دیکتاتور بزرگ | داستان زندگی هیتلر . قسمت دوم

آخرین آپدیت : ۱۸ تیر ۱۴۰۳توسط

بزرگ داستان زندگی هیتلر . قسمت دوم

گوش بدید به دیکتاتور بزرگ | داستان زندگی هیتلر . قسمت دوم

00:00 تا 00:04: هیتلر: داستان زندگی دیکتاتور بزرگ – قسمت دوم
00:04 تا 00:07: پیشرفت‌های حزب هیتلر و تصویب قوانین دیکتاتوری
00:07 تا 00:09: تبلیغات و نقض از آلمان نازی
00:09 تا 00:12: شب دشنههای بلند: کودتای هیتلر و روم
00:12 تا 00:14: کشت و خیانت: داستان روم و شلایکه
00:14 تا 00:18: تحولات پس از مرگ رئیس جمهور و صعود هیتلر
00:18 تا 00:20: رویای گسترش آلمان و خشونت هیتلر
00:20 تا 00:24: هیتلر و فتح اتریش و چکوسلواکی
00:24 تا 00:28: دیدار هیتلر با اسلواکی در آلمان
00:28 تا 00:31: آلمان و پیمان‌های تسلیم در جنگ جهانی دوم
00:31 تا 00:35: مذاکرات و جنگ جهانی دوم: تصمیمات هیتلر و اثرات آن
00:35 تا 00:37: پیروزی سریع هیتلر و تسخیر فرانسه
00:37 تا 00:40: خاطرات جنگ جهانی دوم و فتح فرانسه
00:40 تا 00:43: نبرد بریتانیا و فتح کیف بار: چالش های جنگ جهانی دوم
00:43 تا 00:45: شکست و تسلیمی هیتلر: نبرد وحشیانه روسیه و آمریکا
00:45 تا 00:47: ترور ناکام هیتلر و اشتفانبرگ
00:47 تا 00:49: پیام شوفاژ هیتلر: آتش به پودر
00:49 تا 00:53: نهایت اصرار هیتلر و برلین
00:53 تا 00:56: آخرین روزهای زندگی هیتلر و اوا بران
00:56 تا 00:59: افراد قدرتمند: از هیتلر تا پادکست رخ

هیتلر: داستان زندگی دیکتاتور بزرگ – قسمت دوم

به زودی زمانی میرسد که حتی مخالفان ما به آنچه که ساخته ایم و آنچه که با تلاش زیاد به دست می آید. درود بر آلمان جدید، درود بر آلمان قهرمان، مرگ مادرش اون دیگه هیچوقت گریه نکرده بود. بیکر میگفت این تلخ ترین واقعیت زندگیش با نقاشی کشیدن کارت به سال درست کردن، زندگیشو می گذران؟ کم کم به سیاست و دفاع از حق و حق کارکنان، یا که از سخنرانیاش فریاد زد، وقتی قدرت را به دست بگیرم، مثل گاوین علت اصلی همه بدبختی ها و نگرانی های جهان، یهودیان، شخصیت هیتلر، روز به روز به دیکتاتور بزرگ آذین هیتلر. هر چهل و چهار سالگی از بعد از آن به مسیر تاریخ بشریت رفتیم. امام هافیرون در قدردانیون هی هی موزیک ویدیویی سلام. من امیر سودبخش هستم و شما قسمت هفتم از پادکست رخ را می شنوید به عنوان دیکتاتور بزرگ داستان زندگی آدولف هیتلر قسمت دوم همونطور که احتمالا میدونید، با توجه به کار مشترکی که پادکست رخ با رافتکست انجام داده. ما اینجا داستان زندگی هیتلر رو بررسی میکنیم. و ایمان تو رافکس به هولوکاست میپردازه هی (مذکر) هی خرید فرج به صورت اینترنتی می تونه سخت باشه چون نمی تونی بفهمی فرچه ای که انتخاب کردی واقعا به خونه ت میاد یا نه اما ابزار با حال پرو آنلاین فرش مد ما این کار را راحت کرده قبل از اینکه بخوام این ابزار رو بهتون معرفی کنم یه یادآوری کنم که مد ما اولین و تنها فرش دو لایه ایه که توی ماشین لباسشویی شسته میشه، برای تمام ستوق هم کاملا ضد لغزه میشه. حالا ببینیم این پرو آنلاین چجوریه یه عکس از فضایی که میخواید فرچتون رو توش پخش کنید میگیرید؟ و فرش به صورت مجازی توی همون فضا براتون گسترش میشه.

حتی می توانید سایز فرش و تغییر بدید تا در نهایت به سایزی برسید که واقعاً برای خونه شما مناسب است و خیلی راحت است. اگر پرو آنلاین رو امتحان کنید میبینید خیلی به واقعیت نزدیکه و استفاده ازش حسابی لذت بخش برای دیدن فرش های مدما و استفاده از قابلیت – من به مودما.کام سر بزنید، آدرس وب سایت و پیج اینستاگرامشون رو توی توضیحات اپیزود براتون گذاشتم. تو قسمت اول، زندگی هیتلر رو از تولد تا چهل و چهار سالگی مرور کردیم. دیدیم که دوران جوانیشو به بتالت میگذرد، عاشق نقاشی و اپرا بود؟ مرور کردیم که چه عواملی باعث شد هیتلر ضد یهود بشه؟ از شجاعتش تو جنگ گفتیم و در نهایت سیر اتفاقات سیاسی رو از سی سالگی تا چهل و چهار سالگی اون بررسی کردیم و دیدیم چی شد که هیتلر. به مقام صدر اعظم آلمان رسید، پیشنهاد می کنم اگر قسمت اول رو گوش نکردید حتما همین الان استاپ کنید. اول اون قسمت رو گوش بدید تا با افراد و گروه هایی که تو قسمت دوم داریم ازشون نام می بریم. آشنا باشید و در جریان موضوع قرار بگیرید. خب، بریم ببینیم هیتلر بلافاصله بعد از اینکه صدر اعظم شد چه کارایی کرد؟ از نظر ساختار قدرت، هیتلر نفر دوم کشور بود. اول رئیس جمهور هندربرگ پیرمرد هشتاد و پنج ساله بود بعد اون صدر اعظم هیتلر بود، تو اولین جلسه کابینه با وجود مخالفت اولیه هندبورگ هیتلر فرمان انحلال پارلمان و انتخابات مجدد را صادر کرد.

پیشرفت‌های حزب هیتلر و تصویب قوانین دیکتاتوری

چرا؟ میخواست حزبش تو انتخابات مجدد کرسی های بیشتری بدست بیاره. بعد قانون حفاظت و حمایت از خلق آلمانو تصویب کرد. به موجب این قانون، تظاهرات سیاسی و مطبوعات احزاب رقیب ممنوع شد. تمرکز اصلیشم رو کمونیستا و سرکوب کردن اونا بود. فقط تو یه ایالت، ده ها هزار نفر از مخالفان بازداشت شدن. گوگل تو خاطراتش نوشت، یه بار دیگه زندگی برامون لذت بخش شده. واقعاً هم لذت بخش شده بود تو انتخابات مجدد مجلس با تبلیغات رادیو و تلویزیون و مهم تر از همه محبوبیتی که حزب هیتلر بدست آورده بود تونست دوصد و هشتاد و هشت کرسی مجلس رو بگیره. یعنی اکثریت پارلمان، بعد قانونی تصویب کرد که اختیارات قانونگذاری و تغییر مواد قانون اساسی را به دولت میداد. یعنی مجلس یه قانونی تصویب کرد که اختیار قانونگذاری را از خودش گرفت داد به دولت.

قانون بعدی که تصویب شد این بود که حق تصویب نهایی قوانین از رئیس جمهور گرفته شد و به صدر اعظم با تصویب این قوانین، هیتلر داشت پایه های دیکتاتوری خود را کاملا قانونی محکم می کرد. اعصاب فعال پشت سر هم منحل میشدند. حزب ناسیونالیست آلمان، گروه سیاسی راست، نظام جوانان آلمانی، حزب جوانان باوریا، اینا همه از بین حزب هیتلر، شد تنها حزب بزرگ قانونی کشور. هیتلر حتی پرچم آلمان هم عوض کرد و طرح صلیب شکسته معروف را به پرچم اضافه کرد. راجع به تاریخچه صلیب شکسته و چندین موضوع جذاب دیگه تو پیج اینستا پادکست به مرور مطالب تکمیلی میذاریم. که میتونید دنبالش کنید، تو همین اسنا، هیتلر یک وزارتخانه جدیدم به نام وزارت اطلاعات خلق و تبلیغاتم تاسیس کرد. بهترین گزینشم کرد وزیر این نهاد تازه تأسیس. کی؟ گوبلز، تو این دوران، هیتلر سعی کرد شور و هیجانی که تو مردم ایجاد کرده بود و به نفع عقاید خودش مصادره کنه و مردم رو بیش از پیش با خودش همراه کنه. البته، بهبود اوضاع اقتصادی، معافیت های مالیاتی و ایجاد اشتغالم تو این همراهی مردم خیلی تاثیر.

تبلیغات و نقض از آلمان نازی

تاثیر گذاشت و ملت هم برای کارهایی که کرده بود واقعا دوستش داشتن. پس هیتلر شروع کرد تبلیغات علیه مارکسیست و یهود و سعی کرد نظر مردم رو به عقاید خودش همسو کنه. سعی کرد مردم رو از مارکسیس بترسونه و از طرفی هم ارتش اس آ سعی میکرد با تبلیغات گوبلز. آن را تشویق کند که با یهودی ها رابطه نداشته باشند، ازشون خرید نکنند و به مرور از صحنه اجتماعی طردشان کنند. کمتر از یک سال بعد بیش از شصت هزار یهودی از آلمان مهاجرت کرده بودند و بیش از پنج هزار نفر معاون مختلف اخراج شده بودن، تازه اینا همه قبل از اینه که کشتار گسترده یهودیان بخواد اصلا شروع بشه. تو این دوران، تصویر هیتلر رو، تصویر صلیب شکسته رو همه جا میشد دید، روی لباس ها، روی زور. ظروف توی مغازه ها، رودر و دیوار، همینجا این تصاویر حک شده بود. یکی از یاران نزدیکش، رودولف هس، تو یک نطق رادیویی اعلام کرد، آدولف هیتلر آلمانه و آلمان هیتلره. کسی که به هیتلر سوگند یاد میکنه، به آلمان سوگند یاد کرده.

این قوانینی که تصویب می شد و این قبیله سارنظرا باعث شد رئیس سازمان های .. به نام ارنست روح. که دوست قدیمی هیتلرم بود، با هیتلر اختلاف نظر پیدا کنه. ارنست روم، با هیتلر با هم مبارزه کرده بودند، با هم سر کودت های نافرجام قبلی زندان افتاده بودند. و ایشون اصلاً بنیانگذار گروه توفان یا همون اسعه هم بود. اما دیگه الان با توجه به جایگاهی که داشت خیلی زیادی قدرتمند شده بود، از طرف این آقای فرمانده همجنس. بازیگران هم بود، هیتلر نه با قدرت زیادش می تونست کنار بیاد و نه با موضوع همجنسگراییش. برای همین هیتلرم سعی کرد با تأسیس اداره امنیت، از قدرت ایس ا و رئیسش رحم کم کنه. و برخی مسئولیت ها رو به اون اداره منتقل کنه، اداره امنیت تازه تأسسی که کمی بعد اسمش شد.

شب دشنههای بلند: کودتای هیتلر و روم

گشتاپو، اختلافات این دو نفر بیشتر که شد، هیتلر با کمک اطرافیان وفادارش یه لیست از اسامی اشخاص نامطلوب. آنها تهیه کردند که صدر این لیست هم ارنست روحم بود، اونا سعی کردند این موضوع رو در جامعه القا کنند که این افراد قصد مثل کودتا بر علیه هیتلر رو دارن و میخوان پیشوا رو ترور کنن. البته هنوزم که هنوزه، کاملا مشخص نشده که نظامی های گروه سآ و رئیسشون این قصد داشتند یا نه؟ ولی خیلی ها باور دارن که این موضوع فقط یه توهم و انگ سیاسی بوده برای توجیه اتفاقات عجیبی که بعدش. هیتلر اول سعی کرد با روح صحبت کنه و اونو به راه راست خودش هدایت کنه، ولی روح خیلی زیر بار حرف های زور و هیتلر نمیرفت از اونجایی هم که از مدتها پیش و قبل از به قدرت رسیدن هیتلر رو می شناخت شاید خیلی هم ازش حساب نمیبرد. تو همین روزا، هیتلر اولین سفر خودشو به خارج آلمان انجام داد و به دیدار دیکتاتور ایتالیایی. موسلینی رفت، خیلی هم با موسلینی حال میکرد، تو نبود هیتلر چند نفر از مخالفاش که تو لیست اشغال ها در حالی که نامطلوب هم بودند، چند تا سخنرانی انتقادی از هیتلر کردند. هیتلر وقتی متوجه موضوع شد، گفت: به همه ی ناقص و خلقه های حقیر هشدار می دهم که مقابل قدرت ما جارو خواهید شد و خیلی زود. بودم، هیتلر تمام مخالفت را با هم جارو کرد و خشکتر را با هم سوزوند، ببینیم چه اتفاقی افتاد. صبح روز سی ژوئن هزار و نهصد و سی و چهار، عملیات پاکسازی که بعدا به نام شب دشنههای بلند.

هلند یا کودتای روح معروف شد، با تلفنی که گوبلز به برلین زد شروع شد. گوبلز شروع عملیات رو به برلین مخابرات کرد، همزمان هیتلر دو نفر از ژنرال های بلندپایه اظهار. و جلوی چشم همه اطرافیانش مدال ها و درجهاشون رو با دست های خودش کند و دستور داد بندازنشون. بعد با چند نفر از افرادش رفت سراغ روم. روم که تو تعطیلات بود و تازه داشت از خواب بیدار می شد، یهودی بود. وقتی که هیتلر جلو شیستاده و فریاد میزنه روم، تو بازداشتی! اون با لکنت زبون جواب داد، هیل پیشوای من، هیلتر دوباره فریاد زد تو بازداشتی. همراهان هیتلر روح رو دستگیر کردن همین اتفاق برای چندین نفر دیگه هم افتاد از اونور تو بلین همه کسایی که قبلا اسمشون تو لیست بود دستگیر شدن و برخلاف رفقاشون تو مونیخ اونا به زندان نرفتن. همگی بدون هیچ مقدمات و تشریفات تیر بارون شدن. گوبلز مصداق بارز کسایی بود که میگن تو عکس بده من جنازه تحویل میدم، به ترتیب لیس همه رو گرفت و بیام.

کشت و خیانت: داستان روم و شلایکه

مقدمه کشت، پاپن، صدر اعظم سابق دستگیر شد و جلوی چشمش منشی و دوست صمیمیش تیر بارون شدند. ژنرال شلایکه رویاتونه، همونی که قبل از هیتلر چند هفته صدر اعظم شده بود، ژنرال به همراه زنش تو خونه. نشون کشته شدن. کورد فان شلیشر که اونم قبلا زمانی صدر اعظم آلمان بود کشته شد. در مجموع حدود چهارصد نفر که اسمشون تو لیست بود توسط گشتاپا و اس اس کشته شدن و صدها نفر هم زندانی. ارنست روم، دوست قدیمی و یار غار هیتلرم، که با هم سختی کشیده بودند، با هم شکست خورده بودند و با هم جمع شدند. بشو به پیروزی رسیده بودند، تو سلول انفرادی زندان بود که دو افسر اس اس وارد سلولش شدند، که هر دو دو نفر درجه نظامیشون خیلی کمتر از اون بود. اونا به احترام روح یه سلاح روی میز گذاشتن و بهش ده دقیقه فرصت دادن که خودشو خلاص کنه و اونا مجبور نباشن. چنین کاری بکنند و از سلول رفتند بیرون ولی بعد ده دقیقه که صدایی نشنیدند دوباره وارد سلول شدند.

دیدن ارنس روم وسط اتاق ایستاده، پیراهن رو روی سینه اش پاره کرده و منتظره شلیقه. سلام و سلام چند روز بعد از عملیات، به سرویس های پلیس دستور داده شد تمام اسناد عملیات رو بسوزونن و روزنامه ها حق. حقوق چاپ تسلیت برای کشتار هم نداشتند. و غیانه تر از همه چیز این بود که بیست لایحه قانونی در پارلمان به تصویب رسید که طبق اون تمامی که به منظور دفاع از دولت و برای در هم شکستن خیانت به اصطلاح بزرگ توطئه علیه امنیت کشور انتقاد شده بود، قانونی اعلام شد. هیتلر این بار هم خلاف قانون عمل نکرده بود. منتخب اول عمل کرد. بعد برای عملش قانون گذاشته بود. رئیس جمهور پیرمرد که اسیر و مسخ هیتلر شده بود تلگرامی برای هیتلر فرستاد که شما ملت آلن. ما رو از یک خطر بزرگ نجات دادید کمی بعد، حال پیرمرد هشتاد و پنج ساله وخیم شد، هیتلر با رعایت حداکثر احترام و ستایش.

تحولات پس از مرگ رئیس جمهور و صعود هیتلر

لایحه ای رو مطرح کرد که بعد از درگذشت رئیس جمهور، وظایف اون به صدر اعظم منتقل بشه و دیگه پست رئیس جمهور. جمهوری وجود نداشته باشه. در کمال فروتنی گفت من نمیتونم جای هندربورگ فقید بشینم. بعد مرگ رئیس جمهور، هیتلر رایحه را به رفراندوم گذاشت و نتیجه رفراندوم هم که مشخص بود. هیتلر با تمام اختیارات شد نفر نخست آلمان صدر اعظم راش پیش. خیلی بزرگ. (تشویق) (مذکر) (مذکر) (مذکر) هی (خنده تماشاگران) هی برنامه هیتلر این بود، اول غلبه بر دشمنان داخلی بعد پیروزی بر دشمنان خارجی. حالا که دشمن داخلی وجود نداشت، با خیال راحت رفت سراغ سیاست خارجی و هدف اولش هم از بین بردن. معاهده ننگین ورسای بود، تو اولین اقداماش خدمت سربازی را اجباری کرد و طی جشن با شکوهی برخلاف معاهده از ارتش مرکب از سی و شش لشکر و پنجصد و پنجاه هزار نفر رونمائی کرد.

اون زمان تو اروپا، دولت های خسته از جنگ جهانی اول، هیچ تمایلی به جنگ دوباره نداشتند و همش سعی می کردند. با هیتلر و افرادی شبیه به اون مذاکره کنند، خیلی هم دوست نبودم به پروپای هیتلر بپیچند. از طرفی، رابطه هیتلر و موسلینی هم روز به روز بهتر میشد، این دو نفر خیلی هم بهم شبیه بودند. و در هر دو اراده قدرت و عطش دیکتاتوری موج میزد موسلینی خودشو برادر بزرگتر حس میکرد و هیتلرم با احترامی غیرمعمول براش سنگ تموم میذاشت وقتی موسلینیوم. آلمان چنین استقبالی ازش شد که خود موسلینی هم باورش نمیشد از آذینبندی تمام خیابون ها و جشن ها اشنا ام رژها گرفته تا اعطای نشان طلایی هسک که فقط خود هیتلر اونو تا الان گرفته بود. از طرف دیگه، هیتلر سعی میکرد با گفتگو و سیاست، فرانسه و انگلیس هم از خودش راضی نگه داره و با. با ژاپنم که تو آسیا قد آلم کرده بود رفیق شده بود در داخل کشورم بهبود اوضاع اقتصادی و احداث اتوبانا و از بین بردن بیکاری باعث شده بود. هم همراهی بیشتر ملتو داشته باشه و هم با این همه موفقیت داخلی، سیاست مدارک کشورهای دیگه رو. حساب بهتری باز کنند.

رویای گسترش آلمان و خشونت هیتلر

هیتلر حتی بازی های المپیک هزار نهصد سی و شش بلرین رو میونش شاهزاده های اروپایی و وزرا و خیلی از مهمونی ها. این افتخاری افتتاح کرد. البته که تو هفتههای قبل از شورای المپیک از سخنرانی ها و شعارهای ضد یهودی تو کشور جلوگیری شد و تموم شد. تابلوها و قوانین ضد یهود از سطح شهر جمع شد. المپیک آخرین فرصت یهودی برای نفس کشیدن تو آلمان بود. تو کنفرانس محرمانه پنجم نوامبر هزار نهصد سی و هفت، هیتلر برنامه های بعدی اش را به اطلاع اطرافیانش رساند. اون گفت، اگه هدف ما حفظ و نگهداری و تقصیر نژاد آلمانیه، ما به زودی با مسئله فضای حیات. و تامین غذا روبه رو میشیم، مساحت فعلی آلمان برای ما کافی نمی کنه، گفت در مورد تامین غذا هم درسته که الان وضعمون خوبه ولی با کوچیکترین خشکسالی و مشکلی مردم گرسنه میمونن پس باید سعی کنیم. چه با سیاست، چه با خشونت، قلمرو و آلمان رو گسترش بدیم.

برای تحقق این رویا، اولین انتخاب هیتلر کشور همسایه و زادگاه خودش اتریش بود، یادمون دیگه. رویای یک کشور واحد و لزاق اتریش به آلمان، آرزوی تمامی آلمانی های اتریش از جمله خودش بود. پس بعد از اینکه موسیلین رو در جریان تصمیمش گذاشت و تاییدش رو گرفت به بهانه حمایت از آلمانی های اتریشی که هیتلر می گفت در حقشون ظل می شه اعلام کرد من تصمیم گرفتم با استفاده از نیروهای مسلح وارد اتریش بشم، تا از اعمال خشونت علیه جامعه آلمان جلوگیری کنم. من شخصاً فرماندهی عملیات رو به دست میگیرم، به نفع هم است که عملیات بدون استفاده از خشونت انجام بشه. رهبران اتریش که تاب مقابله با هیتلر رو نداشتند تسلیم اون شدند و دوازده مارس هزار و نهصد و سی و هشت. هیتلر در روز تولدش مرز زادگاهش برونو رو پشت سر گذاشت و در میان استقبال مردم خطاب به اون. او گفت: از این شهر بود که در گذشته خداوند متعال من را برای رهبری راش آلمان انتخاب کرد. او به من یک یک رسالت داد، و این رسالت نمی تواند چیزی جز بازگرداندن سرزمین محبوبم به رایش آلمان باشد. من به این رسالت ایمان آوردم، برای اون زندگی کردم و مبارزه کردم، و امروز به پایان رساندمش.

هیتلر و فتح اتریش و چکوسلواکی

به این ترتیب هیتلر قانون پیوستن اتریش به آلمان را امضا کرد، در زمان امضا سکوتی احساسی و طولانی. هیتلر در حالی که اشک روی گوناهاش میغلتی گفت بله، یک کار درست سیاسی است. از ریخته شدن خون جلوگیری میکنه. و اینجوری هیتلر بدون اینکه یک قطر خونی ریخته بشه اتریشو گرفت. وقتی وارد وین شد، یاد دوران نکبتبار زندگیش افتاد، یادتون آخرین باری که به وین رفته بود، دادگاه برای سربازان بازیش رای داده بود که آدولف هیتلر اونقدر ضعیف و نهیفه که از خدمت سربازی معافه؟ حالا اون جوون ضعیف بدون خونریزی کشور زادگاهش رو فتح کرده بود چیزی که تردید در اون نیست اینه که احساسات قلبی. بیشتر مردم اتریش با هیتلر بود و بارون گل ها و هیل هیتلر ها و اشک های شوقی بود که به سمت هیتلر روان بود. بعد از این فتح، هیتلر یک رفراندوم برگزار کرد و نود و نه درصد مردم به الحق اتریش به آلمان رای مثبت دادند. هیتلر، کشورگشایشم اینجوری قانونی اعلام کرد. البته با این اتفاق خیلی از یهودی ها و نخبگان جامعه اتریش از جمله زیگمونفروید اتریش رو ترک کردن و.

سرنوشت یهودی های باقی مانده و ریز اتفاقات هولوکاست رو تو اپیزود همزمان رافکس می تونید بشنوید و من بهش خیلی. ورود نمی کنه، ولی اینجا یه سر کوتاه به اپیزود هولوکاست بزنیم وقتی که هیتلر به قدرت میرسد، شروع میکنه ایدئولوژی خودشو که بنای اصلیش نژادپرستی و یهودی بچه های یهودی بعد مدرسه ها رو ترک میکردند و دانشگاه هم دیگه اجازه ورود به یه کدوم مدرسه رو ترک میکردند. یهودی ها رو یهودی ها توی تمام سرزمین های راش مورد حمله قرار دادن این آدما یا از گشنگی مرده بودند یا بیمارای جور و جور همه این جنازه ها رو مجبور بودن هر روز آتشی بزنن تا رو دستشون نمونده ، جایی که تعداد یهودیایی که بد هضم میشن حدود یازده میلیون نفر برآورد می شود و به همه اعلام می کنند که هیتلر مسئولیت این کار را بر عهده گروه نظامی با مجموع سه هزار نیرو اعدام می شود فقط تقریباً صد هزار بیمار روانی یکی از بازماندگان آشویتز به خاطراتش میگه اردوگاه همیشه به یه مرگ میدونه و هر نفسی که میکشی حس میکردی انگار داری مهگ رو تلف کردی مدت سه سال تو آشویتز یک میلیون بعد از رفتن هویتش زمان بازداشتش توی چهل و پنج سالگی درست مثل رهبر عزیزش خودکشی کرد (خنده تماشاگران) بعد اتریش هدف بعدی چکوسلوواکی بود سه و نیم میلیون آلمانی مقیم تو منطقه ای به نام سودت تو این کشور زندگی میکردند و اونا هم منتظر مسیحشون. که همونطور که آلمانی های اتریشو به آرزوشون رسون سراغ اونا هم بیاد. هیتلر گفت، من به هیچ وجه حاضر نیستم با هیچ عذر و بهونه ای برابر ستم هایی که بر هموطنان آلمانی ما در جنگ. چکوسلوواکی وارد میشه آروم بشینم بهتره این موضوع برای همه روشن باشه، آلمان های چکوسلوواکی، نه بی دفاعن، نه فراموش شده. هیتلر آماده حمله به چکسلواکی بود و دولت های اروپایی از جمله انگلیس و فرانسه به شدت نگران بودند. روز جنگ جهانی دوم بودند. برای همین نخست وزیر انگلیس، چمرلن هفتاد ساله بدون تشریفاتو در آستانه حمله آلمان به شکر.

دیدار هیتلر با اسلواکی در آلمان

اسلواکی برای اولین بار شخصا به آلمان سفر کرد و با هیتلر دیدار کرد. نتیجه دیدار این شد که اگه هیتلر نگران آلمان های منطقه سودت باشه، انگلیس وساطت میکنه که. این بخش از خاک چکوسلوواکی به آلمان داده شود. قرار شد راجع به این موضوع تو هفتههای آتی نتیجه گیری نهایی بشه بعد از بازگشت چمبرلن هیتلر. برای اینکه همراهی مردمشو بیش از پیش داشته باشد، در خصوص حمله به چکسلواکی یک سخنرانی بسیار احساسی کرد. و دلایل این کارشو توضیح داد و آخر سخنرانیش خطاب به مردم گفت من با خواهش از شما از شما ملت آلمان می خوام که پشت سر من باشید. و بعدش طوفان کف زدن ها و هورها بلند شد، وقتی هیتلر با چشمای مرطوب روی صندلی نشسته. گوبلز پشت تریمون آمد و شعار مشهور خودشو فریاد زد: پیشوا دستور میده، ما فرمان کمی بعد، رؤسای دولت های انگلیس و فرانسه و ایتالیا و آلمان تو مونیخ دور هم جمع شد. تا در این خصوص تصمیم بگیرند، هیتلر حتی اجازه نداد نمایندگان از چکسلواکی تو کنفرانس شرکت داشته باشند.

حوالی ساعت سه صبح توافقنامه به امضا رسید و قرار شد سرزمین سودت به اشغال آلمانها در بیاد. از طرفی انگلیس و فرانسه، استقلال و تمامیت ارزی چکسلواکی رو بعد از اجرای مقررات این پیمان. هیتلر بدون شلیک گلوله ای سودت رو هم فرد کرد. چمبرلن وقتی به انگلیس برگشت سند قرار بود مرداد مونی خورد تو دستش تکون میداد و خیلی خوشحال بود که از جنگ جلوگیری کرده اولین نفری که تو انگلیس فهمید واقعا چه اتفاقی افتاده، چرچیل بود. اونایی که قسمت چلچیل رو گوش دادن یادشونه دیگه چلچیل به چندملن چی گفت؟ بریم با هم یه تیکه کوتاه از قسمت چرچی رو گوش کنی. چلچیل بهش گفت، چک کردی شما، ما بدون اینکه جنگی کرده باشیم از آلمان ها شکست خوردیم، این چه کاری بود کردی؟ فکر کردی هیتلر به گرفتن یه شهر قناعت میکنه، پیامد این کاری که شما انجام دادی تا مدتها دست از سر ما بر نمیداره؟ فکر نکنید این پایان ماجراست، این تازه شروع انتقام الماناس. بله، چرچیل میدونست که این قصه سر دراز دارد، کمی بعد از این ماجرا هیتلر رئیس دولت چکسلواکی به نام هاشا و وزیر خارجه این کشور را به آلمان دعوت کرد، بعد از اینکه کلی برای دیدار آنها را معطل کرد، حدود ساعت دو صبح هاشا به همراه وزیرش وارد دفتر کار هیتلر شدند. یه سری حرف به هاشا گفت: ساعت شش صبح امروز، ارتش آلمان از هر طرف وارد خاک چکوسلوواکی میشه، برای شما دو امکان. یا می جنگید که مقاومت شما با خشونت در هم شکسته می شود، یا اینکه لشکریان آلمان با استقبال مناسبی روبرو می شوند که در این صورت برای من آسونه که جوون مردانه در زمان تجدید سازمان نام حیات چکسلواکی به این دولت خود مختاری و نوعی آزادی ملی بده هاشا با صدای خفه پرسید، من چطور میتونم ظرف چهار ساعت به ملت اطلاع بدم از مقاومت مقابل ارتش آلمان؟ هیتلر جواب داد: در هر صورت تصمیم من برگشت ناپذیر و پاسخ منفی برابر با انحطام و نابودی چکوسلووا بود.

آلمان و پیمان‌های تسلیم در جنگ جهانی دوم

بعد از اینکه هاشا و وزیر از اتاق بیرون اومدن، در ساعت چهار صبح هاشا پیمان تسلیم و امضا کرد و به موجب سرنوشت ملت و کشور چک به دست پیشوا ریش آلمان گذاشته شد. هیتلر وقتی تو دفترش پیمان تسلیم با امضای پاشا رو دید، از خوشحالی فریاد زد، هاشا امضا کرد، این بزرگترین روز زندگی منه، من به عنوان من بزرگترین انسان آلمانی وارد تاریخ خواهم شد. دو ساعت بعد، نیروهای آلمان از مرز عبور کردن و حدود ساعت نه صبح اولین واحدهای ارتش. وارد پراگ شدن. واکنش دولت های انگلیس و فرانسه که رو دست خورده بودند، شبیه واکنش الان دبیر کل سازمان ملل که دنیا رو آب میبرد، در نهایت میاد، ابراز نگرانی میکنه انگلیس و فرانسه هم اعتراض کتبی خودشون رو تسلیم برلین کردن. کشتن خودشونو. پنج روز بعد از ورود به پراگ، هیتلر به دولت لیتوانی گفت: با زبون خوش شهر کوچک بندری ممل که بعد جنگ جهانی اول و طبق اهنامه ورسای به لیتوانی ملحق شده بود و پس بده وگرنه پامیش. دیگه ارتش تا اونجا بیاد کل کشور رو میگیره. دولت لیتوانی هم اطاعت امن کرد و شهر ممل رو به آلمان تحویل داد و هیتلر میان کف زدن های شور انگیز و تشویق مردم وارد ممل شد.

بعد از اتریش و چکسلواکی، هدف بعدی لهستان بود. تو لهستان یه شهر آلمانی بود به نام دانزینگ. که در معاهده ورسای داده بودنش به لهستان و هیتلر به بهانه بازپسگیری دانزینگ آماده حمله به لهستان شده بود این بار انگلیس و فرانسه دستشون بودن و با لهستان پیمانی بستن که اگه هر کشوری به لهستان حمله کنه. این دو کشور به کمک لهستان خواهد اومد و هر چی نیاز باشه در اختیارش میگذرد. از طرفی، آمریکا هم که تا الان صداش درنایمده بود، تو سال هزار و نهصد و سی و نه، یه پیامی برای هیتلر. در پنجاه ساله ارسال کرد و طی اون پیام روزولت از هیتلر خواست برای ده سال به سی و یک کشور که در پیام اسمشون آورده بود از جمله ایران، تضمین عدم تهاجم بده. پاسخ که هیتلر در سخنرانی اش به این نامه داده، به گفته خیلی ها درخشان ترین سخنرانی هیتلر بوده. یک پیام روزولت را به بیست و یک سوال تقسیم کرد و به هر کدوم پاسخ داد، گفت: دولت های غربی منظور فرانسه و به همراه شما، تو اکثر جنگ هایی که تو دنیا اتفاق میفته حضور نظامی دارند، ولی ما چندین سال تو هیچ جنگی نبودیم، الان برای کشورهای مثل ایران و سوریه و فلسطین که تو نامه اشاره کردید ما خطرناک شدیم؟ آقای رئیس جمهور، شما که خودتون مدافع خلصلا و مدافع کشورهای دیگه میدونید، وقتی آلمان پشت میز کن. با ما رفتاری به مراتب غیر شرافتمندانه تر از رفتاری که با قبیله ها انجام دادید.

مذاکرات و جنگ جهانی دوم: تصمیمات هیتلر و اثرات آن

گل سرخپوست آمریکا کرده بودید. آقای روزولت، من هرج و مرج آلمان رو مهار کردم، تمام به سرهای تولید و صنعت و گسترش دادم. هفت میلیون بیکار را به واحدهای تولیدی فرستادم، آلمان را از لحاظ سیاسی و نظامی متحد کردم و سعی کردم صفحه یک صفحه این معاهده که در چهارصد و چهل و هشت ماده اش خفت بارترین زورگویی ها بر ملت ما تحمیل شده بود. من سرزمین هایی را که در معاهده ورسایی از ما دزدیده شده بود و بدون قطره خونریزی به خاک آلمان برگردوندم و احساس احساس می کنم که از سوی قدرت متاعال برگزیده شدم تا خدمتکار ملت خودم باشم. خلاصه، هیتلر حسابی از خجالت روزولت در آمد و تمام حرفاشم منصفانه درست بود. هیتلر که دید انگلیس و فرانسه روبه روش قرار گرفتن، دوتا کار اساسی کرد، اول اینکه با موسلینی پیمان همکاری. کاری به نام پیمان پولاد بس، طبق اون دو طرف به همدیگه قول کمک بی قید و شرط نظامی دادند کار دومم این بود، با وجود اینکه هیتلر از اول شوروی و نظام مارکسیستی اونو دشمن اول خودش میدونست. ولی سعی کرد برای مقابله با فرانسه و انگلیس با شوروی اهنامه صلح دو طرفه امضا کنه. به قول خودش، توافق با شوروی شبیه پیمان با شیطان برای بیرون کردن ابلیس میمونه.

در نهایت بعد از کلی داستان، استالین آخر مذاکرات، یک گیلاس به سلامتی هیتلر نوشید و اطمینان داد که هیتلر. اتلر خیالش از سمت شوروی راحت باشه. آخه هیتلر گفته بود اگه لهستانو بگیرم نصفشو میدم بهت، حالا هیتلر ایتالیا رو با خودش داشت؟ فکرش از شوروی راحت بود، با وجود همه این اتفاقا، انگلیس و فرانسه باز هم خیلی سعی کردند هیتلر را از حمله به دنیا ببرند. و شروع جنگ جهانی دوم منحرف کنند ولی جواب آخر هیتلر این بود که تا من زنده ام بحث از تسلیم و عقب نشینی نخواهد بود، طبق دستور هیتلر، اول سپتامبر سال ساعت چهار و چهل و پنج دقیقه آلمان به لهستان حمله کرد و جنگ جهانی دوم شروع شد من این را می خواهم که به شما کمک کنم. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی ارتش مدرن آلمان بدون هیچ مشکلی موفق شد لهستان رو تو یه کمتر از هشت روز از شروع جنگ نگفته بود که ورشو پایتخت لهستان سقوط کرد. هی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی هی حالا نوبت تصفیه حساب با فرانسه و انگلیس بود، ولی تو آلمان، همه با این تصمیمات هیتلر موافق نبودند و ژنرال ها. از عواقب جنگ جهانی میترسیدند، حتی سعی کردند کودتا کنند که تلاششون شکست خورد. در نهایت. در سپید دم دهم می سال هزار و نهصد و چهل، هیتلر پنجاه و یک ساله فرمان حمله ارتش آلمان در.

پیروزی سریع هیتلر و تسخیر فرانسه

در جبهه قبر را صادر کرد. توجه کنید، اتریش و چکسلواکی و لهستان شرق آلمان بودند که هیتلر همشونو فتح کرد و الان نوبت. همسایه های غربی بود. ظرف پنج روز هیتلر هلند را گرفت، بلافاصله لوکزامبورگ و بلژیک هم فرد کرد. آیا ارتش گاهی به اندازه ای سریع بود که ارتباط میان لشکرهای عقب و سپیان خط مقدم قطع می شد؟ حالا نوبت فرانسه بزرگ بود. فرانسوی که واقعاً ژنرال هاش جنگیدن بلد نبودن. سربازای مصمم ارتش پیشوا به شوق انتقام جنگ جهانی اول ارتش فرانسه را با خاک یکسان کردند. و پرچم فرانسه را از بالای برج ایفل پایین کشیدند. سه روز بعد وقتی یکی از ژنرال های هیتلر به پیام داد که من از داخل خاک فرانسه به مرز سوئیس رسیدم، هیتلر تعجب کرد، گفت حتماً اشتباه پیامو فرستاد.

اگه پیک میفرستادن اینطوری نمیتونست سریع حرکت کنه که ارتش آلمان داشت حرکت میکرد. ولی پیام واقعیت داشت، ارتش از شمال فرانسه شروع کرده بود و تا جنوب و غرب و شرق و تسخیر کرده بود. فرانسه تقاضای آتش بس داد، دنیا تحت تاثیر فرماندهی هیتلر قرار گرفته بود و بهش لقب بزرگترین فرماندار. در واقع هیتلر کمتر از دو ماه نروژ دانمارک، هلند، بلژیک، لوکزامبورگ، فرانسه را گرفته بود. انگلیس را مجبور به عقب نشینی به جزیره خودش کرده بود. حتی مخالف های هیتلر هم تاکتیک های جنگی اونو ستایش میکردن و هنوزم که هنوزه، اون یکی از بادانشتترین کار. کارشناس ها و متخصصین جهانی تاکتیک های جنگی می دانند. حالا بشنوید، بعد از تقاضای آتش بس فرانسه، هیتلر چک کرد، میدونیم دیگه؟ یکی از کشورهای اصلی که موجب اهلنامه ورسایی بود همین فرانسه بود و حالا روز انتقام بود. اول باید این مقدمه را بدانید که تو ماه های پایانی جنگ جهانی اول.

خاطرات جنگ جهانی دوم و فتح فرانسه

آلمان که شکستش حتمی شده بود به پیشنهاد فرانسه یک هیات از نمایندگانش را به فرانسه اعزام می کند و این هیات تو جنگل کمپینی فرانسه تو یه واگن قطار با فرانسوی ها مذاکره میکنن و فرانسه با تحقیقات غیر شرایط تسلیم جنگ رو با آلمانی ها تحمیل می کنه و آتش بس اعلام میشه، شش ماه بعدم اهنامه ورسایی امضا میشه. بعدشم فرانسه و یا اون واگن و میذارن تو موزه برای اینکه درس عبری باشه برای بقیه. حالا الان که ارتش آلمان فرانسه رو گرفته بود و فرانسه تقاضای آتش بست داده بود، هیتلر دستور داد. عاصم، امضای آتش بس تو همون جنگل کمپینی برگزار بشه. دستور داد واگن قطاری که ملاقات تاریخی جنگ جهانی اول توش انجام شده بود و از موزه آوردم بیرون. بردنش تو دل جنگل همون جای سابقش گذاشتن. هیتلر دستور داد تو همون واگن بشینن و صحبت کنن. وقتی هیتلر به واگن رسید، اول یک سنگ نوشته ای که سالها قبل اونجا نصب شده بود و خوند. یه لبخندی زد، روش نوشته شده بود، غرور جنایتکارانهٔ آلمان در این نقطه در هم شکسته شد.

بعد از اینکه دستور نابود کردن سنگ و داد وارد واگن شد و روی همون صندلی ای نشست که مارشال. فوش، فرمانده کل ارتش فرانسه تو جنگ جهانی اول روش نشسته بود. بعد، مفاد شرایط آتش بس رو اول به زبان آلمانی خواندند، قبل از اینکه مفاد رو به زبان فرانسه بخواهن. به خونه، هیتلر پا شد از واگن رفت بیرون تا فرانسوی ها حتی اجازه نظر دادن هم نداشته باشن. هیتلر سوگند یاد کرده بود که روزی ظلم و ستم اهنامه ورسایو تلافی بکنه و در جنگل کمپینی اینکارو. بعد به پاریس رفت، ولی کمتر از سه ساعت تو این شهر نماند و به برلین برگشت. تو برلین، جمعیت عاشق شگان پیشوا در میان کف و هورا از مسیحشان پذیرایی کردند و هیتلر در آن لحظه بر فراز آسمانها مونجی ملت آلمان بود، این آخرین گردش پیروزیمندانه پیشوا در برلین بود. بعد از فتح فرانسه، هیتلر مطمئن بود که انگلیس هم تسلیم میشه و انگلیسی ها انقدر عاقل هستن که بدونند توانایی. هیچ مقابله با آلمانو ندارند، ولی تو انگلیس چندبلن پیرمرد جای خودشو به کسی داده بود که سیاست رو به نام او میشناسند.

نبرد بریتانیا و فتح کیف بار: چالش های جنگ جهانی دوم

وینستون چرچیل، پیام چرچیل به هیتلر این بود، ما هیچ سازشیونی نمی پذیریم و به گفتگو تن نمی دیم و. ترحم کسی هم قبول نخواهیم کرد، هیتلر که از پیروزی بر انگلیس مطمئن بود با توجه به جزیره بودن. جنگ هوایی انگلیس شروع کرد نبرد بریتانیا جنگ افسانه ای هوایی انگلیس روز عقاب در ۱۳ اوت ۱۹۴۰ آغاز شد در تمام طول حملات هر روز هیتلر نظر اعلام آتش پس از طرف انگلیسی ها بود، ولی چرچیل، چرچیل تر از این حرفا بود و زیر بارون بمب های آلبوم اما مقاومت میکرد، تو همین گیرودار، هیتلر بزرگترین و نابخردانه ترین تصمیم سیاسی عمرشو گرفت حمله به شوروی. در خصوص دلایل این حمله میشه ساعت ها صحبت کرد، در هر صورت دلیل هر چی که بود، نبرد در دو جبهه. با این همه فاصله، از عهده هیچ ارتش بر نمیومد، حتی ارتش بزرگ آلمان. هیتلر با امید اینکه ما تا سه هفته دیگه به سنت پترزبورگ می رسیم، خودشو کاملا به دست رویاهاش سپرده بود. روز بیست و دو ژوئن نزدیک ساعت سه ربع به صبح، هیتلر دستور حمله به اتحاد جماهیر شوروی را صادر کرد. آلمان با صد و پنجاه و سه لشکر، بیش از هزار وسیله نقلیه موتوری، سه هزار و پنجصد سلاح زرهی، هفت هزار توپ و دو هزار و هفتصد هواپیما تو نبرد جنگ حاضر شده بود. این با شکوه ترین تجمع نیروهای جنگی تو یک میدان عملیاتی در کل تاریخ بود.

یکی از تفاوت های این جنگ این بود که هیتلر از قبل دستور کشتار وحشیانه برای پاکسازی نسل رو داده بود. حتی اعلام کرده بود، من سن پترزبورگ را روی خاک می خواهم و هیچ نشانه ای از شهر نباید باقی بگذارید. بعداً فرمانده یکی از گروه ها گفت، فقط در سال اول یگان ما حدود نود هزار مرد و زن و کودک کشت. در مدت زمان کوتاهی بیش از ششصد هزار اسیر به دست آلمانا افتاد، از مردم عادی گرفته تا سربازا که آب. رقابتشون هم مشخص بود. پیشرفت ها ادامه داشت. فتح کیف بار دیگه نبوغ جنگی هیسلر رو ثابت کرد. ولی اشتباه اصلی اونجا بود که هیتلر در دوم اکتبر هزار نهصد و چهل و یک فرمان حمله به مسکو کمی بعد، بارون های پاییزی شروع شد، گل و لای جاده ها را به شکل چاله آب درآورد. نیروهای پشتیبانی نمیتونستن خودشون رو برسونن، سوخت نایاب شده بود، وسایل نقلیه بی حرکت وسط گل.

شکست و تسلیمی هیتلر: نبرد وحشیانه روسیه و آمریکا

به ووفور دیده می شد، ارتش آلمان حتی تا پنجاه کیلومتری پایتخت روسیه هم رسیده بود، ولی با شروع در زمستون کابوس آلمانا هم شروع شد دمای هوا بین منفی سی تا منفی پنجاه درجه بود. هیتلر که قبلا گفته بود هیچ لشکرکشی در زمستان نخواهیم داشت، خیلی زودتر از اینا به مسکو می رسیم، حالا میدید که. هزاران سرباز به خاطر سرما از پا درآمدند. خیلی زود، آمار کشتههای سرما از آمار تلفات تو جنگ بیشتر شد. به فرمان هیتلر، عقب نشینی ممنوع شده بود و فرمانده های جنگی اونقدر جلو رفتند که حتی میتونستند با دوربین ها. اوناشون برجای کرملینو جنب و جوش شهر رو ببینن. ولی پاتکهای روستایی و سرمای وحشتناک هوا، طرفات سنگینی به آلمان زد. این اولین شکست مهم بعد بیست سال پیروزی برای هیتلر بود. اوضاع وقتی بدتر شد که آمریکا هم وارد جنگ شد، چهار روز قبل از ورود آمریکا به جنگ، ژاپن همپیمان شد.

آلمان سیصد و پنجاه بمب رو روی ناوگان آمریکا ریخته بود این تهاجم که به اندازه وحشیانه بودن غیر قابل پیش بینی هم بود، بیشتر یک خودزنی تو جبهه آلمان متحداش بود که پای آمریکا را به جنگ باز کرده بود. حالا دیگه هیتلر اسیر جنگ با انگلیس، شوروی و آمریکا شده بود و دیوانوار همچنان دستور حمله. فرمانده ارتش در مقابل درخواست های هیتلر استعفا کرد و هیتلر خودش فرماندهی کل ارتش رو به دست گرفت. بعد، چندین مقام بزرگ نظامی ارتش را جابجا کرد یا عزل کرد و حتی محکوم به مرگ هم کرد. شش ماه قبل، هیتلر سرخوش از پیروزهای بزرگ گفته بود، ما مارشالها و فرمانده هایی داریم با یک کادر. تاریخی و واحد افسرانی بی نظیر در کل دنیا. وظیفه جنگ با شوروی به نبرد حیثیت استالینگراد کشیده شد، مکانی مقدس برای کمونیست ها. که به دلایل روانی هیتلر باید می تونست اینجا رو فتح کنه ولی نیروهای دشمن ارتش آلمانو محاصره کرده بود. فرمانده عملیات از هیتلر خواست برای جلوگیری از تلفات بیشتر اجازه بده تسلیم بشن.

ترور ناکام هیتلر و اشتفانبرگ

پاسخ هیتلر هم از قبل مشخص بود، به هیچ وجه. وقتی در نهایت نود و یک هزار سرباز آلمانی مجبور به تسلیم شدن، هیتلر با عصبانیت فریاد میزد، این فرمان بزدل بی شعور باید با یک گلوله کار خودشو تموم میکرد تا اسیر دشمن نشه. نبرد استالینگراد نقطه عطف جنگ بود، به همان اندازه که تو شوروی این پیروزی بزرگ به سربازان روحیه داد. تو جبهه سرمازده و شکست خورده آلمان باعث یخ و ناامیدی شد. به دستور هیتلر، هیملر، فرمانده سابق اس اس، که الان فرمانده ارتش بود، از هر شهری که عقب نشینی می کردیم. میکردند شهر رو نابود میکرد، نمیذاشت هیچ ریل راهنی سالم بمونه، هیچ کارخانه و معدنی سالم به دست دشمن برسه. لجه بازی های بی مورد هیتلر تو نقشه های جنگی و روبه رو نشدن با واقعیت ها باعث شد جمعی از اطرافیانش ترورشو داشته باشند. البته سوء قصد به جان پیشوا چندین بار اتفاق افتاد ولی هر بار ناکام میموند. انقدر که شایعه کرده بودن انگار یه دست الهی از پیشوا مواظبت میکنه.

تو معروف ترین و مهم ترینش، یکی از افسران هیتلر به نام اشتفانبرگ که به تازگی تو جنگ یکچه. چشم، دست راست و دو انگشت دست چپش هم از دست داده بود، سعی کرد با جمع کردن مخالف های هیتلر یه نقشه بی نقص برای ترور پیشوا بکشه هیتلر برای فرماندهی جنگ توی ساختمون معروف به نام آشیانه گرگ زندگی میکرد، ساختمانی بوتونی. که تا دهها کیلومتر اطرافشم محافظت شده بود و از هر نظر می تونست محافظ جان پیشوا باشه. قرار بود تو جلسه ای که سران نظامی تو آشانه ی گورگ برگزار میکنن و اشتفانبرگ و هیتلر هم تو حضور دارن. خود ببخشید، کیفی حامی مواد منفجر را ببره داخل و به بهانهی خودش بیاد بیرون، و بعدش. هیچ انفجار اتفاق بیفته. همه چیز تقریباً طبق نقشه پیشرفت، اشفانبرگ تونس از تمامی گیتها ردشه، نزدیک اشیانه ی گور. فهمید مکان جلسه به بیرون آشیانه گورگ منتقل شده ولی این موضوع هم نقشه رو عوض نکرد. اون رفت داخل اتاق و دید تمام سران نظام و هیتلر اونجا هستن.

پیام شوفاژ هیتلر: آتش به پودر

کیف و گذاشت زیر میز، و به بهانه جواب دادن به یه پیام اومد بیرون، هنوز تو حیاط محوطه بود که. اتاق جلسات طبق نقشه منفجر شد و اشتفانبرگ با چشم خودش انفجار و دید. بعد هم طبق نقشه، رفت پیش الباقی افراد و سعی کرد کنترل دولت بعد از مرگ هیتلر رو به دست بگیره. خبرای اولیه مخابره شد، پیشوا ترور شد، آلمان بدون هیتلر. طبق قرار قبلی، ارتباط تلفنی آشیانه گرگ با بیرونم قطع شد، تا چندین ساعت بعد هم وزن به همین منوال بود. که خبر اومد، پیشوا زنده است، و فقط چند خراش کوچیک برداشته. ساعت یک شب، ملت آلمان صدای پیشوا را از رادیو شنیدند که می گفت، بمب در دو متری من منفجر شد، ولی بجز. چند خراش و سوختگی کوچیک، من آسیبی ندیدم، من این عمل را به عنوان تاییدیه بر وظیفه ای که خداوند بر من نهاده است. دست تلقی میکنم، و فرمانی برای پیگیری هدف زندگیم، مثل گذشته.

به گفته شیفتگان هیتلر، این نشانه دیگری از آسمان برای ملت آلمان بود. فکر کنم نیازی نیست توضیح بدم که سرنوشت طوطیگرها چی شد؟ شاید بهترین کار رو یکی از ژنرال های بلندپایه انجام داد که وقتی داستان لو رفت، گفت لطفا یه اسلحه به من بدید. و جلوی چشم همه، یه گلوله تو سرش خالی کرد. تصفیح حسابها به کشته شدن نفرات اصلی ختم نشد و هزاران نفر خاص این موضوع کشته و زندانی شدند. در عین حال، روزهای جنگ هم با نزدیک شدن دشمن طی می شد. رومانی و منابع نفتیش و بعد هم بلغارستان به دست ارتش سرخ شوروی افتاد، ارتش آلمان از فنلاند. عقب نشینی کرد. انگلیس نیروهایش رو تو یونان پیاده کرد. شمال فرانسه از دست آلمان در آمد و یواش یواش.

نهایت اصرار هیتلر و برلین

جنگ به خاک آلمان رسید، چیزی که هیتلر نمیخواست باورش کنه و عقب نشینی برای اون تعریف نشده بود. تو یه مورد، رئیس اطلاعات ارتش شرق رو به خاطر اینکه مدام از شکست ارتش اطلاع میداد از کار. را برکنار کرد و دستور داد تو تیمارستان بستریش کنند. در سیم ژانویه هزار نهصد و چهل و چهار، هیتلر پنجاه و پنج ساله، دوازده سال بعد از اینکه صدر اعظم. آخرین سخنرانی اش در رادیو انجام داد و باز هم به پیروزی، حمله به دشمن و اتحاد ملی ملت تاکید کرد: همون روز هیتلر پیامی مهم از ارتش دریافت کرده بود که توش نوشته شده بود: جنگ از دست رفته. موزیک ویدیویی هی هی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی در روزهای آخر جنگ، هیتلر به شدت عصبی شده بود، با کمی قوز و گهن عدم تعادل راه میرفت. با اصرار زیاد اطرافیانش مواجه شده بود که میخواستند اون از برلین بره تا دست دشمن بهش نرسه. هیتلر شخصاً فرماندهی جنگ رو به عهده گرفته بود، تو دستور معروفی به نام دستور پرچم، اس اس به پایان. خانه هایی که پرچم سفید را به نشانه صلح و در امان بودن از دست دشمن آویزون کرده بودند، حمله کرد و خانواده خونه رو به زور به جنگ برد تو دستورات دیگه، هیتلر فرمان های حمله ای صادر میکرد که کمی جلوتر متوجه شد هیچکدومشون اجرا نمیشدند.

این نیرو و تجهیزات برای اجراشون نمونده بود. در بیست آوریل به مناسبت جشن تولد پنجاه و شش سالگی هیتلر سران رژیم برای آخرین بار دور هم جمع شدند و به هیتلر اصرار کردند که برلین رو ترک کنه. هیتلر با عصبانیت فریاد زد چطور میتونم سربازی رو وادار کنم تو برلین جلوی دشمن بجنگه و خودم بخوام به یه. جای امن پناه ببرم، من در برلین میمونم، در برلین میمیرم و نمیذارم جنازمم به دست دشمن بیفته. چند روز بعد، وقتی دشمن به برلین رسیده بود، هیتلر به دوست دخترش ایوا بران پیشنهاد ازدواج داد. اوا برانی که اونم حاضر نشده بود برلین رو ترک کنه و پیشوا رو تنها بگذاره. هیتلر بیش از پانزده سال پیش توی عکاسی با اِوا برن آشنا شد و از اون موقع به بعد اِوا برن معشوقه اون شد. زنی بود ساده، به دور از جاه طلبی و سرکشی احساسی و اهل سینما و هنر. مراسم جشن تو اشیانه گرگ برگزار شد، کارمند شهرداری که برای برگزاری مراسم آمده بود، طبق رسم اول خواست که هر دو طرف شهادت دهند که از نسل پاک آریایی هستند و فاقد هر گونه بیماری ارثی که به نژادشان بخواد آسان است.

آخرین روزهای زندگی هیتلر و اوا بران

بعد که دو طرف شهادت دادن؟ ازدواج انجام شد. تو تمام سالهایی که هیتلر به قدرت رسیده بود، بعد از ارتباط شدید احساسی که با سگش بلوندی داشت، اِوابران دومین مخلوقی بود که به زندگی احساسی اون قدم میذاشت. روز بعد از ازدواج؟ هیتلر پس از اینکه وصیتنامه سیاسی و شخصی خود را نوشت، افرادش را برای خداحافظی دراماتیک آخر دعوت کرد و آنجا اعلام کرد. من و همسرم تصمیم به خودکشی گرفتیم. خواسته و دستور من اینه که بلافاصله جنازههای ما رو بسوزونید، طوری که خاکستر منم دست دشمن نیفته. دستور داد دویست لیت بنزین آماده کنن، بعدش اول رفت پیش بلوندی سگ با وفاشو، با دست خودش بهش سمت داد و کشتش. تا اونم دست دشمن نیفته، بعد به همراه اِوا بران با بدرقه ژنرالها به اتاقش رفت. در سی آوریل ۱۹۴۵، ساعت سه و نیم بامداد، هیتلر و اِوا براون، تنها سی و شش ساعت بعد از بعد از ازدواجشون دست در دست هم خودکشی کردن آخرین افراد هیتلر جنازه ها رو به محوطه بردن زینور جنازه ها ریختند و در حالی که جنازه ها را آتش می زدند، با دستانی کشیده شده، فریاد زدند: هیل، هیتلر! هی هی هی هی بعد از مرگ هیتلر، چندین نفر از سران بلندپایه هم دست به خودکشی زدند، از جمله گوبلز که در وصیتنامه هیتلر به عنوان صدر اعظم معرفی شده بود. همسر گوبلز که مثل خودش شیفته پیشوا بود، اول به تمامی شش فرزندش سم داد و اونا رو با دستای خودش کشت.

روز بعد به همراهی گوبلز اومدن همونجایی که هیتلر رو سوزونده بودن. گوبر زاول همسرش و بعد خودشو با شلیک گلوله خلاص کرد. اینجا آخر قصه پرفرزون نشی به زندگی هیتلر. ولی دو تا نکته رو حیف هم میاد نگم و خیلی دوست دارم نظر شما رو هم بدونم. نکته اول، اصلا نمیخوام هیسلر رو تطهیر کنم، هیسلر جز بزرگترین جنایتکارهای تاریخ قبول، سنگدل و بی رحم بود. بله بود، نژاد پرست بود، اونم قبول، ولی یادمون نداره که تاریخ و فاتحها مینویسن. چرچیلم کم جنایت نکرد، حتی وقتی آلمان تسلیم شده بود شهرهای آلمان رو بمبارون کرد و کلی آدم بیگناهو کشت. ولی الان اسمش به عنوان بزرگترین بریتانیایی مطرح میشه. خیلیایی دیگه هم مثل روزولت و استالین و غیره هم همینطور.

افراد قدرتمند: از هیتلر تا پادکست رخ

چرا جای دور بریم؟ همین الان پوتین تو روسیه میاد کشورگشایی میکنه، کریمه رو میگیره، تمام مخالفاشو سربنیس میکنه. قانون رو عوض میکنه که بتونه تو انتخابات سفارشی شرکت بکنه و بیست سال رئیس جمهور بمونه. خب هیتلرم همین کارارو کرد که بهش میگیم دیکتاتور بزرگ. فقط تفاوت هیتلر اینه که اون بازنده بود و تاریخ و برنده ها می نویسند. آرزوی من جلو بود. چی شد هیتلیری که تا آخر عمرش گیاه خوار بود و دلش نمیومد حتی حیوونا رو بکشن، این همه جنایت انجام داد؟ آیا واقعاً تمام این اتفاقا و جنایت ها فقط مسبب شیتلر بود؟ به نظر من کسایی که اطرافش بودن اندازه خودش مقصر بودند، بیشتر از همه، مثل گوبلز ها که انقدر تحت. تاثیر پیشوا قرار گرفتن که عقل و منطق و بوسیدن گذاشتن کنار ببینید آدم باید چقدر جهلش به عقلش غلبه کنه که تمام بچه های خودشو با دست خودش بکشه. هیچ آدمی تو دنیا ارزش داره که آدم بخواد شیش تا بچشو براش قربانی کنه؟ یا اون کسی که یهودیا رو تیربار میکرد، اون کسی که مخالفا رو ترور میکرد، اونا هم دست کمی از هیستر نداشتند، فقط قدرتشون کمتر. نمیشه فقط بگیم اونا دستوراتو اجرا میکردن، پس عقل و منطق و احساس چی میشه؟ چرا نباید این آدما به کاری که میکنن قبلش فکر کنن؟ بشریت حتی الان که تو اوج دوران تکنولوژی به سر می بره، از کمبود آگاهی و دانش و مطالعه رنج می بره.

همه ما هم در قبال این موضوع مسئولیم. رسالت پادکست رخم دقیقا اینه که بتونه به سهم خودش این سطح دانش و میون مردم بالا ببره و کاری که تو تس. مهر ماندگارم می کنیم، دقیقا با همین هدفه. مرسی که به این قسمت گوش دادید، ممنون که در کنار پادکست رخ هستید. امیر سود بخش، مرداد نود و نه. موسيقي هاي موسيقي هی هی موسيقي هاي موسيقي هی هی هی هی هی