اپیزود ویژه – میتوس (2) – خدایان نورس
00:00 تا 00:02: خوشبوی تفاوت: از ساندویچ گند زباله تا کارناوال کلارکسبرگ
00:02 تا 00:04: خدایان و قدرتهای مورایی در زبان کهن نورس
00:04 تا 00:07: خدایان نورس و تاثیر حضورشان در جامعه
00:07 تا 00:10: خدایان نورس: اودین، خشم و الهام
00:10 تا 00:14: خدای جنگ و قانون اودین: افسانه جنگجویان وایکینگ
00:14 تا 00:16: خدایان اودین و تور
00:16 تا 00:19: نیروی تور: مدافع خدایان و جنگجویان
00:19 تا 00:22: خدایان نورس: تور و فریا
00:22 تا 00:25: فریا، الهه زیبایی، جادو و قلمرو
00:25 تا 00:28: خدایان نیورد: فریا، فریک و فری
00:28 تا 00:31: اساطیر ایران باستان: داستانهای خدایان و اعتقادات
00:31 تا 00:33: اهمیت اساطیر و افسانهها در جامعه و پادکست فارسی
خوشبوی تفاوت: از ساندویچ گند زباله تا کارناوال کلارکسبرگ
این بوی یک ساندویچ تخم مرغ سه روزه ی گرم در یک کیسه ی زباله ای است. و این بوی همان ساندویچ در یک کیسه زباله ی سنگین و قوی با بوی لیمو جدید است. بوی تفاوت را. وقتی زندگی به شما بدبو می دهد ، با بوی لیمو فابولوس جدید بسیار قوی شوید ، بوی لیمو تمیز و تازه انتخاب شده است ، پس مهم نیست. در داخل زباله شما می توانید بو را متوقف کنید و لیمو را بوی دهید. از چهار تا چهاردهم آوریل به کارناوال کلارکسبرگ می آیند. سوار راپتور، چرخ غول پیکر، یا یکی از بزرگ ترین سواری های بچه های ما در نیمه راه. وقتی جایزه ای در یکی از بازی ها دریافت می کنید ، غذای خوشمزه ای مثل کیک فنیل ، شیرینی پنبه ، سیب زمینی یا ساسیز و پیپر را بخورید. تا 43 دلار در بسته های بلیط در .
تا 4 آوریل. کارناوال کلارکسبرگ از 4 تا 14 آوریل ما ازش محروم ميشيم (مذکر) هی موزیک ویدیویی از این فیلم سلام، من حسین رضوی هستم و شما دارید به دومین نیتوس گوش می دهید. میتوس، پروژه ای از پادکست ساگا که درون میخوایم از متن داستان های اساطیری که توی این پادکست صحبت ازشون میکنیم، چند قدمی فاصله بگیریم و ببینیم این افسانه ها برای مردمی که آنها را نقل می کردند چه معنایی داشتند؟ خب اگر قسمت اول میتوس رو گوش کرده باشید که اگه تا الان نشنیدید پیشنهاد می کنم برای اینکه بدونید داریم در مورد چی حرف میزنیم. حتماً اون رو هم بشنوید، مقدمه ای آوردیم درباره اساطیر نورس. توی این قسمت و قسمت بعدی یه میتوس، میخوایم یه نگاه کوتاهی بندازیم به خدایان و موجودات افسانه ای این است. و از طریق شناخت این شخصیت ها، داستان های مردمان اسکاندیناوی را بهتر درک کنید. خب از قبل از هر چیز ببینیم خدا توی این اساتیر چه معنایی داره؟ من در قسمت پانزدهم پادکست ساگا در مورد تفاوت مفهوم خدا در اساطیر نورس با بقیه فرهنگ ها توضیحاتی دادم ولی اینجا دوباره اونها رو با کمی جزییات بیشتر توضیح میدم گفتیم خدا توی این داستان ها به معنی اون موجود قادر و دانایی مطلق و مهربونی که توی دین های مطلق که اخیر مثل مسیحیت و اسلام می بینیم نیست. و همینطور مثل خدایان یونان هم نیستند که تک بودی باشند و بشه شخصیتشون رو فقط با یک کلمه مثل خود. خدای دریا یا خدای آسمان تعریف کرد.
خدایان و قدرتهای مورایی در زبان کهن نورس
برای اینکه بدونیم این خدایان کی بودن، اول بیاین یه نگاهی بندازیم به کلمه خدا توی زبان کهن نورس. رایج ترین کلمه ای که برای خدا توی این زبان استفاده میشه. آس هست که جمعش میشه همون اسیر که قبلا در موردشون شنیدین. ما دل کلمه الهه یا خدای من از هم از سینیا هست. از لحاظ زبان شناسی، این کلمات از ریشه آلمانی بدوی کلمه آن ساز به معنی میله نگه. یا تیرک و یا آن سوز به معنی زندگی یا زندگی میان. تو رو ریشه کلمه خدا توی این زبان میدونم. اما میشدید که توی هر دو این ریشه ها خدایان به شکل استعاری نیروی نگهدارنده و آنهایی بودند که حضورشان برای بقای نظم کیهانی و ادامه زندگی انسان ها لازم بود. اونها کاملاً در دنیای انسان ها حضور داشتند و بجای اینکه خارج از این دنیا اثر بگذارند بر زندگی انسان ها نقششون رو داخل همین دنیا بازی میکردم.
زمانی که دنیا خلق شد، خدایان هم همراه با اون خلق شدند و باز هم در نهایت وقتی در رکناروک این جهان نابود بشه. اونها هم همراه باهاش از بین خواهند رفت. یه کلمه دیگه هم هست که برای خدا تو این زبان ها استفاده میشه و اون. اون رهین هست، حالا البته من توی تلفظش مطمئن نیستم ولی معنی حاکم و فرمانروان میده. این کلمه به ما میگه خدایان علاوه بر اینکه حاضر در این دنیا بودن به خاطر قدرت های ماوراییشون. حاکمان قدرتمند این جهان هم بودند. هرچند همونطور که گفتیم، هیچکدوم قدرت مطلق نداشتم. یعنی هر یک از خدایان قدرت هایی داشتند که یه خدایی دیگه اون رو نداشته و همشون مثل بقیه موجودات تسلیم. سرنوشت بودن.
خدایان نورس و تاثیر حضورشان در جامعه
دنیای نورس یک ساختار یک پارچه ای داشت که خدایان با حکمرانیشان نظم این ساختار را حفظ کردند. حفظ میکردن و اون رو سر جاش نگه میداشتن. از لحاظ ظاهری این خدایان هم مثل خیلی از اساطیر دیگه شبیه انسان ها بودند. اما، همینجا میخوام توجهتون رو به یه نکته جلب کنم. ما توی عصر حاضر میگیم اون انسان هایی که توی اون دوران داشتن این داستان ها رو تعریف میکردند به خدایان ظاهر انسانی دادند. یعنی دو دست و دو پا و چشم و گوش و الاخیر. انسان خالق خدا، ولی از دید راویان این داستان ها، انسان چون به عنوان یک موجود کامل قبول شده بوده، پس به این نتیجه رسیدند که خدایان هم باید شبیه به خود همین انسان بی نقص باشه. خدا خالق انسان، پس اون کسانی که این اساتیر رو ساختن میگن خدایان انسان رو شبیه به خودشون خلق کردن. و ما میگیم برعکس این انسان ها بودند که خدایانشون رو به شکل و هیبت خودشون تصور میکردند.
به هر رو این خدایان هم مثل همون انسان ها قدرت ها و نقطه ضعف هایی داشتند که البته همین قدرت ها و ضعف ها. رفتها چند برابر بیشتر و بزرگتر از هر موجود دیگه ای بوده. با اینکه کسی این خدایان رو نمیدید اما اثر حضورشون رو میشد توی عناصری مثل آب و هوا، طبقات اجتماعی. بارور شدن یا نشدن محصولات کشاورزی و دام ها و موفقیت و شکست توی جنگ ها و اکتشافات احساس کرد. نیل پرایس، یکی از باستان شناسانی که توی این منطقه جغرافیایی زیاد کار کرده، میگه پرستش خدایان نورس شامل. نیایش و تقدیر و تشکر نمیشد و به همین خاطر شباهتی با پرستش خدا توی ادیانی اون که خدایان این مذهب میخواستند این بود که حضورشون به عنوان بخش جدا ناپذیر بود. زندگی در این جهان و جامعه به عنوان حاکمان پذیرفته شود و به همین دلیل اگر کسی می خواست به آرزوی یا از شری خود را دور کند، باید با خدایان معامله می کرد، و اگر کسی وجود خدایان را تصدیق کند. نمیکرد نه تنها برای خودش بلکه برای خانواده و جامعه اش هم عواقب سختی رو میخرید. خب پس به طور خلاصه یعنی مردمان نورس تقریبا همونطور با خدایانشون رفتار میکردند که با حاکمانشون و شاید.
خدایان نورس: اودین، خشم و الهام
تو قسمت پانزدهم علاوه بر خدایان اسیر در مورد خدایان ونیر هم صحبت کردیم و گفتیم که هنوز معنی این کلمه ونیر و دلیل اینکه چرا این دو دسته از خدایان را از هم جدا می کنند به طور قطع مشخص است. تو بعضی از منابع گفته می شود ایسر خدایان جنگ بودند و ونیر خدایان کشت و زر، ولی ظاهراً مثلا خود وایکینگ ها هم به جز چند مورد تفاوتی بین این دو دست خدا قائل نبودند. خب حالا بعد از این صحبت های اولیه و کلی در مورد خدایان نورس بیاد تا یکی یکی آنها را بررسی کنیم و قاعدتا. اول از همه باید بریم سراغ اُدی، باز هم اگر یادتون باشه توی قسمت پانزدهم گفتم که در بین خدایان باستانی اودین یکی از پیچیده ترین شخصیت ها را دارد. اودین سردسته خدایان بود، اما خیلی وقتا میشه که بار و بندیلشو جمع میکنه و به تنهایی به شکل یک ولگرد از خونه. توی ازگارد سفر میکنه به سرزمین های دور. میبینیم هم که همه سفرهاش منافع طلبانه و خودخواهانه بوده و خیلی برای چیزایی مثل عدالت و خیر. خواهایی و اینجور ارزش ها اهمیتتی قائل نبوده. به دلیل همین سفرهاش هم هست که اودین هم خدای پادشاهانه و هم خدای تبعیدیها.
هم خدای جنگه و هم خدای شاعر، میگن مردمان نورس بیش از دویست نام برای این خدا داشت. اسم اودین تو یه زبان کهن نورس از دو بخش تشکیل شده، اولیش اودر که میتونه به معنی الهام یا خلص. آیا خشم باشه؟ در واقع این اودر اون موج از احساساتی بود که اونقدر وجود یک نفر رو پر میکرد که میگفتن این هیجان است. این موج سنگین می توانست در جنگ یا در هنر و شعر یا از طریق الهام گرفته شود. به اهاماتی که به یک پیشگویی وارد میشد به انسان ها کمک کنه دومین بخش این اسم این هست که در واقع معنی خاصی نداره و فقط حرف تعریفی هست مثل د توی. با قرار دادن این دو بخش کنار هم، اودین می تواند اینطوری ترجمه شود: آن که بر او الهام شده یا آن که در لازم به گفتن نیست که مردمان نورس بسیار جنگجو بودند، به حدی که چندین و چند خدای جنگ داشتند. که هرکدوم، یک بخش از جنگ رو تحت تاثیر قرار میدهد. اما نقش اودین به عنوان خدای جنگ ربطی به هدف و وسیله جنگ نداشته بلکه اودین این بیشتر نماینده اون احساس خشم و وجدی هست که جنگ با خودش به همراه داره مثلا دو گروه از جنگجویان بودند که خیلی به این خدا نزدیک بودند که اونها رو به اسم برزرکر و اولف هدنار میشناسیم. برزرکر به معنی کسانی که پوست خرس می پوشیدند و اولف هدنار به معنی کسانی که پوست گرگ می پوشند.
خدای جنگ و قانون اودین: افسانه جنگجویان وایکینگ
برای خود من از لحاظ تاریخی خیلی این دو گروه جالب هستند و پیشنهاد می کنم شما هم بروید و در موردشون بیشتر مطالعه کنید. اما اگه بخوایم بطور خلاصه بگیم اینها جنگجویانی بودند که زمان مبارزه گفته میشد روح یک خرس یا یک گرگ به بدنشون حلول میکنه و اونقدر اونها رو از خود بیخود میکنه که بی مهوا و بدون ذره حوصله پر به دل دشمن میزند و به قول معروف خون جلوی چشماشون رو میگیره. حالا شما تصور کنید توی میدان جنگ ایستادید و یه دفعه یه مرد هیکل گنده رو میبینید که احتمالا پوست خرس یا گرگ هم بتونه و بدون اینکه به زخم هایی که شمشیرها و تیرها بهش وارد میکنن توجه کنه دشمن رو جلو میکنه و میاد جلو یعنی در واقع میگفتن اودین اینها رو وارد این وضعیت خشم و خلسه ی دیوانه وار کرده اون چیزی که ما اما امروز دلیل علمی براش پیدا کردیم و می گوییم طرف آدرنالین خونش زده بالا، یه چیز جالب دیگه ای هم که شاید دانستنش بد نبود. باشه اینه که ما امروز هم توی زبان انگلیسی اصطلاح رو داریم که وقتی استفاده میشه که کسی برای رسیدن به هدفی مثل همین جنگجویان با اشتیاق و تمرکز تلاش می کند. یکی دیگر اینکه فلسفه جنگ برای اودین خیلی شبیه به اون چیزیه که ما توی کتاب چنین گفت زرتشت. فیلسوف آلمانی توی بخش جنگ و جنگ آوران میخونیم. اونجا نیچه از زبان شخصیت داستان میگه اهداف مقدس نیستند که جنگ را توجیه می کنند، بلکه این جنگ است که به اهداف عدالت می دهد. توی یکی از اشعار اسکالدی به نام نغمه شاه ایرک داستان پادشاهی رو می شنویم که اونقدر خونخوار و وحشی. که تبر جنگیش همیشه آلوده به خون بوده و حتی به خانواده خودش هم ره نکرده و دست آخر هم از سرزمین نروژ تبعید میشه.
وقتی هم که می میره و با همون تبر خونی ورده ولحالا میشه و اودین اعلام میکنه که دقیقا به خاطر همین بی رحمیش هست که اون رو به بهشت خودش آورده، با اینکه اودین خدای جنگ بود ولی این به اون معنا نیست که عادلانه می جنگید. بارها میبینیم که قسم هایی که میخوره رو میکنه و به هر حقه و کلکی متوسل میشه تا توی مبارزات. تا دعواها پیروز بشه. یعنی اودین بیشتر از اینکه نماینده یه جنگجوی واقعی باشه، مزهر جنگ توی اون دوران وایکینگ ها بوده که قابل پیش بینی و عادلانه نبودند، اما با این حال شور و شوق مخصوص خودشون رو هم داشتند. خب این درباره وجههی جنگی اودین، اما گفتیم اودین چون خودش پادشاه خدایان بود، خدای پادشاهان. و حاکمان هم بود، یعنی طبقه های بالای جامعه اون رو به عنوان نگهبان خودشون می پرستیدند و حتی بعضی بعضی ادعا میکردند که از نسل اودین هستند. اما جالبه که اودین خدای قانون شکنان و یاقیه ها هم بود، حالا این یاقیه ها کی بودن؟ آنها معمولاً افرادی بودند که مرتکب جرم بزرگی مثل قتل شده بودند و جامعه آنها را طرد کرده بودند. و دیگه تحت لوای قانون وایکینگ ها نبودن. پس اگر کسی حمومی ها را می کشت مجازات نمیشد، یعنی دیگه این افراد از لحاظ اجتماعی از برده ها هم پایین تر بودند.
خدایان اودین و تور
اون برده ها حداقل مالک داشتند و اگه کشته میشدند باید به صاحبشون جواب پس داده میشد. و جالبه که اودین هم خودش به نوعی طرد شده است، از بین خدایان. کارهایی که کرده و میکنه و رفتارش اصلا باب میل خدایان نیست و اگر خیلی بهش اعتراض نمیکنن. بیشتر بخاطر اینه که از قدرتش میترسن عودین به شکل های مختلفی هم ترسیم شده. گاهی با زره و اسلحه و جواهرات و گاهی هم با لباس های کهنه و کلاهی که صورتش رو میکرد. و توی همه تصاویر، همونطور که داستانش رو توی اپیزود پانزده تعریف کردیم، یک چشمش رو از دست داده. همراه او این حیواناتی هم بودند که کمکش میکردند. در مورد هوگین و مونین که دو کلاغی هستند که اسماشون به ترتیب به معنی ذهن و حافظه است، قبلا صحبت. اودین دو گرگ هم داشته به اسم گری و فرکی و اسبی به نام اسلپنیر که هشت تا پا دارد و سریع ترین اسب دنیا بوده.
از ویژگی های دیگه ای که به اودی نسبت میدن، توانایی ارتباط با مردگان و قدرتش در زمینه مرگ، قربان. انسان ها بیشتر از هر خدای دیگه ای به دروازه اودین انجام میشد و میگن در زمان مبارزه او می خواست نظر اودین را برای موفقیت جلب کند، باید نیگزش را به سمت دشمنش پرتاب کند و فریاد بزند. صاحب همه ی شماست. در این صورت اون شخصیات توی جنگ پیروز میشد و یا به محض کشته شدن وارد بهشت والهالا میشد. بعد از اودین می رسیم به تور، گفتم با اینکه تور پسر اودین حساب میشد اما از لحاظ قدمت تاریخی سابقش توی دین و اساتیر نورس از اودین بیشتره، یعنی قبل از دوره وایکینگها قبایل زیادی بودن از مردم نورس. که تو رو به عنوان خدای خدایان می پرستیدند و نه ادی. حتی در دوره وایکینگ ها هم طور از اودین محبوبتر و شناخته شده تر بوده. اسم تو، در زبان کهن نورس به معنی تندر و ساقه هست، و در حقیقت این رعد و برقی که ما می بینیم، ظهور قدرت تو به عنوان یک خدا به شکل فیزیکی و خارجی هست. تور هم مثل اودین خدای جنگه، اما تفاوتشون توی نوع جنگیدن هست.
نیروی تور: مدافع خدایان و جنگجویان
تور، توی مبارزه فقط به قدرت بدنی تکیه میکرده، نه مثل اودین، خودابونی رنگ، اسلحه اصلی تور همون شکش معروفش میولنیر یا مهولنیر هست که اسمش به معنی “آزرقشه” و قوی ترین دشمنانش رو هم از پا میذاره. علاوه بر اون یک کمربند قدرت هم داشته به اسم مینگیورد که هر وقت اون رو میبنده قدرتش دو برابر میشد. همین جا بد نیست یه نکته دیگه هم بدونیم، توی فیلم ها و کامیک های مارول تور ما میبینیم که فقط تور هست که میتونه اون چک کوچیک. به خاطر اینکه فقط اونه که لیاقتش رو داره که البته بعدا هم افراد دیگه ای لیاقتش رو پیدا میکنن. کسی که چکش تور توی دنیای مارول داره اینه که هر وقت اون رو پرت میکنه میچرخه و برمیگرده توی دستای تور توی اسطوره هم دقیقا همین اتفاقا میفته، اما نه به دلیلی که مارول میگه، هیچکس نمیتونه میولنی رو بلند کنه. چون هیچکس از زورش رو نداشت، در واقع اون چکش اونقدر سنگین بود که خودت رو هم با بستن همین کمربند قدرت. که می تونست اون رو توی دست بگیره و اینکه این چکش بعد از خوردن به هدفش توی دست های تور برمیگشته به خاطر اینه که به طور دستکش های ویژه ای برای این کار داشتیم. گفتم شاید برای کسایی که فیلمای مارول رو میبینن یا کامیکاش رو میخونن دونستنه این تفاوت ها جالب باشه. خونه یه طور هم جایی بوده کنار یا داخل ول حالا که اسمش بیل اسکیرنیر بوده که ترجمه ی تحت و لبیشی.
برق کوبنده با پرتوی نور یا چیزی شبیه به این، از اینا که بگذریم نه تنها روش جنگیدن تور که انگیزه و هدفش هم توی جنگ با اودین فرق میکرده. تور نگهبان از گارد و مدافع خدایان و نظم جهانی در برابر موجوداتی مثل غولها بوده. وقتی وایکینگ ها سایقه ای رو در آسمان میدیدن، میگفتن اینطوره که سوار بر عربش داره به جنگ میره. جالبه بدونیم که این عربه ی تو رو هم دو بز میکشیدن و نه اسب صدایی هم که در زمان رعد و برق میاد، صدای برخورد چکش این خدا با جمجمه یکی از همین غول هاست. بزرگترین دشمن تو هم همونطور که توی قسمت چهار گفتیم، یورما گاندر اون مار بزرگی هست که توی دریا دو تا. به طور کلی اگر بخواهیم بگوییم اودین خدای پادشاهان و حاکمان بود اما… طارق، خدای اون جنگجویانی بود که توی مبارزه فقط به دنبال کسب افتخار و محافظت از قلمروشون بودن. و دقیقا به دلیل ماهیت این خدا و طبقه بندی اجتماعی توی اون دوره هست که میگیم تور بین مردم آذر. مادی محبوب تر از اودین بود.
خدایان نورس: تور و فریا
توی داستان ها، دشمنی تور با غولها خیلی مشخص بیان شده، اما تور هم خودش از نسل غولهاست. توی بعضی از من. به نامه میگن مادر تو غولی بوده به اسم یورد و پدرش اودین هم همونطور که گفتیم نیمه غول بوده که خدایان از نسل غول ها باشند یک ویژگی مشترک بین خیلی از آنهاست و فقط مختص تر و اودین نیست. پرستندگان تور، از نقش این خدا به عنوان محافظ و نگهبان، نه تنها توی جنگ، بلکه توی تولدها. ازدواج ها، عزاداری ها، آهنگگری، جشن ها، مسافرت ها، ساختمان سازی، کشاورزی و حتی با زمان قسم خوردن هم استفاده میکردم. یعنی به عبارت دیگر هر زمان که نیاز به محافظت و تقدیس بخشیدن به چیزی یا کسی بود. تُر و چکش به میومد، با اینکه این فعالیت ها صلح آمیز به نظر می رسند، اما در باطن نشونه یک جمع و مبارزه ای هستن بین خیر و شرکه، خب هیته تخصصی تور میشه. علاوه بر این ها. تور تو زندگی مردم عادی باز هم نقش داشت، اون مسئول بارش باران و آبیاری محصولات کم کشاورزی هم بود و همینطور که میدونیم بیشتر مردم نورس در اون دوران کشاورز بودند و زندگیشون وابسته به محصولات تور همسری هم داشته به اسم سیف که خیلی ازش کم می شنویم فقط میدونیم که موهای طلایی بسیار زیبایی داشته که میتونه.
نماد گندمزارها باشه. تصویر ازدواج خدای آسمان و باران با الههایی که از جنس زمین باشه برای اسطورشناسها خیلی خب، حالا از خدایان مرد فاصله بگیریم و بریم سراغ یکی دوتا الهه. اکثر الهه ها و ایزد بانوهای دنیای نورس شخصیت های محلی داشتند، یعنی ممکن بود توی یک منطقه پرستش کنند. دیده بشن ولی توی یک منطقه دیگه، نه. اما یک الهه هست که قطعا استثنای این موضوعه و اون فریاست. فریا، الههی زمین و باروری، شناخته شده ترین الههی است که سرتاسر دنیا این ارث اون رو مقدم بس میدونستن و بهش احترام میگذشتن اسم فریا صرفاً به معنی بانو هست، هم خانوادش توی زبان آلمانی امروزی میشه فغاو یا فولاین. اسنوری به ما میگه دلیل این اسمگذاری اینه که فریا سالها در سرتاسر دنیا به دنبال شوهر. برا گمشدهش میگشته و در طول این مدت اسمش بارها عوض میشه. یعنی حتی میشه گفت اون الههگان باروری که توی شهرها و روستاهای کوچیک پرستیده میشدند هم به نوعی خود.
فریا، الهه زیبایی، جادو و قلمرو
فریا بودن. فریا الههای خیلی خوشگذرانی هم بوده و میگن با همه ی خدایان مرد یک زمانی رابطه داشت. خودش رو هم خیلی خوش چهره و زیبا توصیف میکنن و میگن غول های زیادی بودن که به دنبال زیبایی فریا اون رو می دزدیدن یا تهدیدش میکردم. این الهه عاشق دارایی های مادی بخصوص جواهرات و طلا بود، احسن گفته می شود طلا از چکیدن اسب. بشکهای فریا بر روی زمین شکل میگرفته. پدر فریا خدایی بوده به اسم نیورد و اسم هم متاسفانه از مادرش ما توی منابع نداریم. کل این خانواده متعلق به همون خدایان ونیر بودند که صحبتشون رو کردیم و فریا بعد از جنگی که بین ونیر. این رو ایسر شکل میگیره، به عنوان نوعی غنیمت جنگی به از گارد میره و بقیه عمرش رو اونجا میگذرونه. البته ظاهراً خدایان اسیر هم کاملاً به این الهه احترام میگذشتن و اون رو از خودشون میدونستن.
همونطور که گفتیم تور نمونه ی یک جنگجوی کامل، فییه هم نمونه ی یک جادوگر و ساحره این الهه در خانه ها را میزده و علاوه بر پیشگویی مشکلاتشان را هم با جادو حل می کرد. در میان خدایان نورس فقط اودین بود که به اندازه فریا جادو میدونست و اصلا شاید فریا بود که به اودین خیلی از دانش داشت. در مورد جادو رو یاد داده فریا هم مثل تو، ارابه ای داشته که توسط گربه ها کشیده میشد و همینطور گرازی داشته به اسم هیلدی اسمیت. به معنی گراز جنگی. یکی از اسم های خود فریا هم سیر بوده که به معنی گراز ماده می شود و نشانه ارتباط این یکی دیگه از شباهت های فریا با اودین این بود که این الهه هم مردگان رو به قلمرو خودش دعوت می کرد، قلمروی به نام فولک ونگ، به معنی سرزمین مردم یا سرزمین مردم بنای مختلف نظرات مختلفی دارند در مورد اینکه کدوم دسته از مردگان وارد این قلمرو میشدند، جایی گفته می شود. از کسانی که توی جنگ میمیرن متعلق به فریا هستند. یه جای دیگه میگن هر زنی که بخواد خودکشی کنه اعلام میکنه من دیگه چیزی نمیخورم تا روزی که بتونم مهمان فریا باشم. و اینطوری از گرسنگی خودش رو تلف می کنه. حالا این سوال مطرح میشه که آیا زنان به سمت فریا می رفتند یا کسانی که اونایی که خودکشی میکردند یا دلیل دیگه ای داره این موضوع رو؟ به هرحال مردم مناطق مختلف در مورد اینکه چه کسی بعد از مرگ به قلمرو فریا میره، اعتقادات متفاوتی داشتند.
خدایان نیورد: فریا، فریک و فری
اما، به جز فریا، ما یک الهه دیگه هم داریم که میشه گفت دقیقا خود فریاست. گفتین فریا همسر گمشده ای داشته. اسم این همسر اود بود که در واقع خود اودین هست، حالا اودین در منابع دیگه همسر دیگری هم داشته به اسم فریک که از لحاظ. مشخصات تطابق زیادی با فریا داره مثل فریا فریک هم معروف بوده به خوشگذرونی و علاقه به طلا و جواهرات و همینطور یکی از قدرت های خاصش توانایی پیشگویی آینده است. هم فریا و هم فریگ یک پر شاهین جادویی داشتند که میتونستن به وسیله اون تغییر شکل بدن. پس عملاً تفاوت زیادی بین این دو لایحه نمیبینی. اما باز هم منابع ما بین این دو لایه فرق گذاشتن و چون بیش از یک منبع این تفاوت رو قائل شدن نمیشه گفت. اشتباه یا سوء تفاهم بوده. فقط میشه احتمال داد که جدا شدن فریا و فریک توی دو شخصیت در اواخر دوره وایکینگ ها اتفاق افتاد و به دلیل اینکه با فاصله کمی مسیحیت وارد این سرزمین ها شد فرصت کافی برای ثبت و ماندگاری دلایل این جدایی وجود نداشت.
اما این فریا برادری هم داشته به اسم فری که اسمش به معنی ارباب یا آقا است. فری هم پسر نیورد بود و اون هم به عنوان خدای باروری و نیروی حیاتی زمینی پرستیده میشد. کسانی که شغلشون کشاورزی یا دامداری بود، فیرو یکی از مهمترین خداها میدونستند، یکی از نشانه های قدرت این خود. خدا توی باروری این بود که مجسمه های این خدا خیلی وقتا با آلت افراشته ساخته میشد. قربانی ها به درگاه این خدا بخصوص توی مراسم ازدواج و اول سال زراعی مرسوم بوده. خانی هم معمولا یک گراز یا خوک بوده یعنی فرای باز هم مثل خواهرش با این حیوان ارتباط نزدیکی دارد. دقت کنید که یکی از از لزومات اینکه کشاورزی پربازده باشه اینه که جنگ و درگیری وجود نداشته باشه ، برای همین میشه حدس زد که فری علاوه بر حاصلخیزی به مردم صلح رو هم هدیه می داد، اگرچه باز گفته می شود خودش هم جنگجوی قابلی بوده. یکی از مراسمی که پرستندگان فری انجام میدادند این بوده که مجسمه این خدا رو سوار عرابه ای میکردند و شهر. به شهر میگردند تا بهشون خیر و برکت بده، باز هم می بینیم که عرب به عنوان یک وسیله حمل و نقل بین خواهر و برادر مشترکه، علاوه بر عرابه فری علاقه زیادی به سفر با کشتی داشته و خودش هم یک کشتی که اونقدر بزرگ بوده که میتونه همه خدایان رو در خودش جا بده ولی در عین حال قابلیت این رو هم داشته که تا بشه و توی یه کیسه ی کوچیک جا بگیره.
اساطیر ایران باستان: داستانهای خدایان و اعتقادات
ماهیگیران معتقد بودن این فرعی هست که دریا رو برای اونا پر از ماهی میکنه. توی بعضی از منو گفته می شه فری پادشاه الف ها هست و توی الف هایم زندگی میکنه که البته تعداد این منابع هم محدوده. همینطور همسر فرعی غولی بوده به اسم گرد که در واقع فرعی اون رو از یوتنهایم می دزد و به از گارد میاره. هی هی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی چیزی که شنیدید دومین قسمت میتوس بود. خب ما خدایان نش رو تا همین جا میگذاریم باشن تا قسمت بعد بریم سراغ بقیه شون و البته توجه دارید که ما نمیتونیم. در مورد همه خدایان نورس حرف بزنیم و اینها در حقیقت خدایی هستند که مهمترین نقش رو در مذهب و اساطیر مردم دارند. یک جام اسکاندیناوی داشتم. و همونطور هم که دیدید توضیحاتی هم که اینجا میدیم در حد معرفی و آشناییه و خب تفاسیر کاملتر و. که ما توی داستان ها خواهیم آورد.
اما اجازه بدی در پایان این اپیزود دو نکته را هم بگم، اول اینکه باید تشکر کنم از همه ی اون دوستانی که بتوانیم. در آن قسمت قبلی پاسخ دادند و منابعی که در مورد اساطیر ایران باستان می شناختند را به من معرفی کردند. اما یه نکته رو من لازم میدونم باز رویش تاکید کنم کاری که من اینجا دارم انجام میدم روی داستان هاست و نه صرفا من اسطوره به عنوان مجموعه ای از اعتقادات. اجازه بدید یکم واضحتر توضیح بدم من می تونم بیام و برای شما یه سری مطالب کلی از اعتقادات مردم ایران باستان یا یونان باستان یا هر جای دیگه میگم و پادکست رو به این محدود کنم که مثلا فلان خدا چنین مشخصاتی داشته یا مردم چنین اعتقادات رو داشته. البته این کارم بد نیست، اما ابزاری که من برای شناخت اساتیر انتخاب کردم داستان و روایت است. بنابراین برای من منابع قابل استفاده هستن که داستانی باشن یا حداقل بشه ازشون یک داستان. هم ساعت من بیرون کشید. چرا من این ابزار را انتخاب کردم؟ به دو دلیل، اول اینکه من اگر بخوام بحثم رو به یک سری اطلاعات سطحی تنزل کنم. حتی اگر خوشبینانه فرض کنم که برای مخاطب جذابه، نهایتاً ظرف یک هفته این اطلاعات ذهنی تنش خارج میشه.
اهمیت اساطیر و افسانهها در جامعه و پادکست فارسی
اما خوبیه داستان اینه که ذهن ما رو درگیر میکنه و ممکنه هفته ها و حتی سالها یک داستان رو فراموش نکنه. یعنی شما در نظر بگیرید وقتی گذشته ها ما میومدن و برای انتقال فرهنگ و هنر و علم به نسل ها. بعد از داستان استفاده می کردند یعنی اونها هم به قدرت داستان به عنوان یک ابزار پی برده بودند. دلیل دوم اینه که همونطور که قبلا گفتم من این اسطوره ها رو فقط برای سرگرمی تعریف نمیکنم. دوست دارم با هم در کنار مخاطب بشینیم و به این داستان ها فکر کنیم، چون به هر حال اون کسانی که این افسانه ها رو می نویسند پدران ما و از جنس خود ما بودن و قطعا چیزایی برای یاد دادن به ما دارند. و باز هم میگم، تعبیر و تفسیر این اساطیر می تونه از فردی به فرد دیگه متفاوت باشه و این هر دو نفر هم. تا تعبیرشون غلط نباشه معروفی فقط میخواستم یه توضیح کوتاه بدم در مورد اینکه چرا من اینقدر روی جنبه داستانی این اساتیر تاکید دارم دکتر دومین هم که دوست داشتم در موردش صحبت کنم اینه که انتشار این اپیزود همزمان با اولین سالگرد انتشار. آره، اولین اپیزود پادکست ساگا. حالا البته با یک روز تاخیر، واقعا نمیتونم بگم توی این یک سال چقدر تجربه کسب کردم، چقدر لذت بردم و چقدر از دوستان خوبی پیدا کردم، لازمه که اینجا اول از همه و بیشتر از همه از تک تک اون کسانی که این پادکست رو می شنوند.
ممنون و بگم بدون شما ساختن این پادکست امکان پذیر نبود و انگیزه من برای ادامه استفاده. و بهتر کردن کارم قطعا مدیون محبت های همه مخاطبان این پادکست است. بعد از مخاطبان باید از جامعه پادکستر های فارسی تشکر کنم و بگم که قطعا اگر افرادی نبودند که در کنار من. اونا پودکست بسازند و به من انرژی بدن و در کل پودکست فارسی رو زنده نگه دارن من هم به این راه درگیر نمیشدم و خلاصه آلودهش نمیشدم. پس باید بیشتر همه همکارانم توی این جامعه رو چه اونایی که قدیمی ترن و چه اونایی که تازه کارشون رو شروع کردن به گرمی. واقعا در این یک سال تعداد افرادی که به من لطف داشتند، اونقدر زیاده که من فرصت نمیکنم اسمشون رو اینجا بیارم. ولی بازم خودم رو مدیون همشون میدونم. یک بار دیگه هم میخوام از شما که این اپیزود رو تا آخر شنیدی تشکر کنم و بگم که تا داستان بعد، داستانتون خوش خداه نجاح دار
آخرین ویدیو ها

news via inbox
Nulla turp dis cursus. Integer liberos euismod pretium faucibua