اپیزود دهم: جنگهای آووکادو
00:00 تا 00:02: آووکادو: از محصول گمنام به میوه معروف
00:02 تا 00:04: آووکادو و اثرات زیست محیطی و اجتماعی
00:04 تا 00:08: آووکادو: ارزش، تولید و تبلیغات در کالیفرنیا
00:08 تا 00:11: تأثیر تبلیغات آووکادو به عنوان یک غذای سالم در جامعه آمریکایی
00:11 تا 00:14: رشد صنعت آووکادو در کالیفرنیا و تأثیر توافقات تجاری بین آمریکا، مکزیک و کانادا
00:14 تا 00:18: آووکادو و تحولات اقتصادی در مکزیک
00:18 تا 00:21: قاچاق مواد مخدر در منطقه مکزیک و تغییر نحوه کارکرد زتاها
00:21 تا 00:23: ماجرای تعقیب و آتش به انسانها
00:23 تا 00:27: پهنه نیر کارتلا: تعارضات و تغییرات در مکزیک
00:27 تا 00:30: حرکت دفاعی از خود و شهر تانسیتارو
00:30 تا 00:33: معرفی مدلهای مختلف آووکادو و دستور غذایی گوآکامولی
00:33 تا 00:37: مشکلات جدید آووکادوهای شیلی و حقوق آب
00:37 تا 00:39: غارت منابع آبی و تولید آووکادو در شیلی
00:39 تا 00:42: خشک شدن رودخانه و مسائل زیست محیطی در ایران
00:42 تا 00:45: مبارزه کشاورزان با کمبود آب و تحولات اقلیمی
00:45 تا 00:49: به دنبال آب در کشاورزی: واقعیت تلخ و شهامت در ایران
00:49 تا 00:52: تکنیک های کشاورزی و آبیاری در فلات ایران
00:52 تا 00:56: تغییرات الگوی کشت و تاثیرات زیست محیطی
00:56 تا 00:59: مستند جنگ های آووکادو: چالش ها و اطلاعات غیرمنتظره
آووکادو: از محصول گمنام به میوه معروف
موزیک ویدیویی (مذکر) سلام، من پیمان بشر دوست هستم. یه آدم علاقه مند به فیلم های مستند و اینجا، در پادکست داکس، فیلم های مستند که می بینم رو براتون تعریف میکنم. هی تا چند سال پیش خیلیامون اصلا نمی شناختیمش و نمیدونستیم چه شکلیه. اما الان، یا در سبد مصرفمون قرار گرفته یا حداقل میدونیم که چیه و چه شکلیه؟ انقدر هم فروش داره که دوازده ماه سال تو فروشگاه ها هست و میشه خریدش. بخاطر همینم که بجای یه فصل خاص میتونیم تمام سال بخریمش. فروشش این چند ساله خیلی زیاد شده، الان یه چیزی حدود پنج میلیون تن آووکادو در دنیا تولید و مصرف میشه. فقط مکزیک که بزرگترین تولید کننده آووکادو در دنیاست، داره دو و نیم میلیارد دلار پول از صنعت آووکادو به جیب میزنه. اون قدیما آبو کادو به عنوان یه محصول پرچرب شناخته میشد. اما الان برعکس شده، شده سمبل یه میوه مغزی و سالم.
قیمت آووکادو هم با این تفاسیر، رشد خیلی خوبی داشته. مثلا در مکزیک یه زمانی یک کیلو آووکادو رو دو و نیم پزو می فروختن، یک کیلوشو. الان فقط یه دونه آووکادو رو هشتاد پیسو میفروشن. تفاوت رو میبینید؟ پس یه محصولی بوده گم نام؟ یه خورده هم بدنام چون معروف بوده به میوه پرچرب. قیمتش ارزون و یه دوره از سال و اونم فقط در مکزیک به عمل میومده. اما الان تبدیل شده به یه میوه معروف در کل دنیا. دیگه همه میشناسنش، قیمتش هم نسبتا بالاست و. کشورهای مختلف هم دارن تولیدش میکنن یعنی روبندی که این محصول داشته هرطوری حساب کنید این یک داستان موفقیت، یک موفقیت خیره کننده ای داشته. اما این فقط یه طرف ماجراست.
آووکادو و اثرات زیست محیطی و اجتماعی
طرف دیگه این قضیه اتفاقی هستش که در کشورهای تولید کننده آووکادو رخ داده. پولی که تولید کنندگان از آووکادو به دست آوردن. پول خیلی زیادی بوده، این پول زیاد هم باعث خوشحالی و مسرت این کشورها و تولیدکنندگان شده. و هم باعث شده که یه دردسرایی رو براشون بوجود بیاره. مثلا در مکزیک پولی که صنعت آب کودو وارد کشور کرده. باعث شده که مثل آهن ربا گروه های تبهکار رو به خودش جذب بکنه. مثال دیگه اش شیلی هست که یکی از تولیدکنندگان بزرگ آووکادو در دنیاست. در شیلی هم کارتل آووکادو هست و هم کارتل آب. در شیلی با آووکادو میگن طلای سبز و این یعنی هر کاری میکنن که بتونن بهش دست پیدا کنن.
بیشتر آووکادوایی که در شیلی تولید میشه تو یه استانی هست به نام پتورکا. که این استان چندین ساله که درگیر خشکسالی هست و روح خشکیه. مثل خیلی جاهای دیگه ی دنیا، اما اینقدر پولی که از فروش آووکادو بدست میاد به دهن دولت شیلی مزه کرده که اولویت اول شیلی اینه که آب محدودی که تو اون منطقه هستو بدم به باغات آووکادو. اونوقت مردم اون منطقه دارن با بحران بیابی و خوش سالی دست و پنجه نرم میکنن. آب با تانکر میبرند به روستاهای مناطق مختلف و مردم برای نوشیدن و پخت و پز و شستشو باید صبر کنند که هفته ای یه بار تانکر آب بیاد و آب مخزنشونو براشون پر کنه. مگه نه یاد میدونی دیگه چی میشه؟ یعنی مردم منطقه آب ندارن و منطقه رو به خشکیه، اما در وسط همون منطقه کوهستانی و خشک. یه دشت سرسبز هست که پر از باغ آووکادوئه. و درختاشم خیلی خوب دارن آبیاری میشن، عجیبه نه؟ این همه دردسر برای اینکه مردم بقیه کشورهای دنیا آووکادو بیشتری بخورند. رونق آووکادو.
آووکادو: ارزش، تولید و تبلیغات در کالیفرنیا
یا آووکادو بوم شده بلای جون مردم این کشورهای تولید کننده آووکادو، اما چطور اینطور شد؟ چطور آووکادو انقدر مهم و قوی شد که ارزشش از جون آدما بیشتر شد؟ قرار بوده که یه چیزی باشه که برای سلامتی آدما، برای جون آدما مفید باشه، اما می بینیم که از اون طرف برای خودت تولید کننده هاش انگار. مضر بوده، مشکل از یه جای خیلی دوری شروع شد. در یه جایی که اقتصاد پنجم دنیاست، در ایالت کالیفرنیا آمریکا. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی کالیفرنیا جاییه که بیشترین آووکادو تولیدی در آمریکا اونجا تولید می کنه. یعنی یه چیزی حدود نود و پنج درصد از آووکادوایی که در آمریکا تولید میشه، تولید کالیفرنیا. اما چرا اونجا؟ میدونیم که ایالت های دیگه ای آمریکا هم هستن که از نظر کشاورزی بسیار پیشرفته هستن و حرف دارن برای گفتن چرا کالیفرنیا. پاسخش هوای خوب و آفتابی کالیفرنیا است. آب و کادو یه محصول نازک نارنجیه و دمای بیست و دو درجه، بیست و سه درجه براش عالیه، بیشتر و کمتر از این براش بد میشه، اگه مثلا دما برسه به صفر، آب و کدو در عرض چهار ساعت از بین میره. در کالیفرنیا باغات آب و کادو اومدن روی تپه ها ساختن، دلیلش هم اینه که میگن که هوای سرد میره به سمت دره میره پایین و اون پایین چون که سرد میشه جایی مناسب برای آووکادو نیست، برای همین اومدن باغات رو روی تپه ها و مناطق کوهپایه ای ساختن.
خیلی بافت گیاهی و مناظری که از باغات آووکادو کالیفرنیا و شیلی در فیلم نشون میده مثل مثلا باغات زیتون در اطراف منجیل و رودخانه ماست یعنی یه حالت کوهپایه ای نیمه خشک نیمه مرطوب که کوه ها خیلی پوشش گیاهی انبوه ندارند، اما در نقاطی سرسبزی میبینید، باغ میبینید، مزرعه میبینید، به این صورته. کسب و کار آووکادو تا قرن بیستم خیلی آروم آروم رشد کرد، وقتی که آگاهی عمومی در رابطه با غذا آبو کادو معروف شد به یک ماده مغذی که مواد مثل پتاسیم و فیبرو چربی اشفا نشده رو در خودش داره. در اوایل دهه هزار و نهصد و هفتاد تولید آووکادو شروع به رشد کرد. کشاورزان آمریکایی شروع کردند به درست کردن هکتار هکتار باغ آووکادو. یکی از کشاورزان کالیفرنیایی که هنوز خودم هم در کار تولید آووکادو هست. اینه که پدرم افتاد دنبال درست کردن مزرعه آووکادو. ما هفت تا بچه بودیم که همراه بقیه ی کارگران کارمون این بود که درخت آووکادو قلمه می زدیم و بعدشم می بردیم روی تپه ها می کاشتیم. مثل این خونواده هم زیاد بودند، این تولیدکنندگان کالیفرنیایی در کمپین های تبلیغاتی خودشان این محصول را یک محصول تجملاتی و لوکس معرفی کردند در دهه ۱۹۸۰ در آمریکا انجام ورزش و فعالیت های فیزیکی و کارهای مربوط به سلامت یک دفعه برای یک قشری از مردم خیلی مهم شد. مردم به یوگا روی آوردن اینکه شما عضو یه باشگاه ورزشی باشی دیگه عادی شد برای مردم.
تأثیر تبلیغات آووکادو به عنوان یک غذای سالم در جامعه آمریکایی
غذای که می خوردند و حساب میکردند و از این کارها از نظر اینها، آووکادو یه میوه مشکوک بود و میگفتن که این میوه پرچربه، از اون طرف این مغازه ها و تولیدکنندگان آب و کدا هم دنبال فروش بیشتر و بیشتر بودند، یعنی همون روشی که تاجر آمریکایی توش خیلی ماهرند. البته تاجر آمریکایی یا اساسا هر جای دیگه ای که در اون تفکر سرمایه داری و مصرفگری رایج باشه. اینطور که هدف ما سود بیشتری است، یعنی باید فروش بیشتر داشته باشیم، پس باید تولید بیشتری هم داشته باشیم. اما سوال اینه که تا چه حد مجاز به تولید هستیم، هرچقدر که بتونیم بفروشیم. این باغدارای کالیفرنیایی اومدن یه اتحادیه ای درست کردن برای خودشون، اسمشون هم گذاشتن کمیسیون آووکادو. یه درصد از درآمدش رو نمیدادند به کمیسیون، کمیسیون هم افتاد دنبال اینکه تصویر عمومی خوبی رو از آب اباکادو در جامعه آمریکایی درست کنه. این کمیسیون بودجه ای را در اختیار گروه های تحقیقاتی قرار داد که در مورد خواص آووکادو تحقیق کنند. که دنبال این بودن که نتیجه این تحقیقات این باشه که این میوه خیلی مفید و البته همینطور هم شد. تحقیقات که تولید کنندگان پولشو داده بودند، نشان میداد که آبو کادو غذای سالمیه، چربی هم چربی سالمیه.
خوب جامعه که گفتیم در تب ورزش و غذای سالم افتاده بود برای همین بعد از اون دیگه آووکادو به عنوان یه غذای سالم میومد تو آگهی های تبلیغاتی که از تلویزیون پخش میشد. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی سلام و سلام. مثلا یه آگهی میگفت آره ایرلاین ما هم پروازاش خوبه و هم غذاهای هین. بین پروازمونم سالمه، ما سالاد آووکادو سرو میکنیم. و تبلیغات مختلف، مستقیم و غیر مستقیم آووکادو را داشت به عنوان یک غذای سالم تبلیغ و پرومات می کرد. با این تبلیغات، تقاضا برای ابوکادا هر روز زیادتر شد و تولید کنندگان هم افتادند دنبال تولید بیشتر. بین سال های ۱۹۷۰ تا ۱۹۸۵ تعداد تولیدکنندگان آووکادو چهار برابر شد. حالا این محصول که یک میوه لوکس و باکلاس به حساب میومد، بازده مالیشم که خیلی خوب بود، برای همین. خیلی از آدمای دیگه از خارج از این صنعتم، کم کم پاشون به صنعت آووکادو کشیده شد.
رشد صنعت آووکادو در کالیفرنیا و تأثیر توافقات تجاری بین آمریکا، مکزیک و کانادا
مثلا طرف پزشک بود یا وکیل بود و یا کارش اصلا چیز دیگه ای بود اما با قصد سرمایه گذاری. رفتند در دهات و روستا ها و باغ آووکادو میخریدند، اینام که هجوم آوردند، تقاضا برای ملکم افزایش پیدا کرد و قیمت ملکم رشد قابل ملاحظه ای پیدا کرد. میبینید کل روند رو، یه تعداد تولید کننده دور هم جمع شدن، یه تحقیقات علمی رو اومدن تامین مالی کردن و به جامعه. قبولوندن که آووکادو یه ماده مغزی و سالمه البته پر بیراه هم نبوده حرفشون درست هم هست. بعد جامعه به طور خیلی شدید و افراطی رو آورد به مصرف این محصول و سال به سال هم مردم آووکادو بیشتری خریدند. داخل برنتز بگم این تغییرات خیلی من رو یاد اتفاقی که در شمال ایران پیشومد میندازه، در اواخر زمان. باغ دارای منطقه شمال یه دفعه رو آوردند به این که باغات پرتغال خودشون رو از بین ببرن و به جاش کیوی بکارن که اون موقع یه محصول لوکس و گرون به حساب میومد، اولم از تونکابون یا همون شهسوار که پرتغال کشورش شروع شد و بعد شهرهای دیگه هم پی گرفتن این موضوع رو با اینکه عمل آوردن کیوی نسبت به پرتغال خیلی سخت تره، اما چون قیمت کیوی در اون سالها خیلی بیشتر از پرتغال بود، خیلی ها این کارو کردن. بعد نه که کیوی یه مسئول لوکس بود و پول خیلی خوبی هم میشد ازش درآورد، آدمای غیر باغدار هم رو آوردن به این کار. و این خودش باعث شد قیمت املاک منطقه رو هم تحت شعاع قرار بده و خب تنها چند سال بعد از اون بود که حباب به قیمت کیوی هم ترکید و هم قیمت پرتقال شد.
البته در نهایت شاید بدم نشد و الان میوه کیوی کاملا در ایران رایجه، بگذریم، شاید در ادامه این اپیزود چند مثال جالب از کشاورزی در ایران هم میگیم و نظر یک کارشناس خیلی خیبر رو هم جویا میشیم. خب برگردیم به کالیفرنیا، همه این رشدایی که در صنعت آووکادو آمریکا اتفاق افتاده بود، در سال مایه حمایت دولت آمریکا از باغ داراش بوده مکزیک محل تولد آووکادو هست و هواشم برای پرورش آووکادو عالیه، برای همینم تولید تولید آووکادو مکزیک ده، پانزده برابر بیشتر از آمریکاست. دولت آمریکا اما مرزهایش را برای دهه ها بر روی آووکادو مکزیک، این همسایه جنوبیش، بسته نگه داشته بود. تا اینکه در سال هزار و نهصد و نود و سه قرارداد تجارت آزاد نفتا بین آمریکا و مکزیک و کانادا بسته. مشخص شد، آمریکا و همسایه شمالیش کانادا و همسایه جنوبیش مکزیک سه تای اومدن مرزاشون رو بروی همدیگه باز کردن. این وسطم به تب باغدارای کالیفرنیایی احساس خطر میکردند از این قرارداد چون میدونستن مرز که باز بشه. از مکزیک آووکادو ارزان تر میاد، دیگه کی میخواد از اینا جنس بخره؟ اما آمریکا بازار آووکادو خودش رو… آروم آروم به روی مکزیک باز کرد و هزار و نهصد و نود و سه که قرارداد نفت بسته شد تازه در سال دو دو هزار و هفت مکزیک تونست وارد بازار آمریکا بشه وقتی هم که وارد بازار آمریکا شد، نیامد یه دفعه تمام بازار رو ببله و غلبه کنه. باغدارهای کالیفرنیایی نمیتونستن محصول رو تمام سال تولید کنن اما مکزیک گرمتره و.
آووکادو و تحولات اقتصادی در مکزیک
تمام سال تولید داشتن اونا. برای همین اولش که اینا وارد آمریکا شدند، آمریکا فقط به اندازه نیاز فصل زمستون خودش از مکزیک آووکادو وارد میکرد اما بعدش کم کم آووکادو مکزیک بیشتر بازار آمریکا رو آروم آروم تسخیر کرد. تا جایی که الان نزدیک به یک میلیون تن آووکادو در سال در آمریکا مصرف می شود، فقط چهارده ۵ درصدش تولید کالیفرنیاست یعنی ۸۶ درصد اون نیاز عظیم آمریکا داره از مکزیک وارد میشه. اما حالا بریم ببینیم در مکزیک چه اتفاقی افتاد؟ من این کار را انجام می دهم و این کار را انجام می دهم موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی وقتی که قراردادی نداد رفت تا اجرا شد. فقط یه ایالت مکزیک بود که الزامات بهداشتی دولت آمریکا رو می تونست تامین کنه، این یعنی. محصول بقیه ایالت ها از نظر آمریکا بهداشتی نبود، در نتیجه تمام تقاضا از آمریکا می رفت به استان. میچواکان، خوشحالشون شده بود دیگه، مسئله کمی هم نبود و چیزی بود که اون ایالت رو کلا تغییر داد. الان، از هر پنج شغلی که در ایالت میچواکان مکزیک هست، یه شغلش به صورت مستقیم مربوط به آووکادو و یک سوم آووکادو مورد نیاز دنیا داره در همین ایالت میچواکانه مکزیک داره تولید میشه. طبیعی است که هزینه تولید در کشوری مثل مکزیک خیلی پایین تر از آمریکا باشد و این باعث می شود که آووکادوایی که تولید می شود خیلی پر سود باشه برای کشاورزها و باغدارا و خیلی از اونا آروم آروم ثروتمند شدن.
ثروتمند که میگیم یعنی تونستن درآمد میلیون دلاری کسب کنن و این پول قلمه مثل یه آهن ربا پای جرم و جنایت. رو به این منطقه بیشتر از پیش باز کرد. چون قبلاً هم جرم جنایت بوده اونجا. کل مکزیک کشور خیلی قانونمندی نیست. از این طرفم که پول زیاد اومده بود دست یه تعداد. تعداد باغدار، بوی گوشت که بپیچه، سرکله گربه ها هم پیدا میشه حالا میگیم چی بوده داستان؟ شهر تانسیتارو قلب صنعت آووکادو مکزیک است. این شهر الان شبیه به یه اردوگاه نظامیه، شهری که توش دوتا چیز خیلی زیاد میبینید. آووکادو و سلاح های اتوماتیک، البته تو این شهر نسبت به بقیه مکزیک سطح جرم و جنایت خیلی کمتره، اما چیزی که خیلی به نظر میاد حضور گروه های نظامی هست توی این شهر کشاورزی و صنعتی. دلیل اینکه جرم جنایت کمم همین حضور سنگین نیروهای نظامی است وگرنه که کل ایالت رو برده بودند تا حالا، اما.
قاچاق مواد مخدر در منطقه مکزیک و تغییر نحوه کارکرد زتاها
از بد حادثه این قرارداد نفتا در یه زمان خیلی خاصی منعقد شد، همون موقع کارتلای مواد مخدر که از قدیم در منطقه حضور داشتند، اینا داشتند، از بین می رفتند، دولت داشت با اینا مبارزه می کرد، همونطور که اونا داشتند متلاشی میشدند آووکادو به عنوان یک منبع درآمد جدید، جایی مواد رو او برای اونا داشت پر میکرد، در دهه هزار نهصد و نود یکی از قوی ترین کارتلای استان میچوکان کارتل گلف بود. که اینا از طریق قاچاق مواد پول به دست می آوردند. غیر از اونم اسلحه دستشون بود، با نيروهاي مسلحشون، از بقيه باند هاي مواد مخدرم مراقبت ميکرد. و به جاش از اونا پول میگرفتن. اینها خلافکار بودند، اما یه قاعده ای داشتند برای خودشون که ما با مردم محلی درگیر نمیشیم، هرکی کار خودشون میکنه. مردم کار خودشونو میکردن اینا هم خلاف خودشونو میکردن، اما کم کم یه گروه تبهکار دیگه ای به اسم زتهام. و قضیه کلا تغییر کرد. این زتاها کلا روال کاری متفاوتی داشتند و اومدن اقدامات عادی رو هم مورد حمله قرار دادن. زتاها اولش گروه تبهکار نبودن، یه گروه کاماندوی مخصوص بودن که خیلیاشون توسط فرانسه و اسرائیل و آمریکا آموزش نظامی دیده بودن، نظامی بودن.
تا اینکه رؤسای باندای مواد مخدر مثل همون کارتل گلف تصمیم گرفتند که بیان از نیروهای نظامی ببده برای خودشون، در تیمای خودشون استفاده کنن، رفتن دنبال استخدام آدمای نظامی. این زتا ها هم که قبلاً به عنوان سرباز حرفه ای برای ارتش کار می کردند از نظر مالی به نفعشون بود که بیان توی باندای خلافکار کار کنن. در مقایسه با محیط نظامی و نظامی، در باندای تبهکاری کارشون کم خطرتر بود، حقوقشون ده پونزده برابر و اگر هم جونشون رو از دست میدادن کارتلا از خونوادشون خوب حمایت میکردن با این شرایط زتاها اومدن و در استخدام کارتل گلف قرار گرفتند، اما بعدش در اواخر دهه نود زته ها اونا خودشون اومدن گفتن آقا ما میاییم خودمون کارتل خودمونو درست میکنیم بعد از اون تازه این بزرگوارها شروع کردن مدل های دیگر هم امتحان کردن، مثلا اخخازی و ادمروایی، مثل بعضی از پدر و مادرها که میگن درستو بخون. کنارش هم موسیقی یاد بگیر، اینا قاچاقشونو میکردند در کنارش آدم ربایی رو هم داشتن، یه نسل جدیدی از مخالفان مکزیکی که فقط نمیخواستند از قاچاق مواد پول دربیارن بلکه از هرچیزی که میتونستن من میخواستم پول دربیارم، از تمام ظرفیتشون میخواستن استفاده کنم. میگفتن آدم و اسلحه ای که داریم امروز هم که به فرز مواد جابجا نمیکنیم پس بیایم آدمامون رو بفرستیم از فلانی اخخازی کنه. خب اون موقع بهترین منبع برای اخخازی و پول درآوردن هم تو اون منطقه صنعت آووکادو شده بود، فروش آووکادو با آمریکا. شروع شده بود. یه دفعه توی همون منطقه یه تعداد باغدار بودند که در مجموع سالی صدها میلیون دلار از صادرات به آمریکا پول در میآوردن. بوی پول توی هوا پیچیده بود بدجور، در یه کشوری مثل مکزیک هم که دست گنگسرا خیلی بازه.
ماجرای تعقیب و آتش به انسانها
چیکار کردن، رفتند به مقامات محلی استانشون رشوه دادن و یه لیستی از نام و نشانی اون. پر درآمد ترین تولید کنندگان آووکادو رو به دست آوردن. مانوئل یکی از هزاران تولید کننده آووکادو در میچواکان است که خونوادش دهها ساله که مانوئل و همسرش و نه تا دخترش و یه پسرش روی باغاتشون کار میکنن. بچه های بالا توی یه خونواده کشاورز یعنی نیروی کار مجانی برای خونواده. ایران و آمریکا و مکزیک هم نداره اون آمریکایی هم گفتیم هفت تا بچه بودن، کاری نداریم. مانوئل در سال ۱۹۹۸ برای یک تولید کننده بزرگ آووکادو کار می کرد. خیلی روی زمین خودش کار نمی کرد، برای یکی دیگه کار می کرد، یه روزی با ساکار سوار ماشین شدند و داشتند می روند. به شهر رفتند که یک دفعه دیدند دو نفر مسلح تفنگ هایشان را به طرفشان نشون گرفتند.بعد اینا سعی می کنند که از دست اون دو نفر فرار کنن، گازشون میگیرن و از اونجا فرار میکنن، تبهکاران هم میندازن دنبالشون، بعد از نیم ساعت تعقیب و گریه ریز آخرش اینا رو میگیرن، میگن از ماشیناتون بیایید بیرون، این یه آدم رباییه.
اون موقع هم وقتی بود که آوازه این قاچاقچی ها تو منطقه پیچیده بود که انگشت قطع میکنن، گوش میبرن، اذیت میکنن. منوئل میگه همون اول گفتم کارم دیگه تمومه. و واقعا هم اذیتشون کردن، میگه یه بار برداشتن اسلحه رو گذاشتن پشتم و شلیک کردن، اما اسلحه فشانگ نداشت و. بعدش هم خودشون قاشق ها شروع کردن خندیدن. قصدشون این بود که اینا رو بترسونن. نه روز اینا توی اسارت بودن. آخرش سر یه مبلغ باج به توافق رسیدند و این دوتا رو نگه داشتن تا پول پرداخت بشه و بعدشم توی یه جنگل خیلی دور ولشون کردن. مانوئل میگه این حادثه چنین تاثیر بدی بر روح و روانش داشته که دو سال طول کشید تا دوباره تعادل روانیش شد. میگه تا مدتها اگه یه ماشین داشت میومد سمت من، من خشکم میزد، نمیدونستم باید تکون بخورم.
پهنه نیر کارتلا: تعارضات و تغییرات در مکزیک
کار کنم انقدم حال و روزش بد بود که نمیتونست کار کنه و مجبور شد یه بخشی از زمیناشو بفروشه تا. می تونه از پس هزینه هاش بربیاد موزیک ویدیویی از صفحهٔ مذکر استفاده کنید. موزیک ویدیویی اوضاع همینطوری بود تا اینکه در سال ۲۰۰۶، فیلیپ پکلدرام، رئیس جمهور وقت مکزیک تصمیم گرفت که جلوی کار مارتلا رو بگیره، یه حمله نظامی داخلی رو ترتیب داد بیست هزار نیروی نظامی فرستاد به این استان، پایتخت آووکادو را تسخیر کردند، ارتش ها ریختند. اما این کار خیلی موثر نبود، چون کارتلا از بین نرفتند. اونا اومدن به دستهای خلافکار و کوچیکتر تغییر شکل دادن، بعدش هم شروع کردن به جنگ بین خودشون، دولت که داشت جلوی مواد خُب این باند ها هم وقتی میدیدند سفرهاشون کوچکتر و محدودتر میشه، هی به همدیگه میپریدند. یک گروه بزرگ دیگه ای به اسم لا فامیلیا میچواکانا درست شد که مقابل زتاها بایسته. جنگشون حالت دعوای ملی و قومی هم پیدا کرد، گروه جدید، لا فامیلیا، میگفتند ما مکزیکی های واقعی هستیم. اما این زتاها یه موش آدمکش هستن، مثلا ما خونه پاک مکزیکی در رگامونه، اینا نه، اینا فقط تبهکارن. خلاصه، دوباره در سال دو هزار و نه این باند لا فامیلیا هم پوست انداخت و یه گروه جدیدی به اسم.
شیوالیهای معبد درست شد، اینا دیگه، باز یه سطح بالاتر رفته بودن، فقط دنبال اخاذی کردن پول در آوردن از کشاورزا نبودند، اینا دیگه قشنگ میخواستند کنترل بازار آب و کادو دنیا بیفته دستشون. فکر کن مسئول کشاورزیه، منتها اون آدم تخصصش اینه که بگیر و بکش و کنترل در دست بگیر و. کارتل داشته باشه و فرقی هم نداره براش اون متا مواد مخدره یا یه محصول کشاورزی آووکادوئه. اومدم برای هر باغدار یه مبلغی به عنوان باج، شیتیل تعیین کردن و شروع کردن. نظرشون به زور گرفتن، شروع کردن به سوزاندن انبارها، کامیون های باغ دارا، که رب و وحشت درست کنن. و مردم راحت تر بهشون پول بدن. و اون دوره اتفاقا زمانی بود که تولید کنندگان دنبال افزایش تولید بودند، اما این توقعها میخواستند که همه چیزو تولید کم بشه که قیمت ها بره بالا، شبیه به سازمان اوپک که عرضه رو کمی زیاد میکنه قیمت بازار رو تحت کنترل خودش داشته باشه، اینا هم دیگه داشتن میشدن اوپک آووکادو. مردمم میترسیدند، منتظر بودند ببینن نفر بعدی که اینا میخوان خفت کنن کیه؟ در سال 2008 صادرات آووکادو از استان میچواکان به مبلغ هشتصد میلیون دلار در سال رسید. دیگه کارتلا شروع کردن به دزدیدن بستگان کشاورزای موفق.
حرکت دفاعی از خود و شهر تانسیتارو
اون مانوئل که گفتیم خودشو رییسشو گرفته بودن و بعد از نه روز رهاشون کرده بودن. اون الان دیگه چند سال گذشته بود و زمین های خودشو اومده بود خوب توسعه داده بود تبدیل به باغ کرده بود و خودش شده بود یه کشور. تا بزار موفق، یه روز ظهر یه نفر باهاش تماس میگیره و میگه پدرت و برادرت رو ما پیشمون داریم، بعدم گوشی رو میده به اونا. پدر و برادرشم میگن که آره، راست میگه، اگه ده میلیون پزو بهشون ندی مارو میکشه، ده میلیون پزو میشه نیم میلیون. مانوئل میگه پلیس منطقه مونم فاسد بود و دستشون با شعارهای معبد تو یه کاسه بود، خب به پلیس که که نتونسته بگه باز مجبور میشه یه تیکه دیگه از زمینشو میفروشه و قرض میگیره تا بتونه پول رو بده. میگه خدا رو شکر، ولشون کردن و نکشتنشون، اما هنوز من یک و نیم میلیون پزو به خاطر همون مسئله، هنوز. شوالیهای معبد کنترل زیادی روی تمام ایالت داشتند و مردم عادی رو مورد خشونت و تا آزار جنسی قرار میدادن. اما یه روزی دیگه مردم خسته شدن از وضعیت و تصمیم گرفتند خودشون دست به کار بشن و اوضاع رو تغییر بدن. این کار و به این جنبش هم که درست کردن گفتن، جنبش دفاعی از خود، یا آتودفنساس.
مانوئل و بیشتر مردم با هم متحد شدند، در جاهای مختلف شهر تانسیتارو و جادهای اطرافش. اومدن موانع و ایثای بازرسی گذاشتند و هرکی که رد میشد و بازرسی و بازجویی میکردند و به اصطلاح برنامه ازادسازی شهر رو اومدن عملیاتی کردن الان بعد از گذشت سالها تانسیتارو آروم و بی سر صدا به نظر میاد، اما در واقع اینطور نیست، نبرد هنوز در جریان است، الان قدرت واقعی نه در دست دولت، نه در دست کارتلاس، نه در دست پلیس. قدرت الان دست تولیدکنندگان بزرگ آمریکا است. الان یه محموله آووکادو اگه داره از این شهر میره به سمت آمریکا میبینی که یه تریلی آووکادو توسط چند ماشین نظامی با اسلحه و مهمات نظامی دارن اسکورت میشن. تو ماشین های نظامی هم چندین سرباز با اسلحه و کلاه خود و یونیفرم نظامی هستند. آووکادو داره میره. با یه همچین تشریفات نظامی خاصی، انگار که دارن شمشیر طلا جابجا میکنن. الان تانسی تارو جزیره ثبات و امنیت به ظاهره، اما فقط به شرط که اون همه نیروی مسلح در شهر حضور داشته باشه. و معلوم نیست اگه این حضور سنگین نظامی یه روزی از منطقه برداشته بشه، آیا دوباره اخاذی و آدمرغی برمیگرده؟ اما چالش فعلی که تولید کنندگان آووکادو مکزیک دارند، همان موزل جهانی است که بیشتر کشورهای دنیا هم دارند.
معرفی مدلهای مختلف آووکادو و دستور غذایی گوآکامولی
باهاش دست به گریوان هستن، یعنی مشکل کم آوی. البته موزلشون هنوز در مکزیک خیلی وخیم نیست و در اون منطقه مکزیک بارندگی نسبتا خوبی داره. که آب بارون رو جمع آوری کنن و بعد خوب مدیریتش کنن، میان یه نقطه ای از تپه ها و حفاری میکنن مثلا یه چاله بزرگ چهل متر، نه چهل متر میکنن با عمق مثلاً ده متر، آب بارون اونجا ذخیره میکنن و بعدشم با با لوله آب رو به نقاط مختلف باغ میکشن، جالبه بدونید که برای تولید یک دونه آب و کوک کادو، یه دونه آووکادو، شصت و هشت لیتر آب مورد نیازه، و برای همینه که در جنگ های آووکادو مناظره بعدی بر سر آبه. هیل بیاباکارا هیل بیاباکارا گاو خب، الان میخوام یه دستور غذا بهتون بگم بزرگوار لوداد چی رو میخوام بگم؟ گوآکامولی رو یه د به عنوان سالاد میشناسن، بعضی ها هم به عنوان دیپ یعنی از این مدل مزهایی که توی کاسه میریزن چیپس یا نونو توش فرو میکنن و بعدش میخورن. درست کردنش خیلی آسانه، پوست و هستی آووکادو رو در میاریم و خود گوشت آووکادو رو توی کاسه میریزیم و با قاشق یا هر وسله ای. دیگه یه لهش میکنیم، بعد گوجه خرد شده، پیاز ریز شده، سیر تازه له شده، آب لیموتورش تازه، و کمی نمک توش می ریزیم و به همین راحتی در عرض پنج دقیقه حاضره تا با نون یا چیپس میل کنید. ترکیب سیر و لیمو حتی آووکادای کم مزه رو هم تبدیل به یه خوردنی خوشمزه میکنه، دهنماب افتاد، انقدر گوآکو. در تبلیغات تلویزیونی آمریکا اومده که دیگه این شده پایه ثابت خیلی از مهمونی ها مخصوصا جشن هایی که بعد از فینال مسابقه فوتبال برگزار میشه، شش درصد از آووکادویی که در سال به آمریکا وارد میشه فقط در همون شب. مسابقه فینال فوتبال آمریکا خریده میشه و تبدیل به گوآکامولی میشه.
شاید برای خیلی از ما، آووکادو فقط یه مدل داره، همه رو میگیم آووکادوئه دیگه، اما نه اینطور نیست، آووکادو انواع مختلفی. بعضی هاشون ظاهر کوروی دارند، بعضی ها بیزی شکل هستند و بعضی ها هم شبیه گلابی هم. تابه تحملشون در برابر سرما هم متفاوت است، مزه و ارزش غذاییشون هم کمی متفاوت است. در کالیفرنیا در دهه های هزار نهصد و شصت و هفتاد باغ دارا یک گونه ای به اسم فورتی رو پرورش دادند. به خاطر رنگ و بافت پوستش که شبیه پوست تمسا بود، به این مدل آووکادو میگفتند گلابی تمساهی. اما مدل دیگه ای که الان خیلی رایجه، مدلی است به اسم هس. و به احتمال زیاد آووکادوایی که شما میل میکنید هم از همین مدله، مدل حذف حدودا صد سال پیش در باغ پشت خونه یه پستچی کالیفرنیایی به اسم رادولف هست در اومده. یعنی از این آقای هست خوش شانس تر نداریم، نه اختراع کرده، نه اکتشاف خاصی کرده، نه جای رو فتح کرده. شاید یه میوه خیلی خوب در حیاط منزلش درومده و اونم از فرصت استفاده کرده و اسم خودشو موندهگار کرده.
مشکلات جدید آووکادوهای شیلی و حقوق آب
بگذریم، این نوعه هست، پوستش کلوفتره از اون مدل فورتی که گفتیم، واسه همینم این پوست ضخیمتر باعث میشه که میوه که حین حمل و نقل به نقاط مختلف دنیا که داره میره میوه رو خوب حفظ میکنه. غیر از اونم فصل برداشتش طولانی تره، مدت بیشتری از سالم میشه به عملش آورد. اندازهشم کوچیکتره و برای مصرف کنندگان خوبه، چون آب و کادو اگه خیلی بزرگ باشه، اونوقت من و شماایی مصرف کنین. مجبور میشیم میوه رو نصف کنیم؟ نصفشو میزنیم به زخم زندگی و سالادمون، نصف دیگهشم میذاریم تو یخچال واسه روزهای بعد که اینجوری ممکنه میوه خراب بشه. بنابراین آب و کادوایی که اندازه کوچکتری داشته باشه برای خیلی ها مناسب تره و این مدل هست هم که اندازه غذای کوچیکی هم داشت، پس خیلی خوب بود دیگه برای تولید کننده خوب بود، برای حمل کننده خوب بود، برای مصرف کننده هم خوب بود. قلمههای درخت آقای رادولفز، یعنی همون درختی که پشت حیاط خونش بود و بهش میگفتن درخت مادر. اون، قلموها صنعت آووکادو رو شارژ کرد، الان هشتاد درصد آووکادو های دنیا از این مدل هستند. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی استان پتورکا جایی هست که عمده آب و کادو شیلی در آنجا تولید می شود، اما این استان کمبود آب بسیار زیادی دارد. کار شدیدی داره و رودخونه هاش دیگه آبی ندارن و خشک شدن.
دسترسی به آب در شیلی از بقیه جاهای دنیا متفاوت است و برای همینه که آووکادو ها از این دست. برای آب مورد نیازشونو میگیرن، اما آدما نمیتونن بگیرن. اتفاقاً هم خود آووکادو چیزیه که از آمریکا رفته به شیلی و هم این سیستم حقوق آب شیلی هم. چیزیه که از آمریکا اومده. در دهه هزار و نهصد و هفتاد یه گروه اقتصاددان اهل شیلی میرن به دانشگاه شیکاگو آمریکا و همراه با میلتون فریدمن پیشوای تئوری بازار آزاد مطالعاتی را انجام می دهند اقتصاددانا بعدش هم ایدشونو با خودشون به شیلی میارن. و تونستن آگوست و پینوشه که زماندار دیکتاتور اون موقع شیلی بود رو متقاعد کنن که این روش در نتیجه اون ایده ها در سال ۱۹۸۱، آب و خیلی دیگه از منابع طبیعی خصوصی شد در شیلی. هدفم این بود که کارایی رو ببرم بالا، اما قاعدتا باید دولت یه مکانیزم های نظارتی ایجاد می کرد. اما این کار رو خوب انجام ندادن و نتیجه فاجعه بار بود. در شیلی هر کسی می تونه برای دسترسی به آب درخواست بده، از شهروندان عادی بگیر تا شرکتها، یه همچین شرایطی هم هست.
غارت منابع آبی و تولید آووکادو در شیلی
یه نفری در یه اداره ای نشسته و می تونه حق رو از شهروندان بگیره بگیره، بده به یه شرکت ثروتمند بدونین که کسی خبردار باشه، برانت همینه دیگه. آووکادو میوه بومی شیلی نیست، کشور شیلی در آمریکای جنوبی واقع شده و مکزیک که سرزمین آووکادو هست پس در آمریکای شمالی هست اما شیلی از نظر جغرافیایی ایزولا است و محصولات کشاورزی شیلی بیماری و آلودگی ندارند. برای همین قانونگذارهای آمریکایی اجازه داده بودند که از شیلی ما میتونیم آووکادو وارد کنیم. که ده سال قبل از قرارداد نفتا یعنی هنوز مکزیک وارد بازار آمریکا نشده بود. و شیلی این فرصت طلایی رو داشت که به آمریکا صادرات کنه. در اواسط دهه نود میلادی شیلی شروع کرد. شروع کرد به افزایش تولیدش. برای همینم به آب نیاز داشتند و دولت یک دفعه صدها درخواست برای استفاده از منابع آبیش دریافت کرد. که با بیشتر این تقاضاها هم موافقت شد.
رودریگو مانداکا یکی از فعالانی هستش که در زمینه حقوق آب فعالیت می کنه در شیلی. میگه که در دهه ی ۱۹۹۰ یه گروه از سیاستمداران و بازرگان مهم اومدن به استان ما یعنی استان پته و کلی زمین و تپه خریداری کردن و شروع کردن به درست کردن باغ و آووکادو. و اگرم باغدارا آب بیشتر از اون چیزی که حقشون بود رو هم میخواستند، بهشون میدادن. تازه این باغدارا غیر از اون. میدونم کلی کانال آب غیرمجاز به صورت پنهان و یواشکی از رودخانه به باغات خودشون کشیدند. یعنی هم از دولت آب میگرفتن دزدی هم از رودخونه انشاء آب گرفته بودن، آب میآوردن تو باغشون خلاصه. در نتیجه همه این کارا، شیلی توانست رشد خوبی در تولید آووکادو و صادرات داشته باشد، اما مشکلی نیست. این که منابع آبی منطقه غارت شد و نیاز حیاتی که مردم فقیر آن منطقه با آب دارند، کاملا نادیده گرفته شده است. یه گرفته شد، در استان پتورکا دو رودخونه مهم وجود داشته.
خشک شدن رودخانه و مسائل زیست محیطی در ایران
یکی لیگوا و دیگری هم رودخانه پتورکا که هر دوشون این چند سالی به خاطر تغییرات اقلیمی و کم شدن در این مستند جنگ های آووکادو میرن به یه منطقه کوهستانی و خشک و میگن که که این جایی که الان هستیم یه زمانی بستر رودخونه لیگوها بوده مردم میومدند توی رودخانه شنا میکردند اما الان رودخانه کاملا خشک شده و عوضش روی تپه ها پر شده است. درختای آووکادو. رودریگو به خاطر فعالیت هایی که داشته که جلوی سوء برداشت آب را بگیرد، حتی تهدید به مرگ شده. نصف اونام جدیه دیگه طرف داره میلیون ها دلار پول درمیاره، حالا یه نفری پا شده میگه چرا داری آب زیاد استفاده میکنی. هر کاری بکنه که جلوی آدمایی مثل رودریگو رو بگیره. رودریگو میگه ما در شیلی خیلی دیر شروع به این مبارزات کردیم وقتی شروع کردیم که دیگه رودخانه خشک شده بود. در حالی که خیلی قبل از اون باید جلوی پیشرفت این باغات تو منطقه مون ایستادیم، این به نظر من خیلی نکته کلیدی و و درس آموخته بزرگی است که می تواند از این داستان گرفته شود، منظورم همین مسئله آینده نگری و حساسیت مردم به مسائل زیست محیطی است، مثال های خوب زیادی هم میشه زد در این رابطه مثلا در جوامع توسعه یافته در میخوان برق تولید کنن، میرن توربین بادی نصب میکنن که تازه یک انرژی پاک است و میگن که از انرژی باد. برق تولید بکنیم. اما تعداد توربینا که از یه جایی بیشتر میشه، میبینید مردم و سازمان های زیست محیطی خودشون میفتن دنبال اینکه.
جلوی نصب توربینای بیشتر رو بگیرن، چرا؟ چون میگن اینا پرنده ها و حیوانای دیگه رو میکشه و به محیط زیست آسان میشه. بحثاشون برای خیلی ها شاید انتزایی یا فرعی بنظر بیاد، اما اگه بلند مدت به قضیه می بینیم حرفشون کاملا درست است و خیلی هم حساس هستند، میان تجمع میکنند، تحسن میکنند، جلوی کار اجرایی میکنند. آنها را می گیرند، جلوی قطار حمل زباله های اتمی با این هستند، انقدر هم روی سیاست مدارها تاثیر میذارن و قدرت دارند. مطمئن هستند که در خیلی از کشورها خودشون شدن یک حزب سیاسی و در قدرت حضور دارند. تو هم دلم نیومد که نگم بگذریم، تاثیر آووکادو بر خشکی منطقه پترکا بسیار زیاد بوده. با این حال، به خاطر اهمیت صادراتشون، اولویت آب رو دادن به آووکادو، بجای اینکه بدن به آدما. مردم ساکن اون منطقه اما مسئله مهم اینه که همه تولید کنندگان هم در اولویت نیستند، یعنی اینطور نیستش که همه تولید کنندگان به هم برابر باشن بعضی ها برابر ترن، در مستند با پدرو یکی از کشاورزای اون منطقه مصاحبه میشه. پدرو حق استفاده از آب رودخونه لیگوا رو داشته. اما وقتی که رودخونه خشک شد، پدرو شروع کرد به حفره چاه، پدرو یکی از چاهاش رو توی مستند نشون میده که اون چهارده متر عمق داشته، میگه این چا رو میبینید؟ بیست روز دیگه آبش تموم میشه.
مبارزه کشاورزان با کمبود آب و تحولات اقلیمی
دیگه آبی برایمون نمیمونه، میگه قبلا اصلا نیازی به چاه نبود، چون رودخانه به اندازه کافی آب داشت، اما از وقتی شروع شد روی تپه ها آب و کادو کاشتن، آب رودخونه رو بردن روی تپه ها و باغاتی که تو دره بودنم مجبور شدن که چاه پدرو دیگه نمیتونه از پس هزینه های حفاری چاه بیشتر بربیاد، برای همینم باغش خشک میشه. و خودش هم اینو می دونه. این برای یه کشاورزی که باغش رو با دست خودش درست کرده و دونه دونه اون قلم ها رو خودش کاشته خیلی سخته که ببینه باغش داره خشک میشه و درخت های عزیزش دارن میمیرن، پدرو همینطور که اشک میریزه شاخه یکی از درختاشو میشکنه و میگه میبینید خشک شده؟ من این درخت رو با عشق کاشتم، این تمام زندگی من بود. به زمین خشک زیرپاش دست میزنه و میگه این زندگی من بود. این زمین رو نگاه کن، خشک شده، هیچ آینده ای نداره، مثل من، منم هیچ آینده ای ندارم. باغدارای کوچیک مثل پدرو که از پس هزینه آب بر نمیان فقط یه گزینه دارن، اینه که زمینشون رو رو به تولید کننده های بزرگتر بفروشند. هنریکه یکی از تولیدکنندگان بزرگ در آن منطقه شیلی است که مالک هزار و بیست هکتار باغ آووکادو است. انریکه میگه در هر صنعتی در فضای مدل اقتصادی سرمایه داری همین مسئله حاکمه، بزرگترها میان کوچیک. انریکا میگه شرایط طبیعی در شیلی برای به عمل آوردن آووکادو خوب نیست نیست، و ما مجبوریم آووکادو رو روی تپه بکاریم و بعدم آب رو بیاریم بالای تپه.
اما انریکه میگه ما از یه سیستم پیشرفته آبیاری استفاده میکنیم که آب رو بهش هدر نمیده، ضمناً ما داریم. این کارو میکنیم که نون بیاد سر سفره مردم، اگهم من این کارو نکنم یه نفر دیگه میاد این کارو میکنه. جنگ برای آب فقط محدود به شیلی نیست، کالیفرنیا هم همینطوره. همون کشاورزایی که در دهه هزار و نهصد و هفتاد این محصول رو به بازار آمریکا معرفی کردند و بعدش هم انقدر تبلیغ. گلش کردن و جهانیش کردن، الان دیگه به اندازه کافی آب ندارن تا اندازه سهمشون در بازار تولید کنن. کشاورز آمریکایی میگه اون تپه ها رو میبینید؟ اونجا پانصد هکتار باخ داشتیم اما دیگه نمیتونیم اونجا تولید داشته باشیم و مجبور شدم که شیر و آب اون طرف رو ببندم، همشم به خاطر تغییرات اقلیمی هست که باعث شده در این چهارده سال گذشته بارون کمتری بیاد تو کالیفرنیا. میگه ما در باغاتمون چاه داریم، ولی چاه ها به خاطر کم آبی رمق ندارن، میگه زمان پدرم چای که هفت. تلف می کردن، هر دقیقه پونصد لیتر آب میداد. الان، ما که چا میزنیم، هر دقیقه صد و پانزده لیتر آب میده، یعنی کمتر از یک چهارم شده.
به دنبال آب در کشاورزی: واقعیت تلخ و شهامت در ایران
میگه خیلی تصمیم سختی برام بود که باغاتی که خودم همراه با برادر خواهرم درستشون کردیم رو بخوام دیگه بهشون آب ندم و بزارم که از بین برن. با گریه میگه این باغ دیگه اون باغی نیست که ما ساختیمش و میدونم که وقتی که این باغ به دختران برسه. اون موقع احتمالا از اینم بدتره، اما فکر کنم کشورمون بتونه آب و کادو خوبی رو از کشورای دیگه وارد کنه. و میدونید این واقعیت تلخ و مهمیه که باید شجاعانه پذیرفتش. آب نداریم که کشاورزی کنیم، خیلی بده، ولی چاره ای نداریم جز اینکه آب رو برای کارهای مهمتر نگه داریم. و محصولات کشاورزی که نیاز به آب زیاد دارند را وارد کنیم. پذیرفتن این واقعیت هم بصیرت و شهامت. او نیاز زیادی دارد. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی راستش، گریه اون باغدار شیلیایی و این باغدار کالیفرنیایی، من رو یاد ناله و زاری کشور.
او برز هندوانه کار ایرانی انداخت بوبوم و البته ناله ایشون از این بود که هندوانهایی که با زحمت زیاد و با مصرف آب زیاد تولید کرده بود. به فروش نرفته بود و جلوی چشمش در حال خراب شدن بودن و اینجا این سوال بزرگ مطرح میشه که. چرا در شرایطی که کشورمون درگیر بی آبی هست، محصولی مثل هندوانه رو در جاست که یک منطقه کم آب. حالا طبابه جاست بخش مرکزی در روستای سدیچ هندوانه کشتیم و از به حضور محترمت ما اینجا خیلی کمبود داریم آبای زیرزمینی خیلی کمه، الان قبلا خوب بوده، الان با کم بارش، بارندگی کمه در چند سالهای اخیر. و یا اینکه اصلاً چرا باید در خراسان آب بگیره؟ گرانبهامون رو صرف تولید هندوانه تخمآجیلی کنیم تا تخم هندوانه داشته باشیم که یه کالا ضروری نیست. برداشت هندوانه تخم مهاجری در شهرستان خوشاب آغاز شد شهرستان خوشاب یکی از قطب های این محصول اقتصادی است تخم مرغ آجیلی در شهرستان خوشاب به دو صورت دیم و آبی کش می شود در مجموع سه هزار و اون صد هکتار سطح زیرکشت هندی بانمون هست در شهرستان عملکرد تخم در مزارع آبی مون هشتصد کیلوگرم هست و در مزرعه دیمومون سهصد و پنجاه کیلو در مجموع پیش بینی می کنیم امسال حدود هزار و دوصد تن تخم مرغ آجیلی رو از مزرعه هندوانه در شهرستان خوشاب برداشت کنه از دکتر ناصر کرمی، اقلیم شناس و استاد دانشگاه نروژ پرسیدم تا در مورد فرضیه در فلات ایران که یک منطقه خشک بوده و هست توضیح بده. ببینید کشاورزی به ظاهر یک برایش خیلی ساده است، شما زمین رو میکنی، یه دانه میذاری، آب میذاری و اون. خب رشد میکنه و بعد مسئولشون میچین و اینها، اما واقعیت اینه که یک دانش به خیلی فشرده است. خردیه که در طول هزاران سال شکل گرفته من می تونم کلی مثال بزنم در موردش مثلا ما در ایران هزاران سال سابقه کشاورزی داریم ، یکی از اولین جاهای در دنیا که توش کشاورزی شده کشور ایران است ، خیلی از تکنیک ها.
تکنیک های کشاورزی و آبیاری در فلات ایران
و روشهای کشاورزی و آبیاری در فلات ایران شروع شده مثلا خیلی جالبه که توی این فلات ایران که یه سرزمین خشک و نیمه خشکی بود اینا ما خیلی کم چا می زدیم یعنی به سال پنجاه و شش در کل این فلات ایران، در کل کشور ایران دقیق تر بگویم چهل هزار تا بودند، یه ذره کمتر. الان حدود یک میلیون چاله، یعنی ببینید در یک فاصله چهل ساله چند برابر شده، اما چرا اینجوری این کار رو کردم. دو تا دلیل داشت. یک دلیل این بوده که اقلیم ایران یک تناسب بود بین خشکسالی و و ترسالی مثلا چرا میمدن قناط میزدن قناط در سالهای ترسالی خب اون حداکثر سر مقدار آبی که در دسترس بوده به خوبی به شما میدهد. اما زمانی که خشکسالی میشد خشکسالی به چه معناست در فصل باران که از نیمه آبان شروع میشه تا نیمه اردیبهشت. توی اون فصل بارش. این دیگه از اردیبهشت بعد نمیومد همونجوری نمیتونسته دیگه، همچنان اون یک متر مکبوه بده، شروع میکرد به نیم متر. آب دادن نصف شده، اگرچه هنوز تازه بهار بوده، نیمه بهار بوده، به نظر می رسید همه جا سرسبز است، ولی از همان موقع شروع می شود. به کمتر دبی داشتن، اما چی شده؟ شما تا مهر تا آبان که دوباره بار شروع بشه آب داشتید.
اما اگه چاه می زدید چی میشد؟ اگه چاه می زدید نتیجه این میشد که شما همچنان در اردیبهشت در خوردگان. شاید حتی در تیر ماه چاه مثل قبل شما آب می داد ولی در مرداد ولتون می کرد یعنی در مرداد یه دفه دیگه چاه اصلا آب نداشت. مرداد آب نداشت، حریور آب نداشت، مهر بارون بیاد، نیاد، معمولا بارش ها از آبان شروع میشه، و شما اگه سه ماهی فکر کنید یه روستایی توی کبیر توی جای سه ماه اینو آب نداشته باشه اصلا خب نابود میشه به خاک سیاه می نشستن باید مهاجرت میکردن. به همین خاطر ما که فلات ایران به این نتیجه رسیدیم که چه چیز بدیه، تو رو بد عادت میکنیم، درسته؟ تو رو به شرح. عادت میده ولی بعد نمیتونه به خشکسالی تو رو سازگار کنه اما قناع تو رو با خشکسالی سازگار میکرد مثلا یه تکنیکی بود توی آب بیاری. در واقع دیدگاه دکتر کرمی اینه که کشور ایران درسته که همیشه درگیر بحران کمابی بوده اما در طول هزاران. آن سال مردم این منطقه مثل هر منطقه دیگه ای تکنیک های خاص خودشون رو برای کشاورزی در همچین شرایطی درست کرده بودن. مهمترین تکنیک شون استفاده از غنات به جای چاه بوده. غیر از تکنیک آبیاری، دکتر کرمی یک عامل دیگر رو هم بسیار مهم می دونه.
تغییرات الگوی کشت و تاثیرات زیست محیطی
اون هم الگوی کشت غلط است. مثلا همین مثالی که قبلا گفتم: کشت هندوانه در مناطق کم آب. دکتر کرمی در ادامه صحبتش مثال بسیار شنیدنی از منطقه اطراف دریاچه ارومیه میزنه و حتی یکی از دلایل اصلی خشک شدن دریاچه رو انتخاب الگوی کشت غلط می دونه یا مثلا تو یک الگوی کشت یکی از قدیمی ترین جاهای دنیا که توش کشاورزی میشد حالا سابقه تاریخش رو ببینید همین منطقه دریاچه رومی است. که کشاورزی پایدار بوده، بر اساس اون کشاورزی پایدار یک مدنیت پایدار شکل گرفته بود، آدمایی که زندگی می کردند. در رفاه و در صلح، آنجا ارمنی بود، مسلمان بود، یهودی بود، ترک بود، کورد بود، فارس بود، همه با هم داشتند. زندگی میکردند همه چیزم خوب بود یکی از دلایلش که اونجا یه مدنیت پایدار داشت این بود که یه الگوی پایدار زیستی داشت. مثلا اونجا صد و پنجاه هزار هکتار سطح زیرکشت بوده و از ابتدای تاریخ به منتهی به انقلاب اسلامی سال پنجاه و هفت. بعد از انقلاب این میاد چهار برابر میشه حداقل یعنی حداقل میشه ششصد هزار هکتار اما خب حالا میگن عکس هوايي هشتصد هزار فتار رو نشون ميده ولي به هر حال چهار برابر ميشه اما اين قسمتي از مشکل، قسمتي ديگه ميان الگوي کشت رو تغيير ميده. اونجا بوده که بیشتر به کشت انگور مثلا وابسته بودن با شکل دین بعد از انقلاب میگن انگور و شراب و کافر و حرام و فلان و اینا، اینا عوض می کنن، بین سطل و بین سیب.
اینجا خیلی توسعه میدن، اینقدر این سیدستان ها حالا من عدد و رقمشو دارم، چقدر انگور بوده، چقدر سیب بوده قبل از انقلاب، بعد از انقلاب شده چقدر سیب، چقدر انگور، چقدر این نسبت تغییر می کند و سیب مسئول بود، دوازده برابر انگور، آب میخواست. و نتیجه این می شود که ماهی صد ساختیم چیزی نزدیک به هفتاد تا صد ساخت و رودخانه های منحرف به اون منطقه دریا. خب این رودخونه ها، این سطل ها و اون مزرعه سیب کل آب رو برداشتن نتیجه اینکه اون دریاچه حداقل نیمیش دیگه برای یعنی حتی الان که ما دو سه ساله داریم میگن دریا چه خوب شده مال اون نیمه شمالی میشه اینا دو تا مثال از یک الگوی کشاورزی و آبیاری مبتنی بر به اصطلاح سازگار با محیط که بعدا روی چی میگن انسان از بین رفته در عین حال من اینو بگم این نیست که ما اگر کشاورزی پایدار می خواهیم باید برگردیم به هر آنچه که سنتی و اتفاقا کشاورزی پایدار. کشاورزی مکانیز است، کشاورزی مدرن، مدرن بودن به معنی لزوماً لوده رو نمیدونم. اینا نیست، مدرن بودن به معنی اندیشه مدرن، یعنی گاهی در اندیشه مدرن ما می گوییم همان قنات بهتره، میگفتم شاید نباید قنات هم شاه با مدرنیست اومده، یعنی مثلا فکر کن دو هزار و سیصد متر شاه می زنند، الان می زنند اینو با ماشین مدرن زدند، درسته؟ چاه با مدرنیست اومده و خب ما مدرنیست یه بخشش بده یه بخشش خوبه؟ به هر حال کشاورزی یک دانش خیلی پیچیده است، این خلاصه ارز من هست و. هر آنچه که به صورت سنتی بوکشت می شود، برداشت می شود، آبیاری می شود، این ها حاصل هزاران سال آزمون و خطا است. بشر اومده این آزمون خطا رو دست بزنه حتی با روشهای علمی و مثلا نمیدونم این شرکت های بزرگ بین المللی حتی که موز رفتن کاشت، آووکادو بردن کاشت، کیبی بردن کاشت اغلب عوارضه و اون چی میگه ویرانه کننده روی سرزمین داشته. خب، در فیلم مستند جنگ های آووکادو در مورد مشکلات مربوط به تولید آووکادو در زادگاه. در محل این محصول یعنی مکزیک و همینطور در آمریکا و در شیلی صحبت کردیم.
مستند جنگ های آووکادو: چالش ها و اطلاعات غیرمنتظره
فل های آسونی ندارند. شهر تانسی تارو تونسته اون آشوب و بی نظمی رو از بین ببره و یه نظم زورکی رو با کمک اسلحه اما این نسب خیلی شکننده است و می تونه هر لحظه که اون گروه های نظامی برن دوباره بی نظم برگردن. آووکادو کالیفرنیا مشکلی با کارتل نداره اما مشکلشون تامین آب هست. و در شیلی هم مشکل کمابی است و اینکه روی توزیع آب هم کنترل درستی ندارند. چرا دنیا به اینجا؟ خب یه دلیلش حتما مغزی بودن خود این محصول است اما دلیل دیگه اش طبی بوده که با هدف فروش بیشتر و سود بیشتر دنیا رو فرا گرفت، آب و کادو نخریدن هم یه راه حل درست نیست. اما شاید درست و به اندازه مصرف کردن، یک راه حل بهتر باشه. موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی موزیک ویدیویی خوب این بود قسمت دهم پادکست داکس که من در اون فیلم مستند جنگ های آووکادو از مجموعه مستند نند راتن رو براتون روایت کردم. و در حینشم در مورد موضوعات مرتبط صحبت کردم، سریال مستند راتن، راتن به معنی پوسیده در هر قسمت در مورد یک ماده غذایی و مشکلاتش صحبت می کنه و مجموعه مستند جالب. این فیلم هم به نظرم فیلم خیلی خوبی بود و جاهایش واقعاً اطلاعات غیرمنتظره ای رو به آدم میداد اولا اینکه در مکزیک محموله آووکادو با اسکورت نظامی صادر میشه یا نکات جالبی دیگه ای در مورد شیلی گفت.
و غیر از اون هم اطلاعات خوبی رو راجع به چگونگی ظهور این محصول در بازارهای بین المللی و همینطور. چالش هایی که تولید کنندگانش دارن میده، این فیلم امتیاز هفت و شش از ده رو در سایت آی ایم. من لازم تشکر ویژه داشته باشم از اقلیم شناس برجسته کشورمون دکتر ناصر کرمی که با بزرگواری دعوت من رو برای شرکت در این پادکست پذیرفتن و توضیحات ارزشمندی رو در مورد کشاورزی. چیزی در ایران دادن. امیدوارم که از شنیدن این قسمت لذت برده باشید. اگه لذت بردید، یادتون نره که سبسکرایب کنید و اگه نکاتی براتون جالب بود با دوستاتون هم اونارو تا قسمت بعدی و فیلم مستند بعدی “سپاس” و “بدرود” موزیک ویدیویی هی (مذکر)
آخرین ویدیو ها

news via inbox
Nulla turp dis cursus. Integer liberos euismod pretium faucibua