اپیزود ویژه – میتوس (قسمت اول) – مقدمه ای بر اساطیر نورس
00:00 تا 00:02: بوی ساندویچ تخم مرغ و تحلیل اساطیر در پادکست ساگا
00:02 تا 00:05: داستانهای غیر داستانی اساطیر نورس
00:05 تا 00:08: باورها و رسوم مذهبی در زندگی اجتماعی مردم سوئد در دوره نورس
00:08 تا 00:11: شعر اسکالدی و پروز ادا: دانش شفاهی و نوشتاری از دوران وایکینگها
00:11 تا 00:14: ساگاهای ایسلندی: تاریخ و اسطوره در داستان نورس
00:14 تا 00:17: اهمیت منابع مختلف در درک اساطیر و داستانهای نورس
00:17 تا 00:19: اسطوره های نورس و اساطیر قدیمی
00:19 تا 00:22: راز های اساطیر ایرانی و طبیعت انسانی
00:22 تا 00:23: اپیزود ویژه ای یه پادکست ساگا – میتوس (قسمت اول)
بوی ساندویچ تخم مرغ و تحلیل اساطیر در پادکست ساگا
این بوی یک ساندویچ تخم مرغ سه روزه ی گرم در یک کیسه ی زباله ای است. و این بوی همان ساندویچ در یک کیسه زباله ی سنگین و قوی با بوی لیمو جدید است. بوی تفاوت. وقتی زندگی به شما بدبو می دهد ، با بوی لیمو فابولوس جدید بسیار قوی شوید ، بوی لیمو تمیز و تازه انتخاب شده است ، پس مهم نیست. در داخل زباله شما می توانید بو را متوقف کنید و لیمو را بوی دهید. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی سلام، من حسین رضوی هستم و شما دارید به میتوس گوش میدید. میتوس پروژه ای از پادکست ساگا که در اون میخوایم از متن داستان های اساطیری که توی این پادکست صحبت ازشون میکنیم چند قدم فاصله داشته باشه. و ببینیم این افسانه ها برای مردمی که آنها را نقل می کردند چه معنایی داشتند. خب قبل از اینکه بحث اصلی قسمت رو شروع کنم به خاطر اینکه این اولین قسمت از مجموعه ای از قسمت های ویژه ای هست که من اسمشون رو گذاشتم.
میتوس گذاشتم، لازم میدونم چند کلمه توضیح بدم که اصلا این پروژه چی هست و برای چی شروعش کردم. تقریبا بعد از همون قسمت اول ساگا بود که خیلی از شنونده ها اومدن و از من خواستند که در مورد تحلیل ها و تعابیری که در مورد این اساتیر وجود دارد صحبت کنم یا ارتباطی که این داستان ها ممکنه با تاریخ و فرهنگ یک یک ملت یا داستانهای دیگه داره صحبت کنن. خب جواب من هم معمولا این بود که کار من توی پادکست ساگا تعریف کردن داستان هست و همیشه هم گفتم اگر به دنبال. همچین مطالبی هستید توی کتابها دنبالشون بگردید. ولی خب بعد با دو مسئله مواجه شدم. اول اینکه طبق تجربه من، معمولا وقتی که به کسی میگی برو خودت دنبال یه مطلبی بگرد، حتی اگر منابعش رو هم بهش معرفی کنی. یعنی تا وقتی شخص واقعا پیگیر اون موضوع نباشه سراغ اون منبع هم نمیره. از طرف دیگه، تا اونجایی که من از بازار کتاب های مربوط به اساتیر توی ایران خبر دارم، بیشتر کتاب های موجود توی بازار. به ارائه یه سری اطلاعات اولیه و سطحی کافی کردن، و من فکر می کنم پیدا کردن منبع ای که واقعا بتونه توی هرکدوم از این اساتیرین که موردشون صحبت میکنیم، اطلاعات جامعه ای بهمون بده خیلی سخته.
داستانهای غیر داستانی اساطیر نورس
قبل از اینکه صحبتم رو ادامه بدم، همین جا دوباره تاکید میکنم. قرار نیست این پادکست هم منبع کامل و جامع باشه برای فرهنگ و تاریخ و حتی اساطیر ملت های مختلف. یا خله این کتاب ها رو توی بازار پر کنه. من فقط میخوام اینجا در مورد جنبه های غیر داستانی داستانهایی که توی ساگا تعریف میکنم بیشتر صحبت کنم. یه چیزی شبیه به اون توضیحات اضافی که اول و آخر هر اپیزود میدن. البته به صورت کامل تر و تا اونجایی که بتونم عمیق تر. حالا فکر می کنم اگر این اپیزود رو گوش بدید بهتر متوجه میشید که قصد و قرار من از این پروژه چی هست؟ توی میتوس برخلاف ساگا که دنیای افسانه ای هر اپیزود متفاوت، میخوایم وارد یک دنیای اساتیدی بشیم و. چندین و چند اپیزود بسته به محتوا توی همون دنیا بمونیم. که اولین اساطیری هم که میخوایم در موردشون صحبت کنیم اساطیر نورس هستم.
باید این رو هم بگم که انتشار این اپیزود های ویژه اختلالی در روند خود پادکست ساگا ایجاد نمیکنه و داستان های. که میخوایم تعریفشون کنیم سر جاشون هستن. فکر میکنم از اینجا به بعد دیگه توضیح بیشتری ندم و دعوت کنم خودتون این اپیزود رو بشنوید و این ایده رو توی عمل بگید. همانطور که قبلا توضیح دادم، مردمان نورس به ساکنان سرزمین هایی گفته می شد که الان شامل دانمارک نروژ، سوئد، ایسلند و جزایر فارو و همینطور قبایل مناطق شمالی اروپا هستند. در واقع اینها زیر شاخه ای بودند از گروهی از مردمی که بهشون جرمن گفته میشد که این جرمن ها هم خودشون با زیر مجموعه ی مردم هندو و اروپایی به حساب میارن. خود کلمه وایکینگ هم به اون جنگجویانی اطلاق میشد که در اون سرزمین ها زندگی میکردند و هم زمان. گاهی ما بقیه مردم کشاورز و ماهیگیر را هم به نام وایکینگ می شناسیم، کلا دوره ای که به دوره وایکینگ ها در اون منطقه مشهوره بین اواخر قرن هشتم تا اواخر قرن یازدهم میلادی در نظر گرفت. اما یه نکته دیگه ای هم که به نظرم اینجا مهمه و باید بهش اشاره کرد تفاوتی هست که ما بین اساطیر و دین این مردمان نورس قائل میشیم، اگر بخواهیم به طور خلاصه بگوییم اساطیر اون داستانهایی بودند که مردم نورس سینه به سینه نقل میکردند و دینشون مراسم و مناسک و اعتقاداتی بود که از این و در همه جنبه های زندگیشون مثل کشاورزی و جنگ و عشق اثر میگذارد. حالا دلیل این تفاوت که اینجا آورده شدم رو هم بعدا بهتر متوجه میشید در مورد دین مردمان نورس.
باورها و رسوم مذهبی در زندگی اجتماعی مردم سوئد در دوره نورس
نکته ی دیگه ای که باید گفته بشه اینه که برخلاف خیلی از ادیان مدرن و حتی کهن هیچوقت به صورت سیستمی و با یک نهاد مرکزی در نیومد، یعنی مثلا یک دستگاه مرکزی مثل واتیکان امروزی برای مردمان نور وجود دارد. نداشت که بیاد و اعتقاداتشون رو متحد کنه و درک افراد هم از مذهب بسته به رسوم به اون اجتماعی که توش زندگی میکردند یا حتی باورهای شخصی یک فرد ممکن بود متفاوت باشه. البته حالا نه اینکه فکر کنیم همه چیز اونقدر هم بی ریشه و متغیر بوده. به هر حال یک سری الگوهای مرکزی و. باورهای مشترکی وجود داشته و حتی تا این حد که ما میتونیم این باورها رو توی یک دسته ای به نام دین. نورس جا بدیم ولی برای مثال ما خیلی می بینیم که به جای اودین تور به عنوان خدای خدایان پرستیده میشد. خب ممکنه برای ما به عنوان خواننده، توی دینی که جز عدیان کهن هم در نظر گرفته میشه، این رویکرده هر چی میخواد. تنگت بگو توی عقاید خیلی جالب باشه ولی خب وقتی میخوایم همین عقاید رو به عنوان یک محقق بررسی کنیم تنوع دیگه اونقدر هم برامون جذاب نیست. در ضمن اینکه خود کلمه دین توی زبان های نورسی معادل نداشت.
و این نشان می دهد که این مراسم و باورها در هم پیچیده با زندگی مردم بوده و جدا از. روال عادی امور در نظر گرفته نمیشده، یعنی معمولا اینطور نبوده که یک نفر مثلا موقع قربانی کردن بگه خب الان این کاری. که من دارم انجام میدم یک مراسم دینی و مذهبی هست. از بدیهیات زندگی بوده این رسوم، هر قبل از اینکه بخوایم متن این اساتیر رو بررسی کنیم یه سوال مهم دیگه هم هست که. باید از خودمون بپرسیم و اون اینکه این اطلاعات ما درباره داستان ها و باورهای این مردم از کجا اومده؟ منابع توی این زمینه چند نوع هستن؟ نوع اول منابع مکتوب و نوشته ها هستن. قدیمی ترین نوشته هایی که در مورد این اساتیر وجود داره، برمیگرده به حقاکیهایی که به خط رونها وجود داره. در مورد رونها من توی قسمت پانزده توضیح دادم و نکته ای هم که بعدا به بعضی از دوستان گفتم این بود که خود کلمه رون. آر یو ان ای معادل فارسی مناسبی نداره، برای همین من هم از همین حرف استفاده می کنم. گفتیم که رونها حروف الفبایی بودند که علاوه بر اینکه ابزاری بودند برای نوشتن، باور این بوده که هرکدومش.
شعر اسکالدی و پروز ادا: دانش شفاهی و نوشتاری از دوران وایکینگها
یه سری خواص جادویی هم دارن. اطلاعاتی که تاریخ دانان از این نوع نوشته ها بیرون کشیدند خیلی محدود هست و در واقع نوشتن به عنوان راهی برای انتقال دانش بعد از ورود مسیحیت و الفبای لاتین به منطقه اسکاندیناوی مرسم شد. این یعنی چی؟ یعنی فرهنگ وایکینگ ها یک فرهنگ شفاهی بوده و مثلا با اینکه حتی میدونیم اونها مردمانی. اهل شعر بودند، ولی به خاطر همین دهان به دهان گشتن این فرهنگ ها، به جز چند تیکه چیزی از این اشیا، کار باقی نمانده، اما خب شعر فرم اصلی هست که همین فرهنگ ها از طریقش به ما رسیدند. توی دوران وایکینگ ها ما نوعی از اشعاری داشتیم که به اونا اشعاره اسکالدی گفته میشه و در واقع اسکالدی. همه ای هست که برای شاعران دربار پادشاهان آن زمان استفاده میشد. این شاعران سینه به سینه این دانش را منتقل میکردند تا بالاخره در قرن دوازدهم همونطور که توی قسمت پانزده هم. گفتم اینها رو توی کتاب هایی مثل پوتیک ادا جمع آوری می کنن. اول اینجا بگم که شعر های آدا علاوه بر ساختارهای متفاوتی که با اشعار اسکالدی داشته یعنی از لحاظ ابیات و طول بخش های مختلف میومده و اساتیر رو به صورت قسمت های کامل و به هم چط.
در همون قسمت گفتم که اسنوری استلسن شاعر و محقق ایسلندی توی قرن سیزده کتابی می نویسد به اسم پروز ادا که شباهت زیادی با پویتیک ادا داره و به همین خاطر هست که خیلی وقت ها. اشتباه هم نویسنده اون کتاب اول رو هم خود استرسون فرض می کنه. در حالی که پویتیک ادار نویسنده مشخصی نداشته. حالا باز هم بحث هست بین محققین در مورد اینکه آیا این اشعار در دوره وایکینگها نوشته شده یا قبل از اون و یا اینکه آیا این اشعار در دوره وایکینگها نوشته شده اینها اول به شکل شفاهی بوده و بعد مکتوب شدن یا از اول به صورت نوشته وجود داشتند. ما می تونیم با اطمینان بالایی بگیم که این اشعار بخشیش قبل از دوره وایکینگ ها و به شکل شفاهی. وجود داشته و بخشی هم بین قرن هشتم تا دوازدهم نوشته شده. خب، بیاین کمی هم در مورد این آقای اسنوریج صحبت کنیم، این رو هم بگم که ایسلندی ها با اسم کوچیکشون شناخته میشن، نه با نام کوچک. اسنوری علاوه بر اینکه کشیش بوده تاریخدان و شاعر و محقق هم بوده و این اشعار ادارو و مشخصاً برای این نوشته که منبع ای باشه برای شعر کهن نورس. اما خود اسنوری هم منابعی داشته و از اونجایی که ما دسترسی داریم به منابعش، میشه گفت، اون نه تنها تلاش کرده.
ساگاهای ایسلندی: تاریخ و اسطوره در داستان نورس
که بخش های مختلف داستانی رو کنار هم قرار بده و جاهای خالی رو با تخیل خودش پر کنه، بلکه این مسئله. هم که اسنوری مسیحی بوده توی داستانگویش تاثیر خیلی زیادی داشته یعنی به نظر میرسد میخواست طوری داستان ها رو جلوه بده که گمراهی اجدادش در برابر روش مسیح به چشم. و مفاهیمش رو به مسیحیت نزدیک کنه. مثلا توی قسمت چهارم گفتیم ایده تولد دوباره خدایان و رستاخیز بعد از نابودی در رگ ناروک به احتمال زیاد خیلی مفهومی بوده که بعد از مسیحیت وارد این قصه ها شده. اینها منابع شعر اساطیر نورس بودند اما نوع دیگه ای از منابع هم هستن که ما به اونا میگیم ساگا، حالا من همین جا یه توقف کوتاه هم بکنم. و در مورد معنی کلمه ساگا به خاطر اینکه اسم پادکسم هست یه توضیح بدم کهنه نورس به معنی داستان یا تاریخ یا روایت بوده اما در طول زمان این معنی و ماهیت ساگا تبدیل می شود به داستان های حماسی دنباله دار. پادشاهان و قهرمانان عصر وایکینگها. توی دوران معاصر و توی زبان انگلیسی هم ما وقتی داستانی یا ماجرا خبری بیش از معمول طولانی. بلند میشه بهش ساگا گفته میشه مثلا ارباب حلقه ها خودش میتونه یک نمونه کامل از داستان هایی باشه که ما به بهشون میگیم ساگا یا همین ماجرا مثلا برکسیت به معنی مدرن می تونه یه ساگا خبری باشه یا مثلا ممکن است توی اخبار در مورد یک قضیه بشنویم که دا ساگا کانتینیوس یعنی این ماجرا همچنان ادامه دارد.
برروی برگردیم به ساگههای ایسلندی، اینها رو ما میتونیم ترکیبی بدانیم از تاریخ و اسطوره. یعنی در عین حال اینکه شرح حال مثلا یک پادشاه واقعی رو بیان میکردند برای خوش آمد شنونده هم میومد. و اسطوره ها رو وارد این داستان های تاریخی میکردند و مثلا از ملاقات فلان قهرمان با اودین میگفتند. البته باید توجه داشته باشیم اون چیزی که ما به عنوان تاریخ قابل استناد می شناسیم قرن ها بعد از. از نوشته شدن این ساگاها تعریف شده. علاوه بر نویسندگان و شاعرانی که ساکن خود این مناطق بودند افراد دیگه ای هم بودند که. سرزمین وایکینگ ها سفر کردند و مشاهداتشون رو مکتوب کردند مثل احمد بن فضلان که بعدا توی همین پادکست می شنویم، روایتی که از مراسم تدفین قبیله ای از مردمان نورس ارائه میکنه. بسیار، بسیار مورد توجه قرار می گیرد و البته به اشتباه به عنوان تدفین به روش وایکینگ ها معروف میشه. علاوه بر این منو به مکتوب، ما میتونیم به شواهدی که توی کاوش های باستان شناسی بدست اومده هم در مورد اساتیر استناد کنیم.
اهمیت منابع مختلف در درک اساطیر و داستانهای نورس
اون اشیایی که از قبرها به دست میان یا تصاویر و هکاکیهایی که به جا مونده میتونه به ما توی درک، بهتره این ماتون کمک کنه. علاوه بر اینها، می تونیم با مقایسه فرهنگ نورس با فرهنگ های همسایه مثل سلتو، اسلام و یا حتی یونان و روم باورهایی که در مورد دین و اساتیر نورس وجود دارد رو رد یا تایید کنیم. حالا همه اینها به کنار چهار منبع دیگه هم هست که به صورت غیر مستقیم به ما توی رسم تصویر کار. کامل تری از این اساطیر و داستان ها کمک می کند. اول قوانینی هستند که توی دوره های بعدی وضع شدن. ما وقتی داریم قوانینی که زمان ورود مسیحیت در کشورهای اسکاندیناوی وصل شده رو میخونیم می تونیم فرض و بر این بگذاریم که این قوانین برای جلوگیری از یک عادت و رسمی بوده که در این زمان پاگان ها وجود داشته همین روش میتوانیم در مورد دین نورس اطلاعات بیشتری بدست بیاریم. نام مکان های مختلف توی این کشورها هم، بخاطر اینکه ممکنه اونجا مقدس بوده باشه، میتونه به ما کمک کنه. شما وقتی دارید در مورد مکانی حرف می زنید که در اسمش نام یک خدا یا یک مفهوم دینی استفاده شد. می تونید ادعا کنید که اون مکان مقدس بوده یا حداقل برای مردمش اهمیت زیادی داشته.
همینطور شواهد زبان شناسی و کلماتی که برای شناختن مفاهیم مختلف استفاده میشده میتونه. کمک زیادی به ما توی این راه بکنه. خب، حالا همه اینها رو گفتیم که بگیم چی، ببینید شما هیچ کدوم از این منابعی که من اینجا مطرح کردم رو نمیتونید به تنهایی بمونید. به عنوان یک سند قطعی و نهایی برای مطالعه اساتیر و داستان های نورس دست بگیرید. یعنی هر کدومشونه که بردارید بالاخره یه مشکلی، یه نقصی یا عدم تطابقی توش پیدا میکنید، همونطور که گفتم شما ممکنه. منبع ای پیدا کنید که در مورد آداب مذهبی یک منطقه خاص صحبت کند، ولی چند کیلومتر اون طرفتر این رسوم هیچ و معنایی نداشته باشد. تنها و تنها با مطالعه این منابع در کنار هم و به هم چسبوندن این تیکه های پازل. که ما میتونیم این داستان ها رو توی یک تابلوی بزرگتر به تصویر بکشیم. اما، اما تصویری که الان ما در اختیار داریم شاید که ناقص باشه، اما بین نهایت شگفت انگیزه.
اسطوره های نورس و اساطیر قدیمی
خب تا اینجا ایپیزود بحث هایی که مطرح کردم بیشتر جنبه اطلاعاتی داشت و مقدمه ای بود بر داستان ها و اساطیر نورس تا در قسمت های بعدی پروژه میتوس وارد بحث های عمیق تری بشین. اما اجازه بدهید اینجا برای اولین بار چند جمله ای هم از نظرات شخصی خودم بگویم: ببینید عزیزان، اساتیر نورس فوق العاده جذاب هستم. همه چی دارن. عشق، خیانت، جنگ، افتخار، خانواده، برادری، شیطانت، تقریبا همه ی اون عناصر. که ممکنه شما فکر کنید یک داستان رو جذاب میکنه توی این افسانه ها هست. ولی من میگم این اسطوره ها روایت نشدند که فقط داستانی گفته بشه. من که منظورم رو بهتر فهمید بیایید. توی زمان حال، اگر الان از یک نویسنده بپرسی که چی شد که یه داستان رو نوشتی، ممکنه هزاران دلیل برات بیاره. از یه واقعیت الهام گرفته باشه، ممکنه داستان خورد خورد یا یک دفعه به ذهنش رسیده باشه، هر چی.
همه اینها خیلی خوبه و دلیلی هست که از قدیم الایام هم وجود داشته ولی این اسطوره هایی که ما در مورد در موردشون صحبت می کنیم، یک سری تفاوت های اساسی داشتند. برای اون ماهیگیر، برای اون کشاورز، حتی برای اون وایکینگ غارتگری که اول فصل به درگاه اودین یاد هر خدای دیگه ای قربانی میکرده اون مردمی که آواز میخوندند تا با مردگانشون صحبت کنند یا به پیشگویی. کسانی که ادعا می کردند با خدایان ارتباط دارند، پول میدادند تا از آینده با خبر بشن، برای اون ملت ها این فقط اسطوره نبوده، حتی به نظر نمیشه گفت که فقط مذهب و دین این مردم بوده. ایدئولوژی و جهانبینی کمترین چیزی بوده که این مردم از این اسطوره هاشون میگرفتن جامعه ای. کسی که اسطوره نداشت نظم و قانون نداشت. انسان فلسفه و خوب و بد رو توی این اسطوره ها پیدا میکرده. اسطوره هایی که خودش تعریف کرده و خودش حاضره به پاشون جون بده. جنگجویان نیاز داشتند به یک ول حالا اعتقاد داشته باشن تا توی جنگها حاضر باشن همه چیزشون رو در راه پادشاه. دهاشون، کشورشون، روستاشون از دست بدن بزرگترین سوالی که به نظر من میشه در مورد این اساتیر پرسید اینه که چه کسی اولین بار این داستان ها رو گفت؟ چون هرچقدر هم که به تکامل و تغییرشون در طول دوره ها و مکان های مختلف ما معتقد باشیم که اعتقادات.
راز های اساطیر ایرانی و طبیعت انسانی
درستی هم هست بالاخره باید یک نفری بوده باشه که ابتدایی ترین شکل این داستان ها رو روایت کرده باشه. اجازه بدید به همین بهانه یه مطلب دیگه را هم من بگم، خیلی از من پرسیده میشه که چرا در مورد اساتیر ایران باستان صحبت؟ ساده ترین جوابی که من میتونم بدم اینه که در مورد این اسطوره ها مطالعه ای نداشتم. نه که نخواهم، ولی واقعاً تا به حال به جز خود شاهنامه من کتابی پیدا نکردم که اساطیر ایرانی رو به صورت داستان. این رو هم اعتراف می کنم و میدونم که به اندازه کافی نگشتم ولی از همین جا از همه ی شماایی که می شنوید دعوت می کنم. اگه همچین کتابی میشناسید، اسمش رو برای من بفرستید، من قول میدم برم پیداش کنم و داستاناش رو به بهترین روشی که بتونم تو این پادکست بیان کنم. اینو هم بگم، چند وقت پیش یکی از شنوندگان به من پیشنهاد داد که به من کمک کنه توی پیدا کردن داستان های اساطیری ولی خب تا الان خیلی هم ازش نشده. و نکته دیگه اینکه یکی از اصلی ترین اهداف من توی این پادکست اینه که ما با فرهنگ های بقیه دنیا هم آشنا. بشیم و دنبال نقاط اشتراکمون باشیم به من میگن داستان های ایرانی جذابی پیدا میشه اصلا بحث من این نیست که داستان های ایرانی یا یونانی یا نورس یا هر کجا بهتره، من میگم یک رشته نه. که از بین همه ی این فرهنگ ها رد شده و شما اگر این داستان ها را با دقت بخونید و به آنها فکر کنید حدش رو میتونید پیدا کنید.
حالا شما اسم این رشته نخ رو هرچیزی میتونید بذارید. من دوست دارم بهش بگم طبیعت انسانی. به هرحال من دعوت می کنم از شما به عنوان شنونده که وقتی دارید این داستان ها را می شنوید و در موردشون فکر میکنید از متن. داستان جلوتر باشید و این روایت ها را در یک تصویر بزرگتر قرار دهید. من به شخص فکر می کنم اساتیر متعلق به هر ملت و فرهنگی که باشند جزو میراث انسانی هستند و همه. آیا ما می توانیم آنها را درون خودمان پیدا کنیم؟ ممکنه من گاهی اودین باشم، گاهی تر باشم، گاهی لوکی باشم و حتی… ممکن است گاهی تبدیل بشم به یک غول یا کوتوله. به نظرم بد نیست اگر از این زاویه هم به این داستان ها نگاه کنیم. خودمون یا جنبه های مختلف وجودمون رو توی شخصیت ها و وقایع این داستان ها پیدا کنیم.
اپیزود ویژه ای یه پادکست ساگا – میتوس (قسمت اول)
موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی (مذکر) (مذکر) اولین قسمت از اپیزود ویژه ای یه پادکست ساگا با اسم میتوس همینجا به پایان می رسه اینو بگم من به محض اینکه دوک میگه انتشار این اپیزود رو فشار بدم میرم و کار روی اپیزود شانزدهم ساگا رو شروع میکنم. و بعد از اون هم دومین قسمت از میتوس. توی قسمت بعدی میخوایم یه کم بیشتر در مورد خود خدایان و مفهوم خدا توی اساتین نور صحبت کنیم. ازتون ممنونم که تا اینجا پادکست رو شنیدید و من باز هم مثل همیشه منتظر نظراتتون هستم، از اونجایی که این. اولین قسمت از مجموعه میتوس هست، نظرات شما خیلی میتونه توی روند و مسیری که در میتوس میخوام واردش بشم تاثیر بذاره. بنابراین منتظر پیام هاتون از طریق ایمیل، تلگرام، توییتر و یا اینستاگرام هستم. و تا داستان بعد، داستانتون خوش، خدا نگهدار
آخرین ویدیو ها

news via inbox
Nulla turp dis cursus. Integer liberos euismod pretium faucibua