داستان زندگی فتحعلیشاه قسمت دوم

آخرین آپدیت : ۳۰ مهر ۱۴۰۳توسط

فتحعلیشاه قسمت دوم

گوش بدید به داستان زندگی فتحعلیشاه قسمت دوم

00:00 تا 00:02: زندگی و پادشاهی فتلیشا قاجار
00:02 تا 00:05: داستان زندگی فتلیشاه قاجار و روابط ایران با فرانسه، انگلیس و روسیه
00:05 تا 00:08: غفيان فرانسه و اثرات آن در ایران
00:08 تا 00:11: مذاکرات دیپلماتیک ایران و ناپلئون برای متحد شدن
00:11 تا 00:15: مذاکرات سیاسی بین ایران و فرانسه: رومیای فتلی و نماینده ناپلئون
00:15 تا 00:18: تعهدات فرانسه و ایران در عهدنامه فتلیشا
00:18 تا 00:20: کشتار و اخراج گرجی ها در دوران صفویان و قاجاران
00:20 تا 00:23: سیاست‌های غلط پادشاهان ایران و تأثیر آن بر جنگ‌های ایران و روسیه
00:23 تا 00:28: ماموریت نظامی فرانسه در ایران و اثرات آن
00:28 تا 00:31: تلاش های نظامی و سیاست های فرانسه در ایران
00:31 تا 00:34: مذاکرات و متحد شدن ایران با انگلیسی ها و پایان نفوذ فرانسه
00:34 تا 00:38: مرحله اول: داستان روابط ایران و فرانسه ما قبل از اهنامه فینکنشتاین
00:38 تا 00:41: سرنوشت سفیر ایران در هندستان
00:41 تا 00:44: قرارداد مجمل و روابط ایران و انگلستان
00:44 تا 00:47: پیمان ایران و انگلستان: اهنامه مفصل
00:47 تا 00:49: سفیران انگلیسی و ایرانی در تاریخگرفتاری: زندگی و کار آقای سرجان ملکوم
00:49 تا 00:52: سیاست صلح‌آمیز انگلیس در جنگ ایران و روسیه
00:52 تا 00:56: روابط ایران با روسیه و تاثیرات جنگ
00:56 تا 00:59: گنجه‌ی روسیه و تأثیرات آن در ایران
00:59 تا 01:02: ماجراهای جنگ ایران و روسیه: تلاش برای صلح و شکست های جنگی
01:02 تا 01:07: عهدنامه گلستان: مصالحه و انقلابات در قفقاز
01:07 تا 01:09: جنگ دوم ایران و روسیه: عوامل اصلی و دلایل سیاسی
01:09 تا 01:12: حکومت و فرهنگ عباس میرزا: اصلاحات و انقلاب در ایران
01:12 تا 01:14: پیروزی‌های عباس میرزا و شکست نیروهای ایران در جنگ دوم ایران و روس
01:14 تا 01:17: فتح تبریز و شهادت زلف فقار خان در جنگ روسیه-ایران
01:17 تا 01:19: قرارداد ترکمن چای و اختلافات ایران و روسیه
01:19 تا 01:22: مفاد اهنامه ترکمن چای در تهران و قتل سفیر روسیه
01:22 تا 01:25: واجب نجات دادن دو زن مسلمان از دست اجنبی کافر
01:25 تا 01:28: گریبایدوف: قبرستان و محل دفن نامداران گرجی

زندگی و پادشاهی فتلیشا قاجار

در قسمت اول، داستان زندگی فتلیشا قاجار رو از زمان تولدش در دامغان. تا زمان قتل اقا محمد خان قاجار و ماجراهایی که منجر به پادشاهی شد رو مرور کردیم. و چند سال اول دوران پادشاهی فتلیشهای قاجار هم بررسی کردیم ماجراهایی که با شورش های برادرش داشت رو گفتیم. داستان ورود اولین نمایندگان انگلیس و حضور سرجام ملکن را در ایران گفتیم. و البته ماجرای قتل وزیر اعظم ایران حاج ابراهیم خان کلانتر به دستور فتلیش های قاجا را روایت کردیم و پرونده نیمه اول زندگی فتلی چای قاجار رو بستیم. در ادامه گفتیم که نیمه دوم زندگی فتلی شاه در دو تا موضوع اصلی خلاصه میشه. اولیش حرمسرای بزرگ شاه قاجار بود. که دیدیم تعداد زنان و فرزندانش رو هیچ کسی حتی خودش هم نمیدونست، بس که زیاد بودن. تعداد زنانش از صد و خورده ای تا هزار نفر تخمین زده میشه.

ماجراهای حرمسرای فتلیشا رو گفتیم و با چند نفر از همسران خاص شاه قاجار هم آشنا شدیم. با طاووس خانم و، توتی خانم و، سکینه خانم و، بیگم جان خانم و، خیلی های دیگه آشنا شدیم و. داستان های عجیب و غریب حرمسرای فتلی شاه با اون رسم و رسومای خاصی که داشت رو هم روایت کردیم. خب، گفتیم که نیمه دوم زندگی فتلی شاه در دو تا موضوع خلاصه می شد. یکیش همسران و حرمسراش بود، دومیشم جنگ های طولانی شاه قاجار. و سیاست خارجی فتلی شاه قاجار در قبال کشورهای قدرتمند اروپایی بود. که قراره تو این اپیزود به این موضوع بپردازیم. مرور سیاست خارجی ایران در دوران پادشاهی فتلی شاه بسیار حائز اهمیت است. چرا که در این دوران بود که کشورهای خارجی مثل فرانسه و انگلیس پشون به ایران باز شد و اونا تونستن در تصمیمات سرنوشت ساز ایران تاثیر مستقیمی داشته باشن.

داستان زندگی فتلیشاه قاجار و روابط ایران با فرانسه، انگلیس و روسیه

در این دوران بود که جنگ های بزرگ بین ایران و روسیه اتفاق افتاد. و البته در این دوران بود که بخش بزرگی از سرزمین ایران با قراردادهای ننگین گلستان و ترکمن چای به روسیه واگذار شد. که راجع به تک تک این موارد مفصل صحبت میکنیم. در دوران پادشاهی فتلیشاه قاجار، کشورهای بزرگ اروپایی در حال توسعه مستعمرات و قلمرو نفوذ خودشان در آسیا و آفریقا بودند و در جهت این سیاست انگلستان متوجه حفظ مستعمرة دوردونه خودش هندستان بود. تا کشورهای دیگه از طریق اتحاد با ایران. تهدیدی برای منافع اون کشور به وجود نیارند. دولت فرانسه به فکر اتحاد با ایران و روسیه برای فتح هندستان و ضربه زدن به بریتانیا بود. و روسیه انتظاریم طبق وصیت پتر کبیر سیاست دستیابی به آب های گرم را دنبال می کرد. که نوک پیکان این سیاست، متوجه ایران بود.

پس ایران در زمان پادشاهی فتلی شاه، با توجه به موقعیت جغرافیایی خودش، مرکز صقل تقابل سیاسی سیاست های کشورهای قدرتمند انگلیس و فرانسه و روسیه بود به همین دلیل هم ما در این قسمت روابط ایران را با این سه کشور بررسی می کنیم و وارد جزئیات و داستان هایی می شویم. میشی که شاید کمتر دربارش شنیده باشی. مثل همیشه، در قالب داستان و روایت، ما در این قسمت اول میریم سراغ رابطه ایران با فرانسه و ناپلئون. بعد میریم سراغ جزییات روابط ایران و انگلیس و در آخرم به روابط ایران و روسیه و جنگها میان دو کشور میپردازیم. هی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی دوستان سلام، به پادکست خودتان، پادکست رخ خوش اومدید. من امیر سودبخش هستم. داستان زندگی افراد تاثیرگذار در تاریخ ایران و جهان، ما اینجا در کنار هم تاریخ می خوانیم. کنار هم یاد می گیریم از تجربه ی گذشته ها استفاده میکنیم تا بتونیم با آگاهی آینده ی بهتری رو و رغم بزنی شما به قسمت دوم از قسمت سه قسمتی داستان زندگی فتلیشاه قاجار گوش می کنید و امیدوارم که تلاش تیم رخت. مورد رضایت شما قرار بگیرد.

غفيان فرانسه و اثرات آن در ایران

هی (مذکر) (خنده) (مذکر) هی هی هی اسپانسر این اپیزود دی جی شهره احتمالا برای شما هم پیش اومده که قصد خرید کالایی رو داشتید ولی مجبور بودید ماه به ماه پول رو پول بزارید که تازه اگه قیمتش بالا نره بتونی اونو بخری. فروشگاه خرید اقساطی دی جی شهر دقیقا همین مشکل رو برطرف میکنه، شما میتونید از فروشگاه دی جی شهر تا سقف دی وی ۲۰ میلیون تومن وام خرید کالا بگیرید و بعد در سایتشون هر کالا ای که دوست دارید مثل انواع گوشی، طلا، موتور سیکریت، لوازم. حساب خانگی و خلاصه هر چیزی که میخواد رو قصتی بخری تازه میتونید اقساط دی جی شهر رو تو شصت ماه یا همون پنج ماه علاوه بر همه اینا برای دریافت وام دی جی شهر نیاز به هیچ پیش پرداختی هم نیست. که با دوصد میلیون وام کالا و بازپرداخت شصت ماهه دی جی شهر دست خالی از این فروشگاه بیرون نمیرید. اپیزود گذاشتم و همین الان می توانید برای دریافت اطلاعات بیشتر یا ثبت درخواست وامتون به سایتشون سر بزنید. تاریخ نیمه اول قرن نوزدهم میلادی. از چند جهت بخشی از مهم ترین قسمت های تاریخ جهان است. چرا که در عرض پنجاه سال، چنین وقایع و حوادث بزرگی در اروپا اتفاق افتاد که اثراتش از حدود اروپا اروپا خارج شد و در سایر نقاط جهان من جمله ایران هم خودشو نشون داد. یکی از مهم ترین این اتفاقات انقلاب کبیر فرانسه و ظهور چهره ای به نام ناپلئون به ناپارت بود.

به قدرت رسیدن ناپلئون و فتوحات کم نظیرش منحصر به تاریخ فرانسه نیست. و از وقایع برجسته تاریخ چند صد سال گذشته است که خیلی از حکومت های دنیا رو هم تحت تاثیر قرار داد. ایران هم به نوبت خودش از اثرات انقلاب کبیر فرانسه و جهانداری ناپلئون کبیر و لشکرکشی ها و فتوحات ناپلئون بی نصیب نموند، ناپلونی که انگار هیچ قدرتی توان مقابله با او را نداشت. امرهای آلمان، سلاتین پروس، امپراتوران اتریش، سلاتین محلی ایتالیا، پادشاه اسپانیا، همه و همه در مقابل ناپل. فلون تسلیم شدن. ولی این وسط، انگلستان تونست در برابر ناپلئون از خودش مقاومت نشون بده و حداقل در جنگ های دریایی. پی مقابل فرانسه بایسته و نیروی دریایی ناپلونو شکست بده. ناپلئون برای اینکه بتونه بر این مشکل هم غلبه بکنه، اومد یه نقشه ماهرانه ای رو طراحی کرد. اون تصمیم گرفت کاری کنه که نیروی دریایی انگلیس کلا از آب های اروپا دور بشه و با دور شدن نیروی.

مذاکرات دیپلماتیک ایران و ناپلئون برای متحد شدن

نیروی دریایی انگلیس بتواند به جزایر بریتانیا حمله کند. حالا ناپلون برای اینکه نیروی دریایی انگلیس را از اروپا دور کنه چیکار کرد، چه نقشه ای کشید؟ نقشه این بود که سپاه فرانسه به کمک عثمانی ها و از راه ایران به هند مستعمره انگلیس حمله کنه و با این حمله انگلیس مجبور بشه که برای حفظ هندستان نیروی دریایی و بیشتر در قوای خود را در اقیانوس هند متمرکز کند. و اون وقته که سپاه فرانسه می تونست با کمک اسپانیا و هلند به جزایر بریتانیا حمله کنه. لازمی اجرای نقشه حمله به هندستان به وسیله فرانسه. جلب رضایت دولت های عثمانی و ایران بود، و خب ناپلئون آمد و شروع به رای زنی با دربار ایران و عثمان کرد. از اون طرف انگلیس هم که متوجه وخامت اوضاع شده بود اومد وسط میدان و اونم سعی کرد که به ایران و عثمانی نزدیک بشه. و جلوی اجرای نقشه ناپلونو بگیره و اینجا بود که اهمیت ایران برای قدرت های اروپایی دو چندان شد. از یه طرف ناپلئون در فرانسه میخواست راه حمله به هندستان از طریق ایران را هموار کنه؟ از طرف دیگه بریتانیا سعی میکرد با سنگ اندازی و سیاست و هر روشی که شده از اجرای نقشه ناپلئون. این وسط دربار ایران گاهی با سفرهای انگلیس و گاهی هم با نمایندگان ناپلئون در حال مذاکره بود.

حالا، از طرفی چون ایران در همان اوایل قرن نوزدهم میلادی، یا به طور دقیق ترش در سال هزار و هشتصد و سی سه میلادی با حمله سپاه روسیه به مرزهای شمالیش مواجه شده بود. پس دربار ایران میخواست برای مقابله با روسها یک کشور قدرتمند رو به عنوان متحد خودش پیدا کنه. بنابراین درباره ایران سعی می کرد در برابر پیشنهاد های هر دو دولت فرانسه و بریتانیا سیاست مثبتی بهشون بده تا در نهایت یکیشون رو به عنوان متحد انتخاب کنه. در ادامه، دربار ایران و در راسش فتلی شاه، از بین دو دولت بریتانیا و فرانسه، گزینه دو انتخاب کرد و تصمیم گرفت که با ناپلئون متحد بشه. در دسامبر سال ۱۸۰۴ میلادی یا اگه بخوایم مثل همیشه تاریخ ها رو به شمسی بگیم، در آذر ماه سال هزار و صد و هشتاد و سه شمسی. فتلیشا یه نامه ای رو برای ناپلئون نوشت و اظهار علاقه کرد که دو کشور ایران و فرانسه با همدیگه متحد بشن ناپلون هم که خب از خدا خواسته، بلافاصله بعد از رسیدن اون نامه، جناب آقای جوبر، مترجم و منشی دربار خودش رو از راه عثمانی فرستاد به ایران که بیاد با دربار ایران مذاکره کنه. البته آقای جوبرت مأموریت داشت که اول یه سری به عثمانی بزنه و اونا رو همراه خودش بکنه، بعدش بیاد ایران. تازه، ناپلئون به فرستادن آقای جوبر بسنده نکرد، و یکم بعد از حرکت جوبر، ناپلئون عاجدان مخصوص خصوص خودش آقای رومیو رو هم فرستاد به ایران. و چون رومیو ماموریت داشت که مستقیم بیاد ایران.

مذاکرات سیاسی بین ایران و فرانسه: رومیای فتلی و نماینده ناپلئون

ایشون زودتر از جوبر به ایران رسید، نماینده دوم فرانسه زودتر از نماینده اول رسید ایران. در مهرماه سال هزار و صد و هشتاد و چهار، رومیا و همراهانش وارد تهران شدند و با استقبال گرم فتلی شدند. توام مواجه شدن، رومیو خوشحال و خندان بود و کلی داشت در دربار ایران حال میکرد که ناگهان مرد، رومیو، فرستاده مخصوص ناپلئون چند روز بعد از ورود به ایران، مریض شد و مرد. با مرگ رومیو، دربار ایران چشم به راه جوبر بود که از عثمانی بیاد به ایران و بشینه دو کلمه حرف حساب بزنه و و قراردادی چیزی ببنده وبر ولی خب جوبر هم اسیر اتفاقات پیش بینی نشده ای شده بود. جوبر در عثمانی با پاشای عثمانی سر مسائل سیاسی اختلاف پیدا کرده بود. و یه جورایی به دست عثمانیا انگار اسیر شده بود. اینجا بود که عباس میرزا پسر و ولیعهد ناصر الدین شاه اومد پا در میونی کرد و با رایزنی هایی که با عثمانیاد داشت تونست اونا رو قانع کنه که دست از سر جوبر بردارن و اجازه بدن که جوبر بیاد به ایران. خلاصه که تقریباً نه ماه بعد از ورود رومیای خدا بیامرز جوبر با هر بدبختی بود آمد ایران و در خرداد سال هزار و صد و هشتاد و پنج شمسی در اردوگاه فتلی ولیشاه در سلطانیه به حضور شاه ایران رسید و از اونجا هم همراه شاه همگی با هم اومدن به تهران. جو رو آمد تهران، اونم در حالی که اصلاً حال و اوضاع خوبی نداشت، سفر طولانی و تحمل صدمات زیاد در خانه.

خاک عثمانی و ناسازگاری آب و هوای تهران همه اینا باعث شد که جوبرم به سختی مریض بشه. فتلیشم از ترس اینکه مواد جوبرم به سرنوشت رومیا دچار بشه و جنازه این یکی هم بمونه روی دستش؟ بعد از اینکه مذاکرات اولیه را با جوبر انجام داد، برای ادامه مذاکرات، جوبر را به همراه یه هیات ایرانی روان اروپا اروپا کرد تا ادامه مذاکرات را نمایندگان ایران با ناپلئون در خاک اروپا داشته باشند. پتلیشا گفت جون هرکی دوست داری تا نمردی از ایران برو، خودتو برسون به ناپلئون و کارا رو راست ریز کن! جوبر و نمایندگان ایران بعد از یک سفر طولانی به مقصد رسیدند، و بعدش جوبر نامه های فتلیشا را به ناپلئون داد. او اتفاقات رو براش شرح داد. در ادامه، نامه هایی بین فتلی شاه و ناپلئون رد و بدل شد و مذاکرات از طریق نامه نگاری انجام شد. تا اینکه در نهایت فتلی شاه نماینده خود را برای عقد قرارداد رسمی با ناپلئون روانه اروپا کرد. نماینده ایران، میرزا محمد رضا خان قزوینی، حاکم شهر قزوین بود که ماموریت پیدا کرد با اختیارات کافی. دی مستقیماً بره پیش ناپلئون و قرارداد همکاری بین دوتا کشور رو امضا کنه. میرزا محمدرضا خان قزوینی هم رفت به اروپا و رسید به لهستان و در کاخ فینکنشتاین لهستان، محل اقامت ناپلئون در آن زمان شخصاً با ناپلئون دیدار کرد، و همونجا هم اهنامه معروف فینکنشتاین در اردیبهشت ماه سال هزار و صد و هشتاد و شش شمسی بین دو کشور ایران و فرانسه منعقد شد اهنامه ای که یه مقدمه و شانزده تا ماده داشت.

تعهدات فرانسه و ایران در عهدنامه فتلیشا

این اهنامه ظاهراً خواسته ها و مقاصد فتلیشا را تامین می کرد. ولی مفاد قرارداد طوری تنظیم شده بود که ناپلئون می توانست هر موقع که بخواهد از زیر بار تعهدات خودش شنود. به طور خلاصه تعهدات فرانسه و ایران در این اهنامه اینا بود. فرانسه متعهد شد که حاکمیت ایران بر گرجستان رو به رسمیت بشناسه که راجع به گرجستان کمی جلوتر بیشتر توضیح میدیم. علاوه بر این فرانسه متحد شد که در برگرداندن سرزمین گرجستان و واداشتن روسیه به واگذاری گرجستان به ایران تلاش کند و همچنین برای اصلاح و تقویت ارتش ایران، اسلحه و توپ و مهندس و معلم ایران اعزام کنه اینا کل تعهدات ناپلئون بود اما از اون طرف فتلیشا متعهد شد که. به انگلستان، دشمن فرانسه اعلام جنگ کنه. اتباع بریتانیا رو از ایران بیرون کنه و اجازه ورود نیروهای بریتانیایی به ایران رو نده علاوه بر این، متعهد شد که افغانیان را ترغیب کند که به هند حمله کنند، و اگر خود ارتش ناپلئون هم تصمیم گرفت که به آنها حمله کند. هندستان حمله کنه، ایران راه عبور رو برای ارتش فرانسه باز کنه و بندر خلیج فارس رو هم در اختیار نیروی دفاع دریای فرانسه قرار بده، ببینید که چقدر سطح تعهدات دو کشور با همدیگه فرق داشت. و تازه تو این عهدنامه، اون چیزی که به نفع فرانسه بود، مثل اعلام جنگ فوری به انگلیس و ترد انگلیسی یا از ایران.

همه اینا واضح و کامل اومده بود، ولی مفادی که راجع به منافع ایران بود مبهم و قابل تردید بود. مثل، تلاش فرانسه برای واداشتن روسیه به واگذاری گرجستان به ایران. خب فرانسه هم می تونست بگه من تلاشمو مطابق عهدنامه کردم، ولی نشد. در خصوص گرجستانم حرفهای نگفته در تاریخ خیلی زیاده. اگر بخواهیم از نگاه ناسیونالیستی کمی فاصله بگیریم و عدالت و رعایت کنیم، باید بگوییم که پادشاهان ایران از حق مردم گرجستان خیلی اجهاف کردن و هر بلایی که تونستن سرشون آوردن. از زمان خاره اسب شاهیان، سلطان جلال الدین خاره اسب شاه، پادشاه و سلطان وقت ایران، وقتی که گرجستان را تسخیر کرد اومد ده ها هزار نفر از مردم تفلیس رو به خاطر اینکه راضی نشدن دین مسیحیتو بزارن کنار، اعدام کرد. به دستور سلطان جلال الدین اومدن نشانه های مسیح و مریم مقدس رو گذاشتن روی یه پل و مسیحیا رو مجبور کردن. که این نشانه های مقدس را لگد مار کنند و به اسلام روی بیاورند. کسی هم که حاضر به این کار نشدن همونجا گردنشون زده شد.

کشتار و اخراج گرجی ها در دوران صفویان و قاجاران

این اتفاق حدود هشتصد سال پیش افتاده، ولی هنوزم که هنوزه در بیست و دو آبان هر سال، کلیسای گرجسترال. مردم برای کشته شده های اون فاجعه مراسم یادبود برگزار میکنن. این از دست و گل خوارزمشاهیان جلوتر دولت صفویان، که دولت مذهبی بود، اومد دوباره همین کار را تکرار کرد، و تازه این بار در باد بزرگتر. ابعاد جنایت صفویان در گرجستان به حدی بود که اسکندر بیک ترکمان مورخ مخصوص شاه عباس صفوی نوشته که گرجستان در تاریخش چنین کشتاری رو به خودش ندیده بود و بعد از حملاتش شاه عباس دیگر بوی از آبادانی در گرجستان به مشام نمی رسید. تازه، شاه عباس به کشتار مردم گرجی هم بسنده نکرد و تعداد زیادی از اهالی گرجستان رو به زور مجبورشون کرد که که مهاجرت کنند به شهرهای شمالی و مرکزی ایران. برای همین است که همین امروز هم ما در اطراف بهشر و بیشتر از اون در فریدون شهر اصفهان گرجی های زیادی را می کنیم. کوچ اجباری گرجیا از گرجستان به ایران در زمان صفویان شروع شد و در دوران افشاریه و زندیه و قاجارم ادامه داشت. اگه یتون باشه در اپیزود کریم خانم گفتیم که، کریم خان هم به بهانه اینکه گرجی های فریلون شهر مالیات پرداخت نکرد. به روستاهای گرجیا حمله کرد و تعداد زیادی از آنها را کشت و رهبرانشون هم تیر بارون کرد.

بعد از صفویان و زندیه، کشتار بزرگ بعدی که اونم تراژدی وحشتناکی بود، در زمان آقا محمد خان. در آن قاجار اتفاق افتاد که تو اپیزود آقای محمد خان داستانشو گفتیم آقای محمد خان در حمله به تفلیس به فقیر و کبیر رحم نکرد و چنان کشتاری به راه انداخت که هیچ گورجه ای دیگر علاقه نداشت. نداشت که سرزمینش جزوی از خاک ایران باشه و اونا دوست داشتند که به روسیایی ملحق بشن که اولا. هم دین و هم کیش خودشون بودن و روسها هم اکثریت مسیحی بودن. بعدشم هیچوقت اینطوری اونارو قتل عام نکرده بودن. من تو سفر اخیرم به گرجستان تقریباً با هر کسی که سن و سالی ازش گذشته بود صحبت میکردم، طرف قشنگ از کشتار صفویان و آقا ماما. محمد خان قاجار آگاه بود و از این اتفاقات به تلخی یاد می کرد. و همینطور که ما از شنیدن اسم اسکندر و چندگیز خان مغول یاد کشتار مردم ایران به دست این آدما می افتیم. و تصویر کاملا منفی از این آدما تو ذهن اغلب ماست.

سیاست‌های غلط پادشاهان ایران و تأثیر آن بر جنگ‌های ایران و روسیه

همین تصویر را گرجستانی ها از شاه عباس و آقا محمد خان دارند. در مجموع، در حقیقت سیاست غلط پادشاهان ایران، به خصوص در آن اواخر آقا محمد خان قاجاد این شد که مردم گرجستان قبلاً علاقه ای به ماندن در جغرافیای ایران نداشته باشند و ساز جدایی بزنند. از روسیه درخواست حمایت و پشتیبانی کنند. اصلا شروع جنگ های ایران و روسیه در زمان فتلی شام به خاطر همین گرجستان بود. روسیه در حمایت از گرجستان به مرزهای شمالی ایران حمله کرد و خیلی زود گرجستان را گرفت و بعدش هم ایران اومد جلوی حملات روسیه. و این شد شروع جنگ های ایران و روس. منتها، روزها که در چندتا جبهه باید میجنگیدند، همون نوایل اومدم پیشنهاد صلح دادن. ولی فتلی شاه که به حمایت ناپلئون دلخوش کرده بود از پذیرفتن شرایط صلح خودداری کرد و راضی به مصالحه نشد. آیا تو قسمت قبل درباره حاج ابراهیم خان کلانتر صحبت کردیم و گفتیم که فتلی شاه وزیر اعظم خودش حاج ابراهیم خان کلانتر رو به قتل رسوند در حالی که می تونست بعدا از مشاوره های این سیاستمدار کارکشته استفاده کنه؟ الان که به اهنامه فینکنشتاینو، تصمیم فتلیشاه به ادامه جنگ با روسیه نگاه می کنیم، قشنگ جای خالی یه تدبیر و سیاست حاج ابراهیم کلانتر رو میشه حس کرد.

فتلی شاه در خله مشاورای کار بلد تصمیمات غلطی گرفت که عواقب این تصمیمات عاقبت شومی برای ایران داشت، خب، یه مروری بر اتفاقات مهمی که گذشت بکنیم. گفتیم که در اوایل قرن نوزدهم میلادی اروپا دچار تحولاتی شده بود که دامنه این تحولات به ایران و اما خیلی از کشورهای دیگه هم کشیده شد بعد از انقلاب فرانسه، ناپلئون به قدرت رسید و کشورگشایی ناپلئون زنگ خطری برای تمام قدرت های بزرگ دو دنیا از جمله بریتانیا و روسیه بود. ناپلئون برای اینکه بتواند نیروی دریایی قوی بریتانیا را سرگرم جای دیگه ای بکنه، تصمیم داشت که با کمک ایران و عثمانی به هند برود. حمله کنه و بریتانیا رو درگیر محافظت از هندستان کنه. از اون طرف بریتانیا هم داشت سعی میکرد که با ایران ارتباط نزدیکی برقرار کنه تا خیالش از حمله به هندستان از طریق ایران. راحت باشه، این از فرانسه و بریتانیا، از طرف دیگه روسیه هم به حمایت از گرجستان به مرزهای شمالی ایران حمله کرده بود و. ایران دنبال یک متحد می گشت که بتونه در مقابل روسیه ایستادگی کنه. فتلی شاه که در جستجوی یک متحد قوی همزمان با سفرهای فرانسه و بریتانیا ارتباطاتی داشت، در نهایت او تصمیم گرفت که با ناپلئون قرارداد همکاری ببندد و در عوض حمایت فرانسه از ایران در مقابل تهاجم روس ها قرار گرفت. ایرانم به فرانسه راه بده که از طریق راه های ایران به هندستان حمله کنه و خود دربار ایرانم برای تدارک هم.

ماموریت نظامی فرانسه در ایران و اثرات آن

حمله فرانسه به هندستان هر کاری لازمه انجام بده، و علاوه بر این ایران به انگلستان هم اعلام جنگ کنه. خیلی از خاک خودش اخراج کنه. تمام این موارد در قرارداد فینکانشتاین بین ایران و فرانسه رسما ثبت شد. حالا باید ببینیم که آیا این تعهداتی که در عهد نامه فین کنشتون ثبت شده بود در عمل هم پیاده شد؟ یا نه، بریم ببینیم که در ادامه سیلاب حوادث کشتی سرگردان ایران رو به کجاها کشید. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی هی هی موزیک ویدیویی سلام و سلام حامی این قسمت بزرگترین اپلیکیشن خدمات آنلاین در منزل، اپلیکیشن آچار شما برای انجام هر سرویسی که نیاز دارید از نظافت و شستشو گرفته تا تعمیرات لوازم خانگی و ساختمان و خدمات زیبای هر چیز دیگه ای نیازی نیست بخواهید از این و اون پرسش کنید و دنبال متخصص بگردید شما می توانید هر روزه حتی روزهای تعطیلات. سفارشتون رو از سایت یا اپلیکیشن اچ آر یا از طریق تلفن چهارده هفتاد و یک ثبت کنید تازه میتونید متخصص باشید که قراره براتون بیام، از میان صدها متخصص آچاره، براساس امتیاز کاربران دیگه خودتون انتخاب کنین. خیالتون راحت باشه چون آچاره در احراز هویت متخصصاش خیلی سختگیری میکنه ، برای اینه که تا الان سه میلیون نفر آچار بیش از سیصد سرویس متنوع تقریباً در همه زمینه ها دارد که شما می توانید با کد تخفیف رخ با حروف بزرگ از آچار تخفیفم بگیرید. عقد قرارداد فینکنشتاین مقدمه ماموریت هیات نظامی نظامی ناپل آن در ایران بود. بعد از عقد قرارداد، ناپلون تصمیم گرفت که برای اجرای مفاد قرارداد و به خصوص اون قسمت از قرارداد که فرانسه متعهد هدایت شده بود به ایران آموزش نظامی و ادوات نظامی بده یه هیاتی رو روان ایران کنه.

یک ماه پس از عقد قرارداد ، ناپلئون یکی از معتمدین خود به نام ژنرال گاردن را به ریاست هیات اعزامی معرفی کرد. انتخاب کرد و فرمان حرکت هیات فرانسوی را در خرداد سال ۱۸۶ شمسی صادر کرد. ناپلئون چون شنیده بود که به تازگی از طرف بریتانیا سفری به نام سرجان ملکوم به ایران آمده، برای اینکه هر چه زودتر از نفوذ انگلیس در دربار قاجار جلوگیری کنه، فرمان داد که هیات نظامی خیلی زود خودشو به ایران برسونه. با توجه به امکانات آن زمان، هیات نظامی فرانسوی بعد از چهار ماه خودشو رساند به ایران. خیلی زودشون شد چهار ماه در آبان سال هزار و صد و هشتاد و شش شمسی، هیات نظامی ژنرال گاردن به ایران رسید و آنها خیلی زودم کار خودشان را شروع کردند. آثارایی که مامور تربیت و آموزش سپاه جدید ایران بودند در تهران و آذربایجان مشغول کار شدند و تو اصفان من دیدم کارخانه یه ساخت توپ جنگی درست کردن و چند نفر از فرانسوی ها هم رفتند به میدان جنگ تا در کنار ولیعهد ایران. آن عباس میرزا که داشت با روسها می جنگید قرار بگیرن و بهش مشاوره نظامی بدن. در ظاهر همه چیز خوب بود، ولی خب، مشکلاتیم وجود داشت. اولین مشکل این بود که آموزش افسرای فرانسوی به سربازان ایرانی خیلی کند پیش می رفت و خیلی هم تاثیرگذار نبود.

تلاش های نظامی و سیاست های فرانسه در ایران

چرا؟ چون همین که یه فوج از سربازها دو سه ماه آموزش میدیدن و مختصر آشنایی با اصول استفاده از تفنگ های جدید و ادوات نظامی. ارتش پیدا میکردند قبل از اینکه آموزششون تموم بشه سریع فرستاده میشدند به خط مقدم جنگ و یه گروه دیگه جاشون میکردند. گرفتن که خب باید اینا از اول بهشون آموزش داده میشد. هنوز قبلی ها آموزششون تکمیل نشده بود میرفتند جنگ و گروه جدید جایگزین میشدند و کاریشم نمیشد کرد. عباس میرزا در جنگ برای مقابله با روزهای مسلح و آموزش دیده نیروی میخواست. ولی در هر صورت، یه مدت کوتاهی این آموزش های نظامی و ساخت کارکونه و مشاوره های نظامی از طرف فرانسه. جویی ها مطابق قرارداد فینکنشتاین داشت انجام می شد. از اون طرفم فتلی شاه بعد از اینکه قرارداد فینکنشتاین رو امضا کرد، فورا سفیر خودش رو از بمبئی هند احضار کرد. و دستور داد که تمام انگلیسی ها از خاک ایران برم بیرون.

فتلیشا انگلیسی ها را بیرون کرد و جزیره خاک را هم تقدیم فرانسوی ها کرد تا آنها نیروهایشان را در جزیره مستقر کنند. فتلی شاه در حالی داشت به تمام تعهداتی که در قرارداد فینکنشتان امضا کرده بود عمل می کرد. که نمیدونست هم زمان در پشت پرده ناپلئون ناگولا داره با روزها مذاکره میکنه و داره ایران رو دور میزنه. ناپلئون که قرار بود در جنگ ایران و روز طرف ایران باشه و به ایران کمک نظامی بکنه، پشت پرده مذاکراتش رو با انتظار کار روسیه شروع کرد و در نهایت هم باشون یه قرارداد همکاری دو طرفه بست. قرارداد معروف تیلسیت بین دو امپراتوری فرانسه و روسیه. به موجب این قرارداد که بین الکساندر اول، تزار روسیه و ناپلئون روی یه قایق وسط رودخانه بسته شد؟ روسیه و فرانسه که تا قبل از اون دوشنبه با هم می جنگیدند، حالا با هم متحد شدند تا جلوی بریتانیا بایستند. با امضای قرارداد تیلسید، ناپلئون ایران را در مقابل تهاجم روسها تنها گذاشت؟ و سیاست های ناپلون با ایرانم بعد از عقد این قرارداد به کل تغییر کرد. به ژنرال گاردن دستور داده شد که تمام تلاشش رو بکنه که ایران و روسیه با هم صلح کنن و همچنین بهش دست بده. حکم داده شد که از تجهيز سپاه ایران و مخالفت علنی با دولت روسیه هم خودداری کنه.

مذاکرات و متحد شدن ایران با انگلیسی ها و پایان نفوذ فرانسه

ناپلئون در جنگ ایران و روسیه با هر دو طرف جنگ قرارداد همکاری بسته بود. ناپلونم برای خودش چرچیلی بود. این وسطم فتلیشای از همه جا بی خبر، انگلیسی ها رو طرد کرده بود و روابط خودشو با فرمانروای انگلیسی هندستان قطع کرده بود. رد کرده بود و آماده شده بود که برای سپاه فرانسه که از خاک ایران میگذره علوفه و آذوقه تهیه کنه و در حقیقت تمام تعهدات قرارداد فینکنشن رو انجام داده بود. ولی ناپلئون راجع به تضمین استقلال ایران و تلاش برای بازگرداندن گرجستان به خاک ایران هیچ اقدامی نکرده بود. تازه با دشمن ایران یعنی روس ها هم پشت پرده متحد شده بود. دربار ایران، وقتی متوجه حرکات پشت پرده فرانسه ویا شد، تصمیم گرفت که تغییر موضع بده و بره به سمت. بریتانیا، بریتانیایی که آغوشش را برای ایران باز کرده بود و از خدا میخواست که ایران بره در جبهه آنها. ولی خب هنوز همه چیز علنی نشده بود و ژنرال گاردن با تمام مشکلات که بوجود اومده بود سعی می کرد که ظاهر میخواد ماجرا رو حفظ کنه و وقت بخره تا انگلیسی ها پاشون به ایران باز نشه.

در ضمن، گاردن داشت تمام تلاشش رو میکرد که بین ایران و روسیه صلح برقرار کنه، چرا که صلح ایران و روس به نفع گاردن با فرمانده کل قوای روسیه هم مکاتبه کرد و ازش خواست که حداقل به مدت یک سال هم که شده جنگ و توقف را متوقف کند. کنن، تا مذاکرات بتونه به دور از فضای جنگ و خونریزی پیش بره. از این طرف هم گاردن به ایران اطمینان داد که جنگ قراره یه سال متوقف بشه و تو این مدت شما میتونید خودتون را تجهیز کنید. که اگر دوباره نیاز به جنگ شد با قدرت بیشتری پا به میدان بذارید. عباس میرزا ولیت ایرانم، با توجه به اطمینان که به گاردن داشت، بخشی از نیروهایش را از جنگ مرخص کرد و دربار ایران هم مطمئن شد که قرار است یک سال را به دور از جنگ سپری کند و با مرخصی بخشی از نیروهای نظامی موافقت کند. غافل از اینکه طرف روسی پیشنهاد گاردن را نپذیرفت و با قدرت بیشتری به سپاه نیم و نیم عباس مسمیرزا حمله کرد و تا عباس مسمیرزا بخواهد به خودش بیاد، روسها کلی به ایران خسارت زدن و پیشرفت کردند. این اتفاق دیگه در حکم اعلام پایان نفوذ فرانسه در ایران بود. اینجا بود که دربار ایران مذاکرات خود را با انگلیسی ها شروع کرد. جالبه که وقتی گاردن متوجه مذاکرات دربار ایران با انگلیسی ها شد، اومد پرو پرو گفت که طبق قرارداد کنکنشتاین، شما اجازه این کار را ندارید.

مرحله اول: داستان روابط ایران و فرانسه ما قبل از اهنامه فینکنشتاین

گاردن گفت در صورتی که اجازه ورود سفیر انگلیس به خاک ایران داده شود، هیات نظامی فرانسه ایران را ترک می کند. فتلیشا هم که دیگه دست گاردن براش رو شده بود، گفت به سلامت، بفرمایید برید. گاردن در بهمن ماه سال هزار و صد و هشتاد و هفت به همراه همکارانش از تهران خارج شد کل هیات فرانسوی حدود پانزده ماه در ایران حضور داشت، و این پایان روابط ایران با فرانسوی ها و و ناپلئون بود، خب، از سه تا کشور که قرار بود داستان رابطه شان با ایران را روایت کنیم، کشور اول فرانسه بود که دربارش صحبت کرد. حالا بریم سراغ داستان روابط ایران با روباه پیر بریتانیا. هی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی هی سیاست استعماری انگلستان در هند و آسیای جنوبی اینطور اقتضا می کرد که با دولت های همسایه هندستان مخصوصا ایران روابط دوستانه ای داشته باشد تا اینطوری از خطر حمله کشورهای همسایه هندستان به مستعمره خودش خیالش راحت باشه. میدونیم که اون زمان هنوز کشوری به نام پاکستان تشکیل نشده بود و پاکستان امروزی جزوی از خاک هند بود و هندستان همسایه در زمان حکومت فتلی شاه اولین سفرهای بریتانیا مهدی علی خان و بعدش سرجان ملکم بودند که گفتیم برای این این به ایران آمده بودند تا ایران را متقاعد کنند که از حمله افغانستان به هند جلوگیری کند. همچنین گفتیم با وجود اینکه بعد از دوران نادل شاه، افغانستان کم کم برای خودش مستقل شده بود، ولی خب هم همچنان در ظاهرم که شده جزو ایران محسوب می شد و ایران نفوذ سیاسی هم در افغانستان و به ویژه در هراد داشت. بنابراین سرجان ملکوم با هدیه های زیادی، از جمله الماس های درشت گران قیمت، خودشو رساند به دربار ایران. و در مهر ماه سال هزار و صد و هفتاد و نه شمسی رفت به دیدار فتلیشا و درخواستش را مطرح کرد.

توجه داشته باشید که تمام این اتفاقات که الان داریم روایت میکنیم قبل از اهنامه فینکنشتاین افتاده و هنوز ایران و فرانسه. که با همدیگه متحد نشدن و به تب، خبری هم از حضور هیات نظامی فرانسه در ایران فعلا نیست. سرجان ملکوم، سفیر بریتانیا، در ملاقاتی که با فتلیشا داشت، موفق شد که بخشی از منافع استعماری انگلستان را تأمین کند. و یه قراردادیم با فتلی شاه بس که خلاصه ی مفاد اون قرارداد این بود که فتلی شاه با نیروی نظامی که داره اجازه نده که فرمانروای کابل به هند حمله کنه و علاوه بر این بعضی امتیازات تجاری می بینم در خلیج فارس به انگلیسی ها داده بشه که خوب شد. از جمله امتیازات تجاری این بود که، بازرگانای انگلیسی و هندی اجازه پیدا کردند بدون پرداخت مالیات در بنادر ایران تجارت کنند و کالاهای انگلیسی مثل آهن و سرب و امثال آنها را بدون پرداخت عوارض گمرکی وارد ایران کنند. اینا تعهدات ایران و امتیازاتی بود که ایران به بریتانیا داد و از اون طرفم سفیر انگلیس تعهد داد که هر وقت از ژاپن. اگر به افغانستان یا فرانسه به خاک ایران تجاوز شود از کمک و کمک به ایران خودداری نکنه. دقت کنید افغانستان و فرانسه، تعهدی درباره روس ها ندادن. سرجان ملکوم نماینده بریتانیا قراردادش را بست و بعد از سه ماه توقف در تهران، بازگشت به هندستان.

سرنوشت سفیر ایران در هندستان

منتها تو راه برگشت، از اونجایی که رابطه ایران و بریتانیا خوب شده بود و با هم پیمان بسته بودن، سرجان ملکوم سفیر ایران را هم با خودش آورد به هندستان. حاجی خلیل خان قزوینی سفیر ایران به همراه سرجان ملگون اومد به هندستان این قضوینی با اون قضوینی که نماینده ایران برای عقد قرارداد فینکنشتاین بود فرق میکنه. اون میرزا محمدرضا بود، ایشان حاج خلیله. حاج خلیل خان قزوینی، وقتی وارد بمبئی شد، تو یکی از روزها هوسش شکار کرد و رفت یه پرنده ای رو شکار کرد. تو هندی که مردم گوشت حیوان نمیخورن و گاهی حیوانات رو تقدیس هم میکنن، آقا رفت چیکار کرد؟ هندی ها از طرف این کار، خواجه خلیل رو گناه بزرگی میدونستند، و از طرف دیگه هم، چون افکار عمومی مردم هند علیه یه استعمارگرای انگلیسی حسابی تایید شده بود و اونا سفیر ایرانم مربوط به انگلیسی ها میدونستن؟ بنابراین آنها خشمگین و عصبانی به محل اقامت حاجخلیل قزوینی حمله کردند و در حین زد و خورد با یک گل طوله، زدن حاج خلیل و کشتن، حاج خلیل که یه پرنده شکار کرده بود خودش شکار شد و کشته شد. البته بعضی منابع مثل ناسخوت تاریخ نوشتند که موضوع شکار پرنده نبوده و توی درگیری معمولی بین محافظینش و مردمش. دوم، به اشتباه حاج خلیل کشته شده که حالا در هر صورت نماینده و سفیر ایران در بمبئی کشته شد. فرماندار بمبئی هم سریع شورشی ها رو دستگیر و زندانی کرد و جریان رو به فرمانروای کل هندستان اطلاع داد. او هم فورا یه نامه برای شاه ایران نوشت و یه نماینده رسمی هم فرستاد که نامه رو تحویل شاه ایران بده و از دربار ایران.

رسما عذرخواهی کنه. نماینده رسید و نامه رو داد به فتلی شاه، وحش های ایرانم خیلی خونسرد گفت که، حالا یه اتفاقی افتاده دیگه، مهم نیست تو میخوای حکم را بگیری؟ من خواهرزاده حاجخلیل قزوینی رو به جای حاجی جنت مکان خدا بیامرز می فرستم که ایشون کارها رو پیش ببره. خلاصه که خواهرزاده سفیر مقتول راهی هندستان شد. ولی، بیشتر از پنج ماه در بمبئی مونده گار نشد. چرا که اینجا جای داستان، فتلی شاه با ناپلئون قرارداد همکاری بست. قرارداد فینکنشتاین رو بست و دیگه رابطهشو با بریتانیا قطع کرد. وقتی که ایران و فرانسه با هم متحد شدند، انگلیسی ها برای اینکه از دربار ایران دور نشده باشند، یه چند باری سعی کردند که با نامه و اعزام سفیر یه راهی رو برای مذاکره پیدا کنن که خب دربار ایران به خاطر تعهدی که به فرانسه داده بود. راضی به مذاکره با سفرهای انگلیس نشد و آنها پشت درهای بسته ایران ماندند. یک سالونی موضوع همینطور ادامه داشت، تا اینکه گندش بالا آمد که فرانسوی ها با روس ها متحد شدند و ایران را دور زدند.

قرارداد مجمل و روابط ایران و انگلستان

در روزهای آخر حضور هیات نظامی فرانسوی، انگلیسی ها دوباره تلاش کردند که با دربار ایران و فتلیشاه ارتباط بگیرند. و نامه و پیغام و پسخوان فرستادند که، آره. ما تمام تعهداتی که امپراتور فرانسه آقای ناپلئون انجام نداده رو به دید ملت قبول میکنیم و انجامش میدیم. نوکر فتلی جانم هستیم، شما فقط لبتر کن و یه بله بگو، بقیه اش با ما. سفیر دولت انگلستان، آقای سر هارفورد جونز با نیروی دریایی بزرگ خودش. البته، با کلی هدیه و هدیه های گران قیمت برای شاه ایران، در خلیج فارس منتظر اجازه فتلی شاه برای ورود به خاک ایران بود. فتلیشا هم همونطور که اشاره کردیم، با توجه به اینکه از ناپلئون ناراحت شده بود و دیگه امیدی به فرانسه یا نداشت، این بار در آب. با آغوش انگلیسی آغش کرد و به سفیر انگلستان اجازه ورود به خاک ایران رو داد. همزمان با ورود سفیر انگلیس از جنوب به خاک ایران در غرب کشور، هیات نظامی فرانسوی به رهبری ژنرال گاردن از ایران خارج شدن و بریتانیا در ایران جای فرانسه رو گرفت.

سر جونز، رئیس هیات و سفیر بریتانیا، با شصت نفر سپاهی هندی و صد نفر مستخدم ارمنی و هندی. در بهمن ماه سال هزار و صد و هشتاد و هفت شمسی وارد تهران شد و نامه های پادشاه انگلیس جورج سوم رو به همراه یک قطعه الماس درشت بسیار گرانبها رو تقدیم فتلی شاه قاجار کرد. الماس رو داد و گفت که خب حالا بشینیم با هم یه قرارداد ببندیم که از این به بعد هوای همدیگه رو بیشتر از قبل داشته باشیم. این شد که ایران و انگلستان با هم اهلنامه مجمل رو بستن. در قرارداد مجمل، طرف مذاکره کننده انگلیس سر هارفورد جونز بود و طرف مذاکره کننده ایرانی هم صدراعظم بود. در زمان زمان ایران، میرزا شفیع خان مازندرانی بود. همون کسی که توطئه کرد و باعث کشته شدن حاج ابراهیم خان کلانتر شد و جاشو گرفت. حالا ببینیم ایشون چه قراردادی رو بست؟ به موجب عهدنامه مجمل، دولت ایران متعهد شد که کلیه قراردادهایی که با سایر دولت های اروپایی منعقد شده و به آنها اجازه عبور از خاک ایران برای حمله به هندستان رو داده رو باطل کنه. ایران قبول کرد که نماینده انگلیس را به عنوان حاکم در اختلافات مرزی با روسیه و تعیین حدود مرزی بپذیره.

پیمان ایران و انگلستان: اهنامه مفصل

ایران قبول کرد که از عقد قرارداد دوستی با هر دولت دیگری که دشمن انگلیس باشد خودداری کند. ایران قبول کرد از کشورهای که با اگر انگلستان روابط دوستانه ندارند، افسر و افراد نظامی برای آموزش سپاه ایران استخدام نکنه. و ایران قبول کرد از حمله افغانی ها و عمرای بخارا و سمرقند و خارزم به خاک هند جلوگیری کند. در مقابل، دولت انگلستان متعهد شد که سالی صد و شصت هزار تومن برای مخارج سپاه آذربایجان. تا مدتی که اون سپاه به جنگ با روسها مشغوله پرداخت کنه. و توپ با تفنگ و آموزش نظامی هم به سربازان ایرانی بده. و اگه یکی از کشورهای اروپایی به ایران حمله کرد، حد المقدور از کمک و کمک به ایران خودداری نکنه. این اهنامه مجمل بود که یکم جلوتر، کاملتر و مفصلتر شد، و دو سه تا بندم بهش اضافه شد، و در نهایت اسمش شد: نامه مفصل، اهنامه مفصل، همان اهنامه مجمل بود که مفصلتر شده بود. تو حدنامه مفصل، این بار نماینده انگلیس آقای سرگر عزلی بود که جانشین سر جونز شده بود.

تو متن قراردادم تغییرات اصلی یکی این بود که دولت انگلستان تعهد داده بود که در مقابل جنگ ایران با یک کشور اروپایی سال دویست هزار تومن به ایران پرداخت کنه از اون طرف هم ایران متحد شد که در جنگ احتمالی بین انگلیس و افغانستانی ها، ایران از انگلیسی ها پشتیبانی کند. اما اگر جنگ بین ایران و افغانستان اتفاق بیفته، انگلیس هیچ تعهدی در مقابل ایران نداشت. اینا تعهدات اضافه شده دوتا کشور نسبت به هم بود. یه نکته مهم هم راجع به اهنامه مفصل اینه که تو این قرارداد بارها اسم خلیج فارس آورده شده. و یه سندیه که تو یه قرارداد قدیمی که خود انگلیس هم نوشته بارها اسم خلیج فارس و و نه هیچ اسم دیگه ای اومده. خب؟ حالا همون زمانی که هنوز سرجونز در ایران بود و جاشو به آقای سرگورزلی نداده بود، ایشون اومد پیشنهاد داد که برای ایجاد روابط دائمی بین دو تا دولت به انگلیس اجازه داده شود که در شیراز و اصفهان و یث ازد و قزوین و تبریز کنسولخانه تاسیس کنه فتلیشا هم پیشنهاد رو پذیرفت، و به همین راحتی، بریتانیا تونست در تمام شهرهای حساس و تند تاثیرگذار ایران نفوذ پیدا کنه و برای خودش تیم و دسته تشکیل بده. یه پیشنهاد دیگه سر جون زمین بود که دولت ایران جزیره خاک رو همونطور که در اختیار فرانسویا گذاشته بود. الانم با همون شرایط در اختیار نیروهای دریایی انگلیس بذاره که خب این پیشنهاد با مخالفت فتلی شاه روبرو شد. اما مخالفت فتلی شاه در عمل خیلی هم مهم نبود.

سفیران انگلیسی و ایرانی در تاریخگرفتاری: زندگی و کار آقای سرجان ملکوم

چرا که آروم آروم انگلیسی ها خاک رو تصرف کردند و برای خودشون اونجا استحکامات نظامی هم ساختند. خب، ما پرونده آقای جونز رو همین جا می بندیم و دیگه با ایشان کاری نداریم. سر جونز برگشت به کشورش و جاش رو داد به سرگور اوزلی جونز انقدر برای بریتانیا قرارداد خوبی بسته بود و منافع کشورش را تامین کرده بود که وقتی که برگشت کلی وقامو القاب گرفت یه نماینده دیگه بریتانیا هم که بهتره وظیفه ایشونم مشخص کنیم، همون آقای سرجان ملکومه که چند باری اسمش رو آوردیم و در مورد صبح… سرجان ملکوم اواخر دوران دوستی ایران و فرانسه با دربار ایران ارتباطاتی برقرار کرد ولی نتونست کاری پیش ببره. و کار ناتمام ایشون رو سر جونز تموم کرد. در ادامه، وقتی که رابطه ایران و انگلستان گلوبلبل شد، سرجان ملکم هم دوباره اومد ایران و این بار رفت. به تبریز و تا سال هزار و صد و نودم به عنوان سفیر اونجا ماند و منافع بریتانیا رو اونجا تامین کرد. و بعدشم برای همیشه از ایران رفت. دو سه تا نکته جالبم درباره این آقای سرجان ملکم هست که دونستنش خالی از لطف نیست.

اولیش یه خاطریه که من از تخته جمشید دارم تو بازدید از تخت جمشید، راهنمای ما داشت به ما نشان میداد که در گذشته، خارجی هایی که به تخت جمشید میومدند رو دیواری در اتاق های تخت جمشید یادگاری می نوشتند. چند تا از این یادگاری ها را اما دیدیم که یهو من چشمم افتاد به اسم سرجان ملکوم و متوجه شدم که ایشون هم یه یادگاری بزرگ. بورگ روی دروازه ملل تخت جمشید نوشته. نکته دیگه اینه که این آقای ملکوم باورش این بود که از اونجایی که مردم ایران از بربریت فاصله زیادی نگرفتند. پس، باید همه جا کار رو با رشوه و پول جلو برد و نه با گفتمان. و اصلا سیاستش در داخل ایران برای پیشبرد اهداف استعماری بریتانیا هم همین بود. پول میداد کارشو پیش میبرد، به زبون فارسی هم مسلط بود و خیلی راحت میتونست ارتباط بگیره. نکته آخر اینکه، ایشون یه کتاب درباره تاریخ ایران نوشته که برای نگارش کتابش پنج سال از ارتش ایران بریتانیا مرخصی گرفت و کتابش نوشت، و چون کتابش اولین کتاب تاریخی انگلیسی بود که مستقیماً بر اساس منابع ایرانی نوشته شده بود، دانشگاه آکسفورد بهش مدرک دکترای افتخاری داد. خب، اینم از پرونده سرجان ملکوم، حالا فقط میمونه آقای سرگو روزلی نماینده بریتانیا در ایران.

سیاست صلح‌آمیز انگلیس در جنگ ایران و روسیه

سرگروزلی با توجه به عهدنامه های مجمل و مفصل، اومد یه سری تو پتوفنگ و ادوات نظامی به ایران داد و تعدادی هم افسران نظامی را از انگلیس آورد که به سپاه ایران آموزش بدن و اونها هم مشغول کار شدند. منتهای این وسط یه مشکلی وجود داشت، همون مشکل قدیمی و تکراری. مشکل این بود که دولت انگلیس هم قبلاً یه عهدنامه سری با روس ها بسته بود و به موجب این عهدنامه انگلیسی گفته بود که آقا من تو جنوب ایران نفوذ میکنم، شما هم تو شمال ایران. با همدیگه هم هیچ کاری نداشته باشیم و سر به سر همدیگه هم نزاریم، هرکی سرش تو کار خودش باشه. حالا که انگلیس اومده بود با ایرانم اهنامه بسته بود، نمیتونست علناً علیه دولت روس اقدامی بکنه و برای همینم. مثلا افسرای انگلیسی در اردوی عباس میرزا با لباس سربازای ایرانی خدمت می کردند. سیاست انگلیس هم این بود که هر طوری که شده بتونه بین روسیه و ایران صلح برقرار کنه. حالا این وسط، اگه کلی از سرزمین های ایرانم بیفته دست روسها، خب، بدرک. به منافع انگلیس که لطمه وارد نمیشه، پس پدرک، این سیاستش بود.

برای انگلیس مهم این بود که زودتر دوتا کشور با همدیگه صلح کنند. چرا که در صورت ادامه جنگ، اولاً بریتانیا باید به ایران هم پول میداد و هم کمک نظامی میکرد؟ بعدشم، اگه صلح میشد، دیگه خطوط مرزی مشخص میشد و روسیه نمیتونست جلوتر بیاد و به هندستان. نزدیکتر بشه، تهش سرزمینای شمالی ایران رو میگرفت که اونم برای بریتانیا مهم نبود برای بریتانیا مهم این بود که روسیه به هندستان نزدیک نشه. با توجه به این سیاست، سفیر انگلیس شروع به مکاتبه با فرمانده قوای روسیه کرد و گفت که آقا، شرایط صلح شما چیه؟ هر چی میخوای بگید من اینور به ایران فشار میارم و کاری میکنم که شرایطو بپذیرن. تازه، جنگ بین ایران و روس که ادامه پیدا کرد و طولانی شد و به ده سال رسید، دیگه انگلیس علناً اومد قرارداد دوستی. او خودش با روسها رو پیش کشید و به ایران گفت که ما باید افسران انگلیسی رو از جنگ برگردونیم و دیگه نمیتونیم بیشتر از این. ادامه بدیم، همین کارم کرد، بیشتر افسرانشو فراخوند. البته بعضیاشون هم مونده اند و جالبه که یکی از افسران انگلیسی به نام کریستی تا پایان دوره اول جنگ های ایران و روسیه. پروس تو اردوی عباس میرزا باقی موند و همونجا هم تو جنگ کشته شد.

روابط ایران با روسیه و تاثیرات جنگ

ولی خب بیشترشون برگشتن و همین احضار افسران انگلیسی فتلیشا رو یه بار دیگه از کمک بیگانهها مایوس کرد. از طرف دیگه تامین مخارج سنگین ادامه جنگ برای فتلی شاه مشکل بود. مخصوصا اینکه فتلی شاه باید خرج چند صد همسری که داشت رو میداد، باید خرج چند صد فرزندی که داشت. اش رو میداد و خیلی پولی برای تامین مخارج جنگ نداشت و یا اگرم داشت دلش نمیومد که خرجش کنه. عباس میرزا ولایت ایران تو جبهه جنگ داشت بالبال میزد که پول برسه و فتلیش هم به زور دوزار میذاشت کف دستش. از اونور تو جبهه ی روس از زمانی که روس ها با ناپلئون متحد شدند و دیگه خیالشون از جنگیدن با فرانسوی ها راحت شد، اونا آمدند نیروهایشون رو در جنگ. جبهه ایران تقویت کردند و با قوای بیشتری جنگ را ادامه دادند و ارسه را بر عباس میرزا تنگ کردند. همه این عوامل دست به دست هم داد تا اینکه در نهایت. ایران بعد از ده سال جنگ با روسها با شرایط روسها برای صلح موافقت کرد و فتلیشاه تحت تاثیر فشار سفیر انگلیس و شرایط جنگ تن به قرارداد ننگین گلستان داد که جلوتر درباره مفادش مفصل صحبت میکنیم.

خب اینم از داستان روابط ایران با روباه پیر بریتانیا. حالا وقتشه که بریم سراغ روابط ایران با روسیه و دوتا جنگ مهم و تاریخسازی که ما با روس ها داریم. داشتیم و البته دو تا قرارداد لنگین گلستان و ترکمن چای که با روسها بستیم. هی هی هی موزیک ویدیویی هی موزیک ویدیویی اختلافات ایران و روسیه از زمان آقا محمد خان قاجار بود که اوج گرفت و برای فتلیشا هم به ارث رسید. گفتیم که آقای محمد خان بعد از تسخیر طفلیس، چنان کشتاری به راه انداخت که دیگر دل مردم گرجستان با ایران نبود. و گرجی ها دلخوش به حمایت روس ها بودند. جلوتر در زمان فتلی شاه و در سال هزار و صد و هشتاد و دو هجری شمسی، الکساندر اول هزار روز به فرماندهی سردار کارکشتش آقای سیسیانوف، روانه مرزهای شمالی ایران و به طور خاص گرجستان تاسیسیانوف ضمن الحاق گرجستان به روسیه، زمینه گسترش سلطه امپراتوری روسیه در سرزمین های اطراف دریای خزر رو هم فراهم کنه. سیسیانوف به راحتی تفلیس را فتح کرد و بلافاصله از تفلیس به سمت شهر گنجه رفت و این شهر را از بین برد. شهر گنجه به دستور سیسیانوف ویران شد و سربازان روس در اون شهر مردمو قتل عام کردند و با خراب کردن مساجد بر سر پناهجویان مسلمان، سیسیانوف تلافی رفتار آقا محمد خان در تفلیس را…

گنجه‌ی روسیه و تأثیرات آن در ایران

سر مردم مسلمان گنجه درآورد. و اینجوری به اختلافات مذهبی ایران و روسیه هم دامن زد سیسیانوف گنج رو کرد مرکز ستاد نیروهای خودش و از اونجا به حکام ایران و قرعاب هم پیام فرستاد و با تهدید. و تتمعیع اونا رو به اطاعت از دربار روسیه دعوت کرد. از این طرف در ایران، خبر سقوط گنجه و قتل عام مسلمانها در دربار فتلی شاه، قوقاع پا کرد. و فتلیچو رو مجبور کرد که هرچه سریعتر واکنش درخور توجه نشون بده. فتلیشا سی و شش ساله سپاهش را آماده حرکت کرد و پسرش ولیعهد ایران عباس میرزای پانزده ساله را. رو هم برای فرماندهی سپاه انتخاب کرد، و عباس میرزا را به همراه میرزا شفی مازندرانی، صدر اعظم ایران آن مامور تدارک نیروی و تجهیزات برای مقابله با روس ها کرد. سپاه ایران به فرمانده عباس میرزا رفت به جنگ روسها و خود فتلیشا هم دو هفته بعد با سپایی دیگه رفت به کمک عباس مرزا و سپاه ایران سربازان سیسیانوف را مجبور کرد که تا شهر تفلیس عقب نشینی کنند. جنگ می تونست همین جا و در سال اولش تموم بشه و ده سال ادامه پیدا نکنه.

فتلیشاه می توانست قید گرجستانی که می دانست نه دل مردمش با ایرانه و نه مذهب و کیششون با ایرانی ها هم. همخونی داره رو بزنه و با روسیه صلح کنه. ولی خب این کارو نکرد و بعد از گذشت چهار ماه که هر دو طرف در مواضع خودشون مشغول آماده سازی بودن. جنگ دوباره شروع شد و زد و خوردها در جعبه های مختلف، گاهی به سود ایران و گاهی به نفع روسیه ادامه داشت. تا اینکه دوتا اتفاق خوب برای ایران افتاد. اولیش این بود که ایران و فرانسه با هم متحد شدند و قرارداد فینکنشتاین رو بستند و ایران خیالش راحت شد که در جنگ هی جنگ، حالا دیگه یه پشتیبان قلدری به نام ناپلئون رو داره؟ دومینشم این بود که سیسیانوف در جنگ کشته شد و به روایتی سرش را هم برای فتعلی شاه هدیو گذاشت. بعد از این اتفاقات دوره رکود دو ساله ای در جنگ پیش آمد که فرصت خوبی برای دربار ایران برای مذاکره و و خاتم جنگ بود، ولی فتلیشاه بازم نتونست از این فرصت استفاده کنه. حتی در این مدت، مارشال گودویچ، فرمانده سپاه روسیه و جانشین سسیانوف، خودش اومد پیشنهاد مذاکره و چونه زنی برای صلح. ول رو داد، ولی خب، فتلیشا با اینکه قبلاً نمیخواست با روسها بجنگه، ولی دلخوش به وساطت ناپلئون برای بازپسگیری سهل و آسون گرجستان بود و توجه به این پیشنهاد نکرد.

ماجراهای جنگ ایران و روسیه: تلاش برای صلح و شکست های جنگی

گفتیم دیگه، بعد از قرارداد فنکنشتاین، ژنرال گاردن با یه هیات نظامی اومد به تهران و از نزدیک شاهد اختلافات سیاسی و جنگ ایران و روسیه بود. ژنرال گاردن در گزارشی به وزیر امور خارجه فرانسه برایش نوشت که: میل قلبی شاه ایران اینه که دیگه با روسایی که از ایرانیا قوی ترن نجنگه، عباس مینزا هنوز انقدر یه تجربه نداره که که بتونه از پس کار بر بیاد ولی خب، دربار ایران تمام سعیشو داره میکنه که با وساطت امپراتور ما ناپلئون بدون جنگ موفق به پس گرفتن. سرزمینهایی که در تصرف روس هاست بشه. خلاصه که با عقیم گذاشتن پیشنهاد مارشال گودویچ در سال سوم جنگ، جدال بین قوای ایران و روس به به مدت هفت سال دیگه هم ادامه پیدا کرد. تو مدت پانزده ماهی که ژنرال گاردن و هیات نظامی فرانسوی تو ایران بودند، همونطور که گفتیم فرانسوی ها یه کمکهای نظامی نظامی هم به ایران کردند ولی تمام تلاش گاردن این بود که ایران و روس رو وادار به صلح کنه. زد و خوردهای ایران و روس با هم ادامه داشت تا اینکه فرانسوی ها از ایران رفتند و جاشون رو دادن به انگلیسی ها. همزمان با حضور انگلیسی ها در ایران و دلخوشی دربار ایران به کمک نیروهای انگلیسی، یه اتفاق مهم دیگه هم در. هفتمین سال جنگ ایران و روس افتاد. اونم این بود جمع آوری، آرا و فتواهای علماء شیعه، مبتنی بر اینکه جنگ با روسها جهاد در راه خدا و جنگ با کفاره که راجع به این موضوع و کلا راجع به حضور روحانیت در صحنه سیاسی ایران قرار شد مفصل در قسمت سوم صحبت کنیم و اینجا با همین اشاره کوتاه ازش می گذریم.

این فتوه های علما شیعب یکی دیگر از دلایل طولانی شدن جنگ ایران و روسیه بود. جنگ همچنان ادامه داشت و در جبهه روسیه مارشال گودویچ جاش رو داد به کوتلیاروفسکی. در آذرمای سال هزار و صد و نود و یک، زمانی که نه سال از شروع جنگ گذشته بود، کوتریاروفسکی با یک نقشه دقیق و حساب شده، تونست به اردوگاه عباس مرزا در پایین رود ارس، در منطقه ای به نام اسلاندوز حمله کند. میکنه و در نبرد اسلان دوست، سپاه عباس میرزا رو شکست بده. عباسمینزا مجبور به عقب نشینی شد و تا تبریز هم اومد عقب. این اتفاق زمانی افتاد که سفیر انگلیس، همون آقای سرگو روزلی، همونطور که قبلا گفتیم، داشت اصرار میکرد که ایران. ایران و روسیه با هم صلح کنند و داشت به ایران فشار میآورد که شرایط صلح روس ها را بپذیره و حالا که در نبرد روس ها توانسته بودند پیروز بشن، فشار سیاسی سفیر انگلیس سرگو روزلی به دربار ایران بیشتر تا اینکه در نهایت فتلیشا مستعسل حاضر به پذیرش تمام شروط روزها شد و تقاضای صلح کرد. نکته ای که این وسط عجیب به نظر میرسه اینه که شکست در جنگ اسلاندوز در طول جنگهای ده ساله ایران و روسیه نه اولین شکست بود و نه علامتی بر اقتدار نظامی روسها. در طی ده سال جنگ، چندین بار روسها پیروزی هایی مثل این را داشتند، اما با حمله مجدد سپاه ایران، اونا دوباره آنها شکست می خوردند و عقب نشینی می کردند، بنابراین هیچ تردیدی نباید کرد که شکست سلندوس هم به سرعت قابل جبران است.

عهدنامه گلستان: مصالحه و انقلابات در قفقاز

ولی خب نیرنگ مشترک روس و انگلیس که هر کدوم دنبال منافع خودشون بودن باعث شد که فتلی شاه بعد از این این شکست تقاضای صلح کنه و تن به عهدنامه ننگین گلستان بده و با جدایی سرزمین های بزرگی از ایران موافقت کنه. اهنامه ای که در روستای گلستان در قفقاز به امضا رسید و برای همینم به نام اهنامه گلستان معروف شد. متن عهدنامه را روسها به سفیر بریتانیا سرگو روزلی دیکته کردند و ایشانم متن را تنظیم کرد و بعد هم عهدنامه. توسط نمایندگان روسیه و ایران در آبان سال هزار و صد و نود و دو شمسی امضا شد و ایران با واگذاری چهارده ایالت و ولایت قفقاز به روسیه موافقت کرد. سرزمین هایی شامل قسمتهای زیادی از ارمنستان امروزی، جمهوری آذربایجان امروزی، گرجستان و داغستان و شیروان و دربند و قره داغ و چند جای دیگه؟ فتلیشاه منطقه ای با وسعت تقریباً صد و بیست هزار کیلومتر مربع آبی و دوصد و بیست هزار کیلومتر مصر مربع خاکی رو تقدیم روسیه کرد. اگه میخوای بدونید که دوصد و بیست هزار کیلومتر مربع خاکی تقریبا چه مساحتی میشه، بد نیست بدونیم که مثلا مساحت استان. منطقه بزرگی مثل استان خوزستان شصت و چهار هزار کیلومتر مربع و کل مساحت کشور امارات متحده عربی هشتاد و سه هزار کیلومتر رو مربع، و خب. سرزمین هایی که از ایران جدا شد، دوصد و بیست هزار کیلومتر مربع فقط مساحت خاکی آنها بود. صد و بیست هزار کیلومترم مساحت آبی از سواحل دریای خزر از دست ایران رفت.

تازه، این اهدامه وظیفه مرزهای دو دولت را به طور قطعی تعیین نکرده بود و باید نمایندگان دو دولت در مرزها حاضر میشدند و وظیفه خطوط مرزی را روشن میکردند و خب ممکن بود اختلاف نظر بین نمایندگان دو کشور باعث دور دوباره جنگ بین دو دولت بشه که خواهیم دید همین اتفاق هم افتاد. البته شروع دوباره جنگ یکی از دلایلش این بود و دلایل دیگر را جلوتر بهش اشاره میکنیم. خب، این اولین دوره از جنگ های ایران و روس بود که ده سال طول کشید و عاقبتش با عهدنامه ننگین گلزنه بریم سراغ دوره دوم جنگ های ایران و روس و ببینیم که دسته گل بعدی هدی فتلی شاه برای ایران چه بود؟ موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی (خنده تماشاگران) بین دو دوره جنگ های ایران و روسیه سیزده سال فاصله است و ما خیلی گذرا می خواهیم بررسی کنیم و ببینیم که چه عوامل با باعث شد که دوباره این دو تا کشور با هم وارد جنگ بشن. بعد از اهنامه گلستان به تب روسیه از آنچه به دست آورده بود راضی و خوشحال بود. ولی فتلی شاه که سرزمین های زیادی را از دست داده بود و سه میلیون مردم مسلمان اتباع ایران ساکن قفقازیه رو. بدون حامی در اختیار دولت تجاری و مسیحی روسیه گذاشته بود، تحمل مفاد عهدنامه گلستان برایش سخت بود. برای همینم، فتلیشان نماینده اش رو فرستاد به دربار روسیه و ازش خواست که سرزمین های ایران رو با مصالحه برگردونه. و خب، هزار روز هم بهش گفت که، بشین تا بهت برگردونم. ولی هزار روز برای اینکه دل فتلی شاهو بدست بیاره اومد کلی هدیهای شاهانه براش فرستاد که از جمله اونا.

جنگ دوم ایران و روسیه: عوامل اصلی و دلایل سیاسی

یه عروسک بزرگ فیل طلایی بود که کوکش میکردند و بعدش اعضا و جواره فیل زرین مثل فیل واقعی حرکت میکرد انتظار روز گفت بیا فعلا با این فیله بازی کن تا بعد. در کل روسیه سعی میکرد با ایران مدارا کنه و اصلا دوست نداشت که خودشو وارد یه جنگ دوباره کنه. چیزی که میخواست رو به دست آورده بود و دنبال درد سرم نمیگشت. البته بعضی وقتا هم یه کرمی می ریخ. مثلا در خصوص مرزهای دو کشور، چون دقیقا مرزهای را مشخص نکرده بودند، روسها به داخل ایران نفوذ میکردند و. حتی بعضی اوقات به پادگان های مرزی ایران هم حمله میکردند. ولی اینا چیزی نبود که بخواد باعث شروع دوباره جنگ بشه بیشتر دعواهای مرزی گذشته بود که اون زمان بین کشورها معمول بود. پس عوامل اصلی چی بود؟ یکی از عوامل اصلی این بود که برخی از حاکمان مسلمان سرزمین هایی که از ایران جدا شده بودند، از اینکه باید از روس ها فرمان می گیرند. گرفتن ناراضی بودند، و بعضیاشون هم مثل حسین خان قاجار، حاکم ایروان، کلا دوست داشتند که ایران و روسیه با هم در جنگ باشن.

حسین خان قاجار حاکم روان چون نمی خواست به دولت ایران مالیات بده و برای اینکه عباس میرزا به خاطر عدم پرداخت مالیات نیاد راقش، بدش نمیومد که عباس میرزا مشغول جنگ باشه و کاری به کارش نداشته باشه. یه عامل مهم دیگه هم، تشویق و تحریک روحانیون بود. گفتیم که بعد از قتل اقا محمد خان و بعدش تلافی روزها، جنگ ایران و روس جنبه مذهبی هم پیدا کرد. فتح لیچا هم که اجازه حضور روحانیت در سیاست و داده بود، حالا با فشار روحانیون مواجه شده بود که بله. باید با بلاد کفر جهاد کرد. این در حالی بود که روسیه خیلی قوی تر از گذشته شده بود، خطر ناپلئون از روی سر روس ها برداشته شده بود و روسیه اعتباری در اوج قدرت بود، ولی خب، به هر حال فتلیشا پنجاه و هشت ساله و ولیعتش عباس میرزای سی و هفت ساله تصمیم گرفت. اونا گرفتن که با روزها وارد جنگ بشن. قبل از اینکه بخواهیم وارد داستان های جنگ دوم ایران و روسیه بشیم، بد نیست یکم بیشتر با عباس میرزا ولیعهد ایران آشنا بشیم. آقای عباس میرزا چهارمین فرزند فتلی شاه بود که بنا به وصیت آقای محمد خان قاجار به عنوان ولی عهد ایران و جان.

حکومت و فرهنگ عباس میرزا: اصلاحات و انقلاب در ایران

نشین فتلی شاه انتخاب شد. همانطور که دیدیم، عباس میرزا نصف عمرش را در میدان جنگ بود و به گواه اکثر مورخان، عباس میرزا فرمانده دلیل و به نسبت دور حسابی هم بود. درسته که در جنگ ده ساله اول ایران و روسها در نهایت عباس پیرز از روسها شکست خورد، ولی تو این ده سال عباس میرزا بارها روزها رو مجبور به عقب نشینی کرد و اونا رو شکست داد و تو جنگ آخر اصلان دوست هم اگه بهش زنگ زد زمان میدادند، احتمالاً باز هم می توانست کاری را که بارها انجام داده رو تکرار کند و روس ها را مجبور به عقب نشینی کرد. ولی خب، تصمیم بر عقد اهنامه گلستان شد. جدا از مسائل نظامی و جنگی، عباس میسا کارهای بزرگی هم در ایران کرد. عباس میرزا سعی کرد با مطالعه و شناخت تمدن رو به پیشرفت اروپایی دنبال دلایل عقب ماندن ایران از جامعه. جهانی بگرده و برای جبران این عقب موندنگی یه سری کارها هم انجام داد. خوبیش هم این بود که عباس میرزا در داروسلطنه تبریز اقامت داشت و همین شکل گیری داروسلطنه تبریز و انتقال ولیعهد به اونجا، سرآغازی برای روشنفکری و تجدیدخواهی و فاصله گرفتن، گرفتن از اندیشه سنتی در ایران شد. برخلاف سستی و فساد دیوان تهران در داروسلطان تبریز اتفاقات خوبی می افتاد.

عباس مینزا برای آشنا کردن ایرانی ها به علوم و فنون اروپایی چند نفر از ایرانی ها را به اروپا فرستاد و اونم با خودشون تکنولوژی تکنولوژی و فوتوفن اروپایی ها را تا حدودی به ایران آوردند. عباسینسون ماشین های جدید چاپم به ایران آورد، دستگاه های ساخت اسلحه وارد کرد و در جامعه مذهبی آن زمان. هوای اقلیت های مذهبی را داشت و در کل آدم روشنفکری بود. ولی خب، افسوس که در دوران ولیعهدی عمرش پسر اومد و به سلطنت نرسید. عباس میرزا سالهای سال بیماری ورم کلیه داشت و همین بیماری هم باعث شد که در چهل و چهار سالگی از دنیا بره. و به جاش، پسرش بشه ولیعهد ایران. جنازه عباس میرزم در حرم امامرضا به خاک سپرده شد ولی خب، اینجا داستان ما، عباس میرزا هنوز زنده است و تازه میخواد در سی و هفت سالگی به جنگ روسها بره. و اتفاقاً، تصمیم به جنگیدن با روس ها یکی از تصمیمات غلطیه که از عباس میرزای حالا دیگه با تجربه انتظار نمیرفت که چنین تصمیمی بگیره. با همهی برتری هایی که عباس میرزا نسبت به معاصران خودش داشته، مسئولیت جنگ دوم و عواقب.

پیروزی‌های عباس میرزا و شکست نیروهای ایران در جنگ دوم ایران و روس

اثر بسیار وخیم اون جنگ که تا به امروز هم باقی مونده، می تونه به عهده عباس میرزا و جاه طلبی های شاید این شاهزاده قاجار باشه، در صورت جنگ دوم ایران و روس شروع شد. بعضی ها تاریخ شروع جنگ دوم را آبان هزار دوصد و چهار شمسی و زمانی که روسها به پادگان های مرزی ایران حمله کردند. بعضی ها تاریخ شروع جنگ دوم را شهریور هزار و دوصد و پنج و زمانی که عباس مینوزا به روس ها حمله کرد می دانند. عباس میرزا به قره باغ و ایروان و بعدش هم گنجه و شوشی حمله کرد و پیروزی هایی رو هم به دست آورد. اما چند ماه بعد که روسها از نبرد با عثمانی ها فارغ شدند و تمرکزشون در جنگ با ایران گذاشتند. پیشروی های روزها شروع شد. در نبرد مهمی که در گنجه بین نیروهای عباس میرزا و پاسکویچ سردار روس در گرفت، لشکریان ایران شکست خوردن و به طرف رود ارس عقب نشینی کردن. فتلیشا برای تقویت نیروهای ایران خودشم به آذربایجان اومد. ولی خیلی فایده ای نداشت فتلیشاه برگشت به تهران و با بازگشتش، تعدادی از فرمانده های ایرانی از جبهه های جنگ فرار کردند.

از اون طرفم پاسکویچ، سردار روس، بعد از پیشرویهایی که در ایروان و شهرهای نزدیک به رود ارس داشت، از ارس هم گذر کرد. پاسکویش از طرف امپراتور روسیه دستور داشت که هرطوری هست نیروهای خود را از رود ارس بگذاره و به خاک آذربایجان. تا روسیه بتونه جلوتر رود ارس رو به عنوان مرز بین دو کشور پیشنهاد بده و خب. پاسکویچ هم همین کار رو کرد، اون از رود ارس گذشت و اومد به سمت تبریز. با نزدیک شدن سردار روس به تبریز، عباس میرزا تو یه تصمیم غلط. خودش به سمت خود رفت و شهر مهم و استراتژیک تبریز رو سپرد به صدر اعظم وقت ایران. آقای عاصف و دوله بی لیاقت و خب، انتظار قصور و کوتاهی از عاصف و دولتم دور از زهر نبود. چیزی که دور از ذهن بود، اقدام یه روحانی جوان تبریزی به نام میر فاتح در تحریک مردم علیه دولت ایران. و تسلیم شهر به مهاجمای خارجی بود.

فتح تبریز و شهادت زلف فقار خان در جنگ روسیه-ایران

میر فاتح پسر مجتهد پیشکسوت شهر بود که به تازگی به جای پدرش نشسته بود. در صورت این اقدام میفتا و تسلیم عاصف الدله و تصمیم اشتباه عباس میرزا مبتنی بر دوری از تبریز. همه و همه باعث شد که روزها خیلی راحت بیان و تبریز را هم تصرف کنند. با تصرف تبریز، خط ارتباط اردو عباس میرزا با مراکز اصلی ایران قطع شد و ایران چاره ای جز تسلی. تیم نداشت، در کل جنگ های دوره دوم ایران و روسیه طولانی نشد و دو سال بیشتر طول نکشید. تجهیزات ایران برای دفاع در برابر نیروهای روس کافی نبود و نیروی نظامی ایران بر اثر جنگ های ممتد داخلی و که در مدت سی سال جلوس فتلی شاه بر تخت سلطنت اتفاق افتاده بود، کاملا ضعیف و ضعیف بود. یکی دیگر از عوامل اصلی شکست در جنگ دومم بی پولی و درماندگی عباس میرزا در برابر مخارج سپاه بود. و خساست و خودداری فتلی شاه برای تامین مخارج سربازهای ایران بود. فتلیشایی که هزینه زمبارگی و حرمش سر به فلک میکشید، برای تامین مخارج جنگ به شدت حساسیت بخشید.

فتلیشا اصلاً اعتقاد داشت که جنگ باید با نیروی و مالیات ایالت آذربایجان اداره شود و خودش را مسئول تامین هزینه های جنگ. نمیدونست، درباره اخلاق زرندوزی و پول دوستی فتلی شاه یه حکایت است که شنیدنش خالی از لطف نیست. یه بار یکی از سرداران قاجار به نام زلف فقار خان ماموریت پیدا میکنه که بره یه شورشی رو سرکوب کنه و یه منطقه ای را. فتح کنه و برگرده، زورفخارخانم میره و با موفقیت کارشو انجام میده. مدتها وقتی برمیگرده به جرم اینکه از غنایم جنگ چیزی به دربار شاه نداده بود؟ محکوم به مرگ میشه، زلفقهار خان رو میبندن به درخت و فتلیشا دستور میده که با عره به دو قسمت مساوی تقسیمش کنن. در همان حال که فتلیشا از دست سردارش عصبانی بود، میره بالا سرش بهش میگه که. تو این همه قریمت جنگی گرفتی، این همه پارچه و شال بدست آوردی و حتی یه شال و یه متر پارچه هم برای من نیوردی. زعفران خانم، به یه جواب داد که. شما از من شال و پارچه نخواستید، شما از من فتح اونجا رو خواستید که انجامش دادم.

قرارداد ترکمن چای و اختلافات ایران و روسیه

اگه از من شال و پارچه میخواستید خیلی راحت میرفتم بازار براتون میخریدم و تقدیمتون میکردم. فتلیشا که این جواب رو میشنوه، زلفقهار خان رو عفو میکنه و سخاوت نشون میده و ایشون رو به دو قسمت مساوی. تقسیم نمی کنه. خب، برگردیم به عاقبت جنگ دوم ایران و روس که گفتیم دو سال بیشتر طول نکشید و باز هم ایران شکست خورد و و مجبور به مصلحه شد. شرایطی که پاسکویچ سردار روس برای عقد مصالحه جدید پیشنهاد کرد بسیار سنگین بود و پذیرشش. برای عباس میرزا و فتح علی شاه خیلی سخت بود. ولی این بارم سفیر انگلیس اومد وساطت کرد و به شاه گوش زد که، اگه شرایطو نپزیری، ممکنه که روسها. تا به پایتختم برسن. سفیر انگلیس الان آقای مک دونالد بود که انقدر در گوش شاه خواند تا در نهایت شاه شرایط صلح روس ها.

نمایندگان ایران و روسیه در روستای ترکمن چای که اکنون شهری در استان آذربایجان شرقی است، کنار هم نشسته اند. ما قرارداد ترکمن چای رو در تاریخ اول اسفند سال ۲۰۰۶ امضا کردم. قبلا تو قرارداد گلستان، ایران چهارده تا ایالت قفقازو به روسها داده بود و تو قرارداد جدید ترکبن چای سه ایالت مهم دیگر را هم داد، و ایروان و نقش خوان و بخش هایی از تالشم زیر سلطه روس ها قرار گرفت. رود ارس هم شد مرز بین دو کشور. در راهنمای ترکمن چای در مجموع حدود سی هزار کیلومتر مربع دیگر از ایران جدا شد و به روسها واگذار شد. سرزمین های جدا شده از ایران در این قرارداد، بخشی از ارمنستان امروزی، جمهوری آذربایجان امروزی و بخشی از ترکیه. ترکیه یه امروزیه جدا از این، در راهنمای ترکمن چای حق کشتیرانی در دریای خزر از ایران گرفته شد و فتلی شاه ملزم به به پرداخت پنج میلیون تومان کرامت جنگی به روسها شد. شاه ایرانم هرچی که می تونست جمع کرد و علیحساب چهار میلیون تومن رو تقدیم روزها کرد تا بقیهشم بعداً. علاوه بر همه اینا، ایران مجبور به پذیرش حق کاپیتولاسیون هم برای روسها شد.

مفاد اهنامه ترکمن چای در تهران و قتل سفیر روسیه

کاپیتولاسیون یعنی اگه مثلا یه روز تو ایران مرتکب خلافی بشه، قوانین ایران نمیتونه طرف رو محکوم و مجازات کنه. طرف باید بره کشور خودش و بر اساس قوانین کشور خودش محاکمه بشه. بنابراین، اون بابا یه جورایی ازاده که تو ایران هر کاری میخواد بکنه. خلاصه که روسیه تجارت در این دو تا اهنامه گلستان و ترکمن چای چنین امتیازاتی از ایران گرفت. که تو هیچ کدوم از جنگ های دیگش نتونسته بود نظیرش رو از هیچ کشور دیگه و از هیچ پادشاه دیگه. دیگه ای بگیره. خب، می نسیم به سال های آخر عمر فتلی شاه بعد از پایان جنگ دوم ایران و روس. از مهم ترین اتفاقات بعد از جنگ دو کشور، قتل فجیع سفیر روسیه در تهران، که ما قبلاً او را کامل در قسمت داستان زندگی امیر کبیر روایت کردیم و اینجا هم به عنوان موضوع آخر دوباره بهش اشاره کردیم. بعد از عقد قرارداد معاهده ترکمن چای در بار روسیه اومد خواهرزاده پاسکویچ همون سردار روس رو.

برای اجرای مفاد اهنامه ترکمن چای فرستاد به تهران. خواهرزاده اش آقای گریبایدوف، که شاعر و یکی از نویسندگان مشهور روس بود و تو سیاستم دستی داشت. داشت و الانم مامور اجرای مقررات عهنامه ترکمن چای در تهران شده بود. گیرویدوف آدم خشک و بدعنقی بود، و نه تنها رفتار دیپلماتیک داشت، بلکه از بیان انزجارش از در ایران و مأمورتی که بهش داده بودنم خودداری نمیکرد و چون نماینده کشور پیروز بود همچین از بالا و با تکبر و غرور با ایرانی ها برخورد می کرد. وقتی هریبایدوف به ایران آمد، تصمیم گرفت دو تا از کنیز های گرجی که تو خونه عاصف و دوله صدر اعظم ایران کار میکردند. برگردونه به شهر و دیار خودشون. تا عهدنامه ترکمن چای آمده بود که اسیران جنگی و افرادی که به زور کوش داده شدند می توانند به دو تا کشور برگردند. و گریبایدوفم با استناد به همین بند، دست گذاشت روی دو زن گرجی و گفت که اینام باید با من بیان. و به تب، اون دوتا زن هم از خداشون بود که برگردن این در حالی بود که اون دوتا زن در ظاهرم که شده مسلمان شده بودند و مدت زیادی بود که در منزل عاصف الدله داشتند کار می کردند.

واجب نجات دادن دو زن مسلمان از دست اجنبی کافر

ولی خب، عاصف الدول صدر اعظم ایران که به خاطر کوتاهی در جریان تسلیم شهر تبریز. تازه از کار برکنار شده بود و متهم به کم کاری بود، برای اینکه بیشتر متهم نشه، دوتا زن گرجی رو. تحویل سفارت روس و آقای گیربایدو افتاد. ولی خب از اونورم از اونجایی که خود آقای آصف الدوله حافظ منافع انگلیسی ها بود و به سمت اونا قش میکرد. اون اومد تبلیغات کرد که آره، نماینده روسها اومده و ناموس ما رو از خونه مون کشیده بیرون میخواد با خودش ببره. و خب، این هوچیگری ها در جامعه مذهبی تهران آن زمان تاثیرگذار بود و خیلی زود در محفل مذهب. روحانیون فتوا دادند که نجات دادن دو زن مسلمان از دست اجنبی کافر قران لازم و واجبه، فتوی روحانیون خیلی سریع بین مردم پخش شد و قوقاع به پا شد. جمعیت زیادی از مردم دور هم جمع شدند و سیل جمعیت رفت به سمت محل اقامت گریبایدوف. گریباید گفتم که جمعیت خشمگین رو دید، از ترسش دستور داد که اون دوتا زن گرجی رو تحویل مردم بدن و تحویل هم دادند.

مونته، در ضمن تحویل زنان، بین برخی از افراد جمعیت و مامورین حفاظت از سفارت روسیه کشمکش و درگیری بوجود آمد و این وسط یکی از مردم عادی به ضربه گلوله کشته شد. این اتفاق که افتاد خشم ملت فوران کرد و مردم به سمت سفارت روسیه حمله کردند و گیربایدوفو. سی و پنج نفر از همراهانش و حتی نگهبانای ایرانی سفارت رو به قتل رساندند و سفارت رو هم کردند. خبر که به فتلیشا و عباس میرزا رسید، اونا موندن که حالا با این فاجعه چیکار کنن. درباره ایران اول اومد برای این اتفاق سه روز اعضای عمومی اعلام کرد و بعدشم یه هیاتی رو به سرپرستی سر و میرزا، فرزند عباس میرزا، فرستاد به روسیه تا مراتب غلط کردن دربار ایران رو خدمت انتظار روسیه رسیدن که تو این هیئت غلط کردم امیرکبیرم حضور داشت. جالب است که انتظار روسیه، نیکولای اولم، از این هیات به گرمی استقبال کرد، و چون خودش گرفتار جنگها، نیروهای بالکان و شکست سپاه روسیه در حوزه رود دانوب بود و دیگه توان جنگ و درگیری دیگه ای رو نداشت؟ عذرخواهی هیات ایرانی رو در مورد قتل گریبایدف پذیرفت و گفت که، عیب نداره، حالا یه اتفاقی افتاده دیگه؟ کارش نمیشه که تازه از اون یک میلیون تومنی هم که از قرارداد ترکمنچای باقی مانده بود و ایران باید به روسیه به عنوان کرامت جنگی بپردازد. تزار روسیه پونصد هزار تومنشو به ایران بخشید و پونصد هزار تومن مابقی رم و گفت که اینم تو پنج سال قصتی بدید، اینم شیرینی بچه ها جنازه گیربایدوف، یا بهتره بگوییم، بقایای جنازه گیربایدوف هم بعد از سفری طولانی رسید به طفلی. و مردم شهر تفلیس به عنوان یه قهرمان و یه نویسنده و شاعر بزرگ با احترام تمام. در کنار یکی از کلیساهای مقدس تفلیس، گریبایدوف را به خاک سپردند.

گریبایدوف: قبرستان و محل دفن نامداران گرجی

من تو تفلیس با کلی بدبختی قبرستان و محل دفن گریبایدوف رو پیدا کردم، یه قبرستان خاص و عجیب و غریب، سنگ قبر هایی که هرکدومشون یه اثر هنرین. البته تو این قبرسون فقط افراد مشهور و هنرمندان نامدار گرجی دفن شدند و اولین نفری هم که در این قبر صون عجیب دفن کردن، همین آقای گیبایدوفه اگر نسخه ویدئویی اپیزود رو ببینید، تصاویرشو براتون گذاشتم، لینک نسخه ویدئویی تو توضیحات هست، چون تصاویرش تو اینترنت هم پیدا نمیشه، یا لاقل من نتونستم پیدا کنم. خب نکته آخر در خصوص ماجرا گیربایدف اینه که بعضی مورخها بر این باورن که حادثه گیربایدف. یه شورش مردمی نبوده بلکه یه توطئه از طرف جناح عاصف و دولت وزیر از کار. کار برکنار شده و اطرافیانش بوده که میخواستند دم و دستگاه عباس میرزای نایب و سلطان را به هم بزنند و براش دردسر که خب، اینم یه فرضی است که میتونه به واقعیت نزدیک باشه. خب، حادثه قتل گریبایدوف، آخرین اتفاق مهم بین ایران و روسیه در زمان فتلیشاه ما تو این اپیزود داستان روابط ایران در زمان فتلی شاه با سه قدرت بزرگ فرانسه بریتانیا و روسیه را روایت کردیم و طبق برنامه ای که از اول عنوان کردیم در قسمت بعدی که می خوایم بریم سراغ نقش فتلی شاه در شکل گیری روندهای مذهبی و آغاز حضور دور روحانیت در حوزه سیاست ایران امیدوارم که این اپیزود براتون مفید بوده باشه و از شنیدنش لذت برده باشید. منتظر پیشنهادات و نظرات شما هستیم، ممنون که ما را همراهی می کنید و دمتون گرم که ما را به بقیه معرفی می کنید به امید دیدار امیر سود بخش تیر ماه هزار و چهارصد و سه هی هی موزیک ویدیویی موزیکال: موزیکال هی