باپو | داستان زندگی گاندی قسمت دوم
00:00 تا 00:04: داستان زندگی گاندی: قسمت دوم – مبارزه و بازگشت
00:04 تا 00:06: سفر و زندگی گاندی در آشرام ساتیاگراها و قوانین اشرام
00:06 تا 00:09: سخنرانی و رهبری گاندی در هند
00:09 تا 00:12: مبارزات و انقلاب های مهم گاندی
00:12 تا 00:14: مقاومت غیرخشونتآمیز و مبارزات گاندی برای استقلال هند
00:14 تا 00:16: نبرد برای آزادی: اعتراضات و خشونت در هند
00:16 تا 00:18: بی حجاب و ناکام یک درگیری: داستان یک فاجعه ناپذیر
00:18 تا 00:22: مبارزه بدون خشونت: نبرد برای نجات هند
00:22 تا 00:24: ایستادگی مهمتر از پیروزی: زندگی و مبارزات مهاتما گاندی
00:24 تا 00:27: ماجراهای خاص و مبارزهی زندگی گاندی
00:27 تا 00:29: تلاش گاندی برای اتحاد هندو-مسلمانان در زندان
00:29 تا 00:32: مبارزه برای استقلال: زندگی و اعتراضات محمد علی جنعه
00:32 تا 00:34: مبارزه و تظاهرات پایمانیل گاندی: صحنههای هیچجا ندیده شده
00:34 تا 00:38: گاندی و مذاکرات استقلال هند
00:38 تا 00:40: سفر گاندی به انگلیس و تاثیر آن در جامعه هندی
00:40 تا 00:42: مبارزه گاندی با قانون نجابت و تغییرات اجتماعی در هند
00:42 تا 00:44: عشق، ازدواج و انقلاب: داستان گاندی
00:44 تا 00:48: اثر گاندی و تاثیر جنگ جهانی دوم بر سرنوشت هند
00:48 تا 00:50: مبارزات و اعتراضات گاندی در هند
00:50 تا 00:53: آتش زیر خاکستر: پیدایش پاکستان و خروج بریتانیا از هند
00:53 تا 00:55: وضعیت وحشتناک در هند: مذاکرات تحویل قدرت و بریتانیا
00:55 تا 00:58: مبارزه برای استقلال هند و پاکستان
00:58 تا 01:01: برکسی از زندگی و فعالیتهای مهاتما گاندی
01:01 تا 01:05: «تلاش برای آزادی: زندگی و مرگ مهاتما گاندی»
داستان زندگی گاندی: قسمت دوم – مبارزه و بازگشت
موسيقي هاي موسيقي هی موزیکال (مذکر) مذکر سلام. به پاکست رخ خوش اومدید. من امیر سودبخش هستم، و تو پادکست رخ هر بار داستان زندگی کسایی رو تعریف می کنم که بخشی از تاریخ رو رقم زدند. قسمت دوم از داستان زندگی گاندی به نام باپو رو گوش میکنید، باپو؟ داستان جذاب و پر از اتفاقای خاص. هی هی هی تو قسمت اول، داستان زندگی گاندی رو از تولد تا چهل و پنج سالگی بررسی کردیم. یه مرور کلی با هم داشته باشیم، گفتیم که گاندی تو خانواده نسبتا مرفعی متولد شد؟ سیزده سالش بود که ازدواج کرد، برای تحصیل تو رشته حقوق رفت انگلیس؟ تو انگلیس عضو انجمن گیاهخوارها شد و گیاهخاری رو ترویج می کرد. درسش که تموم شد، برگشت هند، منتها، کسی کار وکالت بهش نمیداد. برای همین از یک فرصت کوچیک استفاده کرد و رفت آفریقای جنوبی. اونجا چند تا اتفاق باعث شد که تصمیم بگیره وکیل هندی های آفریقای جنوبی بشه.
و برای گرفتن حق هندی ها مبارزه کنه البته مبارزه بدون خشونت که اسمشو گذاشته بود ساتیاگراها. تو آفریقای جنوبی اندیشه و عقاید گاندی شکل میگیره و به پشتوانه مردم، اونقدر مبارزه اش ادامه میده، تا اینکه هندی ها میتونن حقوق حداقل خودشونو بدست بیارن. تو این راه کتک میخوره، تهدید به قتل میشه، چند بار میفته زندان؟ ولی از موضش کوتاه نمیاد، اونجا به نفع انگلیسی ها دو بار داوطلبانه به عنوان پرستار تو جنگ شرکت میکنه؟ تو سی و هفت سالگی برای همیشه رابطه جنسیشو میذاره کنار؟ همینطور کت و شلوار انگلیسیشم میذاره کنار و لباس فقیرترین قشر هندی ها رو میپوشه؟ و در نهایتم، بعد از موفقیت هایی که به دست میاره، برمیگرده هند. البته، این خلاصه خلاصه قسمت اول بود. و قویاً توصیه می کنم، اگه اپیزود اول رو گوش ندادید. اول اونو گوش بدید و بعد بیاد سراغ این اپیزود. حالا میخوایم ببینیم، بعد از بازگشت به هند چه اتفاقی برای گاندی افتاد؟ بعد از بازگشت، گاندی به خاطر موفقیتش تو آفریقای جنوبی و شیوه مبارزاتش فردی نسبتاً شناخته شده بود. استقبال خوبی هم ازش کردن، گاندی وقتی رسید به هند، با وجود همهی فرصتهایی که برای سخنرانی و با حضور تو مراسمای مختلف داشت ولی اولین تصمیمی که گرفتیم این بود که به مدت یک سال سکوت کنیم. به قول خودش دهانم رو ببندم و گوشامو باز کنم، اون میخواست حرف مردمو بشنوه، شرایط احرار هند رو بررسی بکنه تا با اوضاع و احوال جامش بیشتر آشنا بشه، میدونیم دیگه اون بیست و دو ساله که آفریقای جنوبی بود و از کشورش دور بود.
سفر و زندگی گاندی در آشرام ساتیاگراها و قوانین اشرام
تو این یک سال اول، گاندی به جاهای مختلف هند سفر کرد و اطلاعات خودش رو از وضعیت مردم کشورش. اپدیت کرد، چیزی هم که بیشتر از همه به چشمش آمد، کثیفیت و عدم رعایت بهداشت مردم کارگر فقیر بود. حالا بعد از بازگشت محل سکونت خود گاندی کجا بود؟ اون تو یه اتاق تو اشرام ساتیاگراها زندگی می کرد؟ قبلا گفتیم که اشرام مکانیه که تو هند خیلی زیاده، جایی که معمولا تو سکوته یه فضای عرفان ایرانی داره با حداقل امکانات؟ کسایی که میخوان عبادت کنن یا ریاضت بکشن یه مدتی میان اونجا، بعضی وقتا هم یه پیر یا عاریفی اونجا. جا هست که ازش درسم میگیره. گاندی هم یه اشرامی تاسیس کرد به نام اشرام ساتیا گراها و در کنار دویست سیصد نفر دیگه با هم تو اون آستانه. اشرام زندگی میکردند. اشرام گاندی قوانین خاص خودش هم داشت. تو قوانین اشرام نوشته شده بود، در اینجا باید به همه عشق بفرزید، هیچکس بر کسی دیگر برتری ندارد، دزدی بالاترین گناهه و هیچ هیچکس نباید از دولت، دولت یا هر چیز دیگه ای ترسی به خودش راه بده. با تمام این تفاسیر.
یه اتفاق پر تعملی تو آشرام گاندی افتاد. یادتون اول قسمت قبل از طبقات اجتماعی هندی ها گفتیم، گفتیم که هندی ها چهار طبقه اجتماعی داشتند. و جمعیت نجس ها خارج از این چهار طبقه بود، جامعه از مصاحبه با آنها امتناع می کرد. پسترین شغل ها رو داشتن بقیه ملت حتی نزدیکشون هم نمیشدن. حالا گاندی تو اشرامی که برپا کرده بود و خرجش هم دوستدارانش بر عهده گرفته بودن، چندتا از این خانواده ها؟ طبقه نجس ها هم راه داده بود، همچین که اونا اومدن بقیه شورش کردن، دوستاشون هم کمکهای نقدیشون رو قطع کردن. کلی به گاندی اعتراض که اینجا جای نجس ها نیست. ولی گاندی گفت آقا هرکی ناراحته بزار بره، اینا همین جا زندگی میکنن هیچ جا هم نمیرن. بقیه هم که جدیت و اصرار گاندی رو دیدند، کم کم بیخیال شدند و در کنار نجسها زندگی کردند. خب، دیگه کم کم یک سال از اومدن گاندی گذشته بود و برای اولین بار قرار بود گاندی تو مراسم بازگویی.
سخنرانی و رهبری گاندی در هند
گشای یه دانشگاه هندی شرکت کنه و سخنرانی کنه. یه جشن با شکویی هم گرفته بودن، کلی مقامات انگلیسی و شاهزاده ها و پولدارای غرق در جواهر هندی. کنارشونم گاندی با لباس کارگری خودش نشسته بود. نوبت سخنرانی گاندی که شد، پاشد گفت، اولاً که من شرمسامم که باید با زبان انگلیسی که یک زبان. یعنی بیگانست با هموطنام صحبت کنم. بعدشم رو کرد به شاهزادهای هندی و گفت، تا زمانی که شما خودتون از این جواهرات پاک نکنید و آنها را در راه. راه هموطناتون تو هند مصرف نکنید، هیچ راه رستگاری برای هند باقی نمیمونه. اینجوری تو اولین سخنرانیش هم انگلیس رو هدف قرار داده بود و هم پولدارای هندی رو. صدای اعتراض گاندی بعد از یک سال شنیده شد و با جار و جنجالم شنیده شد.
جمعیت فقیر و بیچاره هند دست به دامنش شده بودند و تو اولین چالشش بعد از سخنرانی. روستایی یه منطقه با اصرار بردنش سر زمیناشونو گاندی اونجا دید که دولت روستایی رو مجبور میکنه فکر کنه محصولشون رو به کمترین قیمت به دولت بفروشن. همین که گاندی وارد مانجر شد و اوضاع شلوغ شد، پلیس به گاندی دستور داد باید سریع اونجا رو ترک بکنه. ولی او این کارو نکرد، پلیس هم دستگیرش کرد قرار شد به زودی محاکمه بشه. همزمان، هزاران روستایی اومدند نزدیک دادگاه و شروع کردند ازش حمایت کردند. دادگاه گاندی که برگزار شد، قاضی فقط سعی میکرد سرتای قضیه رو یه جوری هم بیاره تا جارو جنجال راه نیفته. قاضی به گاندی گفت، شما با قید وثیقه میتونی آزاد بشی، اما گاندی گفت، من وثیقه نمیذارم میرم زندان، قاضی که مستعصر شده بود، مونده بود چیکار کنه، گفت: اقا بیخیال، شما بدون وثیقه هم آزادی، فقط برید این جمعیت رو کنترل کنید. و اینجوری شد که گاندی رو آزاد کردن، تو این دوران، فوکوس گاندی رو دو تا موضوع آموزشی مهم بود. اول اینکه به ملت یاد میداد که اصول اولیه بهداشت و چطور رعایت بکنند، چون این موضوع برای گاندی خیلی مهم بود و کثیف.
مبارزات و انقلاب های مهم گاندی
که عدم رعایت بهداشت مردم واقعا اونو آزار میداد موضوع دومم این بود که به ملت آموزش میداد، شجاعت داشته باشم برای حقشون مبارزه کنند. البته مبارزه به روش بدون خشونت ساتیاگراها، وقتی داستان روستایی اون منطقه به پایان رسید و دولت قول کمک و همکاری داد؟ گاندی رفت سر موضوع بعدی. توی منطقه ای دیگه، روستایی ها شکایت داشتن و آهن ناله میکردن که امسال شرایط خیلی بد بوده، اصلا محصول ندارن. داشتن ولی دولت مالیاتشو کامل میخواد بگیره. گاندی هم بعد از بررسی اوضاع، کارزار نوع مالیات رو اونجا راه انداخت. هشت تک نوع مالیات، کارزار چهار ماه ادامه داشت و آخر سر دولت مصالحه کرد. که روستایی ها با چش خودشون دیدند که رستگاریشون به خودشون بستگی داره، دیدن آزادیشون. بستگی به رنج و فداکاری در راه گرفتن حقشون داره. داستان این دو روزها اولین موفقیت های هر چند کوچیک گاندی بود.
سومین کارزار مبارزه کارگران نساجی بود، اونا سر دستمزدشون با صاحب کاراشون اختلاف داشتند. کارگرایی که با تشویق گاندی آماده شدن اعتصاب کنن اونقدر که از کار بیکار شدن و گرسنه موندن. گاندی هم اعلام کرد، تا زمانی که دولت این مسئله رو حل نکنه، من روزه می گیرم و لب به غذا نمی زنم. همین کارو به ظاهر ساده گاندی، باعث شد بعد سه روز، کارگر و کارفرما با هم کنار اومدند و گاندی روز این روزه گرفتن گاندی رو به خاطر داشته باشید، این کار را گاندی بارها و بارها برای چند موضوع مختلف انجام داد. در حقیقت روزی که نه، یه جور اعتصاب غذا میکرد و سعی میکرد با این کارش با توجه به محبوبیتی که داشت. توجهات رو جلب کنه و دولت رو تحت فشار قرار بده. خب، حالا بعد از تعریف ماجراهای این مبارزات مقدماتی، می خواهیم به داستان مبارزه اصلی گاندی. هر انقلاب و یا هر استقلالی یه نقطه عطفی داره، یه جرقه ای داره که داستان از اون داستان استقلال هندم از اونجا شروع شد که تو دوران اوج جنگ جهانی اول انگلیسی ها قانونی رو تو هند تصویب کرده بودن به نام قانون رولات. به موجب این قانون، هر فرد هندی که علیه دولت حرفی بزنه یا متلی بنویسد.
مقاومت غیرخشونتآمیز و مبارزات گاندی برای استقلال هند
محاکمه زندانی میشه. بهونه انگلیسی ها هم این بود که الان ما تو جنگیم و در سرتاسر امپراتوری نباید اختلافات داخلی قدرت امپراتوریو تضعیف کند، کشورهای تحت سلطه انگلیس از جمله حالا یا مجبور بودن قبول کنند و یا منطق استدلال رو پذیرفته بودن، در هر صورت قانون اجرا شد. اما حالا بعد از جنگ جهانی و پیروزی انگلیسی ها همه منتظر بودند این قانون لغو بشه. ولی دولت انگلیسی هند قانون رو دوباره تمدیدش کرد و گفت، نه، هیچکس اجازه هیچ اعتراضی نداره. و مبارزه برای لغو این قانون، آغاز مبارزات گاندی برای استقلال هند بود. آغاز مبارزاتی که گاندی گفت بزرگترین نبرد تاریخ زندگیم بوده. نبردی که قرار بود بیست و هشت سال طول بکشه. از اونجایی که قانون رولات برخلاف مسائل قبلی موضوعی محلی و در سطح روستا نبود، باید. نبرد در سطح ملی راه می افتاد.
روش مبارزه همان روش تمرین شده ساتیاگراها بود. گاندی سعی کرد مردم رو به سرپیچی و نافرمانی مدنی و تظاهرات دعوت کنه. از اونور کنگره ملی هند با مقاومت مدنی زیاد موافق نبود. باید بدانید که کنگره ملی هند در حقیقت بزرگترین حزب هندی مخالف انگلیس بود. که رهبران مخالف تقریباً همشون عضو این حزب بودن. وقتی که گاندی تصمیم گرفت مبارزات بدون خشونت و اعتصاباتو شروع کنه، کنگره با این روش مخالف بود. ولی گاندی تصمیم گرفت خودش کار رو جلو ببره، کاری که کردیم این بود که کل کشور رو دعوت کرد تا تو یک روز. روز مشخص همگی کاروکاسبی رو تعطیل کنند و اعتصاب کنند. خبر دهان به دهان چرخید و تو کل کشور پخش شد.
نبرد برای آزادی: اعتراضات و خشونت در هند
روز مد با شور و هیجان بی سابقه ای برگزار شد، اونقدری که اعضای کنگره و حتی خود. خود گاندیر هم شگفت زده کرده بود. نکته بد ماجرا این بود که مبارزه تو همه شهرها بدون خشونت نبود. تو بعضی از شهرها، از جمله دهلی، مردم با پلیس درگیر شده بودند و تو دهلی حتی پنج نفر تو این دهلی. درگیری ها کشته هم شده بودند. بین همه اعتراضای که به خشونت منجر شده بود، اتفاق وحشتناک اصلی تو پنجاب افتاد. اونجا مردم با پلیس درگیر شده بودن، پلیس با خشونت تمام به اعتراضها پاسخ داده بود و کشت و کشتار راه انداخت بود. مردمم مدیر یک بانک انگلیسی و دو انگلیسی دیگر را کشته بودند و چند نفر انگلیسی دیگر هم زخمی کردند. دولت بریتانیا با توجه به این اتفاقات ژنرال دایر انگلیسی را فرستاد پنجاه تا به هر هر نحوی که صلاح میدونه مردم رو ساکت کنه.
از طرفی، گاندی هم تصمیم گرفت بره سمت پنجاب تا از نزدیک موضوع رو بررسی کنه، ولی پلیس وسط راه گرفتشو نذاشت. جلوتر و برگردوندش بمبئی که شاید اگه میذاشتم بره تاریخ هند جور دیگه ای رقم میخورد. واجهه پارک پنجاب اتفاق نمی افتاد تو پنجاب، یه پارک بزرگی بود که مردم قرار گذاشته بودن اونجا دور هم جمع بشن و تظاهرات کنن. یه سری آدمم که خب برای تفریح اومده بودم پارک، این پارک محصور بود و اطرافش باز نبود. جمعیت بسیار. بسیار زیادی هم در پارک جمع شده بودند. ژنرال دایر انگلیسی برای ساکت کردن مردم نیروهایش آورده بود در پارک. ژنرال دایر نیروهایش را ردیف کرد، تفنگها سمت ملت نشونه رفت و بدون هیچ اخطار اولیهای به ملت دستور شلیک مستقیم به سربازان داده شد. شلیک به صدها زن و مرد و بچه ای که اونجا بودن، شلیک کردن، شلیک کردن، شلیک کردن.
بی حجاب و ناکام یک درگیری: داستان یک فاجعه ناپذیر
ده دقیقه پشت سر هم مستقیم مردم رو هدف قرار دادن. جلوی دریای خروجی جنازه ها رو زمین تلمبار شده بود، یه چاه آب بزرگ وسط پارک بود که خیلیا خودشون رو. پرت کردن تو چاه که زیر تیر بارون نمیرن، ولی تو همون چاه مردن. اون روز، روز وحشتناکی بود که هیچوقت از ذهن تاریخ پاک نمیشه، صدها نفر اونجا کشته شدن. بعدا کمیسیون تحقیق این فاجعه از ژنرال دایر سوال می کنه، میگه شما دو تا تانک هم آورده بودید که به دلیل تن. رنگ بودن کوچه های منتهی به پارک نتونستید بیاریدشون تو پارک. اگه میآورید تو پارک ازش استفاده میکردید؟ ژنرال جواب داد، البته. از یک سوال کردن شما باید جمعیتو متفرق میکردید، ولی این همه آدم کشتید، حتی کسایی که داشتن از دیوار بالا میرفتند. که فرار کنن اونا رو هم به عمد کشتید.
آیا شما از عمد به قسمت های پر جمعیت تر تیراندازی میکردید؟ جواب داد بله، پرسیدم میدونستی بین جمعیت تعداد زیادی زن و کودکم بودن؟ گفت بله، از قبل میدونستم. اینو داشته باشید، اتفاق دیگه ای هم افتاد. قبلتر همون روزی که مدیر بانک انگلیسی کشته شده بود تو جایی دیگه ای از شهر، چند نفر ریخته بودن سر یک خانم معلم انگلیسی و به قصد کشت زده بودنش. اگه پدر یکی از شاگردان خانم معلم اونجا نبود، شاید اصلا زنده نمیموند. در هر صورت، یه تعدادی از هندی های همون محله جمع شدن و ایشو رو نجات دادن. حالا که ژنرال دایر اومده بود چیکار کرد؟ اون دستور داد تو همون خیابونی که اون اتفاق افتاده بود. که هندی که میخواست رد بشه باید چهار دست و پا رد می شد. حتی سربازای ژنرال مردم رو مجبور کرده بودن از اون محل سینه خیز رد بشن. همه باید چهارده پا و سینه خیز رد میشدند، حتی کسایی که به معلم انگلیسی کمک کرده بودند، برای خودم میدونید متاسفم.
مبارزه بدون خشونت: نبرد برای نجات هند
بزرگتر از این دو فاجعه چی بود؟ وقتی ژنرال دایر سرمست از پیروزی برگشت انگلیس، ملت مثل یک قهرمان ازش استقبال کرد. و حتی مردم انگلیس برای بازنشستگیش بیست و شش هزار پوند پول جمع کردند و به قهرمانشان هدیه کردند. بیخود نیست که همونطور که تو اپیزود چرچیل اشاره شد بین این همه دانشمند و عالم و آدم حسابی که این کشور انگلیس مردم اون کشور تو نظرسنجی بی بی سی بزرگترین چهره ی صد سال اخیر انگلیس رو چرچیل انتخاب کردند. و پرنسس دیانا، چارلز داروین، شکسپیر، نیوتون همه بعد از چرچیل قرار میگیرد. اشرف مخلوقات تو مهد تمدن اینطوری فکر میکنه موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی (خنده تماشاگران) سلام موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی بعد از اتفاقات پارک پنجاب. گاندی یه اظهار نظر عجیبی کرد، اون گفت: کسایی که تو پارک کشته شدن شهید نیستند، چون داشتم فرار می کردم. اونا باید بدون خشونت جلوی انگلیسی ها وای می ایستادن. در نهایت، با وجود تمامی این اتفاقات، قانون رولات پا برجا ماند. یادتونه قانون رولاتو دیگه، این همه داستان رو برای اون تعریف کردی، قانون رولات پا برجا موند ولی دیگه نبرد.
برای نقض قانون رولات نبود، نبرد اصلی برای نجات هند از استعمار انگلیس بود. گاندی میگفت، این بی تفاوتی و بیعرضگی ماست که باعث شده انگلیسی ها به ما حکومت کنن، اونا به زور هند رو از ما. نگرفتن، ما خودمون کشور رو دادیم بهشون، الانم با قطع همکاری با اونا میتونیم از کشور بیرونشون کنیم. برای همینم، گاندی کنگره ملی هند را قانع کرد تا برنامههاشو برای اعتصابات و مبارزه بدون خشونت. با دولت بریتانیا تو هند بپذیره. تو همین زمان، گاندی تمام عقاید و شیوه مبارزاتشو تو کتاب هند و ارجه چاپ کرد. ساراجه به معنی خودفرمانیه، بعدشم شروع کرد به تشویق مردم به اعتصاب، از کارکنان همه دولت میخواست استعفا بدن، معلما و دانشجو سر کار نرند، کالاهای خارجی نخرند، و همه در کنار هم مبارزه می کنند. مدنی و بدون خشونت داشته باشند. مردم هند که انگار قرنها خواب بودند، با شجاعت روحیه فداکاری از خواب بیدار شده بودند.
ایستادگی مهمتر از پیروزی: زندگی و مبارزات مهاتما گاندی
گاندی چندین ماه به نقاط مختلف هند سفر میکرد و به مردم آموزش نبرد ساتیاگراها را میداد. تو جریان سفرش، وقتی متوجه شد به دلیل ورود پارچه های انگلیسی، صنعت ریسندگی داخلی و. و مردم همه از پارچه انگلیسی هستند، او اعلام کرد که تمام هندی ها باید از پارچه هند استفاده کنند. هندی استفاده کنند و هر هندی می تونه یه چرخ نخریسی برای خودش تو خونه خودش داشته باشه و پارچه به وافه. بعداً ملت جمع شدند و تمام پارچه ها و لباس های انگلیسی خودشون رو ریختن رو زمین، یه کوهی از لباس و پارچه جمع شد. و تو یه حرکت سمبولیک، گاندی لباس ها و پارچه ها رو آتیش زد و اینطوری، مردم بیش از پیش با هم متحد شدن. چرخ نخریسی هم شد نماد مبارزات و حتی تو پرچم حزب کنگره ملی هند هم ازش استفاده کرد. یکی دیگر از نتایج این تحریمم ورشکستگی و بیکاری کارگران کارخانه های ریزندگی در انگلیس بود. که مشتریان اصلیشون هندی ها بودند، اعتصابات و مبارزات در سراسر هند ادامه داشت، دولت داشت فلج می شد.
پیروزی نزدیک بود ولی. ولی به گاندی خبر دادند که تو یکی از ایالت های هند تو شهری به نام چوریشورا پلیس به ملت حمله کرده و مردمم مقابله به مصر کردن. بعد پلیس مجبور شده عقب نشینی کنه بره تو کلانتری، ملت کلانتری رو آتيش زدن، بیست و دو نفر از پرسنل. پلیس مجبور شدند از کلانتری که آتیش گرفته بیام بیرون و خودشون رو به جمعیت خشکین تحویل بدن. و ملتم دخله همشون اورده بودن گاندی خبر رو که شنید، با ناراحتی تموم، دستور توقف کارزار اعتراضاتو تو سرتاسر هند اعلام کرد کارزاری که شاید چیزی به پیروزیشم نمونده بود ولی گاندی استقلال رو به بهای حمام خون نمیخواست. روش مبارزه اون اینجوری نبود، خودش هم میدونست تصمیمش از لحاظ سیاسی درست نیست و اعترافم کرد، ولی گفت هدف نباید وسیله را توجیه کند. گاندی گفت خشونت گناهه و این کشتن پلیس ها نشون می دهد. می دانی که هند آماده استقلال نیست. در حقیقت، ایمان گاندی رفتار اونو کنترل میکرد و نمیتونست کاری رو ادامه بده.
ماجراهای خاص و مبارزهی زندگی گاندی
که برخلاف عقیده و ایمانش باشه. کاری با درست و غلط بودنت تصمیمش ندارم، من روایت میکنم، برداشت با شما، ولی شما ببینید، در سرتاسر. سر زندگی گاندی از این تصمیمات عجیب و خاص چندین بار اتفاق افتاده. تو آفریقای جنوبی تصمیم میگیره از کشتی پیاده بشه، کتک بخوره، له بشه. ولی مقاومت نکنه و نبردش رو بدون خشونت ادامه بده. همونجا تصمیم میگیره به دولت اعتماد کنه بره ثبت نام کنه با وجود اینکه میدونست هموطناش احتمالا زنده اش نمیذارن؟ ولی این کارو میکنه و به قصد کشت کتکم میخوره. داستان این اتفاقات و تو قسمت اول شنیدیم دیگه. بعد تو سی و هفت سالگی میاد تصمیم میگیره تا آخر عمرش هیچوقت رابطه جنسی برقرار نکنه تصمیم میگیره کنار دخترای برهنه به خواب و قدرت. قدرت مقاومت خودشو امتحان کنه، از آفریقا که میاد هند تصمیم میگیره تا آخر عمر لباس فقرا رو بپوشه و با دوتا لونگ زندگی میکنه، الانم که تصمیم میگیره کل مبارزاتو متوقف کنه.
اینایی که گفتم فقط مشتی از خروار بودن و تازه تصمیمات خاص دیگه هم تو راهن، جلوتر بهشون می رسیم. واقعا آقای خاص بوده برای خودش، برگردیم به داستان، بعد از توقف تظاهرات. دولت که از خوشحالی سر از پا نمی شناخت، از فرصت استفاده کرد و گاندی را دستگیر کرد. جرمش چی بود؟ نوشتن سه تا مقاله به منظور تشویش از هان عمومی؟ گاندی محاکمه میشه و تو دادگاه، جلوی رسانه های خارجی، فرصت میکنه تا از خواسته ها و عقاید اشفا کنه و با صدای بلند درخواست استقلال هند رو به گوش کل مردم دنیا برسونه. بعدشم خودش از قاضی تقاضای اشد مجازاتو برای خودش میکنه، میگه با همه این احوال، من کار غیرقانونی. و هیچ چیز بالاتر از قانون نباید باشه. این صحبت های گاندی منو یاد دادگاه سقراط انداخت، که حتی وقتی به مرگ محکوم شد و دوستاش براحتی می تونستن از. زندان فرارش بدن، سقراط قبول نکرد از زندان فرار کنه، چون قانون رو بالاتر از هر چیزی میدونست، و در نهایت جام شکران و سر کشید و مرد. قاضی دادگاه، مثل همه آدمهای دیگه، کاملا تحت تاثیر حرف های گاندی قرار گرفته بود.
تلاش گاندی برای اتحاد هندو-مسلمانان در زندان
قاضی وقتی رایشو داد و گفت شما به شش سال زندان محکوم شدید؟ برگشت گفت: اگه این امکان فراهم بشه که محکومیت شما کمتر بشه، هیچکس اندازه من خوشحال نیست. گاندی رفت زندان، زندانی که برای اون مجازات نبود، استراحت بود، به قول خودش بالاخره وقتی برای آرامش پیدا کردم. دو سال از محکومیتش گذشته بود که به خاطر عمل اپاندیس آوردنش بیمارستان و بعد از عملم آزادش کردن که به. ولی تو این دو سال خیلی چیزا عوض شده بود، مردم برگشته بودن سر کار، شوق و حرارت اعتراضات. کم شده بود، کنگره ملی هند هم با دولت بریتانیا وارد مذاکره شده بود. گاندی موافق مذاکره گرفتن امتیاز نبود، میگفت، ما باید حرفمون یکی باشه، فقط باید برای خروج اونها از کشورمون مبارزه کنیم. برای همینم گاندی از سیاست خودشو کنار کشید، اتفاق بدترم این بود که تو این دوران اختلافات بین هندوها. امومسلمونا شروع شده بود چیزی که گاندی خیلی ازش واهمه داشت. مسلمانان کمتر از یک چهارم جمعیت را داشتند و با هندوایی که سه چهارم جمعیت را داشتند اختلاف پیدا کرده بودند.
تو بعضی جاها زد و خورد و کشتکشتارم راه افتاده بود. گاندی که دید کار اختلافات داره به جای باری کشیده میشه، برای اتحاد هندو-مسلمونا تصمیم گرفت تا یک روز روزه بگیره و به جز آب و نمک هیچی نخوره تا این اختلافو از بین بره. گاندی گفت، به نظر میاد که انگار خدا از میون رفته، بیایم اون رو دوباره تو قلبمون بر مصند الهی. بعد رفت خونه مبارز هندی مسلمونی به نام محمد علی جناح و اونجا روزه بیست و یک روزشو شروع کرد. برای ایجاد همبستگی بین هندو و مسلمان، دو تا پزشک مسلمان هم اونجا بودند تا از گاندی هندو مراقبت کنند. پسنت به اتفاق ملهت جهان گرفت؟ آری، به اتفاق جهان میتوان گرفت. گاندی بیست و یک روز لب به غذا نزد و بعد از روزه گاندی بود که اتحاد بین مسلمانها و هندوها موقتاً در حقیقت، آتش اختلاف رفت زیر خاکستر. تو کنگره ملی هند چند نفر تاثیرگذار بودند که ما اشاره ای به اسمشون میکنیم و کمی هم بهشون میپرسم. ولی برای اینکه این اپیزود بیش از حد طولانی نشه، زیاد وارد داستانشون نمیشیم، بجاش تو کانا کانال اینستای پادکست به مرور اطلاعات تکمیلی راجع به آنها براتون میذاریم.
مبارزه برای استقلال: زندگی و اعتراضات محمد علی جنعه
یکی از این افرادم محمد علی جنعه، سیاستمدار مسلمان هندی که مثل گاندی و جواهر ناله. برو تو انگلیس وکالت خونده و الانم داره برای استقلال هند مبارزه میکنه. تو دو سه سال بعد، گاندی از مرکز سیاست به دور بود. سال هزار نهصد و بیست و هشت کمیسیونی قرار بود راجع به آینده هند تصمیماتی بگیره. کمیسیونی که حتی یک نفر هندی هم عضوش نبود و همین موضوع باعث شروع دوباره اعتراض شد. کنگره ملی هند از گاندی خواست رهبری اعتراضات رو با روش ساتریگراها برعهده بگیره. گاندی هم پیمان پورناسوآراجه یا همون پیمان استقلال هند رو تدوین کرد و خط مش خواستهاش رو. رو توش آورد. بعد از قبول مسئولیت، اعلام کرد حکومتی که ما را از لحاظ سیاسی و اجتماعی به بردگی کشونده هیچوقت.
و قصد اعطای آزادی به هندی ها رو نداره گاندی گفت: تو هند مستقل، تمام سیستم مالیات و درآمدها باید بازبینی شود. چرا ما باید به انگلیسی؟ یا حتی روی نمک هم مالیات سنگین بدین چرا باید انحصار تولید نمک تو کشور ما دست انگلیسی ها باشه؟ چرا مردم فقیر حق تعیین نمکم برای خودشون ندارن؟ بعد گاندی یکی دیگه از تصمیمای خاص خودشو گرفت، اون تصمیم گرفت، از محل زندگیش. پیاده بره سمت دریا و از آب دریا نمک بگیره. توجه داشته باشید دیگه، تولید نمک تو انحصار انگلیس و گرفتن نمک از دریا دهن کجی به این قانونه. حالا دریا کجاست که گاندی میخواد قدم زنون بره سمتش؟ سیصد و هفتاد کیلومتر اونورتر. برای اینکه بعد فاصله رو بهتر بتونیم تصور کنیم، مثلا فاصله تهران تا رشت سیصد و سی کیلومتره. فاصله محل اقامت گاندی تا دریا سیصد و هفتاد کیلومتر بود، گاندی هم جوون بیست و پنج ساله نبود. وقتی شروع به پیاده روی کرد، شصت و یک سالش بود. گاندی با هفتاد و هشت مرد دیگه به طرف ساحل راه افتادن.
مبارزه و تظاهرات پایمانیل گاندی: صحنههای هیچجا ندیده شده
اونا بیست و چهار روز تو راه بودن، از بیش از سیصد روستا گذشتند و مردم رو به اعتصاب و مبارزه. مردم مدنی تشویق کردند، ساکنان هر روستا به نشانه احترام تا روستا بعدی بدرگشون میکردند. دسته کوچیک گاندی که به طرف ساحل حرکت کرده بود، وقتی به مقصد نزدیک میشد، لشکر چند هزار نفر. تو ساحل، ده ها روزنامه نگار و خبرنگار از سراسر دنیا منتظر بودند پیرمرد برسه اونجا تا باهاش دید. گاندی که برنامه اش توجه جامعه جهانی بود از این فرصت استفاده کرد، گفت ما می خواهیم در نبرد حق علیه ظل، دنیا با ما همکاری کنه. بعدم رفت از دریا آب آورد، جوشوندش و ازش نمک گرفت. گاندی با این حرکت، کار غیرقانونی انجام داده بود و برای همین دستگیر شد. جواهر لهنهرو هم زندانی شد و بیش از شصت هزار نفر دیگر هم زندانی شدند. زندانها دیگه اصلا جا نداشتند، گزارش شده بود که مردم گاهی خودشون سوار ماشین پلیس میشدند که ببردشون دادگاه و از اونجا.
زندان. اونایی هم که بیرون زندان بودن چیکار کردن قرار تظاهرات گذاشتن به روش خاص گاندی. شجری صحنه را تعریف می کنم، شما تصورش کنید. دسته ای از هندی ها به رهبری مانیل گاندی پسر گاندی دارن راهپیمایی میکنن میرن جلو. جلوتر که میرن، پلیس ضد شورش رو میبینن، و هیچ عکس العمل نشون نمیدن. پلیس به سمتشون حمله میکنه و با باتوم اونا رو خونی مالی نقش زمین میکنه ولی اونا هیچ مقاومت و واکنش ای ندارن. دسته اول که از پا میافتن، دسته بعدی میاد جلو، و باز هم حمله پلیس و صدای ضربه باتوم به سر و کلله تزار کننده ها، اونا میفتن زمین، بعد دسته سوم میان، دسته چهارم، دسته پنجم و این همه جمعیت معترض که کوچیکترین خشونت و مقاومتی ازشون سر نمیزنه. فقط بیست نفر از شدت ضربه های ورده کشته میشن، صدها نفر زخمی میشن، گزارشگرای خارجی. صحنه هایی رو از این روز گزارش دادن که نظیرش تو هیچ جای دنیا سابقه نداشته، پلیس ها اونقدر.
گاندی و مذاکرات استقلال هند
مردمو زده بودن که دست و بال خودشون خسته شده بود. کمی بعد، فشارها به دولت اونقدر زیاد شد که مجبور شد گاندی رو آزاد کنه و والی انگلیسی هند از. او خواست که بره پیشش و باهاش مذاکره کنه. اون زمان چلکل از این دعوت به شدت ناراحت شده بود، میگفت، قیافه حال به همزن و نیمه لختشو نمیتونم تصور کنم. که تو شرایط برابر با نایب و سلطه انگلیس بخواد بشینه مذاکره کنه. گاندی که وارد اتاق شد، یه لیوان آب درخواست کرد، بعدش از زیر لونگی که رو دوشش بود، یه چیزی در او. نایب سلطه گفت این چیه قایم کردی، گاندی جواب داد، اگه به کسی نیگی غیرقانونی نمک تولید کرده ام. بعدش هم نمک و ریخت تو آب خورد. دو طرف مذاکره رو شروع کردن، نتیجه مذاکره چی بود، زندانی ها آزاد شدن، شورش داخلی ملغا شد؟ استخراج نمک مجاز شناخته شد ولی در خصوص خواسته اصلی یعنی استقلال هند.
قرار شد تو میز گرد آینده ای که قرار بود تو لندن برگزار بشه تصمیم گیری کنن. و این شد که گاندی بعد از سالها دوباره رفت لندن، مطلع این بار در قامت تنها نمایان. نماینده کنگره ملی هند (خنده تماشاگران) هی موزیک ویدیویی موزیک ویدیو گزارشگری که داشت خبر ورود گاندی به انگلیس رو مخابرات میکرد، گفت این مرد ریز نقش زیر بارون، بدن ناحیه ریفشو زیر یه تیکه پارچه پوشونده، ما که اینجا حتی با کت های کلوفتمونم سردمونه تو لندن، با اینکه یه جای درست حسابی و لوکس برای گاندی در نظر گرفته بودن، ولی گاندی رفت محله فقیرنشین لندن. اونجا هم با لنگ و لباس غیرمعمول خودش میرفت میان مردم و به گرمی هم ازش استقبال میشد. گاندی با همه سر حوصله و مهربانی حرف میزد، به بودی گارد هایی که براش در نظر گرفته بودن اجازه حمل اسلحه. جواب نداد، باهاشون مثل یه دوست برخورد میکرد و خونه شون هم میرفت، حتی بعدا که برگشت هند واسشون هدیه هم فرستاد. تو لندن، اصرار داشت از شهر لانکشایر بازدید کنه. یعنی از شهری که کارزار تحریم پارچه های خارجی گاندی باعث بیکاری کارگران کارخانه های ریزندگی شد. ولی حتی همون کارگرها هم ازش استقبال گرم می کردن و خیلی زود گاندی تو لندن معروف و محبوب شد.
سفر گاندی به انگلیس و تاثیر آن در جامعه هندی
مذاکرات تو قصر سنت جیمز بود ولی همونطور که پیش بینی می شد نتیجه ای در بر نداشت. و انگلیس کوتاه نمیمد. در حقیقت، نتیجه سفر گاندی بیشتر توجه جامعه جهانی و دیدار گاندی با آدمهای مشهوری مثل رومن رولان و موسیلینی بود. حتی مجله تایم یه شماره کاملش رو به گاندی اختصاص داد و گاندی رو مرد سال انتخاب کرد. مذاکرات و دیدارها سه ماه طول کشید، تاثیر این سفر روی گاندی این بود که عقایدش نسبت به یک جامعه اتحادیه جهانی واحد پررنگتر شد. مثلا قبل از سفرش تاکید داشت که هندوها باید از تقویم هندی استفاده کنند، ولی بعد سفر گفت: تقویم اروپایی رو همه جای دنیا پذیرفتن، ما هم بهتره بپذیریمش. خودش میگفت، بیش از هر زمان دیگه ای به این نتیجه رسیدم، که سه رشته انسان ها خیلی شبیه به همه. هر جای دنیا، اگه با مهر به کسی نزدیک بشی، جوابتو با مهربونی میگیری. کمی از یکی از سخنرانی های گاندی رو تو انگلیس با صدای خودش گوش کنیم.
قدرت نامشخص و مرموز که همه چیز را نفوذ می کند. من آن را احساس می کنم، اگرچه آن را نمی بینم. این قدرت نامرئی است که خود را احساس می کند و با این حال تمام شواهد را تحریف می کند. چون خیلی از همه چیز متفاوت است که من از طریق حواسم درک می کنم. گاندی برگشت هند. تو هند، شلیک به مردم و دستگیری ها تشدید شده بود. جواهر لهنرو دستگیر شده بود، پشتبندشم گاندی دستگیر شد، نافرمانی های هندی ها و تظاهراتم از سر گرفته شد. گاندی شصت و سه ساله تو زندان بود که بهش خبر دادن دولت میخواد ترکی رو تصویب کنه به عنوان هدیه به اقلیت ها و طی اون به طبقه نجس ها اجازه بده که بین خودشان رای گیری داشته باشند. و نماینده خودشون رو انتخاب کنن.
مبارزه گاندی با قانون نجابت و تغییرات اجتماعی در هند
رهبر هندی نجس ها هم شخصی بود به نام عمد کار که برخسته از همین قش بود ولی تونسته بود. هر جوری شده پیشرفت کنه و دکترا بگیره. ایشونم با این طرح موافق بود، ولی گاندی به شدت مخالف بود. او می گفت هدف دولت اینه که اینطوری کاملا نجیب ها رو از جامعه تفکر کنه و این قانون باعث میشه نجس ها تا ابد نجس باقی بمونن البته گاندی به تازگی اسم طبقه نجس ها رو گذاشته بود هریجان. هاری جان، به معنی مردمان خدا. گاندی به امبدکار گفت، این موضوع نه تنها به نرفتون نیست، بلکه با این کار تا ابد شما از جامعه منفق میشید. ولی آمبدکار نظرش با گاندی موافق نبود. در نهایت، گاندی که تو زندان دستش به جایی هم خیلی بند نبود، تصمیم گرفت در مخالفت با این قانون روزه بگیره. اونم روزه تا مرگ، مگر اینکه این تصمیم لغو بشه، به مقامات هم نامه نوشت که من تا مرز جان.
من در مقابل تصمیم شما مقاومت میکنم. روزه گاندی شروع شد و واقعا هم تا یک قدم مرگ پیشرفت، قشنگ داشت میمرد که در نهایت زنان نجسها توافق کردند که حق رای و بیخیال بشن و پشتپندش دولتم قبول کرد تا قبل از این اتفاق، خیلی از شاعرا و سیاستمداران و هنرمندان سعی کرده بودند نکبت نجسی تو هم. رو محکوم کنند، ولی اقدامی که کمر این نکبت رو شکست، همین روزه گاندی بود. بعد این اتفاق، برای اولین بار معابد بزرگ هند دراشونو به روی نجسها که دیگه بهشون میگفتن هالی. بریجان باز کردن. اونا اجازه پیدا کردن بیان بین مردم باهاشون معاشرت کنن و نگاه جامعه بهشون تغییر کرد. یه اتفاقی هم تو این دوران افتاد که خوراک این فیلمای بالی وودییه، کوچیکترین پسر گاندی عاشق دختر یک. به رحمن شده بود. ولی چون طبقه اجتماعیشون یا همون کاستشون بهم نمیخورد، طبق قوانین کاست نمیتونستن با هم ازدواج کنن.
عشق، ازدواج و انقلاب: داستان گاندی
پدران معروف این دختر و پسرم با مشورت بزرگای کاس تصمیم گرفتند این دختر و پسر پنج سال صبر کنند. اگه بعد پنج سال، هنوزم عاشق هم بودن، میتونن با هم ازدواج کنن. در نهایت پنج سال گذشت و اینا هم عشقشون پایدار بود و با هم ازدواج کردند. برگردیم به داستان. توجه زیاد گاندی به زندگی نجس ها که دیگه ما هم بهشون میگیم هری جان باعث شده بود هدف مبارزه اصلی یعنی استقلال انقلاب هند به حاشیه بره، مخصوصا اینکه گاندی یه نشریه هندی هم به نام خاریجان رو انداخته بود. بعد از اینکه از زندانم آزاد شد، رفت تو یه روستا زندگی کرد، فکر و ذکرشم معطوف کرده بود به بهبود وضع این حال. آریجانا البته برای این کارش دلیلی هم داشت، میگفت جامعه ای که با درصد زیادی از مردمش اینطوری برخورد میکنه. آمادگی استقلال نداره، کار به جایی رسید که گاندی رسما از عضویت حزب کنگره استعفا داد. گاندی تو این دوران یه نظریه اقتصادی معروفم داد، او میگفت برای اینکه هندیا به انگلیس و یا هر.
هر کشور دیگه ای وابسته نباشن، باید هر روستا نیازهای اقتصادی خودشو صفر تا صد خودش تولید کنه. و نیاز به هیچ جای دیگه نداشته باشه، دنبال پیشرفت دولت های اروپایی هم نباشه. البته که این نظریه اش مخالف های داخلی زیادی هم داشت و حتی جوال نهنرو هم مخالفش بود. اون گفت قرار نیست جامعه هند یه جامعه عقب مونده باشه و با پیشرفت های دنیا هندی ها پیشرفت نکنن. خلاصه، گاندی این روزاشو با تمرکز روی هاریجانا و همچنین نظریه اقتصادیش طی می کرد. البته اون با یک رسم قدیمی هندی هم مقابله میکرد، رسلم، عدم ازدواج مجدد زن ها. چیزهایی بود که همسراشون مرده بودن. تا اون موقع رس بود، حتی اگه دختر جوونی همسرش میمرد، اون خانم دیگه نمیتونست دوباره ازدواج کنه. اندی تمام سعیشو کرد که این رسم برداشته بشه و تا حد زیادی هم موفق شد.
اثر گاندی و تاثیر جنگ جهانی دوم بر سرنوشت هند
تو همین اوضاع و احوال، تو دنیا یه اتفاق بزرگ افتاد، اتفاقی که مسیر تاریخ بشر رو عوض کرد. جنگ جهانی دوم راجع به جنگ جهانی دوم تو قسمت های هیتلر و چرک کامل صحبت کردیم و الان دیگه بهش ورود نمیکنیم ولی ببینیم جنگ جهانی دوم چه تاثیری روی سرنوشت هند داشت؟ جنگ که شروع شد، همون اول بسم الله، انگلیس اعلام کرد که هند هم تو جنگ طرفدار ماست و هند ناخواسته. در جنگ، سربازان هندی باید برای بقای امپراتوری بریتانیا می جنگیدند، صدای هندی ها هم با این تحقیر بلند شد. گاندی در این خصوص با نایب سلطنتی انگلیس دیدار کرد. گاندی که تو جنگ جهانی اول برای انگلیسی ها سربازم جمع میکرد، الان دیگه اعتقادی به امپراتوری بریتانیا. ولی با روحیه و عقاید خاصی که داشت معتقد بود ما نباید الان از ضعف انگلیسی ها تو جنگ برای استقلال هند استفاده کنیم. میگفت من نمیخوام انگلیس مغلوب بشه شکست بخوره و هیتلر بخواد تحقیرش کنه. جنگ جهانی دوم روی اعتقاد مذهبی گاندی هم تاثیر گذاشته بود. گاندی تو خاطراتش نوشته بود، اعتراف می کنم که افسرده و غمگین شدم، در خلوت دلم در دعوای دائمی با خدایی هستم که میذاره این اوضاع ادامه داشته باشه.
تو جریان جنگ، ژاپن، همپیمان آلمان و دشمن انگلیس و حالا یه جورایی هم هند رسیده بود بیخ گوش هند و هند نگران حمله ژاپنی های قدرتمند بود. این وسط از گاندی پرسیدند، اگه ژاپن حمله کنه، شما بدون خشونت و توسل به جنگ متقابل چجوری؟ چی میتونید از هین دفاع کنید؟ گاندی جواب داد، اگه به ما حمله کردن، ما نباید به اونا جا بدیم، نباید غذا بدیم، نباید باشون کار بکنیم، تا بفهمم مورد تایید ما نیستن و بزارن برن. و واقعا همونطور که معلومه خیلی جواب درستی برای این سوال نداشت، در هر صورت، اوضاع اینجوری بود که. هندی ها خواستار استقلال بودن، انگلیس تو جنگ بود، از اون و هندی ها نگران حمله ژاپنیا بودند و از همه بدترین اینکه تو این وضعیت آشفته محمد علی جناو حزبش به نام مسلم لیگ صحبت کرد خطایی از جدایی مسلمانان از هند میکردند. محمد علی جنا، که عضو سران کنگره ملی هندم بود، سعی می کرد دنبال منافع مسلمانان هند باشه. و میخواست مسلمانان هند در فردای استقلال هند برای خودشان کشور مستقل داشته باشند. خواستای عجیب و پر از نفاق که لرزه بر اندام گاندی مینداخت، اونقدری که شاید گاندی حاضر بود هند استقلال حال نداشته باشه ولی تکه تکه هم نشه گاندی هفتاد و سه ساله تو سال هزار و نهصد و چهل و دو همراه با کنگره ملی هند. قطعنامه ای رو تنظیم کردن به نام هند را ترک کنید و برای اینکه در حوادث جنگ جهانی و بعد از اون. هند بیش از این آسیب نبینه، خواهان خروج انگلیسی ها از هند شدند، ولی والی هند، باز هم گاندی و رهبران مخالف دیگر را دستگیر کرد.
مبارزات و اعتراضات گاندی در هند
مردم به حمایت از گاندی و رهبران حزب به خیابونها ریختند و هند کاملا کاملا چهره نظامی به خودش گرفته بود. دولت گاندی رو تو کاخ بزرگی تو شهر پونا حبس کرده بود، این دوره حبس که آخرین دوره حبس گاندی کسی بود اصلا براش خوشایند نبود. اولاً که عذاب وجدان داشت که برای هزینه نگهداری این کاخی که توش هست، دولت داره کلی پول خرج میکنه و این پول مالی. مشکلات کارگرای بدبخت بیچاره است، بعدشم به این حس بدش مصیبت شخصی دیگه ای هم اضافه شد. شش روز بعد از دستگیریش، منشی و همکار قدیمیش که بیست و پنج سال کنارش بود به علت سکته قلبی مرگ. گاندی تو حصر به نشانه اعتراض به عدم خروج انگلیس، یه بار دیگه هم روزه اعتراضی گرفت. و با این کارش چند نفر از اعضای هندی دولتم به نشانه حمایت از گاندی استعفا دادند. اوضاع مبارزات خیلی خوب پیش میرفت ولی مصیبت های شخصی گاندی تموم شدنی نبود. کاسوربای، همسر گاندی که شصت و دو سال کنارش بود، کنارش مبارزه کرده بود و با تمام عقاید و کارای عجیب غریبه اش ساخته بود، در حالی که سرش روپاهای گاندی بود و لباس ساری سفید بود.
چیزی که گاندی براش دوخته بود و پوشیده بود از دنیا رفت. بعد از مرگ کاستور بای، با توجه به سن و سال گاندی و روزه سختی هم که گرفته بود، حال مومیش. خیلی بد شد. بدنش عفونت کرد. و مبارزات برای آزادی اون اونقدر بالا گرفت که دولت مجبور شد پیرمرد نهیف هفتاد و چهار ساله را. بعد از آزادی، گاندی متوجه شد دولت بریتانیا داره تمام سعیشو میکنه. تا بین مسلمانای هند و هندوها اختلاف بندازه. قبلاً هم گفتی، کمتر از یک چهارم جمعیت هند و مسلمانان تشکیل میدادند و دولت بریتانیا سعی میکرد با ایجاد اختلاف بین این دو نهونه ای برای اشغال هند داشته باشه. و همچنین گفتیم که یک بار گاندی برای اتحاد بین مسلمانان و هندی ها چندین روز روزه گرفته بود تا بالاخره این دوتا با هم.
آتش زیر خاکستر: پیدایش پاکستان و خروج بریتانیا از هند
هم آشتی کرده بودن و البته آتش رو به زیر خاکستر برده بودن. و الان، آتش داشت از زیر خاکستر میومد بیرون و شعله ور میشد، مسلمانان خواهان جدایی از هند و تشکیل کشوری مستقل بودند، کشوری به نام پاکستان. داریم راجع به زمانی صحبت می کنیم که کشورهای بنگلادش و پاکستان وجود نداشتند و همشون هند بودن. باند همسایه ایران بود. گاندی رفت سراغ محمد علی جنا و ازش خواهش کرد که به عنوان رهبر سیاسی مسلمانا حرفی از جدایی و تکه پا. کار کردن هند نزنه، جناح، از اینکه میدید گاندی معروف میاد پیشش و بهش التماس میکنه، مغرورتر از قبل شده بود. از یک طرف، هندی ها از گاندی شکی بودند که چرا اینقدر لیلی به لایلای مسلمانا میذاره و جلویشون وای نمیسه؟ از طرف دیگه، مسلمانان از گاندی شاکی بودند که چرا نمیخواد اونا استقلال داشته باشن؟ با شروع سال هزار نهصد و چهل و پنج جنگ جهانی وارد مرحله پایانیش می شد. اقتصاد هند که همیشه ناکارآمد بود، تو اوضاع احوال جنگ به کلی نابود شده بود، حتی تو بعد. بعضی جاها قحطی هم آمده بود و سایه شوم قحطی رو کل کشور افتاده بود ، انگلیس هم درسته که جنگ رو برده بود.
ولی حملات آلمان کشور را نابود کرده بود. دغدغه اصلی دولت مندای انگلیسی، رسیدگی به اوضاع داغون کشور خودشون بود، در حقیقت. اون دیگه براشون ثروت نبود، بلکه بیشتر باری بود رودوششون. هند، درخشان ترین جواهر بریتانیا در حال تبدیل به یک خار آزاردهنده بود. انگلیسی ها که با اعتراضات گسترده هندی ها هم روبرو شده بودند تصمیم گرفتند مذاکرات رو برای انتخابی. انتقال آروم قدرت به هندیا شروع کنند. این تصمیم، اونقدر برای هندی ها یکبار و عجیب بود که اولش هیچکس باورش نمیشد، همه میگفتن نه. حتما کاسه ای زیر نیم کاسه است، اینکه دولت بریتانیا واقعا قصد خداحافظی با قدرت را داشته باشد. بیش از حد خوب به نظر می رسید.
وضعیت وحشتناک در هند: مذاکرات تحویل قدرت و بریتانیا
خبر رسید به گاندی که تو یکی از روستاهای نزدیک شهر پونا تو اشرامش کنار نجس های رفتهگر زندگی می کرد، از گاندی خواستند که برای مذاکرات تحویل قدرت و بریتانیا یا دهلی حالا مشکل چی بود، مشکل دیگه انگلیس نبود، مشکل این بود که نمیتونستن اعضای کنگره و جناح. اون رو دور هم جمع کنن. تازه جالب اینجا بود که رئیس کنگره ملی هند خودش یه مسلمان بود و خیلی مسلمان تر از محمد علی جناح کل. شلواری بود که به زحمتم می تونست قرآن بخونه. ولی خواسته جناح و حزب مسلم لیگش چیز دیگه ای بود. دو طرف نتونستن سر تشکیل دولت موقت ملی با هم کنار میان، والی انگلیسی هند. که از یکدندگی جناح به سطح آمده بود از جواهر لهنهرو خواست که دولت موقت را تشکیل بده جناح چیکار کرد؟ چنان آتیشی برپا کرد که شعلهاش هنوز هم خاموش نشده. به مسلمانان فرمان اقدام مستقیم داد. به نام دین و با پشتیبانی مقامات رسمی تو شهرهایی که تعداد مسلمانا بیشتر بود.
ریختند سر هندوآ و از اونور تو شهرهایی که تعداد هندوآ بیشتر بود ریختند سر مسلمانا و همدیگه رو تیکه و پاره کردن. کشتن، غارت کردن، تجاوز کردن، اینقدر وضعیت وحشتناک بود که خبرنگارایی که سابقه یه حضور تو جنگ و داشتن، میگفتن تو خونین ترین جنگ ها هم ما همچین صحنه هایی ندیده بودیم. یه خبرنگار نوشت این آشوب نیست، جنگ نیست، این اوضاع نیازمند واژه جدیدیه. گفت من با تجربه سالها حضور تو جنگ حالم به سادگی به هم نمیخوره، اما راستش چیزایی که اینجا داره اتفاق می افته. گفته شبیه به جنگ نیست و واقعاً حالا آدم رو بد میکنه. خونه هایی بود که آتیش زده میشد، خونوادهایی بود که جلوی چشاشون مرداشون می کشتن و به زناشون تجاوز میکردن. گاندی رفت سمت بنگال که وحشتناک ترین اتفاقا اونجا افتاده بود، اونجا از این روستا به اون روستا میرفت با مردم. صحبت می کرد و ازشون خواهش می کرد که دست از انتقام بردارند. تو یادداشتایی که از گاندی از اون موقع به جا مونده نوشته، از ساعت دو نیم شب بیدار میشم، تنها لطف خداست که میگم.
مبارزه برای استقلال هند و پاکستان
می تونه منو سر پا نگه داره ولی همه چیز داره افتضاح پیش میره، گاندی برای توبه و مجازات بیشتر که خودش، که خودش هم در این اتفاقات مقصر می دانست، دمپایاش هم از پشت درآورده بود و در حالی که خیلی از عضو کنگره مشغول مشارکت از قدرت بودن، پیرمرد هفتاد و هفت ساله، پای به رهن. با ذکر شعری از رابین راناد تاگور سعی میکرد مسیرشو تو روستا ها ادامه بده. اگر کسی به ندایت پاسخی نمی دهد، تنها گام بگذار. اگر کسی از روی به ترس سخن نمی گوید، تنها به سخن درای، اگر هیچکس یاریت نمی کند پا گام بردار، پیاده روی های گاندی دو ماه طول کشید، ولی مردم انگار دیگه گوش شنوایی نداشتند. خودش میگفت: حالا دیگه مردم بیشتر از اینکه به حرف من گوش بدن، دوست دارن عکس من رو دیوار اتاقشون داشته باشه. گاندی برای تلاشهای آخر حتی به جناح پیشنهاد نخست وزیری هم داد ولی باز هم مسلم لیگ و جناح. راضی نشدند که نشدند. گاندی گفت، حداقل بگذارید اول دولت رو تشکیل بدیم بعد راجع به جدایی مسلمانان صحبت کنیم، نزاریم قبل. تا از استقلال هند چند پاره بشه.
اما هم کنگره علاقه داشت زودتر به قدرت برسه و هم مسلم لیگ میخواست زودتر کشور مستقل خودشو تشکیل بده. و حرف گاندی هم دیگه خریدار نداشت. وقتی روز مود یعنی روز استقلال هند رسید، گاندی ترجیح داد حتی تو دهلی هم نمونه و حاضر نشد. تو مراسم استقلال شرکت کنه، خبرنگاران اومدن ازش خواستند پیامی برای این روز بده، گاندی حتی حاضر نشد پیامم ارسال کنه. هند بعد از سالها مبارزه و استثمار از زیر یوق انگلیس بیرون اومد و جواهر نال نهرو. اولین نخست وزیر هند شد. پاکستان هم به عنوان کشوری مستقل و مسلمان تاسیس شد. تشکیل کشور پاکستان، خشونت ها همچنان ادامه داشت، مسلمانان شهرهای دیگر دسته دسته عبور شدم برم سمت پاکستان، و از اون طرفم هندوهای پاکستان تازه متولد شده مجبور بودن پاکستان بیام بیرون، برن تو شهرهای دیگه هند تو جریان این رفت و آمدها بیش از چهارده میلیون نفر آورده شدند و بیش از یک میلیون نفر. نفر کشته شدن.
برکسی از زندگی و فعالیتهای مهاتما گاندی
گاندی برای اینکه جلوی کشتار رو آورد دیگه بیش از حدو بگیره، برای هجدهمین بار و آخرین بار. روزه گرفت و گفت تا رهبران احزاب مخالف به افراد حزبشون اعلام آتش بس نکنند. در عرض شش روز، رهبران همه گروه ها تضمین کتبی دادند که خشونت را کنار می گذارند. و روزنامه ها و مطبوعات جهان از تاثیر شگرف روزه گاندی متعجب بودند. بعضیاشون شاید تازه به قدرت و محبوبیت گاندی پی برده بودن. روزنامه تایمز نوشت، آرمانخواهی و محبوبیت گاندی تا پیش از این هرگز به این روشنی اثبات نشد. (خنده تماشاگران) (مذکر) موزیک ویدیویی (مذکر) (مذکر) (مذکر) سلام و سلام. کمی بعد از این حوادث، تو یکی از مراسم نیاییشی که گاندی برگزار می کرد، بمب منفجر کردن. هدف کشتن گاندی بود، ولی به اون آسیبی نرسید، اینم باید بدانید که چه تو این نیایش ها و چه جا.
گاندی هیچوقت حاضر نبود بادی گارد داشته باشه، حالا داستان نیایش های گاندی چی بود؟ هر جایی که پاش می افتاد نیایش ها رو تو فضای باز رو در روی جمعیت انجام میداد و جالب اینکه تو این نیایش ها از سرود های مذهبی ادیان مختلف استفاده می کرد. تو یکی از این نیایش ها، داشت میرفت سمت جمعیت که نیایششو شروع کنه. طبق معمول این نوآور، دو تا از نوه هاش که در واقع نوه های خواهر و برادرش بودند زیر بغلش گرفته بودند. و بهش تو راه رفتن کمک میکردند. کمی که جلوتر رفت، از میون جمعیت، یه مرد جوان بهش نزدیک شد، اول به نشانه احترام. من جلوی گاندی زانو زد. بعد بلند شد، هفت تیرشو درآورد و سه بار پشت سر هم به بدن گاندی شلیک کرد. باپو کشته شد. مردم هند به گاندی میگفتن باپو به معنی پدر ملت باپو کشته شد، قاتل کی بود، انگلیسی بود؟ نه، مسلمان بود، نه.
«تلاش برای آزادی: زندگی و مرگ مهاتما گاندی»
قاتل یک هندو افراطی به نام گادسه بود، که قبلاً هم از طرفداران گاندی بود، ولی به علت سازش گاندی او با مسلمانان از اون روی برگردونده بود و تصمیم به کشتنش گرفته بود و شاید بزرگترین لوت را در حق گاندی کرده بود. گاندی هفتاد و نه ساله تنها کار دیگه ای که از دستش بر میومد تا آتش اختلافات و بتونه. خاموش کنه فدا کردن جون خودش بود و با مرگ گاندی واقعا آبی روی این آتیش بود اختلاف ریخته شد، گاندی برای مردمش زندگی کرد، برای مردمش رنج برد و برای مردمش مرد. اون آزادی از زنجیره بردگی بیگانه رو به یک پنجم نوع بشر هدیه کرد. وقتی داشتن به رسم هندوها جنازه گاندی رو میسوزوندند، نزدیک به یک میلیون نفر فریاد زدند، گاندی جاود. جان است. بعد مراسم، خاکستر گاندی را به چهار نقطه مختلف هند بردند و ریختند تو رودخونه ها تا خاکسترش. چند متعلق به کل کشور هند باشه؟ گاندی رفت، ولی ایستادگیش در برابر ظلم و زورگویی برای همیشه موندهگار شد. گاندی رفت، ولی روش مبارزات بدون خشونتش برای همیشه موندهگار شد.
ولی آیا این روش همیشه هم جواب میده، آیا با امثال کسایی مثل قذافی ها و پیرمرد؟ هینوشا هم میشه اینطوری مبارزه کرد؟ اصلاً ته قضیه استقلال هند، اگه خود انگلیس نمیخواست نتیجه میداد یا بازم سرکوب بود و بگیر و ببند و اینکه کسی با روحیهات گاندی اصلا به کار سیاسی سیاست میاد یا سیاست اونقدر کثیفه که همون بهتره که مثل گاندیا بهش وارد نشه؟ من که تو جواب این سالا موندم و خوشحال میشم نظرات شما رو هم بشنوم. اینم باید اضافه کنم که راجع به عاقبت قاتل گاندی، عاقبت جناح، جوال ننه روح و چندتا شخصیت. یکی دیگه، تو کانال اینستا پادکست به مرور مطالب تکمیلیو میذاریم. اگر از این داستان دوقسمتی راضی بودید و دوست داشتید از پادکست رخ حمایت کنید، بهترین روش حمایت از پادکست. یعنی معرفی اون از طریق پست استوری تونستا یا معرفی به هر روش دیگه ای؟ هی هی موزیک ویدیویی هی این قسمت با همکاری انوشه شهیدی، فاطمه زاهد، مهسا بغدادی و علیار ابراهیم. ممنون از همه ی همکاران و سپاس از شما که زمان می گذارید و به پادکست رخ گوش میدید. به امید دیدار امیر سود بخش آبان نود و نه هی هی موزیک ویدیویی از این فیلم هی
آخرین ویدیو ها

news via inbox
Nulla turp dis cursus. Integer liberos euismod pretium faucibua