اپیزود چهارم- رویای جیرو

آخرین آپدیت : ۱۸ تیر ۱۴۰۳توسط

چهارم رویای جیرو

گوش بدید به اپیزود چهارم- رویای جیرو

00:00 تا 00:02: راهنمای سفر و ستاره های میشلین: تغییر مسیر و تجربه رستوران های منتخب
00:02 تا 00:04: سفر به دنیای سوشی: غذاهای استثنایی رستوران سه ستاره میشلین
00:04 تا 00:06: آشنایی با سرآشپز و رستوران جیرو: یک سفر به دنیای سوشی و غذاهای ژاپنی
00:06 تا 00:10: تاریخچه و رازهای رستوران سوشی جیرو
00:10 تا 00:13: رستوران سوشی جیرو: تجربه یک رستوران گران و خاص
00:13 تا 00:16: سوشی و شوکونین: داستان یک سرآشپز ژاپنی
00:16 تا 00:20: خرید ماهی تازه در بازار تسوکیجی
00:20 تا 00:24: ارزش های مشترک در رستوران جیرو
00:24 تا 00:28: تمرین و پیشرفت در هنر سوشی: خاطرات یک کارآموز ارشد
00:28 تا 00:31: سرآشپزی به شغل نوجوانی: داستان یک پسر جوان و یادگیری سوشی
00:31 تا 00:34: سوشی و هنر آشپزی: ابتکار و نوآوری در فرهنگ ژاپنی
00:34 تا 00:37: جادوی سوشی: هنر جیرو در رستوران
00:37 تا 00:40: صفحه نخست ، سوشی و سرآشپز افسانه‌ای
00:40 تا 00:44: مستند جیرو: روایت سوشی و فلسفه‌ی زندگی
00:44 تا 00:47: “مستند جیرو رویای سوشی”

راهنمای سفر و ستاره های میشلین: تغییر مسیر و تجربه رستوران های منتخب

(مذکر) (مذکر) موزیک ویدیویی هی سلام، من پیمان بشر دوست هستم، یه آدم علاقه مند به فیلم های مستند. و اینجا، در پادکست داکس، فیلم های مستندی که میبینم رو براتون تعریف میکنم. (مذکر) هی (مذکر) شاید خیلی از ما نام برند لاستیک که میشلیم به گوشمون خورده باشه. یه شرکت بزرگ فرانسوی که انواع تایر برای دوچرخه و موتور و ماشین و حتی قطار و هواپیما تولید می کند. اما غیر از صنعت تایر نام میشلین به یک صنعت بزرگ دیگه هم گره خورده صنعت آشپزی. برادران میشلین که صاحب اون کارخانه بودن برای اینکه در دراز مدت فروش محصولات خودشونو بیشتر کنن، شروع کردن به تشویق کردن مردم به اینکه سفر برید. واضحه دیگه هرچقدر بیشتر مردم سفر کنن. فروش لاستیک هم بیشتر میشه. برای اینکار اونا اومدن یک راهنمای سفر منتشر کردن که در اون لیست رستوران ها و هتل های شهرهای مختلف فرانسه وجود داشت.

به خاطر استقبالی که از این راهنمای سفر شد، به مرور، برادران میشلین دست به یه کار جالب دیگه زدند. در سال هزار و نهصد و بیست یعنی صد سال پیش، اونا یه تعداد بازرس ناشناس به رستوران ها فرستادند. و رستوران ها رو اومدن مخفیانه ارزیابی کردن و در نسخه های بعدی راهنمای سفرشون. به رستوران ها ستاره میشلین دادند. چطور؟ اومدن تعریف کردن، گفتن که رستوران های یک ستاره، ما اونها رو به عنوان رستوران هایی می شناسیم که خوب و مناسب هستن. و مردم میتونن در طول سفر برای صرف غذا به اونجا برن. گفتن رستوران دو ستاره، رستورانیه که ارزش اینو داره که تغییر مسیری بدید و برید اون رستوران رو امتحان کنید. مثلا دارید می روید اصفهان، راهتونو کج می کنید، می روید به یه رستوران در گلپایگان. غذا تونو میل میکنید و بعد دوباره برمیگردید به مسیرتون به سمت اصفهان.

سفر به دنیای سوشی: غذاهای استثنایی رستوران سه ستاره میشلین

به عنوان مثال، رستوران سه ستاره اما داستانش جالب تره. رستوران سه ستاره خودش اصلا ارزش یک سفر رو داره یعنی بلند میشی میری به یه شهر یا یه کشور دیگه ای. که بتونید آشپزی استثنایی اون رستوران رو تجربه کنید. پر واضحه که غذاهای مخصوص همچین رستورانی با دقت و زرافت تمام. و با استفاده از بهترین مواد اولیه تهیه میشن. معیارهای ارزیابی رستوران سه ستاره میشلین اینها هستند. کیفیت و تازگی مواد اولیه، مهارت در طعمدار کردن و طبخ غذا. شخصیت سرآشپز و ثبات در حفظ کیفیت. داستان این اپیزود راجع به شخصیت جالب یک سرآشپز است.

که یه رستوران خیلی خیلی خاص سوشی در ژاپن رو میگردونه، این رستوران سه ستاره ای میشلین شهرتش عالمگیر شده و آدمای سرشناس دنیا به اونجا میرن. به عنوان مثال وقتی که باراک اوباما به ژاپن سفر کرده بود. نخست وزیر ژاپن اون رو به این رستوران دعوت کرده بود. اما اگه فکر میکنید که این یه رستوران بزرگ و مجلله سخت در اشتباهید. این رستوران فقط ده تا صندلی داره و حتی توالتشم بیرون از رستوران قرار گرفته. هیچ رستوران سه ستاره ای دیگه ای در دنیا مثل این وجود نداره. اما بیشتر از اندازه رستوران چیزی که باعث شهرت این رستوران شده. مالک و سرآشپز این رستوران است که یک انسان بسیار ویژه است. فیلم مستند جیرو رویای سوشی می بیند.

آشنایی با سرآشپز و رستوران جیرو: یک سفر به دنیای سوشی و غذاهای ژاپنی

در مورد شخصیت عجیب سرآشپز این رستوران خاص هست. آقای جیروونو که در زمان ساخت این فیلم در سال 2011 هشتاد و پنج ساله بوده. یه آدم کمال گراست و نگاه و فلسفه جالبی در زندگی و کار خودش داره. وقتی که رستوران جیرو سه ستاره میشلین شد همه تعجب کردند که چطور این رستوران کوچیک تونسته سه ستاره بشه. اما مطمئنم در آخر این قسمت شما هم موافق میشید با اینکه این سه تا ستاره از شیر مادرم حلالتر بوده برای. رستوران آقای جیروانو، پس این فیلم راجع به شخصیت و نگرش جیرو است و راجع به سوشی نیست. اما از اونجایی که رستوران این آدم یه رستوران سوشی هست. قبل از اینکه شیرجه بزنیم توی فیلم، به نظرم لازم یه کوچولو در مورد. سوشی هم توضیح بدیم، چون شاید در کشورمون همه سوشی رو تجربه نکرده باشن و احتمالا این توضیح.

لازم باشه، کلا غذاهای ژاپنی رو میشه در چند گروه دسته بندی کرد. مثلا صبا، که غذاهای هستند که با رشته یا نودل تهیه می شوند، مثل انواع سوپ. گروه دیگه تمپورا که شاید بشه گفت یه جور سوختاری کردنه. ماهی و میگو هستش و دستای دیگه ای غذا هم هستن در آشپزی ژاپنی اما شاید معروفترینش سوشی باشه، سوشی یه غذای ساده و کاملا مینیماله. سوشی در واقع ترکیب برنج و ماهییه، یا ترکیب برنج و آبزیان دیگه. برنجش در واقع عین برنج کتهی خودمونه که البته چاشنی سرکه داره. و بعد از تبخ میان به صورت تکه های بیزی شکل درش میارند. به اندازه فرض کنید انگشت اشاره ای. دست آدم و بعدش روی اون یه برش از ماهی خام یا یه تکهایی از سایر آبزیان دیگه رو میزنه.

تاریخچه و رازهای رستوران سوشی جیرو

یا اینکه یه مدل رایج دیگهش اینه که با برنج و ماهی و جلبک رول های کوچیک درست میکنن این میشه سوشی. در اواخر قرن نوزدهم تعداد زیادی از ژاپنی ها برای کار به آمریکا مهاجرت کردند به تب به خاطر تعداد بیشترشون در اون جاهای که اینا در آمریکا زندگی میکردند که بیشترشون هم در ایالت کالیفرنیا بوده، رستوران های غذایی ژاپنی هم اونجاها ایجاد شدند که البته بیشتر مشتریاشون خود ژاپنی ها بودند تا آمریکایی ها این قضیه مربوط میشه به طرفهای سال هزار هشتاد و هشتاد مثلا صد و چهل سال پیش بیشتر اون رستوران ها در ایالت کالیفرنیا و کم کم برای اینکه مشتری های آمریکایی رو هم بتونن تعقیب کنن که بیان و غذاهای ژاپنی رو بخورن اینا اومدن یه تغییر. کوچیکی در یه مدل از سوشی دادند و یه مدل جدید درست کردند که بعداً اسمشو گذاشتن رول کالیفرنیایی کالیفرنیایی در سال هزار و نهصد و شصت و پنج دیگه کم کم اومد توی منو رستوران های سوشی آمریکا و کم کم از کالیفرنیا سر از نیویورک درآورد و از نیویورک بودش که سوشی راهی اروپا و سایر کشورهای دنیا شد. در واقع نیویورک بود که این غذا را به دنیا معرفی کرد، داخل پرانتز بگوید که جالب اینکه غذاهای ایتالیایی این هم از نیویورک بود که جهانی شد و به کشورهای دیگه وارد شد. هی هی هی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی خب، با این مقدمه تقریبا بلند اما ضروری، حالا بریم سراغ خود مستند، فیلم یه راوی داره، یا آقای. پنجاه و چند ساله ژاپنی اسمش هست یاماموتو که نویسنده کتابهای راهنمای رستوران ها است. یا ماما تو در حالی که سوپش رو به سبک خیلی از آسیایی ها هورت میکشه اینطوری؟ میگه من به صدها رستوران سوشی، سبا، تمپرا، مارماهی، همه این. اینا رو در توکیو رفتم، هیچکی از من بیشتر از این غذاهای نخورده، از بین صدها رستوران که رفتم، رستوران جیرو از همه بهتره. حالا بریم ببینیم این جیرو کیه که این آقای یاماموتو اینقدر شیفته ش و از غذاش خوشش میاد؟ فیلم صحنه ای رو نمایش میده که یاما موتور رفته به رستوران جیرو و یکی از کارآموزا اومده، صندلی رو براش میاره جلو.

ماتو میشینه، همه به سبک ژاپنی تزیین میکنن، از جمله جیرو و پسرش. همه پرسنل رستوران رو پوش سفید تنشونه، آستینا رو هم زدن بالا و تمام تمرکزشون اون لحظه به مشتری. که شاید کمی هم معذب کننده باشه برای مشتری. توی رستوران یک پیشخان هستش که رویش سطل ها و ظرف های ماهی و برنج و ملزومات سوشی هستن، و جیرو از اونا بر میده و سوشی رو درست میکنه، اون طرف پیشخونم ده تا صندلی، شبیه صندلی های بار، کنار هم در امتداد پیش خون ردیف شدن و مشتریان می تونن بشینن و سوشی درست کردن جرو رو تماشا کنن و به مرورم از سوشی که جیرو میفرسته براشون بدم بالا. جیرو هم یه قیافه ای جدی داره وقتی که سوشی درست میکنه، گفتیم یه پیرمرد هشتاد و پنج ساله بود اون زمانی که فیلم رو داشتن درست میکردند. یاموتو سوشیشو میخوره و به سبک ژاپنی شیش هفت بار سرشو تکون میده به علامت رضایت، جیرام حالا هم مثل جیرم. جدی داره نگاهش میکنه فکر کنم واسه همین نگاه های جدی باشه که بعضی از مشتری ها میگن از خود غذا در رستوران جیرو لذت میبرن اما غذا خوردن جلوی جیرو برایشون یه کمی معذب کننده است، انقدر که شخصیت. گیرایی داره این آدم. برای اینکه تو این رستوران غذا بخورید باید از یه ماه قبل تر جا رزرو کنید تا بتونید برید اونجا.

رستوران سوشی جیرو: تجربه یک رستوران گران و خاص

میتوانید برای این ناهار. بروید یا برای شام بروید اما قیمتش در صورت از سی هزار ین شروع میشه یعنی تقریبا سی صد دلار. قیمت قطعی نیست و روز به روز متغیره، چون بسته به اینکه تازه ترین ماهی ها در بازار چیا هستند، منو روز تغییر می کند. نوشیدنی و پیش غذا هم ندارن فقط کلا سوشی ارائه میشه تو رستوران. یه وعده غذاشون میشه بیست تا تکه سوشی، یه نفر که سریع غذا میخوره میتونه این غذا رو یه ربع مثلا بخوره تموم کنه. که اینجوری اگه حساب کنیم این رستوران گران ترین رستوران دنیا شاید باشه اما آدمایی که میرن اونجا هم آدمای خاصی هستن، جیرو هم خیلی آدم خاصیه، روتینهای هر روزشو عینان تکرار میکنه، حتی هر روز از یه نقطه منتظر قطاره و از یه نقطه سوار قطار میشه، میگن تنها تفاوت جیرو امروز و چهل سال پیش اینه که الان دیگه سیگار نمیکشه همین. و از اون، هیچ چیزی این آدم تغییر نکرده. مثل بعضی از ژاپنی های دیگه اونم از تعطیلات متنفر و عاشق کاره، حالا جیرو از قطار پیاده شد و رسیده سرکاره. همین که رسید و روپوش سفیدشو پوشید، یه سوشی میذارن توی بشقاب و میذارن جلوش، جیرام با چوب غذاخوری یا چاپ.

برش میدار و مزه مزه میکنه، میگه که یه خورده سفته، احتمالا بخاطر اینه که ماهی جوان بود البته، صف بودن خیلی هم بد نیست، مهم طعم و مزه است، اگه مزهش بد باشه نباید غذا. درست سرو کنیم، غذا حتما باید برای مشتری از دفعه قبل بهتر باشه، برای همین بخاطر اینکه از این مسئله خاطرم جمع بشه. میشه قبل از سرو غذا خودم می چشمش یه بار. اینا رو داره جیرو میگه. توی رستوران جیرو بقیه هم همینطوری هستن: یوشیکازو، پسر پنجاه ساله جیرو، ناکازاوا، که یک کارآموز ارشد بود. زمان، اونا هم در حال درست کردن سوشی هی ازش میچشن، هی یه تیکه از ماهی رو میخورن، هی یه تیکه سوشی رو بر میذارن، تو دهانشون میذارن. یه دفعه پسر جیرو همین که داشکی ماهی رو میچشید میگه این ماهی خیلی خوب مرینیت نشده هنوز، یه خورده چرب میزنه. بعدش انگار جلسه ستاد بحران باشه، دوتایی جیرو رو صدا میکنن، میشینن تصمیم میگیرن. کسانی که دارن برای سیاست های فروش شرکت آمازون تصمیم میگیرن مثلا با همون جدییت، با همون احساس مسئولیت یکیشون میگه آره مزه نداره، جیرو میگه چقدر خوابیده بودیمش، میگه پنج ساعت، میگه پس برش گردون دوباره توی مواد.

سوشی و شوکونین: داستان یک سرآشپز ژاپنی

بذار دو ساعت دیگه با سرکه بخوابه، یعنی سر طعم با کسی شوخی ندارن و هر ماده ای هم یه زمانبندی. یه خواست خودش رو داره که خیلی دقیق باید رعایت بشه. جیرو دو تا پسر داره، یکیش که گفتین پنجاه ساله بود در زمان ساخت فین و همراه جیرو تو همون رستوران اصلی. دیداش کار میکرد، پسر دوم رستوران سوشی خودش رو دایره کرده، کجا؟ اگه حدس زدید کجای توکیو هست، حالا حتما میگی آخه من پدرم ژاپنیه، مادرم ژاپنیه، من خودم بچه توکیو هستم. مثلا ولی نه اگه پادکست باز باشید هیچ جای توکیو رو هم اگه نشناسید این یه قلمو دیگه میدونید کجاست. داداشمون علی بندری هممونو یه سر برده اونجا، بله، رابونگی، شعبه دوم رستوران جیرو در رابونگی جالبه اینه که شعبه راهپونگی هم عین شعبه اول ساخته شده، همه چیز مو به مو نل. بنل عین شعبه ی اوله، با یه تفاوت، اونا قرینه هم هستن، یعنی اگه توی این رستوران. در در سمت چپ واقع شده، تو اون یکی در سمت راست قرار گرفته شده، همه چیز اینطوری قینه هم اصلا، اینطوری خاص. مثلا چپ دست بودن جیرو و راست دست بودن پسرش رو نشون بدن، گفتین بعضی از مشتری ها میگن از.

خوردن سوشی مقابل جیرو استرس میگیرن، میگن در شعبه راهپونگی دیگه تقریبا همون سوشی رو با همون کیفیت در یه غذای راحت تر با یه قیمت ارزان تر میخورد. این رو هم خارج از مستند بگم که شعبه رابونگی هم رستوران ستاره میشلین بوده، جیرو وقتی که هفتاد سالش بود یه بار سکته قلبی کرد و چند روز توی بیمارستان بستری شده بود. هم وقتی که سکته کرده بود و هم وقتی که پسرش این شعبه رابونگی رو افتتاح کرد هر دو بار همه فکر کردند که دیگه میخواد باز. نشسته بشه اما نشد و هر روز هم بی امان همینطور داره کار میکنه این سبک کار کردن در فرهنگ ژاپنی مفهومی داره به اسم شوکنین که چند بار توی این فیلم بهش اشاره شده، من برای همین یه جستجو کردم راجع به این واشینگ ببین منظور چیه؟ ترجمه کلمه ی شوکونین میشه صنعتگر، اما این کلمه اون معنی عمیق شکونین رو به طور کامل بیان نمیکنه. شکونین یعنی یک صنعتگر که نه فقط در مهارت حرفه های فنی خودش استاده، بلکه نگرش و شعور اجتماعی بالایی هم داره، یه فرد شکونین یه وظیفه اجتماعی برای خودش تعریف میکنه که برای رفاه عمومی مردم تلاش بکنه و حتی دست به فداکاری بزنه یک مقامه وقتی که میخوان بگن این انسان هم در کارش استاده و هم در خدمت جامعه هست میگن اون یک شکنینه یعنی دیگه خیلی. دیگه با آدم ها حال دادن توی فرهنگ ژاپنی مثل جیرو که سرآشپزه، تمام روز به این فکر میکنه که چطور میخواد کارشو بهتر کنه، مثلا یکی از وظایفی که برای خودش انجام میده. تعریف کرده اینه که هرچقدر سخت هم شده با تلاش باید ما بهترین مزه رو از یک ماده دربیاریم. سیموم مزه ای که یک ماده می تونه داشته باشه رو، ما از اون ماده باید بکشیم بیرون و بدیم همونطور تحویل مشتری. مثلا یه جایی توی مستند میگه که من قبلا هشت بار و قبل از پخت نیم ساعت ماساژ میدادم که مزه بهتری دربیم.

خرید ماهی تازه در بازار تسوکیجی

اما الان اون نیم ساعت رو کردم چهل تا پنجاه دقیقه ماساش، نیم ساعت رو کرده چهل دقیقه یا پنجاه دقیقه. الان دیگه میگه که این اونیه که من میخوام کار سختیه آره خیلی پدرمون در میاد ولی ارزشش رو داره هشت بار دیگه طعم لاستیک نمیده بافتش نرم میشه. لذت تر میشه، مثلا، میگه با شوکنین بهترین کیفیت و از ماهی و آبزیانه دیگه درمیارین ما. یا مثلا میگه به جای اینکه میگو رو از قبل بپزیم و بذاریم توی یخچال و وقتی مشتری اومد ازش استفاده کنیم. فکر کنیم مشتری که اومد میپزیمش و باید میگو رو تازه تازه میذاریم رو سوشی میدیم مشتری بخوره، کارمونو زیاد بیشتر میکنه، هزینه هامون هم شاید بیشتر کنه، اما برامون مهم نیست، ما تمام رسالت ما اصلا اینه که یه محصول بهتری رو بدیم تحویل مشتریامون. موزیک ویدیویی سلام و سلام موزیک ویدیویی هی هی هی هی یکی از معیارهای ستاره میشلینگ گفتیم مواد اولیه تازه بود، اونم یه رستورانی که کارش مرتبط با غذاهای دریایی. خب حالا بریم ببینیم این مواد اولیه تازه که خیلی هم مهمه برای همچین رستورانی چطور خریداری میشه؟ داستان جالبیه. صبحها یوشیکازو پسر جیرو میره به بازار ماهی تسوکیجی توکیو اینطور هم نیست که برن از یه مغازه همه ی ملزماتشون رو بخرن، نه، از چندتا مغازه خرید میکنن که هرکدوم از اون مغازه ها. آدما توی اون جنس که اینا دارن میخرن ازش تخصصی کار میکنن و اون آدما بهترینا هستن توی بازار ژاپن.

میگن چون هرکدوم از اینا تو کار خودشون استاد و متخصص هستن، بعد از این همه سال دیگه ما هم بهشون اعتماد داریم. مثلا تامین کننده ماهی تونشون که برای خودش جیروی است، اونم در صنعت خودش، در سطح خودش، حتی تلویزیون ژاپن. اومده از کار این بابا اومده فیلم ساخته و در تلویزیون نمایش دادن و این آدم میگه که من برای من باعث. افتخار که جیرو کار من رو قبول داره، میگه صبح که من میرم از سیادا میخوام ماهی بخرم، یا باید من بهتر این ماهی که انتخاب می کنم و باید از سیادا بخرم یا اینکه اصلا هیچی نمیخرم میگه اگه ده تا ماهی تند اینجا وجود داشته باشه که همشون هم خوب هستن، بین اون ده تا فقط یکیشون هست که بهترینه، من اونو میخوام. یا اونو میخوام، یا هیچ چیزی اصلا خرید نمیکنم کلا، تو کار بهترینه، اینم یه آدم کمال گراست عین خود جیرون. چطور حالا انتخاب میکنه یه روش خاص خودشو داره، میره بالا سر این ماهی، بالا سر اون ماهی، بعد یه تیکه بره. یه چراغ قوه بزرگ هم دستشه این برش نازکی که از ماهی زده رو میذاره جلو چرا قوه همینطور هی تماشا میکنه و با انگشتاش هی باهاش هی ور میره هی بافتش رو امتحان میکنه بادست، میگه وقتی من به ماهی دست میزنم میتونم بفهمم ماهی چه مزه ایه یعنی دیگه این بابا حس های لامسته و چشایش دیگه اینقدر بهم مرتبط شده، انقدر خیبر است تو کار خودش. تامین کننده هشت پاشون هم همینطوریه، اون اصلا میگه که ما اصلا خودمون، اصلا به خریدارمون حساسیم. دوست داریم به کسی جنس بفروشیم که ارزش جنس خوب رو میدونه، اینجوری نیست ما به همه بخواهیم جنس بفروشیم.

ارزش های مشترک در رستوران جیرو

گوشم همین، اونم میگه که من صبح که راه می افتم تو بازار میخوام خودم جنس بخرم که بیام مثلا به رستوران های دیگه بفروشم میگه وقتی یه میگویی خوب میبینم میگم آها، این به درد جیرو میخوره. میگه من اینطوری کار میکنم، پولش برام مهم نیست، مهم تر از پول برای من اینه که جیرو از کار من راضی باشه میگن ارزشهای مشترک همینه غیر از ماهی، تاجر برنجشون هم با همین داستانه، اونم یه خبریه در زمینه برنج سوشی در ژاپن. اون یکی که از هتل گرنهایت اومدن پیش من و ازم خواستند که یه مدل برنجی رو بهشون بفروشم، میگه من بهشون گفتم یه برنجی. غذای خاصی فقط تو رستوران جیرو میشه پخته بشه، شما چرا میخوای از اینو بخرید؟ اگه جیرو بهم بگه بهشون بفروش من میخوام ولی اینطوری نیست مثلا پاشید بیایید مغازه ام و هرچی خواستید من بفروشم بهتون چرا مثلا باید برنجی رو که بلد نیست درست بکنید و بخرید ظاهرا یه نوع خاصی از برنجه حالا شما ممکنه بگید که این بابا چرا اصلا قضاوت میکنه به مشتریاش و چرا اصلا اونا رو با همدیگه مقایسه میکنه، درست هم شاید بگید، اما مسئله جالب اینجا. این نوع رابطه ایه که جیرو با تامین کنندگانش درست کرده و اونا انقدر قبولش دارن که برنج فروشه مثلا. در نظر بگیرید میگه که من یه مشتری دارم که یه رستوران کوچیکیه با ده تا صندلی که البته بسیار، بسیار خوشنامه. یه مشتری دیگه هم دارم، هتل گرند هیات، حتما با میزان خرید بیشتر، اما این بابا یکی که من جیرو رو ترجیح میدم برای تامین کنندگان پول در درجه دوم بود اصل راضی کردن جیرو بود، برای جیرو هم همینطوره. از سوشی عالیه، بعدش پوله، از مشتری رازیه، بعدش پوله، میدونید، اینو میگن ارزش های مشترک. با کسایی میگن کار کنید که ارزش های مشترک دارید با همدیگه، همینه واقعا.

خب حالا برگردیم به خود. توی خود رستوران غیر از خود جیرو و پسرش چندتا کارآموز هم اونجا کار میکنن، در واقع غیر از جیرو. رو پسرش چهار پنج تا کارآموزی دارن اونجا کار میکنن. حالا ببینیم سیستم کارآموزی چطوره در رستوران جیرو، جیرو به کارآموزا مجانی آموزش میده خب افتخار بزرگیه دیگه. یه همچین آدمی آموزش بخواد به کسی بده، این مجانیه، اما خب اونا هم باید یک دوره ده ساله رو رو تحمل بکنن، بعد از ده سال البته اگه از سختگیری های جیرو جون سالم به در بمونن و زنده بمونن. امتیازهایی کسب میکنن که دیگه به عنوان سرآشپز درجه یک در دنیا شناخته میشن آره این بابا کارآموز جیرو بوده کارآموزا همه کاری میکنن که جیرو رو راضی نگه دارن، تنها چیزی که براشون مهمه اون تایید پیر و مرشدشون. وقتی که شما میرید به رستوران جیرو، به شما همون اول یه حوله داغ میدن که دستتون رو بخواهید باهاش مرطوب. بکنید مثلا، اون حوله ها با دست آماده شده توسط کی، توسط یه کارآموز تازه کار که باید اون بیچاره می تونه یاد بگیره که با دستش بدونش دستکش یه چیزی حوله ی داغ رو آماده کنه یعنی چی؟ یعنی حوله رو. رو از آب داغ در بیار و بتچلونه.

تمرین و پیشرفت در هنر سوشی: خاطرات یک کارآموز ارشد

که خب معلومه دیگه، یه کار واقعاً طاقت فرساست. یه کارآموز تا وقتی که به اندازه کافی حوله داغ نچلونده بهش اجازه نمیدن به ماهی دست بزنه. بعدا، تازه بهش یاد میدن که میگن اوکی، حالا قولهاتو چلوندی، حالا بیا به ماهی دست بزن، حالا ماهی ها رو شروع کن تمیز کردن. کم و در طول ده سال اینا تازه یاد میگیرن که چطور مواد رو بخوابونن. چطور سوشی درست کنن و سایر مراحل بعد از ده سال بهشون اجازه میدن که سوشی تخم مرغ یا تاماگو درست بکنه، یعنی این یه تاماگو حکم دفاع از پایان نامه رو داره برای کارآموزها. این تاماگو هم برای خودم خیلی جالب بود، چون اونجایی که من خودم رفتم سوشی خوردم، همچین چیز رو ندیدم، جستجو کردم، دیدم نه. که همچین چیزی هست ولی برای رستوران های ازما بهترونه. این تاماگو که گفتیم یا سوشی تخم مرغ، قیافش شبیه یک کیک اسفنجیه، اما توش میگو و تخم مرغ داره، یعنی کیک نیست، ولی خب ظاهرش خیلی شبیه به کیکه. اونو میارن به صورت مکب مستطیل میبرن و به عنوان یه جور دسر بعد از سوشی سرو میشه.

یه نکته برای سوشی بازا، ناکازاوا که اون موقع که فیلم رو داشتن می ساختن یه کارآموزی ارشد بود برای خودش، یه مراحل آخر دورش بوده، اون میگه که من از خیلی وقت پیش داشتم تمرین سوشی تخم مرغ میکردم، ولی وقتی که نوبتم شد که بخوام واقعا بیام یه یه واقعیشو درست بکنم گند زدم. میگه روزی تا چهارتا هم درست کرده بودم، روزی چهار بار درست کرده بود، انقدر تمرین زیاد، ولی همش جیرو و پسرش میگفت. گفتند که نه، خوب نشده، فکر کردم دیگه اصلاً اصلاً غیرممکنه که من اینا رو بتونم راضی کنم، میگه بعد از سه چهار ماه بیشتر بیشتر از دویست تا درست کرده بودم اما همشون رد شده بودن بعد از مدتها بالاخره یه خوبشو درست کردم. اونو بردم جلوی جیرو و گفت آها، الان اونی شد که باید باشه خوشم اومد مثلا، کارآموزی میگه. از خوشحالی دلم میخواست گریه کنم، بعد از اونم باز کلی مجاهدت و رشادت و اینا از خودش نشون داده این بابا، بعد جیرو یه یه روزی بهش گفته که تو شوکنین هستی یه افتخار خیلی بزرگی بوده دیگه بهش داده بعد این میگه که من دلم میخواست داد یه گفت که دلم میخواست بهش بگم که تو واقعاً به من گفتی شوکنین تو به من گفتی شوکنین میگه دوست داشتم بپرم هوا اما ما سعی کردم که احساسمو نشون ندهم خلاصه وقتی یه کارآموز ارشد مثل همین بابا دیگه کارش اونجا تموم میشه سالش که پر میشه، از رستوران جیرو میره و رستوران خودشو باز میکنه، بعدش دوباره جیرو و پسرش یه کار آموزش جدیدی می آورند که همون روالی که گفتیم، حوله چلوندن و ماهی پاک کردن و مرینیت کردن و کارهای دیگر. اگه همه این کارها رو از صفر شروع میکنه تا بشه یک استاد سوشی برای خودش، همین ناکازاوا که گفتیم خاطراتش را از سوشی تخم مرغ درست کردن و اینا داشت تعریف می کرد، همین بابا خب الان استاد بزرگی است در سوشی. یه سری ازش میدیدم که سرآشپز یک رستوران خیلی خوب شده در نیویورک، خلاصه اینکه ده سال سخت رو می گذرانن اما نهایتا عاقبت به خیر میشن و به عنوان یک استاد بزرگ و یک سرآشپز درجه یک در دنیا شناخته میشن. هی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی هی جیرو هیچوقت از نتیجه ی کارش راضی نمیشه، در یه کلام اون یه آدم کمال گراست که برای اینکه به هدفش برسه. هم خودشو اذیت میکنه، هم بقیه رو.

سرآشپزی به شغل نوجوانی: داستان یک پسر جوان و یادگیری سوشی

نمونشم گفتیم دیگه، ورز دادن پنجاه دقیقه ای هشت بار، توی یه سینی هی! بذار بده، بذار بده، ده دقیقه بعد، سی دقیقه بعد، پنجاه دقیقه بعد تازه تموم شد، اذیت میکنه. واقعاً هم خودش رو هم بقیه رو. همیشه دنبال اینه که یه راهی پیدا کنه که سوشی رو بهتر کنه یا مهارت خودشو بیشتر بکنه، حتی در سن هشتاد و پنج سالگی. دیگه این چیزیه که تمام روز داره بهش فکر میکنه. یا ماموتو که راوی این داستان هستش میگه که پنج تا خصوصیت هستش که همه سرآشپزی درجه ایه که بینالمللی همشون اینا رو دارن، یعنی فرقی هم خیلی نمیکنه که سوشی، غذای سنتی ایران، ایتالیایی یه فرانسه از هر چی اون درجه یکا این کلا فکرشون اینجوریه، چهجوریه، میگه که یک اینکه خیلی کارشون رو جدی میگیرن و سطح کار رو همیشه بالا نگه میدارن، نوسان تو کارشون وجود نداره. شاید اون بالای بالا باشن. دومین که اشتیاق دارن همیشه تا مهارت های خودشون رو بهتر بکنن. سومین ویژگی که دارن. تمیز هستش، میگه که اگه رستوران به نظر مشتری تمیز نیاد، اون غذا بهترین غذا هم باشه و اون مشتری نمیشه که براش اصلا مزه نمیده، برای همینم سرآشپزای بزرگ به تمیزی انقدر اهمیت میدن چهارمین، کم سبک بودن، سرآشپزای درجه یک، رهبران خیلی خوبی هستند، اما یه خورده کاراکتر باهاشون سخته، یه دنده هستن، یه خورده مسرره که همه چیز باید به اون چیزی باشه که اونا میخوان که البته شاید برای یک رهبر ویژگی خیلی بدی هم نباشه اما در صورت چیزیه که شاید اون از اطرافیان شاید اعضای تیمش یه خورده اذیت بشن ازش و ویژگی پنجم اینه که یک سرآشپز درجه یک پر از شعور و اشتیاقه، پشن داره برای کار خودش.

خب حالا یه خورده راجع به خانواده ای جی رو بگیم. به خاطر مشکلات خانوادگی جیرو در سن نه سالگی مجبور شد که از خانوادش جدا بشه و به توکیو بره. و کارش رو به عنوان یک کارآموز سوشی شروع بکنه. وضع مالیشم تا سالها اصلا خوب نبود مجبور بود همیشه کار کنه البته خب عاشق کار کردنم هست، یه بار وقتی که. اگه بچه هاش کوچیک بودن، یه کار اضطراری پیش اومده بودن، یکی از بندگانش فوت شده بود اینم برای اینکه در مراسم شرکت کنه. اما اینها سر کار نرفته بود استثناً و توی رختخواب صبح خوابیده بود، بعد پسرش کوچیک بود اومد دید این رو. و ناشناخته باباشه، بعد دوید رفت پیش مادرش گفت که مامان یه مرد غریبه اومده تو اتاق خوابیده، نه که باباش همیشه ساعت پنج صبح میرفت سر کار و ساعت ده شب برمیگشته هیچوقت باباشو تو رختخواب ندیده بود، واسه همین. فکر کرده بود که غریبه است، خودش جیرو میگه که من با بچه هام همیشه مثل یک غریبه بودم تا پدر گذاشتم. اونشون تا دبیرستانشون تموم بشه بعدش که میخواستن برن دانشگاه بعد من متقاعدشون کردم که نرن.

سوشی و هنر آشپزی: ابتکار و نوآوری در فرهنگ ژاپنی

دانشگاه و بیان پیش من در دو کن مثلا وایستن کمکم کنن. چرا وقتی که بعد از جنگ جهانی دوم کارش رو شروع کرد، اون موقع استادها بهش میگفتن که آره تاریخ سوشی، یک تاریخ طولانی. و دیگه هر مدل سوشیه اگه میخواست خلق بشه درست بشه دیگه تا الان دیگه درست شده دیگه جایی برای نوآوری و اینا دیگه وجود نداره، باید همین سنت و دیگه از این به بعد برای نسل های آینده همینطور که هست حفظ بکنیم، اما میگی؟ که به نظر من همیشه برای بهبود، برای بهتر شدن جا هستش، همیشه میشه یه چیزی رو باز بهتر و بهتر کرد. میگه من سوشیایی رو ابداع کردم که تا قبل از اون اصلا وجود نداشت اصلا کسی فکرشو نمیکرد که با این مثلا میشه. سوشی درست کرد، من انقدر عاشق کارم هستم که شبها هم رویا می بینم که دارم سوشی درست میکنم. اسم فیلم که میگه جیرور رویای سوشی میبینه از همین جا اومده، میگه تمام روز احساس خلسه میکنه. از اینکه وایستم اونجا دارم سوچی درست میکنم، من عاشق سوچی درست کردن هستم، این روح فلسفه شوکونی نه میگه. جیره میگه برای اینکه یک سرآشپز غذای خوشمزه درست بکنه، خودش باید در درجه اول غذای خوشمزه بخوره و یک. ذائقه سطح بالا داشته باشه، یه آشپز باید بینی و زبون خیلی قوی داشته باشه.

در این کسب و کار، اگر کسی بخواهد یک اثر را به جای بگذارد، بله، باید یک خرد هوشی و سرسوزن ذوقی و اینا رو باید داشته باشه، اما اون چیزی که جیرو خیلی بهش تاکید میکنه، میگه اون چیزی که تعیین کننده هست سخت کوچیک. و حالا ممکن است که یک آشپزی باشد که حس چشایی و حس بویایی بسیار قوی داشته باشد اما نتونست که اثر ماندگاری از خودش در آشپزی به جا گذاشته باشه، اونطوری که یه آدمی مثل جیرو برای خودش. درست کرده، در فرهنگ ژاپنی غذاهای با طعم قوی تر در آخر وعده غذایی سرو میشه با الهام گرفتن از همین ایده جیرو ده سال وقت گذاشت که این مفهوم رو در مجموعه منوش پیاده بکنه با توجه به اینکه هر هر روز چه ماهی باکیفیتی رو در بازار اینا پیدا میکنن، هم این منو داره تغییر میکنه، دیگه واسه همین یه مجموعه ای درست کرد. که هر روز میان انتخاب می کنند و ارائه می دهند به مشتری. توی فیلم میگه که ورودی رستوران سیصد دلاره اما بعد از نمایش این فیلم در سال 2011 و بیشتر شدن شهرت جیرو، ورودیشم خیلی گرون بود. چهارصد دلار. حالا اگه دوست دارید بدانید غذا خوردن در این رستوران چه جور تجربه ایه، من با توجه به چیزهایی که در این فیلم دیدم و ویدئوهای دیگه ای که باز رفتم جستجو کردم میتونم براتون تعریف بکنم. چهارصد دلارم اینجا توی جیبتون می مونه و به نفعتون میشه، خب از قبل جیرو و تیمش روی ترکیب صندلی ها حتی دانستند دلیل که اونجا هستش کلی فکر کردن، میشینن تجسم میکنن و کی باید کجا بشینه، اینجوری مثلا برای بقیه. مهمون ها معذب تر میشن، راحت ترن، چه جوریه؟ خلاصه جای شما معلوم شده، به شما میگن، شما میری سر جات میشینی؟ اونجا که میشینید مقابلتون یک پیشخان هستش اون طرف پیشخون ماهی و برنج و نمیدونم آبزی.

جادوی سوشی: هنر جیرو در رستوران

در ظرف های مختلف است، از این ظرف های سرامیکی، نمیدونم، سبدهای چوبی مدل ایکیوسانی. هستش اونجا، ردیف شده، توش مواد مختلف هست، بعد جیرو از راه میرسه انگار که اومده روی استیج. و میخواد که یک کنسرتی رو برای شما اجرا بکنه، مقابل شما شروع میکنه به سوشی درست کردن. می شنوید به تماشاش، انگار که نشستید و یک کنسرت موسیقی کلاسیک را تماشا می کنید. ده تا سوشی از یک مدل دلروز جیرو درست میکنه و توی بشقابای جدا جدا میذاره و میفرسته که شماها بخورید، بعد ده تا از یه مدل دیگه، بعد ده تا دیگه بیست مدل سوشی درست می کنه، هر بار برای ده نفر. در سوشیاشم از ترکیبات مختلف است. از ماهی مرکب، ماهی خالمخالی، تن کم چرب، تن متوسط، تن پر چرب، گوشت صدف، شربت. ماهمیگو، هشت پا، مارماهی، گوشت جوجه تیغی دریایی، گوشت گوشت ماهی خلیج. و خاویار ماهی آزاد، مواد مختلف، از میگو، از ماهی، از انواع آبزیان مختلف، از الف رو استفاده می کنن شکل انگشت های جیرو خیلی خاصه، اون موقع که داره به سوشی فرم میده، انگار بعد از هفتاد سال کار دستش برای این کار تکامل داره.

برنجو میذاره کف یه دستش و با دست دیگش دو انگشتی به برنج فور میده، وقتی سوشی بالاخره اون شکل دلخواهی ریرو که گرفت ماهی مورد نظرش رو میذاره روی اون برنجه و بعد یه فرچه خاصی داره میکنهش توی ظرف سس سویا و از اون با اون فرچه میزنه به سوشی که درست کرده و بعد سوشی رو میذاره توی بشقاب و برای سرو میفرسته برای مشتری. مهمونام هر تیکه ای کوچیک سوشی و که به زیباترین و ساده ترین شکل تزئین شده رو با چوب ور میدارم. با همون چاپستیک ها و میذارن توی دهانشون. انگار با هر تکه ای که به دهانشون میذارن، فلسفه جیرو رو وارد بدنشون میکنن. منم توی منوش سوشی تخم مرغ هست همون که توضیحش رو قبلا دادیم. اون که سرو شد، به عنوان دسر در انتها، نفری یه قاچ طالبی شیرین، برای هر مهمونی میارن. سرو می کنن که به قول معروف بشورو ببره، جیرو حین سرو غذا نگاهی دقیق به مشتریاش داره، مثلا. بستگی به جنسیت مشتری اندازه سوشی رو کمی زیاد میکنه مثلا برای خانمها یه هوا کوچیکتر درستشون میکنه. میگه که اگه این کارو نکنم سرعت و آهنگ غذا خوردن کل گروه ده نفره مختل میشه، بعد همه با همدیگه جلو نمیرن.

صفحه نخست ، سوشی و سرآشپز افسانه‌ای

نه که همشون باید با همدیگه جلو برن، براش خیلی مهمه که این سرعته هماهنگ باشه با هم. یا مثلا یه نگاه ریز میندازه ببینه کدوم مهون چپ دسته؟ بعد ظرفای بعدی رو که داره میفرسته برای اون آدم خاص، سوشیا رو چپچین میذاره. زبل خان در سن هشتاد و پنج سالگی، در آخر فیلم جیرو و پسرش از دغدغه های زیست محیطیشون میگن. میگن که قبلا سوشی یه غذای گرون بود، اونقدر گرون که نمیشد همیشه خوردش، اما الان به خاطر رونق جهانی سوشی. چی که بهش میگن گلوبال سوشی بوم باعث کم شدن و حتی ناپدید شدن خیلی از گونه های آبزیان شده، یه مشکل دیگه، سعید غیر اصولی هست. سید به روش تراول که تو رو میندازن کف دریا و مثل جارو برقی همه مدل آبزیان و با خودش میاره رو کشتی. خیلی از ماهی های نابالغ هم بی دلیل، یا اصلا ماهی هایی که نمیخواد قرار نیست که سید بشه، بی دلیل. ولی اونجا از بین میرن و نسلشون منقرض میشه به مرور این مسائل انقدر جدیه که مثلا جیرو هر چند سال حالا یه بار میاد منوش رو کلا تغییر میده چون بعضی از آبزیان دیگه کلا منقرض شدن رفته نیستن که باهاشون بشه. و در صورت یک دغدغه بسیار جدی در این صنعت هست.

جیرو قدیمی ترین سرآشپزی است که جایزه سه ستاره میشلین را گرفته است، و این در کتاب رکورد های گینس هم است. ثبت شده، هیچکس مثل جیرو در دهه هشتم زندگیش اینجوری کار نمی کنه، ظهر رفته تو یه مراسم شرکت کرده از دولت. حتی ژاپن جایزه گرفته، شب اومده برگشته رستوران و کارشو ادامه داده، میگه من همین کار رو مدام و مدام تکرار میکنم. ذره ذره هم سعی میکنم که بهترش کنم، میگه یه اشتیاقی همیشه در من وجود داره برای بهبود دادن. در کارم، من به صعود کردن ادامه میدم، میخوام به قله برسم، ولی هیچکس هم نمیدونه که اون قلهه کجاست. حتی توی این سن و بعد از دهه ها کار کردند، من فکر نمی کنم که به کمال رسیده باشم هنوز، جیرو میگه. وقتی شغلت رو انتخاب کردی، باید خودت رو در اون غرق کنی، باید عاشق کارت باشی. هرگز از کارت شکایت نکنی، باید زندگیت رو وقف این کنی تا در مهارتهای مورد نیاز کارت، استاد. بشی، راز موفقیت، اینه، کلید اینکه ازت با شرافت و افتخار یاد بشه، همینه.

مستند جیرو: روایت سوشی و فلسفه‌ی زندگی

جیرو اینها رو میگه، ذره را تا نبود همت عالی، حافظ. تا طالب چشمه خورشید درخشان نشود. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موسيقي هاي موسيقي خب نسبت به سه اپیزود اول پادکست که مربوط میشد به فضای کارپوریت و شرکتهای بینالمللی و کلاه. کاربرداری و سوءاستفاده و مسائلی از این دست بود تو این مستند از اون فضا. یه مقدار زیادی فاصله گرفتم و این مستند متفاوت رو تعریف کردم فیلم جیرو رویای سوشی میبینه در سال ۲۰۱۱ توسط دیوید گلب ساخته شده و امتیاز هفت و نه از ده رو در سایت آورده، فیلم مستندی هست که توسط منتقدان تحسین شده و در فیلم راجع به سوشی زیاد صحبت میشه اما میشه گفت که فیلم راجع به سوشی نیست و راجع به ذهن. کمالگرای آقای جیروانو هست، یک آدم که با فلسفه خاص خودش، یه کار تکراری و و شاید ساده رو تبدیل به یک چالش بزرگ فکری خودش کرده و توانسته نوآوریهای بزرگی هم در کار خودش ایجاد کنه. فیلم روایتیه از نظم، سنت و وسواس در زندگی حرفه ای بسیاری از پیشوران ژاپنی خصوصا اونایی که بعد از جنگ جهانی دوم مجبور شدن ژاپن رو از نو بسازن. در جاهای مختلف این فیلم صحبت از فلسفه جیرو به میان اومده، خب شاید یکی بگو که چه فلسفه. این بابا که همش داشت راجع به سوشی حرف میزده، بله، در نگاه اول بله خیلی از این حرف ها به زبان به زبان سوچی و به زبان آشپزی و اینا هستش اما در قدم اول این حرفایی که راجع به سوچی زده اولا قابل توجه است تمیم هستش و تمام حرفه های دیگه ای مرتبط با آشپزی و در گام دوم اصلا قابل تمیم هست.

حرفه های دیگه به عنوان مثال اونجایی که میگه که بله یک سرآشپز باید ذائقه قوی داشته باشه و ذائقه اش. از مشتریش قوی تر باشه، خب این رو بیایم ترجمه بکنیم به زبان یک فروشنده، به زبان یک فلافل فروشی. یا هر چیزی، می بینیم که یک ترجمه جالبی داره برای اون کار، به عنوان مثال، شماایی که فروشنده موبایل هستید، باید دانش چندین پله بالاتر از مشتری باشد که آمده وارد مغازه شده، یکی از صحنه های جالب فیلم اونجایی بود که راوی میگه سرو کردن سوشی در رستوران جیرو مثل شنیدن موسیقی کلاسیک، اونجا صحنه و صدای توالی سوشیایی که میومد روی میز همراه میشه با موسیقی باخ و موزارت غذای محدود رستوران کوچیک جیروفیل برداری شده و فقط برای چند تا صحنه از رستوران اومدن بیرون. خب تعداد کاراکترها محدودن دیگه جیرو بود و پسرش بود و چندتا کارآموز به خاطر همین ضربه و آهنگ فیلم. یه مقداری کن بود، اما علیرغم همه اینها، تماشای فیلم برای من حداقل به شخصی تجربه بسیار. لذت بخشی بود، اما به خاطر همین ویژگی هایی که الان گفتم. فکر می کنم که تعریف کردنش یه خورده چالش برانگیز بود یا حداقل برای من وقتی که داشتم انتخاب میکرد. من این فیلم رو یک انتخاب ریسکیه بود چون احتمال میدادم که شاید برای بعضی از شنونده ها تا شنیدن این فیلم که یک داستان قوی شاید پشت این قضیه نباشه شاید یه مقداری کسل کننده بود. باشه اما به نظر من درسته که شاید داستان خیلی قوی و پررنگی پشت قضیه نبود اما پیام یک ادامه بسیار قوی در فیلم بود که من واقعاً دلم نیامد که اون رو براتون تعریف نکنم و دوست داشتم که این کار رو انجام بدم.

“مستند جیرو رویای سوشی”

اما خب اومدم یه تغییراتی هم در نحوه روایت فیلم دادم که. شاید بتونه برای شما عمر رو جذابتر بکنه. اما گفتیم فیلم خب در سال ۲۰۰۱ ساخته شد، بعد از پخش این مستند، شهرت جیروب بیش از پیش جهانی شد. خیلی تقاضا بود که برای حضور در رستورانش سرازیر شد، بعد از اون دیگه رفتن به اونجا تقریبا برای عموم غیرممکن بود. و بیشتر آدمای خاص و صاحب نفوذ یا سلبریتی ها و اینا شاید بتونن برن اونجا. تنها به همین دلیل هم هست که میشلین از سال 2018 دیگه ستاره ای رو به رستوران جیرود نداده، پس دلیلش مربوط به کیفیت نیست و این قضیه تنها به خاطر اینه که وقتی رفتن به این رستوران انقدر سخت باشه دلیلی هم نداره دیگه میشلین بیاد پیشنهاد کنه که معنی رستوران سه ستاره اینه دیگه که یک سفر برید که این رستوران رو تجربه کنید، میشل اینم میگه خب دیگه معنی نداره که من این رو پیشنهاد بکنم وقتی نمیشه رفته اونجا. در صورت جیو هنوز در قید حیاطه و حداقل آخرین خبری که من پیدا کردم در اینترنت مربوط میشد به. عمر دو هزار و نوزده یعنی دقیقا یک سال پیش و تو اون خبر گفته بود که بله، جیروانو در سن نود و چهار چهار سالگی هنوز در حال کار کردن هست و هنوز سرآشپز رستوران خودش هست و داره کار میکنه. می کنه عین بنز، ایشالله که سالهای سال هم زنده باشه و کار بکنه این بود مستند جیرو رویای سوشی می بیند.

امیدوارم لذت برده باشید و یه چیز کوچیکی به شما اضافه کرده باشه. ممنونم از اینکه با من بودید و این اپیزود رو هم شنیدید. خوشحال میشم اگه پادکست داکس رو به دوستانتون هم معرفی کنم. و خودتونم در اپلیکیشن ای که دارید الان این رو می شنوید همین حالا سبسکریب کنید و یا دنبال کنید. و مشتری بشید. سپاس و بدرود. موزیک ویدیویی موسيقي موسيقي موسيقي