبیو براتون بسازم.
بازگشت: خشونت و اقدامات جنگی در انقلاب لیبی
یکی از منابع این اپیزود که قبلاً هم معرفی کردیم کتاب بازگشت نوشته احشامتره که این کتاب جایزه پلیتزر هم گرفته البته یه کتاب دیگه هم یشون داره به نام کتاب در کشور مردان که اونم جزو منابع پادکسته، تصویری که میخوام تعریف کنم. من از کتاب برگشته نویسنده تعریف میکنه میگه انقلابیون یک شهر رو گرفته بودن ولی با حمله هوایی و زمینی ارتش قزافی دور به عقب نشینی میشن. تو این فاصله هم اجساد کشته شدهاشون رو دست جمعی دفن میکنن و تو نقاط مختلف شهر به صورت پراکنده با ارتش مبارزه می کند. نویسنده با توجه به ارتباطی که داشته، با یه پیرمردی که تو شهر چند روزی داشته در کنار یاراش میجنگیده، تلفنی سوخته. صحبت میکنه و پیرمرد گزارش جنگ رو واسش تعریف میکنه میگه، بله، ارتش اومد داخل شهر، اون سمت شهر الان دست ارتش، و اونا گور های دست جمعی رو پیدا کردن، جنازههای سربازای انقلابی رو آوردن بیرون، ریختن رو هم، جنازهها رو آتش زدند. بوی تهفون کل شهر رو گرفته، نویسنده از پیرمرد میپرسد میگه: پسرت چی، اون وضعیتش چطوره؟ پیرمرد بهش میگه، خوبه، من بمیرم نمیذارم اونا دستشون بهش برسه. سه روز پسرم پیشمه، ولی دیگه داره بو میگیره و باید زودتر یه جا واسهش پیدا کنم دفنش کنم. بعدش تو کف حیاط یه خونه پسرش رو دفن میکنه وطنِی، وطنِی، وطنِی زادِ اباد وطن من، رَغْمَ كَيْدِ الْعِدَى رَغْمَ كُلِّ مِنْقَمٍ سَوْفَ نَسْعَى إِلَى أَنْ تَعْمَنْ نِعَمْ سوف نرنو به رفع تمام همم برای مسیر برای العلا و مناجت قمم فَلْ نَقُمْ كُلُّنَا بِالدَّوَاءِ وَالْقَدَمِ كُلُّنَا عَلَى مَنْ يُصَارِعُ السَّقَفَ و نواصل مسير به سمت غاية مهم و نكون واقعاً خير امته بين امته سوف نقره هاون مبارزات ادامه پیدا می کند، استعفای مقامات دولتی و نظامی روز به روز نتیجه رو بیشتر به نفع مردم سالها قبل قزافی تو کتاب فرار به جهنمش گفته بود، احساس میکنم مردم، این جمعیت نامتعادل افراطی که حتی علیه ناجیان خودش هم شورش می کنه، در تعقیبم هستند. اونا تو زمانه لذت و خوشی چقدر مهربونن، ولی در زمان خروش خیلی بی رحم میشن.
و واقعاً هم مردمم بی رحم شده بودند، اونا هم با تمام تجهیزات که به دستشون می رسید حمله میکردند و سربازای قزافی رو یکی یکی می کشتن. اوضاع انقلاب لیبی وقتی دیگه خیلی به نفع مردم شد که جنگنده های ناتو از هوا به ارتش قذافی حمله کردند. و حتی تو یکی از حملات، یکی از پسران قذافی و سه تا از نوه هاش تو ترابلوس کشته شدند. تو یکی دیگه از این حملات، حدود ساعت هشت و نیم صبح، بمب افکن های ناتو به یک کاروان نزار که احتمال میدادن غزافی هم توش باشه حمله کردن و حداقل چهارده ماشین رو نابود کردن و پنجاه و سه نفر. به محض بمبارون کاروان، گروه های مختلف انقلابیون آگاه شدند و خودشان را به محل رساندند. از اون طرفم، بقیه اعضای کاروان که زنده موندن پراکنده شدن و قذافی و نزدیکانش رفت. اونا تو یه ویلای مخروبه پناه گرفتن. همزمان با اینکه محافظان و آخرین یارای سرهنگ داشتند با انقلابی و می جنگیدند، قزفی و چند نفر. بر از نزدیک ترین آدماش فرار کردند و خودشون رو به یه محل ساخت و ساز رسوندند و تو لوله های بزرگی که از از قبل اونجا بود پنهان شدن.
سرنوشت پس از انقلاب در لیبی
و هر لحظه ام صدای پای انقلابیون رو که داشتن بهشون نزدیک و نزدیکتر میشدند بیشتر. در میشنیدن و در نهایت انقلابیون رهبر لیبی رو پیدا کردن و از تو لوله کشیدنش بیرون. دیگه احتمالا، خیلیا کلیپ های لحظه های آخر عمر قزافی رو دیدند، اون لحظه ای که انقلابیون پیداش میکنن و میرن. اون لحظه ای که از پشت خنجر فرو می کنن تو بازنش و چهره خون آلود و داغ غغون غزافی محافظ خونوادگیش می گفت، تا روزای آخر عمر قذافی، اون اصلا عمق فاجعه را درک نکرده بود. و باورش نمیشد که تو کشور واقعاً انقلاب شده. چون بهش گزارشهای عوضی میدادن. انقلابیون، جنازه قذافی رو گذاشتن تو فریزر یک مغازه، بعدشم به مدت چهار روز جنازه در معرض. در نظر عموم گذاشته شد و مردم لیبی از جاهای مختلف میومدند با جنازه عکس می گرفتند. شیوه قتل قذافی از سوی برخی از رهبران دولتها محکوم شد، از جمله هوگو چاوز که گفت قذافی.
یک انقلابی بوده که شهید شده، فیدل کاس رو هم به شدت به ناتو و انقلابیون اعتراض کرد. کاری نداریم که حالا رهبران معترض خودشون تحت دیکتاتور بودن. ولی انقلابیون هم کارشون واقعاً از حد گذشته بود، اونا حتی قبر پدر و مادر و مادربزرگ و. هموی قزفیرم باز کردن، استخوناشون درآوردن و سوزوندن. این عدم کنترل خشم انقلابیون، پیامدهای خیلی وحشتناکتری هم برای لیبی داشت انقلاب شد، قذافی رفت، رژیم سرنگون شد، بعدش چی؟ بعدش چی؟ هیچکس به اینجاش فکر نکرده بود، هیچکس نمیدونست بعدش قراره چی اتفاقی بیفته. ولی ما الان میدونیم، چون نه سال از اون روز گذشته. بعد انقلاب، جنگ های داخلی بین انقلابیون شروع شد، از یک طرف گروههای تندراه اسلامگرا که میخواست. اصلا لیبی رو به یه افغانستان دیگه تبدیل کنن، از طرف دیگه انقلابیونی که میخواستند کل انقلاب رو برای خودشون مصادره کنن. کشور یه جورایی دو تا حکومت و دو تا پارلمان برای خودش داشت.
مصاحبه با قذافی: درسهایی از تاریخ لیبی و مقابله با قدرتهای جهانی
سال 2015 لیبی یکی از امن ترین بهترین کشورها برای داعش بود و بخشی از لیبی تحت سلطه آنها بود، دولت مرکزی هم اونقدر ضعیف بود که نمیتونست. مثل جلوی داعش رو بگیره، درگیری بین گروه های مختلف لیبی تموم شدنی نبود. سلطنت طلبای محافظ کار، سکولارهای نظامی، اسلامگرههای تندرو، دموکرات های لیبرال. همه اینا باعث آورگی صدها هزار نفر از مردم لیبی و مهاجرت آنها به کشورهای دیگه شد. دو بار اقدام برای کودتا و دو تا جنگ داخلی لیبی رو به مرز نابودی کشونده. همین امروزم، وظیفه این کشور اصلاً مشخص نیست. اپیزود گاندی رو یادتونه؟ وقتی تظاهرات هندی ها داشت به پیروزی ختم میشد، گاندی فقط به خاطر خشونت. اومد تو تظاهرات، تو کل کشور اعتراضاتو متوقف کرد. او گفت، مردم هند آمادگی پیروزی و استقلال رو ندارند.
اگه شما هم مثل من از دست گاندی حرص خورده بودین و گفتین که دیگه اون زیادی مهربونه، تو داستان. قذافی، تاریخ داره درس جدیدی بهمون میده. بریم اپیزود رو با مصاحبه خانم اوریانا فالاچی، خبرنگار معروف ایتالیایی با قذافی به پایان ببریم خانم فلاچی علاوه بر اینکه روزنامه نگار و خبرنگار قهاری بود، نویسنده خوبی هم بود و احتمالا. خیلیامون با کتاب نامه به کودکی که هرگز زاده نشد ازیون آشنایی داریم، یه کتاب دیگه از خانم فلاچی که که یکی از منابع این اپیزود هم هست، اسمش گفتگوهای اوریانا فالوچیه، این کتاب، متن مصاحبه ها که ایشون با رهبر کشورهای مختلف جهان از جمله اسرائیل و ایران و لیبیو جای دیگه داشته. در قسمت اول هم به این مصاحبه اشاره کردیم، وقتی که قذافی کلی از کتاب سبزش تعریف کرد و فالاچی کتاب را برد. بازداشت کرد و گفت قوطی موج مصنوعی من از کتاب شما بزرگتره. تو مصاحبه، فلاچی میگه شما آمریکا رو تهدید میکنید، میگید پاش بیفته بهش نفتم نمیفروشیم، و خیلی راجع به من. به آمریکا بد صحبت می کنید، آیا زیادی راجع به بد بودن آمریکا اغراق نمی کنید؟ سرنگ میگه نه، هر کشوری که زیر سلطه کشور دیگه ای باشه و بهش زور بگه، همین عکس العمل منو انجام میده. حالا چی میگه، فقط آمریکا زورگوه؟ اونوقت شوروی که شما ازش دو هزار و پنجصد تا تانک خریدید زورگو نیست؟ سرنگ جواب میده میگه نه، اون دوستمونه.
مصاحبه با فلاچی: دخالت آمریکا و اعتقاد به خدا
فلاشی میگه آمریکا بده چون تو کشورهای دیگه دخالت میکنه، قبول؟ خب شما هم مستقیم تو کشورهای چاد، اوگاندا و تانزانیا دخالت حتی نظامی میکنید. فرهنگ جواب میده میگه، شما نمیفهمید، من حمایت کردم چون این کشورها با اسرائیل مخالفن، چون این کشورها و با جودها مخالفن. فلاچی هم بهش میگه، جانم سرک، یکم دیر به دنیا آمدید، چون با این طرز فکر، احتمالا هیتلر دوست به. بهتر می تونست براتون باشه. یه جای دیگه فلاچی میپرسه؟ شما به خدا اعتقاد داری؟ سنگه جواب میده، معلومه که دارم، چرا این سوال رو پرسیدی؟ حالا چی جواب میده؟ چون کاملا به این نتیجه رسیدم که شما خودتون رو خدای لیبی میدونید. موسيقي موسيقي هی هی (مذکر) چیزی که شنیدید ، اپیزود چهار چهاردهم از پادکست رخ بود که با تلاش غزال قبادی نرگس شریفی فرد زینب سباقیان طارق سیدی، نسترن مؤمن و علی مختاری تولید شد، با توجه به توضیحاتی که اول قسمت دادم. حدود دو هفته بعد، اولین قسمت میانی پادکست رخم منتشر میشه. ما روزهای و هفتهها برای تولید هر اپیزود زمان میگذاریم و اگر خواستید از ما حمایت کنید، پادکست از طریق پست و استوری اینستاگرام یا هر روش دیگری به دیگران معرفی کنید. این کار شما.
انتظار داشته باشید که مثل گذشته، تو صفحه اینستا، پادکست رخ، کلی متنی وجود دارد. سلب و فیلم و عکس مرتبط با این قسمت رو ببینید و ممنون از همراهی بی نظیر شما. آذر ۹۹. هی این فیلم به صورت فیلمبرداری هی
آخرین ویدیو ها

news via inbox
Nulla turp dis cursus. Integer liberos euismod pretium faucibua